رویداد۲۴ مازیار وکیلی: «من مدت زیادی را در قم و نجف گذراندهام، افراد پارسا و شب زنده دار زیادی دیدهام که از هر لحاظ نمونه بودند، ولی میتوانم بگویم شخصی را همانند دکتر یدالله سحابی ندیده ام» سید محمود طالقانی
یدالله سحابی یکی از فعالان مهم سیاسی در دوران پهلوی و بعد از انقلاب اسلامی است. سحابی را باید در کنار مهندس مهدی بازرگان و سید محمود طالقانی از اولین چهرههای ملی مذهبی ایران دانست که پای در مبارزه سیاسی گذاشتند و تلاش کردند با تلفیق دو عنصر «ملیگرایی» و «اسلامگرایی» با علم روز و مفاهیم مدرن دست به سیاستورزی بزنند.
سحابی از اولین نسل دانشجویانی بود که در دوره رضا شاه پهلوی برای تحصیل به خارج رفت و در رشته گیاهشناسی و آبهای زیرزمینی تحصیل کرد. در جریان همین سفر با مهدی بازرگان و دکتر قریب آشنا شد؛ رفاقتی که بعدها نهضت آزادی ایران برمبنای آن شکل گرفت. در تمام سالهای فعالیت سیاسی سحابی دغدغه اصلی او پیوند علم و دین و به دست آوردن قرائتی مدرن از اسلام در عرصه سیاست بود. سحابی در سال ۱۳۸۱ و در سن ۹۷ سالگی درگذشت.
یدالله سحابی در سال ۱۲۸۴ هجری شمسی در خانوادهای مذهبی و از پدری اصفهانی و مادری تهرانی در محله سنگلج تهران به دنیا آمد. دوره دبستان را در دبستانهای شرف احمدی و اتحادیه و دوره دبیرستان را در دبیرستانهای شرف و دارالفنون گذارند. بعد از به پایان رساندن تحصیلات به دارالمعلمین مرکزی که آن زمان زیرنظر میرزا ابوالحسن فروغی اداره میشد، آموزش پایه را در سال ۱۳۰۴ به پایان رساند.
پس از چند ماه تدریس در مدارس به مدت سه سال در سمنان و خراسان به راهسازی پرداخت و در همان سالها تحت تاثیر نطقهای دکتر محمد مصدق به سیاست علاقهمند شد و تصمیم گرفت مسائل سیاسی را دنبال کند، بر خلاف مصدق، سحابی به دنبال راه حل مذهبی برای حل تعارضات اقتصادی بود.
در سال ۱۳۰۷ به دارالمعلمین عالی رفت و پس از سه سال یکی از اولین فارغالتحصیلان لیسانس علوم طبیعی از آن مرکز شد. بعد از یک سال تدریس در دبیرستانهای تهران در کنکور اعزام دانشجویان به خارج از کشور پذیرفته شد، اما به دلیل مشکلات خانوادگی نتوانست به سفر برود. سال بعد از آیتالله حائریزاده در قم خواست برایش استخاره بگیرد. استخاره مثبت شد و سحابی برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت.
سحابی به دانشگاه لیل واقع در شمال غرب فرانسه رفت و به مدت پنج سال در آنجا ادامه تحصیل داد تا اینکه موفق شد دکترای خود را در رشته زمینشناسی دریافت کند.
نحوه آشنایی با مهندس مهدی بازرگان هم حکایت جالبی دارد. سحابی هنگامی که با کشتی از بندر مارسی عازم ایران بود به دنبال جای نماز خواندن میگشت که متوجه جوان دیگری شد که روی عرشه مشغول خواندن نماز است. آن جوان مهدی بازرگان نخست وزیر آینده ایران بود.
این سفر سحابی اولین مواجهه دانشجویان و تحصیلکردگان مسلمان ایرانی با غرب و علوم مدرن بود؛ با این حال مدرنیته اروپایی تاثیر زیادی بر این جوانان نگذاشت و آنها همچنان قرائتهای نظری خود را در سالهای بعد هم ادامه دادند و تنها رهاورد آنها از این سفر علاقمندی آنها به تاسیس حزب بود. بازرگان درباره حضور در اروپا میگوید: «ایرانی رفتیم و ایرانی برگشتیم»
عزت الله سحابی در کتاب نیم قرن خاطره و تجربه مینویسد: «پدرم در دوران ریاست فرهنگ تهران، نظارت شدیدی بر پوشش دختران مدارس داشت و حتی معلمین آنها را رسیدگی میکرد و مثلا دانش آموزانی که سر و وضع نامرتبی داشتند را از کلاس بیرون میکرد.»
این جوانان از یک طرف مسلمانانی معتقد و متشرع بودند که به دینداری خود وابستگی تام و تمام داشتند و از طرف دیگر با توجه به پیشرفتهای غرب به این نتیجه رسیدند که راه آبادانی ایرانی از پذیرفتن علوم مدرن میگذرد، بنابراین در تمام سالهای حیات خود کوشیدند میان علم و دین پیوند ایجاد کنند.
یدالله سحابی عضو شورای عالی فرهنگ بود و فرزندش میگوید از همین طرق توانست بر برنامههای درسی و مذهبی مدارس تاثیر بگذارد.
نتیجه اولین تلاشها برای برقراری پیوند علم و دین را میتوان در تئوری خلقت انسان یدالله سحابی مشاهده کرد. سحابی در بهمن ماه سال ۱۳۱۵ به ایران بازگشت و در اسفند همان سال به خدمت سربازی رفت. در آن دوران همزمان با چند ساعت خدمت در روز در دانشسرای عالی تهران به کار تدریس زمینشناسی مشغول شد.
بعد از یک سال و در اسفند سال ۱۳۱۶ خدمت سربازی او به پایان رسید و بلافاصله در فروردین سال ۱۳۱۷ با عنوان دانشیار به استخدام دانشسرای عالی درآمد. سحابی به کار تدریس به شدت علاقه داشت و میزان علاقه او به حدی بود که تا ۲۵ سال به تدریس مشغول بود و مسئولیت ریاست اداره امتحانات نهایی متوسطه تا سال ۱۳۲۴ بر عهده او بود.
به گزارش رویداد۲۴ در آبان سال ۱۳۲۵ برای مدت کوتاهی ریاست اداره فرهنگ را برعهده گرفت، اما خیلی زود و در اسفند همان سال از این سمت استعفا کرد. عزتالله سحابی در کتاب نیم قرن خاطره و تجربه درباره پذیرش این سمت توسط پدرش میگوید: «بعد از کنار رفتن قوام السلطنه از نخست وزیری، دکتر علی شایگان وزیرآموزش و پرورش شد و مرحوم پدر را به عنوان رئیس اداره فرهنگ تهران منصوب کرد که مدت این ریاست چند ماهی بیشتر دوام نیاورد. ایشان در مدتی که رئیس اداره فرهنگ تهران بود با نادرستیهای آموزش و پرورش مبارزه کرد و تعدادی از افراد بانفوذ مثل محسن حداد و عبدالله گرجی (مدیران دبیرستان دارالفنون) را مهار کرد. دکتر مصدق در یک مقطع دکتر حسابی را به عنوان وزیر فرهنگ منصوب کرد و دکتر محمود حسابی تمام کسانی را که پدرم پاکسازی کرده بود، برگرداند.»
به تدریج و با شکل گرفتن زمینههای جنبش ملی شدن صنعت نفت سحابی هم کم و بیش فعالیتهای سیاسی خود را پررنگتر کرد و پاه به عرصه سیاستورزی جدی گذاشت.
به گزارش رویداد۲۴ فعالیتهای سحابی در نگارش کتاب، تاسیس حزب، تاسیس مدارس و فعالیت سیاسی را میتوان در سه محور سیاسی، فرهنگی و دینی دسته بندی کرد. در این میان جای فعالیت اقتصادی و مطالعات اقتصاد سیاسی به عنوان زیربنای همه علوم همواره خالی بوده و چهرههایی همچون یدالله سحابی و حتی مهدی بازرگان (که تحصیلگردگان علوم مهندسی بودند) روحانیونی کت و شلوارپوش بودند که هیچگاه ایدهای بر مبنای علم اقتصاد سیاسی مطرح نکردند. آنها همواره این دغدغه را داشتند که چرا مثلا از کتاب المکاسب، علم اقتصاد آدام اسمیت در نیامده است. تلاش چهرههای نظیر سحابی برای پیوند دین و علم بیشتر در همین راستا بود. البته نه در بُعد اقتصاد، بلکه در بعد انسان شناسی و مطالعات پیدایش انسان. طبیعی بود که چنین مطالعاتی هیچگاه به کار جامعه پر از آسیب اقتصادی و اجتماعی ایران نمیآمد، از این جهت فعالان سیاسی همواره سحابی را به خاطر موی سپیدش و تلاشهایش برای تاسیس حزب ستودهاند نه به خاطر راهکاری اجرایی و مطالعات مبتنی بر نیازهای جامعه ایران.
در اوج سالهای مشکلات اقتصادی ایران، یدالله سحابی که اتفاقا تحصیلکرده علوم مهندسی بود، اولویت نخست را بر تاسیس مدرسه تعلیمات دینی میگذارد.
تنها ایده اقتصادی که چهرههایی همچون بازرگان و سحابی به آن وفادار بودند، لیبرالیسم اقتصادی و آزادسازی بازار بود. این موضوع بیش از هر چیز محصول خاستگاه طبقاتی آنها بود. سحابی پس از انقلاب ایده مدارس غیر انتفاعی را در مجلس نیز مطرح کرد و با تلاش بسیار زیاد او این ایده در ایران جا افتاد. این طرح ابتدا در مناطق محروم اجرا شد و شکل کاملا منفعتگرایانه و سودآور آن یک دهه بعد در ایران انجام شد.
سحابی در سالهای قدرت گرفتن دکتر مصدق و شکلگیری جنبش ملی شدن صنعت نفت همیشه یکی از یاران وفادار مصدق و حامیان سرسخت او بود. اولین فعالیت جدی سحابی پیوستن به نهضت مقاومت ملی ایران بود.
نهضت مقاومت ایران درست روز بعد از کودتا و در حمایت از آن شکل گرفت. ایدهٔ اولیه ایجاد تشکلی برای مقابله با کودتا به ذهن محمد نخشب رسید و با مذاکراتی که با آیت الله زنجانی با حضور حسین شاهحسینی و ابراهیم کریم آبادی انجام شد توانستند قدمهای نخست را در شرایط خفقان پس از کودتا محکم و استوار بردارند.
هسته اولیه نهضت مقاومت ملی ایران شامل محمد نخشب، حسین شاهحسینی و آیت الله سیدرضا زنجانی و ابراهیم کریم آبادی بود. بعدها افراد و چهرههای دیگری مانند خرگامی (نماینده حزب ایران)، مهندس عظیما (حزب ملت ایران)، حاج حسن قاسمیه، مهندس بازرگان، حسین شاهحسینی، صدر الحفاظی، احمد توانگر و مهندس وفایی به آن پیوستند.
نام نهضت مقاومت را هم شاپور بختیار به تقلید از از مبارزات فرانسه در جنگ دوم جهانی پیشنهاد کرد که در نهایت با پیشنهاد ناصر صدرالحافظی به نهضت مقاومت ملی ایران تبدیل شد.
نهضت مقاومت ملی ایران سه هدف اصلی را دنبال میکرد: ادامه نهضت ملی و اعاده حیثیت استقلال ایران و برقراری حکومت ملی، مبارزه با حکومتهای دستنشانده خارجی اعم از انگلیس و روس و آمریکا و مبارزه با حکومتهای دست نشانده خارجی و عمال فساد.
در سال ۱۳۳۳ سحابی به همراه یازده استاد دانشگاه تهران به علت اعتراض به قرارداد کنسرسیوم نفت و با وجود مخالفت دکتر سیاسی رئیس وقت دانشگاه تهران با حکم تحصیل وزارت فرهنگ، تا پایان صدارت زاهدی، از خدمت در دانشگاه محروم شدند. این افراد بعد از اخراج از دانشگاه برای اینکه از دولت مستقل باشند و بتوانند نیازهای معیشتی خود را تامین کنند شرکتی با ریاست مهندس بازرگان تاسیس کردند و نام آن را با الهام از «یازده استاد اخراجی» دانشگاه «یاد» گذاشتند.
به دنبال باز شدن فضای نسبی سیاسی ایران در دوره محمدرضا شاه پهلوی و در اواخر دهه سی و با انحلال نهضت مقاومت ملی سحابی به جبهه ملی دوم پیوست. از میان همفکران او مهندس بازرگان و سیدمحمود طالقانی به شورای مرکزی جبهه ملی دوم راه یافتند. اما بعد از مدتی متوجه شدند اختلاف آنها با دیگر اعضای جبهه ملی بسیار جدی است. آنها سابقه مذهبی بسیار پُررنگی داشتند در حالی که دیگر اعضای جبهه ملی لائیک بودند به همین خاطر بازرگان، طالقانی و سحابی تصمیم گرفتند در قالب حزب مستقلی به فعالیت خود ادامه دهند.
یدالله سحابی درباره این تصمیم میگوید: «جبهه ملی بیشتر فعالیت سیاسی لائیک داشت و مستقل از فکر دینی بود، ولی ما معتقد بودیم که اگر فعالیت سیاسی میکنیم از روی وظیفه دینی است و بنابراین، فعالیت سیاسی را وابسته به عقاید دینی میدانستیم.»
اعضای نهضت آزادی این کار را با رضایت دکتر مصدق انجام دادند این در حالی است که چهرهای مانند هرمیداس باوند این موضوع را رد میکند. به هرحال این انشعاب باعث تولد حزب مستقل و با گرایشهای مذهبی بنام نهضت آزادی شد که فعالیتهای آن تا به امروز ادامه دارد.
به گزارش رویداد۲۴ تاسیس احزاب سیاسی مسلمان برای فعالیت علیه محمد رضا شاه پهلوی، بیش از هر چیز محصول سستتر شدن فضای پلیسی در سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ در ایران بود. یرواند آبراهامیان در ایران بین دو انقلاب مینویسد: «سنجابی، فروهر و خلیل ملکی با استفاده از فرصت آزادتر شدن فضای سیاسی، به ترتیب احزاب ایران، ملی [ملت ایران] و جامعه سوسیالیستها را بازسازی و سپس جبهه ملی را از نو دایر کردند و آن را جبهه ملی دوم نامیدند. در همین دوران چهرههایی همچون آیت الله طالقانی، بازرگان و محفل اصلاح طلبان همفکر، نهضت آزادی ایران را تاسیس کردند و آن را به جبهه جدید ملی ملحق کردند.»
از دیگر فعالیتهای یدالله سحابی تا پیش از تاسیس نهضت آزادی و فعالیت تمام وقت سیاسی میتوان به تاسیس دبیرستان کمال با شعار «تحکیم دین از راه ترویج علم» اشاره کرد که تا سال ۱۳۵۲ به اتهام فعالیت علیه رژیم تعطیل شد به حیات خود ادامه داد.
به گزارش رویداد۲۴ با تاسیس نهضت آزادی و با توجه به اینکه سحابی از اعضای اصلی موسس آن بود. سیاست بدل به بخش اصلی زندگی سحابی شد. سحابی به همراه دوستانش در آن زمان شرکت سهامی انتشار را هم تاسیس کرده بودند.
عزتالله سحابی درباره چگونگی شکلگیری این شرکت میگوید: «در بحثهایی که در زندان داشتیم به این نتیجه رسیدیم که در ایران به دلیل اینکه روحیه کار جمعی وجود ندارد، انشعاب شکل میگیرد و عدم وجود روحیه جمعی نیز به طول دوران استبدادی برمیگردد چراکه استبداد شخصیت افراد را میکشد و انسانها شخصیت مستقل ندارند و همه از ترس حاکمیت مجبور به تظاهر میشوند در حالی که اختلافات زیادی دارند و به همین خاطر در حکومتهای استبدادی مردم از لحاظ روحی و فکری از هم دور میشوند. بر این اساس به این نتیجه رسیدیم که باید روحیه جمعی را تقویت کنیم. بر همین اساس آقای بازرگان معتقد بود ما باید یک نهضت تربیتی عملی جمعی داشته باشیم که اسم آن را «متاع» (مکتب تربیتی اجتماعی عملی) گذاشتند.»
سحابی مینویسد: «به دنبال این نظر نهضت انجمن سازی راه افتاد و به طور متناوب انجمنهای اسلامی گوناگون شکل گرفت. به طوری که در سال ۴۱ که کنگره انجمنهای اسلامی سراسر کشور برپا شد، حدود ۳۱ انجمن اسلامی در آن شرکت کردند. این انجمنها ماهیت سیاسی نداشتند و بیشتر ماهیت صنفی داشتند. با این وجود سه کتاب «تفسیر پرتوی از قرآن» طالقانی، «راه طی شده» مهندس بازرگان و «تنبیه الامه» علامه نائینی محور تربیتی آنها بود. شرکت سهامی انتشار نیز یکی از تاسیسات «متاع» بود که موسسین آن پدر، آقای بازرگان و آقای احمد آرام بودند. پدرم بیش از آنکه سیاسی باشد دنبال نهادسازی بود. حتی در سالهای آخر عمرش دنبال تاسیس یک دبیرستان دخترانه بود و با تلاش فراوان موفق شد ساختمان مدرسه کوثر را بخرد.»
توضیحات عزتالله سحابی نشان میدهد که اعضای نهضت آزادی علاوه بر مبارزه سیاسی به دنبال ترویج مسائل فرهنگی و نهادسازی هم بودند که شرکت سهامی انتشار ماحصل این تفکر آنان است. با تاسیس نهضت آزادی حساسیت رژیم شاه بر فعالیت هیئت موسس آن زیاد شد. سرانجام این حساسیتها دستگیری طالقانی، بازرگان و سحابی در سال ۱۳۴۱ بود.
محاکمه موسسان نهضت آزادی در دادگاه نظامی در بهمن سال ۱۳۴۱ اتفاق افتاد. سایر رهبران آنان هم دستگیر شدند و همگی حکمهای نسبتاً سنگینی گرفتند. این دادگاه همان دادگاه معروفی است که گفته شده متهمان آن به قاضی گفتهاند: «ما آخرین گروهی هستیم که با شما به زبان قانون سخن میگوییم»
سحابی در این دادگاه برای بار اول ۶ سال حکم زندان گرفت که بعد از بررسیها در دادگاه تجدید نظر، حکم او به ۴ سال زندان و هشت ماه تبعید به برازجان تقلیل یافت.
در ایام زندان سحابی بود که دکتر محمد مصدق رهبر ملی شدن صنعت نفت درگذشت و سحابی با استفاده از مرخصی زندان در مراسم تدفین او شرکت کرد. در سال ۱۳۴۶ سحابی از زندان آزاد شد، اما کماکان از تدریس محروم بود. همین مسئله باعث شد با خیال راحتتری به انجام فعالیت سیاسی بپردازد. سحابی در سالهای ابتدایی انقلاب از معتمدین آیتالله خمینی رهبر انقلاب اسلامی ایران بود. اعتماد آیتالله خمینی به قدری نسبت به سحابی زیاد بود که او را طی حکمی او را مامور سازماندهی کمیته تقویت و تنظیم اعتصابات کرد.
به گزارش رویداد۲۴ یدالله سحابی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از اعضای شورای انقلاب بود و در کابینه دولت موقت مهندس بازرگان سمت وزیر مشاور را برعهده گرفت. سحابی در این سمت هم با جدیت مشغول به کار شد و با همکاری بیش از ۲۴۰ نفر از متخصصان و کارشناسان با ۷۸۰۰ ساعت تحقیق و پژوهش گزارش نهایی سیاستهای توسعه و تکامل جمهوری اسلامی برای مرحله زمانی کوتاه مدت (دوساله)، میانمدت (۸ تا ۱۲ ساله) و درازمدت (۱۲ تا ۱۶ ساله) آماده و تدوین کردند.
او همچنین در تدوین پیشنویس قانون اساسی نقش بهسزایی داشت و به عنوان منتخب مردم به مجلس اول هم راه پیدا کرد و ریاست سنی آن مجلس را هم برعهده گرفت. در ادامه کار مجلس اول یدالله سحابی به همراه به همراه مهدی بازرگان، کاظم سامی و علیاکبر معینفر نامهای اعتراضآمیز در اعتراض به توهین و تهدید و عدم تأمین در محوطهٔ در ورود و خروج مجلس، اخلالگری در اجتماعات، سانسور و محرومیت در صدا و سیما و توقیف روزنامههای آزاد اعلام کرد در جلسات مجلس شرکت نخواهند کرد که با اتهام ارتباط اعضای نهضت آزادی با گروههای محارب و اهانت به حزبالله از سوی هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس وقت مواجه شد.
این مسئله سرآغاز دوری هرچه بیشتر اعضای نهضت آزادی از قدرت و قرارگرفتن آنها در مقام اپوزیسیون شد. در سال ۱۳۶۵ یدالله سحابی همراه با مهندس بازرگان نامهای به آیتالله خمینی نوشت و در آن مخالفت خود را با ادامه جنگ ایران و عراق اعلام کرد.
یدالله سحابی در سالهای پس از جنگ و دوران اصلاحات هم به فعالیت سیاسی خود ادامه داد. مهمترین اقدامات سحابی در این سالها تحصن او در اعتراض به دستگیری عزتالله سحابی و اعضای نهضت آزادی بود که با وساطت رئیس مجلس ششم خاتمه یافت.
او همچنین پس از به وقوع پیوستن سلسله حوادث سیاسی اواسط و اواخر دهه هفتاد در نامهای به رهبری از او تقاضا کرد: «قبل از هر چیز از جنابعالی میخواهم دستور دهید عاملان جنایات حمله به کوی دانشگاه معرفی شوند و آنها را به میز محاکمه بکشانند.» هر چند سحابی نامهای با این محتوا نوشت، رهبر انقلاب در پی درگذشت یدالله سحابی، پیامی بسیار دوستانه صادر کرد و سحابی را «شخصيت كهنسال علمی و فرهنگی و سياسی» توصیف کرد که «سالهای درازی را با مجاهدت و جديت، به تلاشي صادقانه در راه آنچه بدان باور داشت، مصروف كرد.»
تطبیق دین و علم همیشه یکی از دغدغههای اصلی نواندیشان دینی ایرانی در دهه چهل و پنجاه بوده است. یدالله سحابی هم از این قاعده مستثنی نیست و او نیز کوشید میان اون دو موضوع پیوند برقرار کند.
سعید حجاریان میگوید: «مرحوم دکتر سحابی در پی حل تعارض بین دین و علم بود. ایشان به تفکیک میان دیدگاههای علمی و نظرات دینی خود قائل بود، ولی پس از ایشان کسانی آمدند و این دو حوزه را به هم متصل کردند و معجونی ساختند که نه دین بود و نه علم. دوره شکوفایی این معجون را میتوان در کتاب «تبیین جهان» دید.»
تعریف سعید حجاریان و بیان اینکه «سحابی به تفکیک دیدگاههای علمی و نظرات دینی خود قائل بود» بیشتر محصول اغراق درباره شخصیت علمی سحابی بود؛ چه آنکه اتفاقا دیدگاههای سحابی محصول ادغام این دو اندیشه بود نه تفکیک آنها. چه آنکه سحابی در پی آن بود تا نظریه علمی داروین را با نظریات دینی تلفیق کند. سحابی برخلاف مذهبیون دیگر که به خلقت دفعی اعتقاد داشتند، به خلقت تدریجی اعتقاد داشت و کوشید نظریه داروین را از دل آیات قرآن بازیابی کند. سحابی برای اثبات نظرات خود هم به شواهد علمی استناد کرد و هم به آیات قرآن.
سحابی معتقد است تکامل موجودات زنده به صورت تدریجی صورت گرفته است. ابتدا موجودات با اندامهای ساده خلق شدهاند و سپس به تدریج موجودات کاملتر و پرعضوتر.
سحابی برای اثبات نظریه تکامل تدریجی داروین، از آیات قرآنی مثال میآورد و با اشاره به کلمه «ثم» در سوره اعراف «وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ لَمْ یَکُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ ما شما را آفریدیم و سپس شما را شکل دادیم و سپس فرشتگان را گفتیم آدم را سجده کنید پس سجده کردند، غیر از شیطان که از سجده کنندگان نبود» میگوید حرف «ثُمَّ» در این عبارت را دلالت بر ترتیب زمانی و تقدم و تاخر میکند و شکلگیری انسان را مدتها پس از خلقت او و به شکل تدریجی تفسیر میکند. او همچنین فعل «صَوّرَ» را از باب تفعیل میگیرد که یکی از موارد استعمال آن ترتیب و تدریج است نشان میدهد خلقت اولیه انسان ترتیب و تدریجی داشته تا انسان به هیات امروزین خود در بیاید.
در حقیقت بیان چنین جملههای را نمیتوان آنگونه که حجاریان میگوید، به منزله تفکیک علم و دین دانست. چراکه بیان جملات علمی دلایل علمی میخواهد و بعید است بتوان دانشمندی را در عالم یافت که بخواهد با ذکر عبارت «ثم» یا «صور» به این نتیجه برسد که خلقت یا تکامل انسان چگونه بوده است.
منتقدان سحابی او را به طور خاص و نهضت آزادی را به طور عام متهم نداشتن یک ایده مشخص سیاسی و اقتصادی برای اداره جامعه میکنند. آنها معتقدند دغدغه اصلی سحابی و یارانش تلاش برای سازگاری علم و دین است نه مسائلی که مستیقماً به اداره جامعه مربوط است.
این نکته را هم باید گفت که سحابی و یارانش منهای روزهای آغازین انقلاب، فرصتی برای پیاده کردن ایدههای خود نداشتند. هر چند طرحی اقتصادی از اساس وجود نداشته که اگر قدرت آنها ادامه مییافت، بشود گفت بر مبنای آن اداره جامعه پیش میرفت. چهرههای همچون سحابی و مهدی بازرگان اگرچه درستخوانده رشتههای مهندسی هستند اما رویکرد علممحور هیچگاه در آثار آنها دیده نشده است و هیچگاه علم اقتصاد را به عنوان یک مفهوم مدرن برای حل تعارضات جامعه ندیدند. در حقیقت آنها به دنبال حل مشکلات اقتصادی، از راه دیگری به جز اقتصاد بودند.
منابع:
تاملات فلسفی/شماره ۲۲/ بهار و تابستان ۹۸/ زکریا بهارنژاد و خدیجه فرخپناه
حکایتهایی از زندگی مهندس بازرگان/ شعبانعلی لامعی/ نشر قلم
سایت ترابر نیوز
پایگاه اطلاع رسانی تاریخ ایرانی
اسناد نهضت آزادی/ جلد اول
گذری در کوی نیکنامان/ موسسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس
نیم قرن خاطره و تجربه/ جلد اول/ خاطرات عزت الله سحابی/ انتشارات فرهنگ صبا
ایران بین دو انقلاب/ یرواند آبراهامیان/ ترجمه کاظم فیروزمند، شمسآوری و مدیر شانهچی/ نشر مرکز