رویداد۲۴ تصویر ثبت شده در سال ۱۳۲۹ که مراسم ازدواج محمدرضا شاه پهلوی با ثریا اسفندیاری در تهران را نشان میدهد. شمس پهلوی و اشرف پهلوی خواهر دو قلوی شاه نیز در این تصویر دیده میشوند.
ثریا دومین همسر شاه پس از فوزیه بود که دختری از خوانین بختیاری بود. ثریا، فرزند خلیل خان اسفندیاری و اوا کارل آلمانی و نوه اسفندیار خان سردار اسعد است. او ثریا اسفندیاری از آغاز بهمن سال ۱۳۲۹ تا اسفند ۱۳۳۶ همسر محمدرضا شاه پهلوی بود.
ازدواج اول محمدرضا پهلوی ناموفق بود و با آغاز سلطنت محمدرضا شاه، روابط میان شاه و فوزیه تیره شد و آنها ناچار به طلاق شدند. این طلاق البته سالها بعد ثبت شد. ثریا اسفندیاری همسر دوم شاه بود که به زیبایی شهرت داشت. مردم او را «ملکه چشم زمردین» میخواندند.
روحیات شاه و ثریا تقریبا شباهتی به هم نداشت. شاه بیشتر به امور نظامی علاقمند بود و ثریا به هنر و بازیگری تمایل داشت. شمس پهلوی در انتخاب ثریا بسیار تاثیرگذار بوده است. ظاهرا شمس در یک مجلس مهمانی در سفارت ایران در لندن که ثریا هم حضور داشت، او را برای برارش پسند میکند و برای آنکه شاه نیز او را بپسندد، عازم ایران میشود تا با محمدرضا شاه نیز دیدار کند. ثریا در خاطرات خود مینویسد که «بزرگترین آرزوی او پیش از اینکه ملکهٔ ایران بشود، هنرپیشگی سینما بوده و پیش از اینکه برای اولین دیدار با شاه به کاخ سلطنتی برود، با پدرش شرط کرده بود که اگر شاه او را نپسندید یا او از شاه خوشش نیامد، او را به هالیوود بفرستد.»
بیشتر بخوانید: تصاویر تاریخی از ثریا اسفندیاری همسر دوم شاه
به گزارش رویداد۲۴ رابطه شاه و ثریا بسیار خوب بود، اما موضوع جانشینی پادشاه چیزی نبود که در خاندان سلطنتی نادیده گرفته شود یا کسی بگوید عشق مهمتر است. آنچنانکه که بعد از چند سال وقتی آنها بچه دار نشدند، در مهر ۱۳۳۳ برای درمان به آمریکا رفتند و آنجا آزمایشهای پزشکی انجام پذیرفت و در مورد او هیچ چیز غیرطبیعی دیده نشد و سرپرست هیئت پزشکی اعلام کردند شما هر دو در کمال سلامت هستید و فقط باید صبر کنید. چند سال بعد نیز روزولت یک پزشک متخصص آمریکایی را برای انجام آزمایشهای لازم از ثریا، به تهران فرستاد. پزشک مذکور نیز هیچ دلیلی برای حامله نشدن وی نیافت. همین موضوع کافی بود تا مقدمات جدایی شاه و ثریا آهسته آهسته انجام شود.
در خاطرات ثریا نوشته شده که شاه بر اثر فشاری که تحمل میکرد، تصمیم طلاق را از مدتها پیش گرفته بود. با این حال پیشهاد از سوی ثریا مطرح کیشود. ثریا آن پیشنهاد را قمار بزرگ زندگی خود میدانست که امکان داشت بابت آن همه هستیاش را ببازد یا آنکه شاه آن را رد کند. «ولی حرف از دهانم پریده بود و اصلاً نمیتوانستم قبول کنم مجبور خواهم شد همه آنچه را به جانم بسته بود، بهدلیل گناهی که مرتکب نشده بودم به یکباره از دست بدهم!»
این همه کار روی زندگی یکی بنام شاه ! و همسرانش با تمام تفاصیل و جزئیّات.!!!.
واقعاً چقدر هم پرفایده است.؟!؟.