رویداد۲۴ علیرضا نجفی: تصویر ثبت شده از سعید حنایی قاتل زنجیرهای که به قاتل عنکبوتی مشهور شد. در این تصویر او در کنار قاضی منصوری دیده میشود که قاضی رسیدگیکننده به پرونده او بوده است.
قاتلین سریالی در ایران اقشار ضعیف و آسیب پذیر جامعه را هدف قرار میدادند. اصغر قاتل کودکان کار را میکشت و محمد بسیجه یتیمان و خردسالان پاکدشت را از بین میبرد. فرید بغلانی به سر زنان بی دفاع اهواز میزد و قربانیان قاتلین محفلی کرمان کسانی بودند که از فرط فقر و بیکاری به خرده فروشی مواد و مشروبات الکی روی آورده بودند.
سعید حنایی یکی از این قاتلین زنجیرهای بود که قربانیانش را از میان زنانی انتخاب میکرد که به قول دادستان پرونده، فقر تا استخوان آنها نفوذ کرده بود و اغلب در شهر مشهد تنفروشی میکردند تا شکم خود و خانوادهشان را سیر کنند. از ۱۶ زن قربانی خانواده، دوازده نفر از آنها حتی توان پرداخت مراسم تشییع جنازه را نداشتند.
مازیار بهاری که پرونده حنایی را دنبال میکرد و فیلم مستندی درباره او ساخته بود اوضاع دو نفر از این زنان را اینگونه گزارش کرده: «هستی، دختری ۱۸ ساله است. در زندان و از پشت پردهای، از زندگیاش میگوید: در ۱۰ سالگی همسر مردی معتاد شده و از پنج سال قبل برای تأمین مواد مخدر خود و شوهرش، راهی خیابانها شده است. باید با دست پر به خانه میآمده وگرنه همسر معتاد چاقو را به دست و پایش میگرفته است. دو استخوان پا و دست هستی توسط پدر و شوهرش شکسته است. بدنش پر از جای چاقوی شوهرش و زخمهایی است که خودش با تیغ یا چاقوهای بسیار کند به بدنش وارد کرده است. هستی در طول زندگیاش به فجیعترین شکل مورد آزار قرار گرفته است. با وجود چشمان زیبا، در بدن پر از زخمش، اثری از جوانی و زیبایی نمانده است. بعد از هر بار دستگیری ۱۰۰ تا ۲۰۰ ضربه شلاق میخورد؛ آزاد میشود و بعد از چند ماه، دوباره به زندان باز میگردد.»
پدر یکی از مقتولان با عینکی تهاستکانی در اتاق سادهای رو به دوربین میگوید: «دخترم را در ۱۰ سالگی شوهر دادم. وقتی ۲۰ ساله شد، شوهرش با وجود شش بچه، زن دیگری گرفت. از آن به بعد بیاعتنایی شوهر و نداشتن خرجی بچهها، کار دختررا به خیابانها کشاند. دخترم مجبور شد تنها کاری را که برای پول در آوردن از دستش برمیآمده، انجام دهد.»
سعید حنایی میخواست با قتل زنان خیابانی جامعه را از حضور آنان پاک کند. وی نخستین قتلش را در سال ۱۳۷۹ انجام داد؛ قربانی زنی سی ساله بود که دختری ۹ ساله داشت. سعید حنایی در دادگاه درباره این نخستین قربانیاش چنین گفت: «همان طور که ایستاده بود گلهای چینی را تماشا میکرد، از پشت سر گرفتمش. با یک پشت پا با صورت پایین آمد. زانوی چپم را پشتش گذاشتم و تا جایی که در توان داشتم، گلویش را فشردم. بعد برش گرداندم. سریع روسریاش را دو دور، دور گردنش پیچاندم و گرههای محکمی زدم. اول قصد داشتم در باغچه چالش کنم. ولی بعد فکر دیگری به ذهنم رسید. با موتورم از شهر بیرونش بردم.» حنایی حداقل ۱۵ زن دیگر را پس از آن به قتل رساند که اغلب آنها خفه شده بودند و پس از مرگ در جادههای اطراف مشهد رها شده بودند.
بیشتر بخوانید: صحنه اعدام اصغر قاتل اولین متجاوز سریالی در ایران
به گزارش رویداد۲۴ حنایی ابتدا با مردان درگیر میشد، ولی پس از چند مورد درگیری زمانی که دیده بود توان مقابله جسمانی با آنها را ندارد به سراغ زنان رفته بود. وی در دادگاه در سوال قاضی منصوری که از تجاوز به زنها سوال کرده بود چنین گفت: «یکی از مهمترین دلایلی که همه شما باید باور کنید که من همه اینها را راست میگویم این است که شما بدانید من هیچوقت با زنان خیابانی رابطه نداشتهام و از آن هم بسیار بدم میآمد. برای اثبات آن مستندات کافی دارم. اولا همه کسانی که با من نشست و برخاست داشتند، میدانند که من فردی مذهبی بودم. دوما در ماه مبارک رمضان تمام روزه هایم را کامل میگرفتم و نمازهایم را هم میخواندم همه این را دیده بودند. سوما در شبهای سوگواریها در مهمانیها شرکت نمیکردم مثل شب بیست و یکم در خانهمان هیات آورده بودم چهارما هیچوقت من لب به مشروب نزدم.»
تمام این قتلها با حمایت خانواده وی صورت میگرفت. همسر حنایی پس از دستگیری شوهرش به خبرنگاران چنین میگفت: «سعید علاقه زیادی به حفظ حجاب داشت، مثلاً اگر مقداری چادر از صورتم کنار میرفت، میگفت روبگیر، نمازخوان و روزه گیر هم بود. زنی که خود خواسته به منزل مردی میرود که نمیشناسدش، سزایش جز مرگ چیزی دیگری نیست. سعید انسان نکشته، فساد را از بین برده است. یک نفر با یک قتل این قدر خجل و سرافکنده است؛ ولی سعید با ۱۶ قتل این طور نیست. شوهرم نمیدانسته کارش غیرقانونی است. من هیچ وقت رفتار بدی از او ندیدم. الان هم هیچ ترسی ندارم که کسی را کشته است. فقط به فکر آزادیاش هستم.»
قاضی پرونده سعید حنایی، غلامرضا منصوری بود که بعدها به دلیل فساد مالی در پرونده اکبر طبری از ایران گریخت و البته در کشور رومانی به شکل مشکوکی به قتل رسید.
سعید حنایی در دادگاه و اولین مواجهه با خانوادهاش، حالت افتخارآمیز و پرغرور قهرمانی را داشته که از سفری معنوی بازگشته است. گویی به افتخار و معنویتی رسیده که دیگران هنوز آن را احساس نکردهاند. این اعتماد به نفس پس از ماهها در زندان بودن و تمام رفتارهایی که با یک نفر به عنوان یک قاتل میشود کرد، عجیب است.
حنایی در دادگاه ادعا میکرد که پس از قتل دوازدهمین قربانیاش آسمان باریدن گرفته و خشکسالی پایان یافته است: «بعد از قتل دوازدهم پس از مدتی خشکسالی بارندگی شد. فهمیدم خدا عنایتش شامل حالم شده و متوجه کار من است.»
اما تکان دهندهترین وجه این ماجرا اظهارات فرزند سعید حنایی بود که از ادامه راه پدر میگفت. پسر ۱۲ ساله او پدرش را قهرمان فسادستیزی میدانست و پدر را الگوی راه آینده اش ذکر میکرد.
غم فروش بود
سعید حنایی منافقانه با دروغ گفتن
زنان بینوا را به قتلگاه میبرد و می کشت
خرکی مسلک منافق
چه نامردی
نامردی خود فروشی بوده است