تاریخ انتشار: ۰۰:۰۹ - ۱۹ تير ۱۳۹۹
تعداد نظرات: ۵ نظر

سرپاس رکن الدین مختاری؛ شکنجه‌گر هنرمند

سرپاس رکن الدین مختاری مشهور به سرپاس مختاری از چهره‌های عجیب و دوگانه تاریخ ایران است؛ نوازنده‌ای چیره‌دست در ویولن که مبدع پیش‌درآمد در موسیقی سنتی ایران بوده و همزمان چهره خشن نظامی که قتل یکی دو جین از روشنفکران و سیاسیون ایران توسط او انجام شده است. رویداد۲۴ در گزارش چهره‌های خود به سراغ «دکتر جکیل و مستر هاید» تاریخ ایران رفته و زندگی ژانوسی او را بررسی کرده است.

سرپاس رکن الدین مختاری

رویداد۲۴ مازیار وکیلی: «ای کاش همواره، چون آغاز عمرش، وقت خود را صرف موسیقی نموده بود تا مشاغل دیگرش برای پایان زندگانی، شرابی تلخ به بار نمی‌آورد.» روح‌الله خالقی

«اکنون شبِ خسته از پناهِ شمشادها می‌گذرد/ و در آشپزخانه/ هم‌اکنون/ دستیارِ جراح/ برای صبحانه‌ سرپزشک/ شاعری گردنکش را عریان می‌کند/ کسی را اعتراضی هست؟» در جدال با خاموشی؛ احمد شاملو

رکن‌الدین مختاری یکی از چهره‌های عجیب و استثنایی در تاریخ معاصر ایران است؛ مردی با دو چهره متفاوت و البته متضاد که او را بدل به شخصیتی خاص با دو نقاب کرده است؛ مختاری از یک سو نوازنده چیره‌دست ویولن و از دوستان صمیمی درویش خان بود. او را یکی از ده چهره برتر موسیقی ایران دانسته‌اند که با ابداع پیش‌درآمد، موسیقی ایرانی را چند پله ارتقا داد و به تکامل آن کمک کرد. مختاری اما چهره دیگری هم داشت. رئیس نظمیه یا همان شهربانی رضاخانی. مختاری در این سمت با هیچ مخالفی شوخی نداشت و با بی‌رحمی مخالفان را شکنجه می‌کرد و آن‌ها را از دم تیغ می‌گذراند. در دوران ریاست مختاری بسیاری از سیاستمداران، روشنفکران و دگراندیشان مخالف رضاخان به طرز فجیعی به قتل رسیدند، سانسور به حداعلای خود رسید و فضای اختناق به طور کامل در ایران حاکم شد.

مختاری در برخورد با مخالف به سبک رضاشاه پهلوی عمل می‌کرد و جواب مخالفان را با مشت آهنین می‌داد. به شکلی که از سفاکی و خونریزی‌های مختاری روایت‌های هولناکی در تاریخ وجود دارد. روایت‌هایی که به مختاری دو چهره متفاوت می‌بخشد. نیمی فرشته و نیمی شیطان. نیمی هیولا و نیمی انسان. او شبیه‌ترین فرد به شخصیت اصلی رمان «دکتر جکیل و مستر هاید» نوشته رابرت لوئیس استیونسون بود. جکیل که دکتری بسیار محترمی بود با خوردن معجونی بدل به هیولایی بی‌رحم به‌نام مستر هاید می‌شود. مختاری هم این دوگانگی را در وجود خود داشت؛ نوازنده‌ای احساساتی بود که می‌گفتند هنگام نواختن ساز گونه‌هایش از شدت اشک خیس می‌شد و در همان حال نظامی بی‌رحم بود که بی هیچ مروتی مخالفان را سرکوب می‌کرد.


بیشتر بخوانید: رضا شاه پهلوی؛ موسس ایران نوین و بنیانگذار ورود نظامیان به اقتصاد


سرپاس رکن الدین مختاری و موسیقی

 

مختاری در سال ۱۲۶۶ یا ۱۲۷۱ به دنیا آمد. پدرش کریم خان مختار السلطنه چند سالی رئیس نظمیه بود و درباره او می‌گویند ید طویلی در مبارزه با گرانفروشان داشته است. او همان کسی‌ است که با گرد آوردن گروهی به نام ژاندارم، نخستین سنگ بنای ژاندارمری ایران را پدید آورد.

رکن الدین مختاری در مدرسه تربیت تحصیل کرد و در آن‌جا با عبدالله دوامی که بعد‌ها از موسیقی‌دانان و ردیف‌شناسان مشهور موسیقی ایرانی شد، همکلاس بود. ریشه عشق و علاقه مختاری و این‌که آیا دوامی روی علاقه او تاثیری گذاشته مشخص نیست، اما شدت چیره‌دستی او و فراگیری موسیقی در دارالفنون مشخص می‌کند علاقه او ریشه در دوران کودکی دارد.

روح‌الله خالقی در معتبرترین کتاب تاریخ موسیقی ایران اشارات مفصلی به هنر نوازندگی مختاری کرده و از او به عنوان نوازنده صاحب‌سبک یاد کرده است: «درویش خان و رکن‌الدين خان مختاری گوی سبقت را از نظر ابتکار و سلیقه آهنگسازی از همگان ربوده‌اند.»

نکته جالب توجه این است که خالقی در اکثر قسمت‌هایی که از مختاری نام می‌برد نام کامل او را استفاده نمی‌کند و از «رکن‌الدین»، «رکنی» و حتی «ویولون همسایه» را به جای رکن‌الدین مختاری استفاده می‌کند. این موضوع هم می‌تواند به خاطر حساسیت‌های امنیتی شغل مختاری باشد و هم به دلیل دلخوری عمیق خالقی از اعمال خشونت‌بار مختاری در نظمیه رضاخانی.

خالقی در قسمت «کمانچه چیست» خود خاطره‌ای از نوای ویولون مختاری روایت می‌کند که «پیش درآمدهای مختاری در مدرسه موزیک با ارکستر نواخته می‌شده و به عنوان موزیک ارتش تا مدت‌ها قابل استفاده بوده است.»

روح الله خالقی درباره سرپاس رکن الدین مختاری افسوس خورده که «ای کاش وقتش را صرف موسیقی می‌کرد بود تا ثمرات تلخ به بار نمی‌آورد.»

شاید در ظاهر اینگونه به نظر می‌رسد که «لطافت هنر» با «روحیات نظامی» همخوانی ندارد؛ اما سوی دیگر ماجرا این است که موضوع هنر را باید در جغرافیای ایران تحلیل کرد و اینگونه نظر داد که تاریخ هنر ایران معمولا استبدادپرور بوده و به جز «شعر»، سایر زمینه‌های هنری هیچگونه رگه‌های انتقادی نداشته‌اند.

در همان دوره رضاشاه چهره‌هایی مثل عارف قزوینی، فرخی یزدی، ایرج میرزا، میرزاده عشقی، ابوالقاسم لاهوتی و ... شعرایی بودند که همگی اشعار انتقادی داشته‌اند اما این موضوع در موسیقی ایران هیچگاه دیده نشده و چهره‌هایی همچون درویش خان و علی اکبر خان فراهانی و میرزا رحیم و ... هیچکدام آثار انتقادی نداشتند. بنابراین اساسا هنر موسیقی در دوران قاجار و حتی پیش از آن کاملا در خدمت دربار و بسط استبداد بوده است؛ برای تقویت این ایده می‌توان موسیقیدانان درباری زیادی را مثال زد که از عصر افشاری و صفویه و زندیه در خدمت پادشاهان می‌نواخته‌اند لذا شاید بتوان گفت که صِرف نواختن موسیقی توسط سرپاس مختاری به معنای داشتن روحیات هنری نزد او نبوده است؛ با این حال تبحر او در نواختن را نمی‌توان نادیده گرفت و در عین حال باید گفت او نیز همچون سایر نوازندگان سلف خود، هنرش در اختیار بسط استبداد بوده است.

اما به‌جز خدمتگزاری ساختاری و عینی برای استبداد، رگه‌های استبدادی امثال سرپاس مختاری را می توان در مناسبات هنر موسیقی ایرانی نیز جستجو کرد؛ موسیقی تکراری و تک‌بُنی که کثرت‌ها و گسست‌ها را در خود پذیرا نیست و نوعی موسیقی وهمی و انتزاعی را پدید آورده که به کلی با امور انضمامی و امر سیاسی بیگانه بوده است.

سرپاس رکن الدین مختاری

رکن الدین مختاری در کنار درویش خان

سرپاس رکن الدین مختاری

رکن الدین مختاری در کنار ابوالحسن خان صبا

 

رکن‌الدین مختاری در نظمیه رضاخانی

 

به گزارش رویداد۲۴ سابقه تشکیل اداره نظمیه در ایران به دوره قاجار برمی‌گردد. اما بدل شدن آن به بازوی قدرتمند انتظامی رضاخانی و نیرویی که وظیفه اصلی اجرای حکومت با مشت آهنین رضا شاه پهلوی را بر عهده داشت باید در زمان پهلوی اول جستجو کرد.

رضاشاه که خود فردی نظامی بود به خوبی به این موضوع واقف بود که برای یکپارچه کردن قدرت و حفظ آن در دستان خود باید بازوی انتظامی قدرتمندی داشته باشد که در آن پراکندگی و تشتت وجود نداشته باشد. به همین سبب بعد از به قدرت رسیدن بلافاصله ژاندارمری و بریگاد مرکزی را منحل و در قزاقخانه که از نیرو‌های نزدیک و وفادار به او بودند ادغام کرد. بعد به بهانه برخورد نامناسب «وستداهل» سوئدی که آن زمان ریاست نظمیه را به عهده داشت، عذر او را خواست و محمد درگاهی از نزدیکان خود را به ریاست نظمیه یا همان شهربانی منصوب کرد. اما برخورد تند و خشن با نیرو‌های سیاسی را باید به زمان آیرم منتسب دانست که بعد از گشت و گذار در اروپا و جمع آوری اطلاعات درباره پلیس مخفی‌های اروپا خصوصاً گشتاپو آلمان ریاست شهربانی را به عهده گرفت. آیرم بعد از عهده‌دارشدن ریاست شهربانی دایره ویژه تحت عنوان اداره سیاسی تاسیس کرد.

مشیر همایون که در آن زمان خود از نزدیک شاهد عملکرد اقدامات این دایره تازه تاسیس بوده درباره نحوه فعالیت آن می‌گوید: «آیرم بسیاری از مدارک را شخصاً یا با کمک جاسوسان خود علیه رجال سیاسی و مردم تهیه می‌کرد و به دربار و جا‌های دیگر ارسال می‌کرد. [بر اساس این نامه‌ها] عده‌ای بی‌گناه در تهران و شهرستان‌ها برای مدت زیادی به زندان‌ها می‌افتادند.» سرپاس مختاری که در زمان آیرم ریاست تشکیلات جنوب بر عهده او بود و داشت به خوبی نزد رئیس خود نحوه قلع و قمع کردن مخالفان را آموزش می‌دید. اتفاقاتی مثل حادثه مسجد گوهرشاد، قتل شیخ خزعل و کشته شدن سردار اسعد بختیاری در دوران ریاست آیرم و معاونت مختاری اتفاق افتاد.


بیشتر بخوانید: سردار اسعد بختیاری؛ در خدمت و خیانت مشروطه


زمانی که رکن‌الدین مختاری به قدرت رسید، فردی باسابقه در شهربانی به حساب می‌آمد. مختاری در دوره ریاست سوئدی‌ها در شهربانی رئیس ناحیه کلانتری دولت در تهران بود. پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ به ریاست شهربانی رشت منصوب شد و دو سال بعد همین سمت را در کرمانشاه به عهده گرفت.

در زمان ریاست درگاهی در شهربانی ریاست این تشکیلات در جنوب ایران که مقر آن در شیراز بود را بر عهده گرفت. در سال ۱۳۰۳ به ریاست شهربانی خوزستان منصوب شد. در دوره ریاست کوپال بود که به سرعت ارتقا پیدا کرد و به سمت معاونت انتظامی رسید و این سمت را در زمان زاهدی و آیرم هم حفظ کرد. مختاری بعد از آیرم به ریاست شهربانی منصوب شد. دایره سیاسی در زمان مختاری رشد و گسترش فراوانی پیدا کرد و شهربانی در کوچکترین شئون زندگی مردم دخالت می‌کرد. در زمان مختاری نظمیه رسماً به شهربانی تغییر نام داد.

مختاری اهل گرفتن رشوه و مال‌اندوزی نبود، اما در بی‌رحمی دست کمی از آیرم نداشت. پلیس سیاسی در زمان مختاری گسترش پیدا کرد و بسیار قدرتمند شد؛ تا جایی که این دایره حدود ۴۰۰ نیرو و تعداد زیادی خبرچین داشت. پس از ادارات پلیس سیاسی، اداره زندان فعال‌ترین دایره شهربانی بود و در همین زندان بود که تعداد زیادی از افراد بی‌گناه به قتل می‌رسیدند.

دو عبارت در زمان ریاست مختاری بر شهربانی در این نهاد به صورت ضرب‌المثل درآمده بود. یکی عبارت «ان‌شاءالله سیگار ادیب‌السلطنه نصیبت شود.» و دیگری «تو را از در علیم‌الدوله بیرون کنند.»

عبارت اول ادیب‌السلطنه همان سرهنگ یحیی‌راد رئیس پلیس شهربانی است که مسئولیت اجرای احکام را بر عهده داشت. نقل است که پیش از آن‌که محکوم به اعدام، حلق‌آویز شود ادیب‌السلطنه برای جلوگیری از پریشانی او به او سیگاری تعارف می‌کرد که او از حالت آشفتگی در بیاید و اعدام راحت‌تر صورت بگیرد. در علیم‌الدوله هم در چوبینی بود که به محوطه تپه شکل زندان قصر و پادگان قصر باز می‌شد زندانیان سیاسی در بلندی‌های آن اعدام می‌کردند.

مختاری چنان فضای رعب و وحشتی در کشور ایجاد کرده بود که حتی صاحب منصبان عالی مقام دربار رضاشاه هم از او می‌ترسیدند. حبیب‌الله نوبخت از نزدیکان رضاشاه که یک بار توسط مختاری برای بازجویی به شهربانی احضار شده بود مختاری را این‌گونه توصیف می‌کند: «مختاری در واقع نامی متناسب داشت؛ زیرا به هرکاری اختیار داشت. مردی بود که رئیس ستاد هم مثل سایرمردم از او می‌ترسید وهم از او بیم داشت و حتی نخست وزیر هم از او حساب می‌برد»


بیشتر بخوانید: نصرت الدوله فیروز؛ شاهزاده‌ بد اقبال قجری


سرپاس رکن الدین مختاری

در زمان معاونت و ریاست مختاری ترور‌ها و قتل‌های بسیاری رخ داد که مختاری در آن‌ها دخالت داشت و بعد‌ها در محاکمه مختاری که بعد از شهریور ۱۳۲۰ رخ داد افشا شد. اولین مورد این ترورها، ترور آیت الله مدرس بود که در خواف در تبعید به سر می‌برد.

پاسیار منصور وقار از چهره‌های نظامی دوره رضاشاه پهلوی اقرار کرده که مدرس طبق دستور کتبی مختاری وی به قتل رسیده است. مدرس را حین خواندن نماز با عمامه‌اش خفه کردند و بعد از کشتنش نوشتند: «او به تنگی نفس سینه مبتلا بوده و تا یک ساعت قبل حیات داشته که بعدا فوت نموده است.»

نصرت‌الدوله فیروز هم که در تبعید سمنان بود و به شفاعت مستوفی الممالک می‌زیست، به دستور مختاری به شکل فجیعی به قتل رسید. در دادگاه مختاری نحوه قتل وی اینگونه توضیح داده شد: «بنا به دستور مختاری رئیس کل شهربانی سه نفر ذیل: عقیلی‌پور فرشچی و عباس بختیار معروف به شش انگشتی جهت قتل وی به سمنان اعزام می‌گردند. در سمنان هر سه نفر وارد اتاق شده ابتدا گیلاس پر از سمی را به او می‌دهند تا بخورد. همین که نصرت الدوله با کمال بی اعتنایی دست خود را برای گرفتن گیلاس سم دراز می‌کند عباس بختیاری که در پشت سر نصرت الدوله ایستاده بود غفلتا او را بغل کرده و بر زمین می‌زند و گلوی او را گرفته شروع به فشار دادن می‌کند فولادی هم فورا بر روی سینه وی نشسته دست‌های او را محکم می‌گیرد. فرشچی هم در نگهداری پا‌های نصرت الدوله شرکت می‌کند. فرشچی کارمند شهربانی که در این جنایت شرکت داشته اقرار می‌کند که، چون عباس بختیار خدمتکار شخصی ریاست کل شهربانی نهایت تخصص را در خفه کردن اشخاص داشت بنا به گفته خودش طوری گلو را گرفته بود که آثاری باقی نماند. پس از ا ینکه قضیه خاتمه داده شده لباس‌های او را مرتب نموده عینک شاهزاده را به چشمش زده و روی تختخواب خواباندیم و دنبال دکتر فرستادیم.»

مختاری در قتل شیخ خزعل هم نقش داشت. شیخ را در اتاقش خفه کردند و درفشی به شقیقه او کوبیدند. گفته شده چند روز بعد از قتل خزعل، مختاری بین قاتلان ده هزار ریال تقسیم کرده است؛ عباس بختیاری که گلوی شیخ را گرفته بود ۴۰۰۰ ریال، حسینعلی فرشچی که درفش را در شقیقه فرو کرده بود ۳۰۰۰ ریال، عباس جمشیدی که در حیاط راه رو مراقبت می‌کرد ۲۰۰۰ ریال، عباس یاوری که در پشت در مراقت بود ۵۰۰ ریال، عقیلی پور که در پشت در مراقب بود ۵۰۰ ریال.

مرگ فجیع سردار اسعد بختیاری هم با ابتکار سرپاس مختاری انجام شده است. در گزارش دادگاه آمده که پزشک احمدی با تزریق سم سردار اسعد بختیاری را در زندان به قتل رساند و بعدا گفته شد او سکته کرده است.

تیمورتاش از دیگر چهره‌هایی بود که به دستور رضاشاه پهلوی توسط سرپاس مختاری و با تزریق سم کشته شد و هنگامی که دست و پا می‌زد، با بالش خفه‌اش کردند تا زودتر بمیرد.


بیشتر بخوانید: تقی ارانی؛ شیمیدان انقلابی


به گزارش رویداد۲۴ دکتر تقی ارانی از اندیشمندان بزرگ چپگرای ایران در زندان به قتل رساندند. او به بیماری تیفوس مبتلا شد و عامدانه به او رسیدگی نشد تا جان دهد. در اسناد اپوزیسیون چپ آمده که ارانی به شکلی تغییر چهره داده بود که مادرش نتوانسته جنازه فرزندش را بازشناسد.

در حقیقت مختاری به توصیه رضاشاه برای پرهیز از خطر فرار زندانیان و هم به علت صرفه‌جویی در مخارج نظمیه، زندانیان قدیمی را یکی یکی می‌کشت. به جز تیمورتاش و مدرس و ارانی و فیروز و شیخ خرعل، افراد زیاد دیگری بودند که در همین دوره وضعیتی مشابه داشتند؛ آقازاده فرزند آخوند خراسانی در سلولش کشته شد. فرخی یزدی که با امان‌نامه تیمورتاش از آلمان برگشته بود، بر اثر شکایت طلبکاران به زندان افتاد و سپس با آمپول هوا کشته شد.

مختاری در وزارت کشور دایره‌ای با عنوان راهنمای نامه‌نگاری تاسیس کرد. این اداره برای جاانداختن سانسور تشکیل شد و علی دشتی رئیس آن بود و شمیم به عنوان عضو اداره آگاهی شهربانی در آن شرکت می‌کرد. سیفی فمی تفرشی نویسنده و پژوهشگر ایرانی نوشته «ملاحظه نوشته‌ها و مقالات از دید سیاسی با شمیم بود. در این اداره مهری بود درشت به نام روا که به اندازه یک بند انگشت بود. هر مقاله یا نوشته که مهر روا روی آن می‌خورد برای چاپ شدن مجاز بود.»

مسعود بهنود در کتاب «از سید ضیاء تا بختیار» می‌نویسد: «تعداد کشته شدگان در این دوره بیست ساله، از ۲۰ هزار نفر بیشتر می‌شد؛ در حالی که نفی بلد، مصادره اموال و ویران کردن دهات و ... کارهایی نبود که در شمارش آید.»

مختاری بعد‌ها و پس از تحولات شهریور ۱۳۲۰ دستگیر و به همراه پزشک احمدی محاکمه شد. وکیل تسخیری این دو تن احمد کسروی بود. پزشک احمدی اعدام شد، اما مختاری هشت سال حکم گرفت اما در فروردین ماه ۱۳۲۷ مشمول عفو ملوکانه شد و محمدرضا شاه پهلوی به پاداش خدماتی که مختاری به خاندان پهلوی کرده بود یک میلیون ریال به او داد. راه سرپاس مختاری البته بی‌رهرو نماند و تیمور بختیار رییس ساواک که در سال‌های بعد تاسیس شد، اختیاراتی به اندازه آیرم و سرپاس مختاری داشت؛ به این ترتیب قساوت نظامی از فردی به فرد دیگر منتقل شد و هیچگاه متوقف نشد.

نکته جالب در تاریخ اینکه سال‌ها بعد در دهه چهل فرد دیگری به نام سپهبد محسن مبصر به ریاست شهربانی رسید که او نیز همچون سرپاس مختاری ساز می‌زد و در تندخویی دست کمی از او نداشت.

روایت است که مختاری قطعات بسیاری در طول مدت زندانی بودنش ساخت. پس از آزادی او اداره هنر‌های زیبا تصمیم گرفت مدرسه شبانه‌ای برای تدریس موسیقی به وجود آورد و رکن الدین مختاری را به ریاست آن مدرسه برگزید.

مختاری در سال ۱۳۳۵ به عنوان یکی از اعضای هیات مدیره انجمن اشاعه و اعتلای موسیقی انتخاب شد و مدت زیادی هم ماند و تلاش زیادی برای حفظ گنجینه‌های موسیقی سنتی انجام داد؛ او در این سمت بسیار منشاء اثر بود اما اقدامات او در اوج خفقان رضاخانی به حدی سبعانه بود که همه فعالیت‌های دیگرش را نیز تحت‌الشعاع قرار می‌داد. مختاری سرانجام در سال ۱۳۵۰ در گذشت.

سرپاس رکن الدین مختاری

منابع:
چهل سال در صحنه/ جلال عبده/ نشر رسا
بررسی سیر تحول نظمیه در دوره پهلوی اول/ محمد احمد آبادی و محمد رجبی/ فصلنامه مطالعات علمی ترویجی تاریخ انتظامی/شماره ۱۴، پاییز ۱۳۹۶
پلیس خفیه ایران؛ مروری بر رخداد‌های سیاسی و تاریخچه شهربانی/ مرتضی سیفی فمی تفرشی/ انتشارات ققنوس
خاطرات، مشاهدات به انضمام مکاتبات/ فرید قاسمی/ انتشارات انوشه
سرگذشت موسیقی ایران/ روح‌الله خالقی/ انتشارات ماهور

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۵
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۰۶ - ۱۳۹۹/۰۴/۲۰
3
5
این تاریخی که شما نوشتین راست و دروغش با خداست
زهرا
|
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
|
۱۹:۱۰ - ۱۳۹۹/۰۴/۲۰
4
4
کلا این صفحه رو درست کردید برای تخریب آدما؟ صفحه تون جذاب و پراز نکات آموزنده ست ولی رویه ی خوبی ندارین
پاسخ ها
بلاتکلیف
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۰:۰۰ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۶
بلاخره جذاب و آموزنده است یا رویه خوبی نیست...!؟!
کارمند
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۰۲ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۵
3
3
هر کار کنید ، تاریخ هم شما رو قضاوت میکنه ... ما الان بازجو داریم که شغل دیگرش خبرنگاره، پس ساندیس خورها صفحه مسخره ای برای تخریب دیگران زده اید...
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۲:۲۱ - ۱۴۰۲/۰۳/۰۸
0
0
خیلی ممنون از توضیحات کاملتون ما اینقدر آدمهای سن بالا توی اقوام داریم که بسیاری از مطالبی رو که نوشته بودید رو برامون گفته بودن و البته که اینقدر کامل و جامع نبوده
نظرات شما