تاریخ انتشار: ۱۲:۰۵ - ۳۰ آبان ۱۴۰۲
تعداد نظرات: ۱۰ نظر
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد؛

داریوش فروهر وطن‌پرست رادیکال یا ملی‌گرای مشروطه خواه؟

داریوش فروهر از مشاهیر ایران و فعالان سیاسی پان ایرانیست و دبیر کل حزب ملت ایران بود. او از اعضای جبهه ملی و حامیان سرسخت دکتر محمد مصدق به شمار می‌رود که پس از درگذشت مصدق نیز تلاش کرد حامیان او را در یک جبهه جمع کند. فروهر پس از انقلاب در دولت بازرگان وزیر کار شد و مدتی بعد از دولت موقت استعفا کرد. او اول آذر ۱۳۷۷ در ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای به شکلی فجیع به همراه همسرش پروانه اسکندری به ضرب چاقو کشته شد. رویداد۲۴ در گزارش چهره‌های خود زندگی سیاسی و اندیشه‌های فروهر را بررسی کرده است.

داریوش فروهر

رویداد۲۴ نوید عابدین‌پور: «داریوش فروهر اگرچه مذهبی نبود، ولی انگیزه ملی و وطن خواهی داشت و تا آنجایی که اطلاع دارم، اهل خیانت و خدعه به ملک و مملکتش نبود و موردی از او ندیدم که با خائنان خارج از کشور ارتباط و سازش داشته باشد. فروهر مرد آزادیخواهی بود که در دفاع از آرمانش ایستاد و بار‌ها دستگیر شد و هر بار که آزاد می‌شد، باز هم دست از مخالفت با رژیم شاه برنمی داشت.» خاطرات اسدالله تجریشی

داریوش فروهر از چهره‌های سرشناس جبهه ملی ایران بود. او دبیرکل حزب ملت ایران و از حامیان سرسخت دکتر محمد مصدق بود. او پس از کودتای ۲۸ مرداد به فعالیت سیاسی خود ادامه داد و نهضت مقاومت ملی را تشکیل داد و به خاطر همین فعالیت‌ها ۱۴ سال را در زندان گذارند. فعالان سیاسی بیش از هر چیز به خاطر سال‌های متمادی مبارزه فروهر، حرمت او را نگاه می‌داشتند و به دلیل همین موضوع و البته قتل فجیع او در ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای، معمولا به تناقض‌های مختلف در اندیشه سیاسی فروهر کمتر پرداخته شده است.

فروهر در ماه‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی از زندان آزاد شد و در دولت موقت مهدی بازرگان وزیر کار شد و فروهر پس از مدتی با بروز اختلاف با مهدی بازرگان نخست وزیر از دولت موقت استعفا کرد. او همچنین از جبهه ملی کناره‌گیری کرد و به فعالیت‌های سیاسی خود ادامه داد و در نهایت خود او در آذر ماه سال ۱۳۷۷ در ماجرای تلخ قتل‌های زنجیره‌ای در ایران به همراه همسرش پروانه اسکندری توسط عوامل خودسر وزارت اطلاعات به قتل رسید.

داریوش فروهر کیست؟

داریوش فروهر در سال ۱۳۰۷ در اصفهان به دنیا آمد. پدرش از نظامیانی بود که در حمله متفقین به ایران مقاومت کرد و به همین دلیل به همراه خانواده مدت‌ها در اردوگاه اسیران جنگی زندگی کردند. فعالیت سیاسی فروهر در سال ۱۳۲۲ به محض دستگیری پدرش به دست انگلیسی‌ها به دلیل ظنین بودن به ارتباطش با آلمان آغاز شد. 

از آن سال به بعد زندگی سیاسی و کشمکش‌های او در تهران گذشت و از سنین نوجوانی و پس از آشنایی با مصدق زندگی جدی سیاسی او را آغاز شد. فروهر در سال ۱۳۲۳ در حمایت از مصدق تظاهرات دبیرستانی راه انداخت. در سال‌های بعد (۱۳۲۸) به علت فعالیت سیاسی در دانشگاه دستگیر شد.

داریوش فروهر کیست


بیشتر بخوانید: دکتر محمد مصدق؛ سیاستمداری با حامیان و مخالفان سرسخت


فروهر زمانی به همراه دوست نزدیکش محسن پزشکپور که بعدها نماینده مجلس شد، یک سازمان ناسیونالیستی رادیکال به نام «حزب پان ایرانیست ایران» تشکیل داد اما چون در علاقه پزشکپور به مصدق تردید داشت، این حزب را ترک کرد. فروهر در رشته حقوق در دانشگاه تهران درس خواند و در بیست سالگی به عضویت گروه مکتب درآمد که یک گروه سیاسی ملی‌گرا بود. گروه مکتب سه سال بعد در یکم آبان ماه ۱۳۳۰ تبدیل به حزب ملت ایران شد و داریوش فروهر نیز به عضویت در کمیته موقت رهبری این حزب درآمد و در سن بیست و سه سالگی دبیرکل این حزب شد.

او در جریان درگیری دولت مصدق با سلطنت جانب مصدق را گرفت و پس از کودتای ۲۸ مرداد مورد تعقیب قرار گرفت. فروهر به علت درگیری در بهارستان به شدت زخمی شده بود، به کمک مادرش از بیمارستان گریخت و تا دی ۱۳۳۲ پنهان بود و پس از آن دستگیر شد. ۷ ماه در زندان بود و سپس به فشم تبعید شد و تا سال ۵۷ بار‌ها به زندان افتاد.

داریوش فروهر؛ وطن‌پرست رادیکال یا ملی‌گرای مشروطه خواه؟

داریوش فروهر در بیمارستان پس از درگیری در بهارستان

به گزارش رویداد۲۴ فروهر در سال ۱۳۴۰ و دو ماه بعد از ازدواجش با پروانه اسکندری، همراه با آیت‌الله طالقانی بازداشت شد. چندی بعد هم‌زمان با تشکیل جبهه ملی دوم به آن پیوست و جناح اقلیت را سازماندهی کرد. بعد‌ها و در سال ۱۳۴۹، به دلیل اعتراض به استقلال بحرین و صدور اعلامیه‌ی تندی علیه حکومت دوباره دستگیر شد و این بار سه سال در زندان ماند. در ماجرای استقلال بحرین، محسن پزشکپور تنها نماینده‌ای بود که حاضر شد علیه این موضوع در مجلس نطق کند.

فروهر سال‌ها بعد در ۲۲ خرداد سال ۱۳۵۶ به همراه شاپور بختیار و کریم سنجابی نامه‌ای را به محمدرضا شاه پهلوی می‌نویسند و از او می‌خواهند برای نجات کشور به حکومت استبدادی پایان داده و به اصول مشروطیت تمکین کند. او ماه‌ها بعد همراه کریم سنجابی دستگیر شد، اما زود آزاد شد و در جریان مبارزات علیه رژیم شاه حضور داشت.

فروهر پس از خروج شاه از ایران، راهی فرانسه شد و دیداری با آیت الله خمینی داشت و در زمان بازگشت امام، فروهر نیز به ایران بازگشت و در دولت موقت به سمت وزیر کار منصوب شد.

فروهر مدتی بعد به عنوان وزیر سیار و نماینده دولت در امور کردستان مشغول به کار شد و عاقبت به دلیل بروز اختلافات سیاسی با مهدی بازرگان، استعفا کرد به فعالیت‌های حزبی خود پرداخت. فروهر در پاییز سال ۱۳۶۱ دستگیر و راهی زندان شد، اما ۵ ماه بعد آزاد شد، ولی نقش پررنگی در سیاست ایران نداشت. اما در آذر ماه سال ۱۳۷۷ با قتل او و همسرش باردیگر نام او سر زبان‌ها افتاد.

داریوش فروهر؛ وطن‌پرست رادیکال یا ملی‌گرای مشروطه خواه؟

جمعی از شورای جبهه ملی دوم: کریم سنجابی، غلامحسین صدیقی، مهدی آذر، شاپور بختیار، محمدعلی کشاورزصدر، ابراهیم کریم‌آبادی، قاسم غنی، حسن شمشیری، داریوش فروهر، عبدالعلی ادیب برومند

داریوش فروهر و حزب ملت ایران

داریوش فروهر از سنین جوانی وارد حزب ملت ایران شد و در سن ۲۳ سالگی رهبری این حزب را برعهده گرفت. حزب ملت ایران در آبان ماه سال ۱۳۳۰ با ائتلاف گروه مکتب که داریوش فروهر در آن عضویت داشت با حزب نبرد ایران تشکیل شد.

حزب ملت ایران، حزبی با اصول و عقاید ملی‌گرایی افراطی بود که بر پایه تفکرات پان ایرانیستی تشکیل شده بود. نخستین بار در شهریور ۱۳۲۶ محمود افشار، مکتب پان ایرانیسم را برای دفاع از تمامیت ارضی ایران در مقابله حملات پان ترکیسم و پان عربیسم پیشنهاد کرده بود. بیژن جزنی در کتاب تاریخ سی ساله ایران به این نکته اشاره می‌کند که این حزب گرایش‌های شبه فاشیستی داشته و آثار هیتلر و آلمان نازی به مورد بحث و تعلیم قرار می‌گرفته است.

یرواند آبراهامیان در کتاب ایران بین دو انقلاب می‌نویسد: «حزب ملت ایران که راه خود را به ستوان جهانسوز (افسری که در سال ۱۳۱۶ به سبب توطئه فاشیستی علیه رضا شاه اعدام شد) نسبت می‌داد، به شدت ضد کمونیسم، ضر سرمایه داری، ضد سامی (یهودی ستیزی) و حتی ضد روحانیت بود. این حزب می‌خواست با بازپس گرفتن سرزمین‌های از دست رفته بحرین، افغانستان و قفقاز، ایران را باز سازد و مدعی بود که نژاد خالص آریایی را نه تنها کمونیسم شوروی و سرمایه داری انگلستان، که توسعه طلبی عرب‌ها و ترک‌ها نیز تهدید می‌کند.»

حزب داریوش فروهر معتقد بود «ملایان مرتجع»، «زمین‌داران استثمارگر»، «قدرت‌های بیگانه»، «اقلیت‌های مذهبی» به ویژه یهودیان و بهاییان مسبب واپس‌گرایی ایران هستند. اعضای این حزب هنگان تاسیس اغلب دانش آموزان دبیرستان‌های تهران بودند که تاثیر چندانی در رهبری جبهه ملی نداشتند.

حزب ملت ایران از جمله احزابی بود که جبهه ملی ایران را تشکیل دادند و از ملی شدن صنعت نفت و دولت محمد مصدق حمایت کردند. در کادر رهبری این حزب پس از شروع درگیری‌ها بین مصدق و شاه، اختلاف‌هایی بروز می‌کند. فروهر جانب مصدق را می‌گیرد، ولی محسن پزشکپور از رهبران این حزب شاه دوستی خود را حفظ می‌کند. پس از کودتای ۲۸ مرداد و پس از فروکش کردن موج سرکوب فعالان و مبارزان سیاسی داریوش فروهر به همراه چهره‌های شناخته جریان ملی ایران در سال ۱۳۳۹ جبهه ملی دوم را تشکیل می‌دهند که هدف آن اعتراض به انقلاب سفید شاه بود، اما با دستگیری اعضای این سازمان و همچنین بروز اختلاف‌ها بین اعضای آن در نهایت جبهه دوم نیز دوام نمی‌آورد.

به گزارش رویداد۲۴ تاسیس جبهه ملی بیش از آنکه ریشه در همفکری اعضای موسس (به جز علاقه به دکتر محمد مصدق) داشته باشد، محصول سست‌تر شدن فضای پلیسی در سال‌های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ در ایران بود که به مخالفان جانی تازه داد. یرواند آبراهامیان در ایران بین دو انقلاب می‌نویسد: «سنجابی، فروهر و خلیل ملکی با استفاده از فرصت آزادتر شدن فضای سیاسی، به ترتیب احزاب ایران، ملی [ملت ایران] و جامعه سوسیالیست‌ها را بازسازی و سپس جبهه ملی را از نو دایر کردند و آن را جبهه ملی دوم نامیدند. در همین دوران چهره‌هایی همچون آیت الله طالقانی، بازرگان و محفل اصلاح طلبان همفکر، نهضت آزادی ایران را تاسیس کردند و آن را به جبهه جدید ملی ملحق کردند.»

حزب ملت یران و خود داریوش فروهر با آن که نقش پررنگی در نهضت مقاومت ملی ایران از جمله در جریان ملی شدن صنعت نفت و همچنین حمایت از مصدق در جریان کودتای ۲۸ مرداد داشتند، اما این حزب چندان نام خوشی نداشت و بعضا دست به اقدامات خرابکارانه نیز می‌زد.

بیژن جزنی در کتاب تاریخ سی ساله ایران می‌نویسد: «از جمله اقدامات این حزب حمله به خانه آیت‌الله کاشانی پس از کودتا بود که یکی از نزدیکان ایشان نیز به قتل می‌رسند.» ادعایی که محمدحسن سالمی، نوه کاشانی نیز طی یک مصاحبه در سال ۱۳۹۰ بر آن صحه گذاشت و ادعا کرد که در جریان حمله طرفداران مصدق به منزل کاشانی، سرهنگ نجاتی، حیدر رقابی و داریوش فروهر در جمع حمله کنندگان به منزل بودند و سالمی شخصاً آن‌ها را از بالای پشت بام دیده‌است. او می‌گوید: «حتی دیدم که چگونه مرحوم فروهر، محمد حدادزاده تاجر معروف آهن و عضو مجمع مسلمانان مجاهد را با چاقو مجروح کرد؛ ضرباتی که نهایت به کشته‌شدن او انجامید.»

از دیگر اقدامات داریوش فروهر و حزب او مخالفت با استقلال بحرین است. او به همراه محسن پزشکپور اعتراض‌های بسیاری علیه سیاست شاه اعمال می‌کنند. فروهر با انتشار اعلامیه‌ای مسئله استقلال بحرین از ایران با موافقت شاه را به شدت محکوم می‌کند و هفدهم فروردین ۱۳۴۹ به همین دلیل بازداشت می‌شود. 

نزدیکان و همفکران فروهر به اعتراض علیه تجزیه بحرین ادامه می‌دهند و گروهی بازداشت می‌شوند. فروهر این بار بدون محاکمه به سه سال زندان محکوم می‌شود.

در سال‌های پس از زندان فروهر فعالیت سیاسی خود را پی می‌گیرد. او که به بیان نطق‌های تند و تیز مشهور، در اردیبهشت ۱۳۵۶ نامه‌ای تند به محمدرضا شاه پهلوی می‌نویسد و حکومت را به دخالت در دادرسی پرونده‌های زندانی‌های سیاسی متهم می‌کند. از سال ۱۳۴۲ این نخستین بار بود که گروهی در داخل ایران جرات می‌کرد رژیم را علنا مورد نکوهش قرار دهد.

چند ماه بعد در دیماه همان سال مجددا فروهر به همراه سنجابی و شاپور بختیار نامه دیگری به شاه می‌نویسند که متن آن از نامه قبلی تندتر است. در این نامه که در آن حتی از تاریخ تقویم شاهنشاهی استفاده نمی‌شود، رژیم به متلاشی کردن اقتصاد کشور از طریق تورم و همچنین نقض حقوق بین المللی و حقوق بشر و قانون اساسی متهم می‌شود. 

در این نامه که البته در روزهای ضعف محمدرضا شاه نگاشته شده بود، این چنین آمده است: «تنها راه اعاده وحدت ملی و حقوق فردی، ترک استبداد، احترام به قوانین مشروطه، رعایت اعلامیه حقوق بشر، الغای نظام تک حزبی، تامین آزادی مطبوعات و تجمعات، آزادی زندانیان سیاسی، صدور اجازه بازگشت به وطن برای تبعیدیان و تشکیل حکومتی برخوردار از اعتماد مردم و معتقد به قانون اساسی است.»

جبهه ملی در سال‌های نیمه دوم دهه پنجاه فعالیتی نداشت و با ضعیف‌تر شدن شاه، فروهر نیز فعالیت سیاسی خود را بیشتر کرد. سنجابی و فروهر و بختیار در همان سال‌ها به همراه یک تاجر بازاری و نماینده‌ای از جامعه سوسیالیست‌هاف جبهه ملی را احیا کردند و آن را «اتحاد نیروهای جبهه ملی» نامیدند. آنها روزنامه «خبرنامه» را تاسیس کردند و انحلال ساواک را خواستار شدند. آنها همچنان در بیانیه‌های خود تاکید می‌کردند که راه مصدق را ادامه خواهند داد و می‌گفتند به دنبال استقلال سیاست خارجی، استقرار دموکراسی حقیقی در کشور از طریق مبارزه برای حقوق فردی، آزادی‌های اجتماعی و قانون اساسی هستند.

حکومت پهلوی البته چندان دست بسته نبود و همچنان در مقابل مخالفان می‌ایستاد. مرعوب کردن مخالفان از طریق فیزیکی یکی از برنامه‌های حکومت بود. قتل و شکنجه‌های اعضای دو سازمان اصلی مبارزه مسلحانه با حکومت پهلوی «چریک‌هایی فدایی خلق» و «سازمان مجاهدین انقلاب» و همچنین تهدید برای مقابله با مخالفان انجام می‌شد.

یکی از اتفاقاتی که در همین دوران افتاد، بمب‌گذاری ساواک در دفتر کار سنجابی و فروهر و نزیه بود. چهره‌های دیگری همچون لاهیجی و متین دفتری (نوه مصدق)، بازرگان و ... در جریان همین مرعوب کردن‌ها، تهدید می‌شدند. با این حال انقلاب شد و شکل دیگری از سیاست‌ورزی در ایران آغاز شد.

داریوش فروهر پس از انقلاب ایران

فروهر و حزب ملت ایران در جریان انقلاب نیز از مبارزات حمایت می‌کند و همراه با آیت‌الله طالقانی از مردم درخواست می‌کنند به خیابان‌ها بیایند و حکومت نظامی را بشکنند و تا پیروزی انقلاب در بهمن ۱۳۵۷ فروهر از مبارزان و حامیان پیشبرد انقلاب است.

داریوش فروهر بعد از استعفا از دولت موقت به فعالیت حزبی خود روی می‌آورد و به نوعی منتقد جمهوری اسلامی می‌شود. او از طرف حزب ملت ایران در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری شرکت می‌کند که رای چندانی کسب نمی‌کند. بعد از آن از سیاست فاصله می‌گیرد، ولی در دهه هفتاد تلاش می‌کند تا دوباره حزب اتحاد ملت ایران و نیروی‌های ملی را برای پیشبرد دموکراسی در ایران احیا کند که در این راه چندان موفق نبود و در نهایت این آروز با قتل او عملا به سرانجامی نرسید.


بیشتر بخوانید: مهدی بازرگان کیست؟ نیای محافظه کار اصلاحات +تصاویر


فیلم داریوش فروهر

داریوش فروهر در زمان حکومت پهلوی بیش از ۱۰ بار راهی زندان شد. آبان سال ۱۳۵۷ با آزادی از زندان خیلی زود به صفوف انقلابیون پیوست و از مردم خواست که برای شکستن حکومت نظامی به خیابان‌ها بیایند. یکی از شانس‌هایی که فروهر آورد، این بود که در دوران زندان پیش از انقلاب با حاج مصطفی خمینی فرزند امام خمینی هم‌بند بود . همین موضوع این فرصت را به او داد که پس از انقلاب به هرم قدرت وارد شود؛ البته حضور او در هرم قدرت دوام نیافت و به سرعت از دولت خارج شد.

دوستی بین فروهر و مصطفی خمینی دلیلی بود که خانواده امام خمینی به مهدی بازرگان توصه کرد داریوش فروهر را در کابینه خود به کار گیرد. بازرگان با این امر مخالف بود، ولی با درخواست امام، سمت وزیر کار را به او سپرد. البته با توجه به این توصیه امام، فروهر همچنان با بازرگان رابطه حسنه‌ای نداشت و در نهایت هم از دولت استعفا کرد.

فروهر در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شد که توفیقی کسب نکرد. در جریان درگیری‌های ابوالحسن بنی صدر با حاکمیت، صحبت‌هایی مبنی بر جانشینی او به جای بنی صدر شد که این امر برای حزب جمهوری و سازمان مجاهدین خلق چندان خوشایند نبود و هشدار دادند اجازه نخست‌وزیری به چنین اشخاصی را نخواهند داد. در این دوره حزب ملت ایران در چالش میان رئیس‌جمهور و مجلس، به حمایت از بنی‌صدر پرداخت.

با اوج‌گیری اختلافات داخلی و بعد از برکناری بنی صدر و درگیری حاکمیت با نیرو‌های حامی بنی صدر و مجاهدین، داریوش فروهر نیز به عنوان حامی بنی صدر در سال ۱۳۶۱ دستگیر می‌شود و پنج ماهی را در زندان سپری می‌کند. بعد از آن، او و حزبش فعالیت چندانی نداشتند.

در اوایل دهه هفتاد فروهر سعی کرد به اتفاق حزب مردم ایران، جنبش برای آزادی مردم ایران، حزب زحمتکشان ملت ایران (نیروی سوم- منشعبین از دکتر بقایی -گروه خلیل ملکی) و حزب ملت ایران گروهی تحت عنوان اتحاد حزب‌ها و نیرو‌های ملی ایران را تأسیس کند که در این راه نیز ناموفق ماند.

داریوش فروهر؛ وطن‌پرست رادیکال یا ملی‌گرای مشروطه خواه؟

اندیشه سیاسی داریوش فروهر

به گزارش رویداد۲۴ داریوش فروهر یک سیاست‌مدار ملی‌گرا رادیکال بود. او دولت مقتدر را بر دموکراسی تقدم می‌بخشید و آن را برای بنای دولت-ملت ضروری می‌دانست. همان ملی‌گرایی که در خلال دو جنگ جهانی در ایران به وجود آمد و باعث این اشتباه شد که طرف آلمان را بگیرد و با اشغال متفقین قدرت سیاسی خود را از دست داد، ولی با تدوام اشغال توانست به نوعی گفتمان مقاومت در برابر تجزیه ایران ایجاد کند و در سپهر سیاسی ایران جایی برای خود باز کند. این تفکر به ویژه بعد از جریان فرقه دموکرات و حضور سیدجعفر پیشه وری در آذربایجان توانست با اقبال بیشتری روبرو شود.

با این پشتوانه بود که کم‌کم احزاب پان ایرانیستی رشد پیدا کردند و داریوش فروهر نیز ابتدا با حزب نبرد و بعد تشکیل حزب ملت ایران خود را در این سنت فکری تعریف می‌کرد اما بر خلاف خیلی از این احزاب که عموما در کنار شاه و دربار ایستادند، او به جبهه ملی پیوست و از دکتر محمد مصدق و دولت او حمایت کرد. اما این حمایت نیز می‌تواند مورد نقد باشد، زیرا فروهر به قول خودش یک مصدقی تمام‌عیار بود و شاید همین تفکر مانع انتقاد‌ها به مصدق و عدم گوشزد کردن ضعف‌های او می‌شد. البته این ضعفی بود که در تمامی گروه‌های سیاسی آن زمان دیده می‌شد. عموما رهبر جریان‌های سیاسی نقدناپذیر بودند و جبهه ملی نیز از این قاعده مستثنی نبود.

فروهر اگرچه همواره در قالب یک ملی‌گرای رادیکال معرفی شد، با این حال مرزبندی ویژه‌ای با حامیان سرسخت باستان‌گرایی در ایران داشت و معتقد بود پان ایرانیسم باید با قانون مشروطه تلفیق شود. این دو موضوع نیز تناقض‌هایی ایجاد می‌کرد که هیچگاه خود فروهر هم برای آنها پاسخی نداشت زیرا اولویت این پدیده برای فروهر مشخص نبود؛ چه آنکه دیدگاهی که او به آن اعتقاد داشت، مبنای دقیق اندیشه نداشت و لزوما بر مبنای خط‌کشی‌های جغرافیایی مشخص می‌شد. به عنوان مثال تا سال ۱۱۹۲ قفقاز مکانی مقدس برای پان ایرانیست‌ها به شمار می‌رود اما زمانی که پس از عهدنامه گلستان، این منطقه از ایران جدا می‌شود، به ناگاه باید گفت قفقاز دیگر اهمیتی ندارد. همین نکته را در ماجرای بحرین در دوره فروهر می‌توان یافت. یعنی بحرین تا زمانی اهمیت دارد که جزیی از ایران است و پس از آن هر چه بر سر آن کشور یا مردمش بیاید، محلی از اعراب ندارد چراکه در دیدگاه پان ایرانیست، آن منطقه‌ای اهمیت دارد که متعلق به ایران است.

فروهر با استدلال‌های ملی گرایانه خود در سال‌های دهه شصت به دلیل بروز جنگ به نوعی از سیاست کناره‌گیری می‌کند و با پایان جنگ از اوائل دهه هفتاد است که تلاش می‌کند دوباره نیرو‌های ملی را با هم متحد کند و از لزوم تغییر قانون اساسی سخن می‌گوید؛ این تلاش البته به دلیل ضعف تئوریک در اندیشه سیاسی فروهر و همچنین فضای خفقان آن سال‌ها، بی نتیجه ماند و پس از قتل او عملا این آروز به باد فراموشی سپرده شد.

نکته دیگر در تناقض اندیشه داریوش فروهر این بود که او به سکولاریسم اعتقاد داشت، اما در مسیر فعالیت سیاسی خود خود همواره با نیرو‌های مذهبی و به ویژه روحانیت همراهی داشته است.یعنی از یکسو او روحانیت را عامل واپسگرایی در ایران می‌دانست و از سوی دیگر با روحانیت همکاری نزدیک داشت.

او در جریان مبارزات جبهه ملی علیه حکومت شاه با آیت الله طالقانی همراه بود و در جریان انقلاب نیز از حامیان آیت الله خمینی بود و به پاریس رفت و با او دیدار کرده است.

فروهر درباره دیدارش با آیت الله خمینی می‌گوید: «من ایشان را ندیده، ولی خیلی به ایشان ارادت پیدا کرده بودم، بعد در گفتگو‌ها و این‌ها، وضعی پیش آمده که امام اجازه دادند که در مدت شانزده روز بیش از دوازده بار خدمت ایشان رفتم، در دیدار اول دکتر ابراهیم یزدی و صادق قطب‌زاده و حاج احمد آقا و آیت‌الله اشراقی، با من هم آقای بنی‌صدر و مکری و این‌ها آمده بودند، ولی در دیدار‌های بعد، دیدار‌هایی شد که تنها در خدمت ایشان بودم.»

داریوش فروهر یک ماه پیش از آنکه به قتل برسد، با واحد خاطرات موسسه تنظیم و نشر آثار امام ماجرای آشنایی‌اش با مصطفی خمینی را اینگونه شرح داده است: «پایان شهریور سال ۱۳۴۳ دوباره به زندان رفتم. در زندان بودم که موضوع کاپیتولاسیون پیش آمد. یعنی موضوعِ دادن یک امتیاز‌های خاص به مستشاران به ویژه نظامی آمریکا، که ایشان [آیت الله خمینی] آن سخنرانی معروف را کردند و بعد در یک بخشی از زندان انفرادی بودم، ولی، چون دو نفر زندانی در این کریدور چهار سلول بیشتر نبود، دیگر دربست ما آنجا بودیم. یک گروهبان دوم داشت زندان که این بعد از بیست و هشتم مرداد و لشکر ۲ زرهی متصدی زندان بود و در قزل قلعه هم متصدی زندان بود و ما را خوب می‌شناخت، آمد در آن کریدور و گفت اکنون برای شما مهمان می‌آید. من چون چندین دوره زندانی او بودم، با من خیلی دوستانه برخورد می‌کرد. گفت میهمان است. با یک لهجه آذربایجانی. دیدم یک روحانی بلند بالای جوانی وارد شد و خود آن کس که همراهشان بود گفت فرزند حضرت آیت الله خمینی است. طبیعتاً با هم آشنا شدیم و تا پایان زندان ما تقریباً با هم غذا می‌خوردیم و از طریق حاج آقا مصطفی خمینی من آشناتر شدم.»

قتل داریوش فروهر و پروانه اسکندری

نام داریوش فروهر بیش از هرچیز با جریان قتل‌های زنجیره‌ای گره خورده است. او در شامگاه اول آذر سال ۱۳۷۷ در منزل خود در «خیابان سعدی، خیابان هدایت، کوچه مراد زاده، پلاک ۱۸» به همراه همسرش پروانه اسکندری به ضربات پیاپی چاقو کشته می‌شود. برخی منابع گفتند حتی سینه‌های پروانه اسکندری با چاقو بریده شده است. سایت بی‌بی‌سی فارسی گزارش کرده که قاتلان با عنوان دانشجو-خبرنگار و با حربه «مصاحبه برای نشریه دانشجویی» به خانه فروهرها رفتند و پس از آنکه آنها را با چاقو مُثله کردند، اجسادشان را به سمت قبله قرار دادند.»


بیشتر بخوانید:

قتل‌های زنجیره‌ای در ایران/ روشنفکرانی که سلاخی شدند (فیلم)


پس از آن نویسندگان و فعالان سیاسی دیگری همچون نیز به قتل می‌رسند که در نهایت این جریان به قتل‌های زنجیره‌ای معروف می‌شود. واقعه قتل‌های زنجیره‌ای از دولت هاشمی رفسنجانی و با قتل چهره‌هایی همچون سعیدی سیرجانی، احمد تفضلی، احمد میرعلایی، ابراهیم زال زاده و طاطاوس میکاییلیان و ماجرای اتوبوس ارمنستان و پخش برنامه اعترافات تلویزیونی هویت آغاز شد و در سال‌های دولت سید محمد خاتمی با قتل حمید حاجی زاده، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده ادامه یافت و به نوعی بدل به بزرگترین بحران دولت اصلاحات شد.

ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای بازتاب گسترده‌ای در مطبوعات پیدا کرد و دولت خاتمی تصمیم کمیته‌ای را برای تحقیق در این باره تشکیل داد. نتیجه گزارش کمیته این بود که سعید امامی خودسرانه عامل قتل‌ها بوده است.

این ماجرا و گستردگی آن باعث برکناری وزیر اطلاعات وقت قربانعلی دری نجف آبادی می‌شود و علی یونسی نیز جانشین او می‌شود. بررسی این پرونده همچنان ادامه پیدا می‌کند و در نهایت در سال ۷۹ دادگاه متهمان این پرونده برگزار می‌شود و متهمان ردیف اول این پرونده به حبس ابد محکوم می‌شوند. نکته عجیب اینکه ناصر زرافشان وکیل شاکیان پرونده نیز به حبس محکوم شد. این دادگاه هیچگاه خانواده‌های قربانیان و افکار عمومی راضی نکرد. از ماجرای قتل داریوش و پروانه فروهر تنها یک عکس منتشر شده و همان زمان حتی عکس‌هایی که اداره آگاهی برای ثبت جنایت گرفته بود، محرمانه اعلام و از پرونده رسیدگی حذف شد. تنها عکس موجود از آن واقعه عکسی که ۲۲ مرد و ۱ زن در حیاط خانه محل جرم دیده می‌شود. آن یک زن هم پروانه فروهر است که جسدش لای یک پتو در حال حمل است.

داریوش فروهر؛ وطن‌پرست رادیکال یا ملی‌گرای مشروطه خواه؟

عکس باقیمانده از قتل‌های زنجیره‌ای در حیاط خانه داریوش فروهر

منابع:

تاریخ سی‌ ساله ایران بیژن جزنی
ایران بین دو انقلاب/ یرواند آبراهامیان/ ترجمه کاظم فیروزمند، شمس‌آوری و مدیر شانه‌چی/ نشر مرکز
سایت بی‌بی‌سی فارسی
روزنامه سازندگی
سایت زیتون

عکس داریوش فروهر و همسرش پروانه اسکندری

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱۰
علیرضا نیکرو
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۱۵ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۴
10
3
داریوش فروهر یک اصلاح طلب بود
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۲:۴۸ - ۱۴۰۲/۰۹/۰۲
یک ایرانی واقعی جایی درحدمونن فاشیستی ندارد
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۰۳ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۶
9
1
به جنایتی که مارکسیست ها علیهش کردند و قتلش توسط شوروی اشاره نکردید
پاسخ ها
شاهد
| Canada |
۱۹:۵۸ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۸
قتلش که توسط امریکا و اسراییل بود
محمد
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۲۴ - ۱۴۰۰/۱۲/۰۳
13
12
داریوش فروهر یک خائن به ایران بود. هر کس می گوید: "نه" ، از لحاظ تاریخی بیسواد است. خیانت های او بخش های متنوعی را در بر می گیرد. از ضدیت با پادشاه قانونی ایران و مشروطیت ایرانی و مجلس شورای ملی تا حمله به منزل کاشانی و چاقو کشی و قتل یک نفر از نزدیکان کاشانی؛ تا مخالفت با الحاق جزایر 3 گانه به ایران به بهانه عرب بودن سکنه آن جزایر ، سعی بر کودتا در 25 و 28 مرداد 32 و برانداز کردن مشروطیت و بالا آوردن یک جمهوری سوسیالیستی در ایران یا همراهی مصدق السلطنه و...

جالب هم هست به این آدم می گویید دوستدار مشروطه.
هر کس اینها را میخواهد انکار کند کتاب "ایران بین دو انقلاب" یرواند آبراهامیان که خود مصدقی متعصبی بود و نیز آرشیو روزنامه باختر را مطالعه کند.

جبهه ملی و مصدقیون از ملی بودن تنها یک اسم داشتند و عملکردشان تماما یا بنفع آمریکا و بریتانیا تمام شد یا بنفع شوروی


جهل ما ایرانیان ناشی از دو چیز است: 1- کمبود مطالعه 2- تقدم احساسات بر واقع گرایی

عادت داریم که یک نفر را بت کرده و او را بپرستیم. هر چند اشتباه
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۴:۴۳ - ۱۴۰۱/۰۴/۲۵
دقیقا همینطوره و کاملا درست
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۳:۰۰ - ۱۴۰۲/۰۸/۳۰
فروهرم یکی بود عینهو مصدق
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۸:۲۸ - ۱۴۰۲/۰۹/۰۵
دوست عزیز خودت جواب خودت را در دو خط پایانی داده ای که یک نفر را بت می کنیم ولو اشتباه کی گفته محمد رضا پهلوی پادشاه قانونی ایران بوده؟ با کدام رفراندوم و رای گیری ملت محمد رضا را انتخاب کردند اصولاً پادشاهی. با جنگ بدست می آمد تا با انتخاب. ‌‌وهیچ سلطنتی مبتنی بر انتخابات نبوده پس خودت پادشاهی را بت نکن
کارتن خواب آواره
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۴۵ - ۱۴۰۱/۰۴/۲۵
2
14
فروهر اشتباه زیاد داشت مخصوصا در انقلاب 57 که کلا اشتباه کرد .
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۰۳ - ۱۴۰۲/۰۸/۳۰
5
9
جالبه !!!!
فروهر عده ای اوباش چماقدار راه انداخت بنام سیاه جامگان ! در واقع هر جاییکه سخن کاری از پیش نمیبرد با چوب و چماق حرف خود رادبه کرسی می نشاند !!!!!
این آدم چطور میتونه وطن دوست باشه ؟
باقی خزعبلاتی که اشاره شد فقط برای گم کردن اصل قصه ست .
نظرات شما