رویداد۲۴ شاید روزی نیست که از سوی همسایگان عرب خلیج فارس، ادعا و سخنی علیه همسایه فارسزبان آن مطرح نشود؛ بماند که ادعاهایی از نامش تا مالکیت جزایرش درباره این پهنه آبی مطرح است.آیا کرونا و کاهش چشمگیر قیمت نفت میتواند رابطه همسایگان جنوبی خلیج فارس را با همسایه شمالی بهبود ببخشد؟ آیا جنگها و بحرانهای نیابتی منطقه بهواسطه این مسائل تغییری خواهد کرد؟ این موضوعات را با عباس پرورده، تحلیلگر سیاسی جهان عرب و خاورمیانه در میان گذاشتیم. او دانشآموخته مطالعات منطقهای از دانشگاه علامه طباطبایی است و موضوعات منطقه را بهخوبی پیگیری میکند.
به بهانه روز ملی خلیج فارس قصد داریم به رابطه ایران با کشورهای حوزه خلیج فارس بپردازیم. به نظر شما رابطه ایران با کشورهای همسایه در این منطقه، تغییری کرده است یا هنوز در همان کشوقوسهای گذشته به سر میبرد؟
بهطورکلی شیوع کرونا در جهان تا حد زیادی معادلات نظام بینالملل را تحت تأثیر قرار داده اما نه اینکه کرونا بتواند نظام بینالملل را تغییر دهد. همچنین ترور سردار قاسم سلیمانی نیز تکانه دیگری در روابط ایران و اعراب خلیج فارس ایجاد کرد؛ نه از این جهت که روابط این کشورها با تهران بهتر یا بدتر شد بلکه از این جهت که دولتهای حاشیه خلیج فارس بیش از گذشته نسبت به شکنندگی امنیت در منطقه آگاه شدند و جدیبودن یک خطر احتمالی از رویارویی نظامی ایران و آمریکا در خلیج فارس را بیش از پیش احساس کردند. پس بهعنوان جمعبندی میتوان گفت روابط ایران با کشورهای حاشیه خلیج فارس تغییری نکرده اما کموکیف کشوقوسها دچار تحولاتی شدهاند.
همچنین کاهش شدید بهای نفت و فرسایشیشدن جنگ بینتیجه عربستان در یمن تردیدهایی را بین کشورهای عرب متحد عربستان ایجاد کرده و به نظر میرسد یک دودستگی در میان کشورهای حاشیه خلیج فارس درباره روابط با ایران به وجود آمده است. آنچه مسلم است، این است که محور اصلی خصومتها علیه ایران در منطقه، عربستان سعودی است و باقی کشورهای این حوزه نقش پیرو را دارند و در واقع بازیگر مستقل به حساب نمیآیند. هر زمانی که ریاض تصمیم بگیرد در روابط با تهران تجدیدنظر کند، این دولتهای ضعیف و کشورهای کوچک هم بلافاصله پیروی خواهند کرد و دشمنی با ایران را کنار میگذارند.
اما باید در نظر داشت عربستان هم بخشی از بازی علیه ایران است و بخش پشتپرده رفتارهای عربستان بازیگران فرامنطقهای بهویژه ایالات متحده است که به سوءتفاهمها دامن میزند و از افزایش دشمنی میان کشورهای منطقه سود میبرد.
ویروس کرونا امکان ارسال برخی کمکها از سوی همسایگان عربی به ایران را ایجاد کرد؛ مثل امارات و... . همین گمانهزنیها را تقویت کرده که کرونا موجب افزایش رایزنیها و بهبود مناسبات ایران-امارات شده است. از ابتدای گفتوگو به رابطه ایران و امارات بپردازیم. امارات متحده عربی در این سالها از یکسو رابطهاش را به عربستان و در دیگر سو به ایالات متحده آمریکا گره زد که هردو در یک سمت قرار میگیرند. آیا بحرانی مثل کرونا یا آنچه در یمن در حال وقوع است، میتواند امارات را از مسیرش بازگرداند و به سمت ایران نزدیک کند؟
بخشهای زیادی از پاسخ این سؤال در پاسخ سؤال نخست نهفته است. همانطور که گفته شد، کشورهای کوچک عرب خلیج فارس بازیگران مستقلی نیستند، چون اساسا ظرفیتهای ژئوپلیتیک آنها و معادلات موجود در منطقه اجازه این کار را به آنها نمیدهد. بنابراین بهصورت جبری آنها بهسوی امواج بحرانهایی که از سوی کشورهای بزرگتر ایجاد میشود، کشیده میشوند.
عربستان کشوری است که عموما در اتخاذ رویکردهای سیاست خارجی این دولتها بسیار تعیینکننده است. این دولتها نسبت به عربستان احساسی دوگانه دارند. از یکسو به عربستان احساس تعلق دارند چون همنژاد و همزبان و بزرگ و تا حدی قدرتمند و حمایتگر است و از سوی دیگر از عربستان نفرت دارند؛ چون میخواهد نقش برادر بزرگتر و زورگو را ایفا کند.بنابراین اینکه انتظار داشته باشیم امارات متحده عربی بهعنوان یک کشور مستقل در روابطش با ایران تصمیمگیری کند و بهسوی بهبود روابط برود، انتظاری نامعقول و برخلاف معادلات منطقهای موجود است.
اما باید در نظر داشت همین کشورهای عرب کوچک که امروز متحد عربستان هستند و علیه ایران، آشکار و پنهان در توطئهها مشارکت میکنند، یک خردورزی سیاسی هم دارند و دنبال این نیستند که همه پلها در روابط با ایران را خراب کنند، چون این احتمال را میدهند که روزی ورق برگردد و دیگر عربستان سعودی برای حمایت از آنها وجود نداشته باشد، پس باید یک حداقلی از روابط را با ایران حفظ کنند و این رفتوآمدهای اقتصادی و گاهی دیپلماتیک با ایران که عموما رسانهها و تحلیلگران را دچار اشتباه میکند، ناشی از همین احتیاطکاریها است.
عربستان سعودی و برادر بزرگتر نیز در این میانه با بحران کرونا دستوپنجه نرم میکند، از سوی دیگر کاهش قیمت نفت موجب شده جنگافروزی و افزودن تنشها به نفع این پادشاهی هم نباشد. شما با این گزارهها موافق هستید؟ این وضعیت میتواند به حلوفصل مسئله یمن منجر بشود؟
اتفاقاتی مثل شیوع کرونا و کاهش قیمت نفت عموما موضوعاتی مقطعی و گذرا تلقی میشوند و هم عربستان و هم دیگران این را میدانند. بنابراین باوجود اینکه کشورها را به زحمت میاندازند و کاهش یا تأخیرهایی ایجاد میکنند اما فاکتورهایی نیستند که تغییرات زیربنایی در رویکردهای کشورها و معادلات بینالمللی به وجود آورند.
ضمن اینکه عربستان بر این تصور است که اختلافات اساسی و ایدئولوژیک با جمهوری اسلامی ایران دارد و گاهی این اختلافات تا مرز همه یا هیچ بین دو کشور پیش رفته است. همچنین تعارض منافع صفر و صدی تهران و واشنگتن که مرکز ثقل آن در خلیج فارس قرار گرفته، اختلافات ریاض و تهران را بسیار پیچیدهتر کرده و حتی در برخی امور اگر عربستان هم بخواهد با ایران مصالحه کند، آمریکا نقش یک مانع اساسی را خواهد داشت.
پس باید به قضایا منطقی نگاه کرد و اگر روزی دستگاه سیاست خارجی خواست چشماندازی برای روابط با کشورهای منطقه ترسیم کند، تکنگری نکند و دنبال پیداکردن راهحل برای یک معادله چندمجهولی باشد. پس بهبود روابط ایران و عربستان به این سادگیها قابل حصول نیست و مستلزم تعیینتکلیف پیشنیازهای زیادی است.
همچنین فضای سیاسی داخل ایران و رقابتها بین جریانهای مختلف سیاسی هم بر کموکیف تغییر روابط با عربستان تأثیرگذار است.جنگ یمن البته موضوعی تقریبا متفاوت است. روابط عربستان با همسایه جنوبیاش تاریخی دیرینه و پرفرازونشیب است که تهاجم عربستان به یمن مانند نوک کوه یخی میماند که بیشتر این کوه یخی که ترکیبی از منازعات تاریخی و رقابتهای قومیتی است، نهفته و ناپیداست و به نفع هیچیک از بازیگران منطقهای هم نیست که در چنین منازعاتی وارد شوند؛ چون درگیریهایی از این دست عموما برنده ندارد و بزرگترین بازندگان آن هم مردم مظلوم یمن خواهند بود. البته شکی وجود ندارد که عربستان دستاورد خاصی جز بدنامی و خسارات مالی و انسانی از یمن نخواهد داشت اما باید در نظر داشت حتی با وجود مصالحه احتمالی بین تهران و ریاض، کشمکشهای تاریخی و قومیتی عربستان و یمن پابرجا خواهد بود و در شکلهای دیگری بروز خواهد کرد.
بیشتر بخوانید:تمدید تحریم تسلیحاتی ایران؛ چالش جدید شورای امنیت و سه کشور اروپایی
ما در حالی این گفتوگو را انجام میدهیم که بسیاری کارشناسان معتقدند افزایش تنش بین ایران و آمریکا بیش از قبل احتمال یافته است و منطقه خلیج فارس محل وقوع درگیری احتمالی خواهد بود. اگر معادله به این صورت پیش برود، ما شاهد صحنهآرایی جدیدی در منطقه خواهیم بود یا نه؟ کدامیک از قدرتهای منطقه به یاری ما خواهند شتافت و کدامشان در صف مخالف جا میگیرند؟
افزایش دوباره تنش میان آمریکا و ایران چندان بعید نیست، بهویژه پس از فشارهای روزافزون آمریکا در تحریمها و رفتارهای دور از عقل و سیاست تندروهای کاخ سفید که اوج آن ترور سردار قاسم سلیمانی بود، بسیاری از ملاحظات احتیاطی بین دو کشور از بین رفته و متأسفانه احتمال رویاروییهای نظامی دیگر بیشتر شده است. ضمن اینکه دونالد ترامپ سیاستمدار قابلی برای هدایت دیپلماسی آمریکا نیست و وزیر خارجهاش پمپئو هم بیشتر در نقش وزیر جنگ قرار دارد تا رئیس دستگاه دیپلماسی. از این جهت تهران باید بسیار مراقب رفتارهای تحریککننده تندروهای آمریکایی باشد که بعید نیست برای انحراف افکار عمومی آمریکا از ضعفهای مدیریتی ترامپ،
درصدد ماجراجوییهای تازهای باشند و بخواهند از ایران بهعنوان قربانی استفاده کنند. اما اینکه در میانه درگیری احتمالی با آمریکا کسی به یاری ایران بیاید، هرگز به آن نباید فکر کرد. چون کشورهایی که با ایران روابط همسایگی یا تجاری دارند، عموما ملاحظات جدی هم در برابر آمریکاییها دارند و نمیخواهند ایالات متحده را نسبت به خود بدبین و عصبانی کنند. حداکثر کاری که کشورهای دیگر مثل چین یا روسیه و همسایگان خواهند کرد، این است که طرفین را توصیه به خویشتنداری کنند تا دامنه بحران گسترش نیابد؛ همان کاری که در روزهای پس از ترور سردار سلیمانی کردند و حتی حاضر به محکومیت خشکوخالی اقدام تروریستی آمریکا هم نشدند.
هیچکدام از قدرتهای منطقه میتوانند نقش میانجی را بین تهران- واشنگتن ایفا کنند؟ عمان یا قطر مثلا؟
واقعیت این است با توجه به خبرهایی که تاکنون از بحث میانجیگری بین ایران و آمریکا در سالهای اخیر منتشر شده، بیشتر از آنکه کشورهای ذکرشده مثل عمان یا پاکستان میانجی باشند، نقش ردوبدلکننده پیام را داشتهاند؛ بهجز ژاپن که واقعا در سال گذشته با سفر مهم شینزو آبه به تهران قصد میانجیگری داشت که به نتیجه نرسید. چون میانجیگری در زمانی شکل خواهد گرفت که طرفین مناقشه به یک سطحی از توافق رضایت داشته باشند، اما تهران و واشنگتن به هیچ سطحی از توافق رضایت ندارند و فقط درصدد حذف یکدیگر از حوزههای رقابت هستند. پس گذشته از ظرفیتهای میانجیگری عمان یا قطر، ظرفیتهای برگزاری یک میز مذاکره بین ایران و آمریکا همچنان در ابهام قرار دارد و میانجیگری در چنین شرایطی معنا ندارد.
ایران طرح مترقیانهای به نام طرح صلح هرمز مطرح کرد. اما حتی عمانی که دوست سنتی ایران به شمار میرود، به این طرح پاسخ مکتوب نداد. شما علت آن را در چه میدانید؟
باید بگویم باز تا حدی پاسخ این سؤال نیز در پاسخ سؤال قبلی قابلردیابی است. اگر کشوری میخواهد یک طرح صلح یا توافق ارائه کند و هدفش خروج از منازعه است، اول باید ملاحظات این طرح را هم در داخل کشور خود و هم بیرون از مرزها بهویژه همجوار با بازیگران مرتبط دیگر پیمایش اولیه کند و تمهیدات اولیهای را با ارسال میانجی یا فرستادههای ویژه مهیا کند تا طرح صلح در یک بستر قابلپذیرش اعلام شود.
در غیر این صورت اینکه کشوری به ناگهان و خلقالساعه از یک طرح صلح رونمایی کند، اگر قدرت ژئوپلیتیک لازم برای اقناع و پذیرش سایرین را در خود نداشته باشد، معمولا کسی زیر بار چنین طرح صلحی نخواهد رفت؛ مگر آنکه چنین طرحهایی بیشتر نقش تبلیغاتی و دیپلماسی عمومی داشته و برای خلع سلاح طرف مقابل کارایی داشته باشد اما چندان به صلح منجر نخواهد شد.
حال درباره اینکه حتی عمان هم به این طرح واکنشی نشان نداد، باید گفت اصلا تأیید عمان درباره این طرح چه مشکلی را حل میکرد. فرضا اگر مسقط اعلام میکرد که از این طرح حمایت میکند، عربستان و آمریکا هم بلافاصله تمکین میکردند و به طرح صلح میپیوستند؟ بنابراین تجربه نشان داده برای ارائه طرح صلح بهتر است ابتدا مقدمهچینیهایی انجام گیرد تا بتوان انتظار معقولی از رسیدن به توافق داشت. بهویژه با کاهش شدید بهای نفت که مهمترین منبع درآمد اعراب خلیج فارس است و سیاستهای ایرانستیزانه افراطی تیم دونالد ترامپ.