صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

چهارشنبه ۰۲ خرداد ۱۴۰۳ - 2024 May 22
کد خبر: ۲۰۲۴۱۸
تاریخ انتشار: ۱۶:۱۸ - ۰۷ بهمن ۱۳۹۸

روایت پدری که نوزادش قربانی سیل و نبود تلفن و جاده شد/ سیل آمد پسر و کپر و ۷ گوسفندم را با خود برد

سیل جاسک خسارت زیادی به همراه داشت. عبدالله می‌گوید: ما خانه‌ای نداشتم و در کپر زندگی می‌کردیم. تنها دارایی ما ۷ گوسفند بود که بعد از سیل همان‌ها را هم از دست دادیم و حالا به معنی واقعی هیچ‌چیز نداریم.

رویداد۲۴ «حالا من موندم و این ویرونه‌ها» این می‌توانست جمله‌ای باشد از زبان عبدالله مرد بلوچی که سیل زمستانه در جاسک هرمزگان داشته‌هایش را نابود کرد.

اما «عبدالله کوپشی» برای روایت عمق مصائبش نیازی به طبع شاعرانه و کلمات آهنگین ندارد وقتی می‌گوید «سیل آمد و همه‌چیزم را نابود کرد؛ پسر، کَپَر و ۷ گوسفندم از دست رفت.»

عبدالله مردی ۲۵ ساله از روستای پیشانی کَنده بندر جاسک در ۳۰۰ کیلومتری شرق بندرعباس مرکز هرمزگان است. جایی که حدود ۱۵۰ نفر از ساکنانش از ۲۰ دی‌ماه به دلیل بارش‌های شدید باران درگیر سیلی ویرانگر شده‌اند و با گذشت ۲ هفته از وقوع سیل همچنان مسیر رفت‌وآمد روستا بازگشایی نشده و برخی از ساکنان هم بدون امکانات اولیه زندگی مانند آب سالم، برق و گاز روزگارشان را سپری می‌کنند.

فرشاد ۶ روزه قربانی کمبود امکانات

عبدالله هم در گفتگو با عصرایران توضیح می‌دهد؛ واقعیت این است که من کَپَرنشین هستم و هیچ‌کدام از این‌ها را نداشتم که در نبودش ناله سر دهم. مهم‌ترین داشته‌ام پسری به نام فرشاد بود که ۳ روز بعد از سیل به دنیا آمد. اما فقط ۶ روز بعد او را به خاک سپردیم.» فرشاد البته به روال مرسوم زایمان در اکثر نقاط ایران و جهان روی تخت بیمارستان متولد نشد. به دلیل وقوع سیل و بسته بودن مسیر‌ها و نبود تلفن یا آنتن موبایل برای اطلاع دادن به اورژانس و ماما، بعد از شروع درد زایمان همسر عبدالله، زنان روستای پیشانی کنده دست‌به‌کار شدند و با دشواری فراوان، فرشاد را در دامان مادرش گذاشتند تا او و همسرش از داشتن اولین فرزند خود خوشحال باشند.

خوشحالی این پدر و مادر جوان، اما دیری نپایید و نوزاد به دلایلی نامعلوم بی‌قرار شد و تمهیدات سنتی اهالی هم برای آرام کردن فرشاد نتیجه نداد تا حدود ۱۲ روز قبل و حوالی ساعت ۳ نیمه‌شب پدر برای آوردن پزشک یا اتومبیل برای بردن پسرش به بیمارستان، وارد جاده تاریک و تخریب‌شده در سیل شود.

۹ ساعت پیاده‌روی برای یک تماس تلفنی

روایت عبدالله درباره ماجرا چنین است؛ در پیشانی کنده نه تلفن ثابت وجود دارد و نه موبایل آنتن می‌دهد. به خاطر همین وقتی دیدیم فرزندمان آرام نمی‌شود ساعت ۳ شب حدود ۵۰ کیلومتر از جاده را به‌تن‌هایی رفتم و گاه دویدم تا به‌جایی برسم که موبایلم آنتن دهد و بتوانم با اورژانس ۱۱۵ تماس بگیرم؛ که حدود ساعت ۱۱ صبح به جاده آسفالته‌ای رسیدم که موبایل هم در آن منطقه به‌صورت ضعیف آنتن می‌دهد.


هلی‌کوپتر رسید، اما بعد از مرگ فرشاد

عبدالله در آنجا با اورژانس تماس می‌گیرد و ماجرا را شرح می‌دهد و از آن جاده با اتومبیل خود را برای هماهنگی‌های بعدی به بیمارستان جاسک می‌رساند. به گفته او مسئولان بیمارستان جاسک هم به کمکش می‌روند و بعد از تماس با نیرو‌های امداد و هلی‌کوپتر، عبدالله را سوار بر بالگرد به سمت روستای پیشانی کنده می‌برند تا فرزندش را برای درمان به بیمارستان بیاورند. اما تا آن‌ها به روستا و کپر محل زندگی عبدالله و همسرش می‌رسند عقربه‌ها ساعت ۴ عصر را نشان می‌داد.

عبدالله با بغض توضیح داد «تا فرشاد را بغل کردیم و به نزدیک بالگرد آوردیم دیگه نفس نکشید و همونجا تمام کرد.» می‌گوید من و همسرم خیلی حال بدی داشتیم. مخصوصا همسرم که با همه‌ی مشکلات و نداری و زندگی در کپر، ۹ ماه با شیره‌ی جانش به پسرمان جان داده بود. اما به خاطر دسترسی نداشتن به جاده و تلفن فرزندمان را از دست دادیم و عزادار شدیم.

عبدالله درباره روزگار خود و همسرش هم می‌گوید؛ من ۲۵ ساله هستم و همسرم ۵-۴ سال از من کوچک‌تر است. ما خانه‌ای نداشتم و در کپر زندگی می‌کردیم. تنها دارایی ما ۷ گوسفند بود که بعد از سیل همان‌ها را هم از دست دادیم و حالا به معنی واقعی هیچ‌چیز نداریم و منتظر هستیم که هرازگاهی از طرف بالگرد هلال‌احمر یا ماشین‌های کمک دار نظامی برای ما غذای دو سه روز یک‌بارمان را بیاورند.

از کمک‌های بعد از سیل به عبدالله و همسرش به‌جز آرد و خرما و کنسرو، چند متر پلاستیک هم رسیده تا روی باقی‌مانده‌های کپرشان بکشند.

عبدالله توضیح می‌دهد که بعضی از ساکنان منطقه تا قبل از سیل همین خوراکی‌های اهدایی چند روز یک‌بار را هم نداشتند. چون بعد از خشک‌سالی‌های پی‌درپی و وجود گردوخاک نه زمینی برای کشاورزی باقی‌مانده و نه خبری از دام است و نه شغل دیگر. موضوعی که باعث مهاجرت تعدادی از اهالی به روستا‌ها یا شهر‌های دیگر هرمزگان شده است.

او که ۵ برادر و۴ خواهر دارد می‌گوید پدرم دامدار بود، اما ۱۵۰ گوسفندش در جریان همین سیل کشته شد و مطمئناً گذران زندگی برای خانواده ما از قبل هم سخت‌تر می‌شود.

او از امکانات روستا می‌گوید و این‌که تنها مدرسه روستا کپری است و عبدالله هم تا کلاس پنجم در همان کپر‌ها سواد خواندن و نوشتن یاد گرفته است. می‌گوید امکانات زندگی معنای چندانی برای مردم این آبادی ندارد. مثلا بعضی از اهالی برای پخت‌وپز از سیلندر‌های گاز استفاده می‌کنند و هر بار باید کیلومتر‌ها برای پر کردنشان از گاز در جاده غیر آسفالته بروند و با چند برابر هزینه به خانه بیاورند؛ و تعداد زیادی همان را هم ندارند و با آتش پخت‌وپز‌های اندکشان را انجام می‌دهند.

جاده غیراستاندارد پیشانی کنده تا اولین محل آسفالت حدود ۵۰ کیلومتر فاصله دارد. همان محدوده‌ای که آنتن موبایل هم برقرار می‌شود و اهالی می‌توانند وارد دنیای جدید شوند. جاده مورداشاره روستا در روز‌های آفتابی هرچند به‌سختی برای رفت‌وآمد بعضی از ماشین‌ها و موتورسیکلت قابل‌استفاده است، اما باگذشت ۲ هفته از سیل و بارندگی‌های اخیر برای عموم مردم قابل‌استفاده نیست.‌

می‌دونید دوستی بچه چه طوری است؟

عبدالله با یادآوری مرگ فرزندش می‌گوید؛ درست است که عمر دست الله است، اما اگر جاده ما مناسب بود و یا حداقل تلفن یا آنتن موبایل وجود داشت تا بتوانم زودتر با امداد یا اورژانس تماس بگیرم حالا فرشادم زنده بود.» او ادامه می‌دهد «باور کنید من تلاشم را کردم و نزدیک ۱۰ ساعت پیاده رفتم تا بتوانم جان فرزندم را نجات دهم، اما زحماتم نتیجه نداد. بازهم بغض می‌کند و با زبان بلوچی می‌گوید «بچه مون رو از دست دادیم و هیچ‌چیز نداریم. می‌دونید که دوستی بچه چه طوری است و دیدن داغش چه جوریه... بیشتر نمی‌تونم صحبت کنم.»

عبدالله و همسرش نمونه‌ای از قربانیان فقر امکانات اولیه زندگی در جنوب ایران هستند. جایی که شمار قابل‌توجهی از مردم روستایی به دلیل خشک‌سالی‌های پی‌درپی زمین‌های کشاورزی‌شان را ازدست‌داده و دام‌هایشان هم تلف شده و گذران زندگی برای آن‌ها به، اما و اگر‌های زیادی بستگی دارد.

تعدادی از آن‌ها در کپر به دنیا می‌آیند، اگر خوش‌شانس باشند در کپر خواندن و نوشتن یاد می‌گیرند و کمی که بزرگ‌تر شدند در همان کپر با همسرشان زندگی می‌کنند و بچه‌دار می‌شوند و دور باطل فلاکت ادامه پیدا می‌کند.

سیل دی‌ماه در جنوب و جنوب شرقی ایران بار دیگر باعث شده تا فقر شدید امکانات اولیه زندگی مانند جاده، آب سالم آشامیدنی، برق، گاز، منزل مسکونی و در کنار آن فقر شدید مالی در برخی روستا‌ها بار دیگر رسانه‌ای شود. این‌که سهم عبدالله و عبدالله‌ها از تخمین اولیه یک هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان برآورد خسارت سیل در منطقه شرق هرمزگان چه میزان است هنوز مشخص نیست. کسانی که به امکانات اولیه زندگی، سرپناه و چند دام نیاز دارند تا دست روی زانوهایشان بگذارند و از زمین بلند شوند.

نظرات شما