رویداد۲۴ تجربه تلخ انتخابات ۸۴ و روی کارآمدن احمدینژاد، آینه تمام نمای اصلاحطلبان است تا همواره در انتخاباتها به اجماع برسند. انتخاباتی که اصلاحطلبان نتوانستند بر سر کاندیدای واحد توافق کنند تا اینکه در نهایت احمدینژاد سکان دولت را به دست گرفت و اصلاحطلبان، از راه یافتن به پاستور بازماندند.
حال ۱۵ سال از آن اتفاق گذشته و اصلاحطلبان هر بار در انتخابات با سازوکار اجماع سازی وارد میشوند تا به اجماع برسند؛ اجماعی که بتواند آنها را به گزینه نهایی برساند. در واقع به رغم اینکه به باور برخی، اصلاحطلبان برخلاف اصولگرایان، آسانتر به اجماع میرسند، اما گویا آنها هم گرفتار اختلافات درون جریانی شدهاند تا جایی که برخی چهرههای سیاسی، نقش خاتمی را در جریان اصلاحات مانع حاکم شدن خرد جمعی و برخی نیز «تَکرار میکنم» خاتمی را عامل به حرکت درآوردن بدنه رأی اصلاحطلبان در ۱۴۰۰ میدانند.
حجت الاسلام رسول منتجبنیا، فعال سیاسی اصلاحطلب که به گفته خود رفیق چهل ساله رییس دولت اصلاحات است، ضمن انتقاد از فردگرایی در جریان اصلاحات، به خبرگزاری خبرآنلاین میگوید: «از آقای خاتمی انتظار میرود که اگر همان " تَکرار میکنم" را میگوید حداقل بگوید "تَکرار میکنم" که مردم به اصلاحطلبان و احزاب و عصارههای ملت که در احزاب حضور دارند رأی بدهند نه اینکه بگوید به لیستی که بنده امضا کردم رأی بدهید.»
منتجب نیا که از منتقدان جدی شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان است و همواره آن را مانع فعالیت احزاب اصلاح طلب میدانست، عنوان میکند که نهاد جدید اجماع ساز همان شورای عالی سیاستگذاری است و ایرادات آن را دارد. او بر این باور است که شورای عالی سیاستگذاری، تعدادی از احزاب اصلاحطلب را متلاشی کرده است. منتجب نیا، این استدلال که باید از حضور شخصیتهای حقیقی استفاده شود را تجربه بسیار تلخ و نامیمون میداند.
مشروح مصاحبه با رسول منتجب نیا، دبیرکل حزب جمهوریت و چهره سیاسی اصلاحطلب بخوانید؛
آقای منتجب نیا! نهاد اجماع ساز اصلاح طلبان بالاخره به سرانجام رسید، اما به نظر میرسد نوعی گرته برداری از همان سازوکار قبلی است و اخیرا ۱۵ شخصیت حقیقی نیز برای عضویت در این سازوکار انتخاب شدهاند. از نگاه شما این نهاد اجماع ساز با شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان چه تفاوتی دارد؟
زمانی که حزب جمهوریت ایران اسلامی را تشکیل دادیم آغاز کار ما بود و عضو شورای هماهنگی اصلاحطلبان نشده بودیم. چند ماهی است که درخواست کردهایم حزب جمهوریت را به عنوان عضو شورای هماهنگی اصلاحطلبان دعوت کنند تا بتوانیم در آنجا صاحب رأی باشیم. هنوز هم ما را دعوت نکردند مبنی بر اینکه نمایندهای را از سوی حزب جمهوریت تعیین و به جلسه بفرستیم؛ بنابراین آنچه که بنده میگویم اطلاعاتی است که از خارج از این شورا دارم و از درون شورای هماهنگی خبر مستقیم ندارم و گاهی طی تماس با مسئولان و یا تماس آنها با ما تا حدودی از وضعیت اطلاع داریم.
دو سازوکار برای اجماع سازی و همچنین فعال شدن اصلاح طلبان در انتخابات در دست بررسی و مطالعه است یک سازوکار در شورای هماهنگی اصلاح طلبان مطرح شده که بار مسئولیت تبلیغات انتخاباتی اصلاح طلبان به دوش احزاب باشد یعنی آنچه که در گذشته در سال ۹۴ رخ داد و شورای عالی سیاستگذاری تشکیل شد، عمر آن به پایان رسید و به جای آن ارگان دیگری، کارها را به عهده گرفته است این ارگان همان ارگانی بوده که از اوایل انقلاب، این بار را بر دوش داشته است که همان شورای هماهنگی احزاب اصلاح طلب است.
*در مورد ایراداتی که به سازوکار جدید وارد میشود نظرتان را بفرمایید.
دوستان معتقدند تعدادی از شخصیتهای حقیقی هستند که عضو هیچ حزب یا دبیر هیچ حزبی نیستند، اما در عین حال صاحب نظر هستند، نفوذ دارند و میتوان از دیدگاه و نفوذشان به عنوان شخصیتهای حقیقی بهره برد؛ بنابراین از این افراد باید در شورای هماهنگی بهره برد تا آنها نقشی داشته باشند. تعدادی از افراد هستند که عضو تشکل نیستند به عنوان مثال افرادی مانند آقای موسوی خویینیها دبیر مجمع روحانیون و عضو حزب است. اما کسانی هستند که عضو و هیچ حزبی نیستند. در شورای عالی سیاستگذاری هم همین استدلال را مطرح کردند وقتی که اختلاف نظر بین شورای هماهنگی و کمیته راهبردی شورای مشورتی آقای خاتمی به وجود آمد گفتند که این دو را در هم ادغام کنیم و در نتیجه اعلام شد به جای مسئولان کمیته ها، دبیران کل احزابی که عضو شورای هماهنگی هستند به اضافه تعدادی از شخصیتهای حقیقی شرکت کنند. این موضوع مشکل ایجاد کرد چراکه شخصیتهای حقیقی یکی دو نفر نبودند بلکه به یکباره تعدادی بالغ بر ۲۰ نفر در کنار تعدادی از دبیران کل احزاب اضافه شدند وقتی که چشم باز کردیم متوجه شدیم اگر دبیران کل احزاب در اقلیت نیستند تقریبا به موازات آنها شخصیتهای حقیقی هم به جلسات دعوت شدند.
بیشتر بخوانید: علی صوفی: غیبت عارف در نهاد اجماع ساز بخاطر کاندیداتوریست؟/ اصلاحطلبان بدون خاتمی به اجماع نمیرسند
در میان بزرگان اصلاح طلب، یکی گفت ۱۵ نفر، دیگری گفت۶، ۷ نفر دعوت میکنم بنابراین تبدیل به یک تعاونی شد که به نوعی دارای سهام است به بیانی دیگر هر کدام از این شخصیتها برای خودشان سهمی قائل شدند مبنی بر اینکه نیروهای حقیقی معرفی کنند که در نتیجه سر از شورای عالی سیاستگذاری در آوردند که بنده اعلام کردم این لویه جرگهای بیش نیست که هیچ تناسبی با روح اصلاح طلبی ندارد. در واقع یک مجموعهای دور هم مینشینند و مشورت میکنند و دستور صادر میکنند که اصلاح طلبان در سراسر کشور چه کاری انجام بدهند.
بنده هم اوایل درجلسات شورای عالی سیاستگذاری شرکت میکردم، اما بعدها دیدم که وضعیت این گونه است شرکت نکردم درحزب اعتماد ملی هم اختلاف نظر ایجاد شد بنابراین شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان به جای اینکه عامل وحدت شود در درون احزاب هم اختلافاتی ایجاد کرد. حزب اعتماد ملی به چالش کشیده شد. انجمن اسلامی مهندسین دانشگاه به چالش کشیده شد. به بیانی دیگر شورای عالی سیاستگذاری، تعدادی از احزاب را متلاشی کرد و خودش جایگزین احزاب شد.
*شما اشاره کردید که یک دلیل اختلافات در شورایعالی سیاستگذاری حضور شخصیتهای حقیقی بود. اما همین شخصیتهای حقیقی در سازوکار جدید اجماع ساز اصلاح طلبان حضور دارند و ...
در حال حاضر این استدلالی که مطرح میشود مبنی بر اینکه باید از حضور شخصیتهای حقیقی استفاده شود تجربه بسیار تلخ و نامیمونی را در شورای سیاستگذاری پشت سر گذاشته و نتیجه آن هم نتیجه مطلوبی نبود که نمونه آن عملکرد لیست امید و شورای شهر است که قابل دفاع نیست.
در حال حاضر یک سازوکار این است که دبیران کل احزاب اصلاح طلبی که عضو شورای هماهنگی هستند به علاوه ۱۵ نفر شخصیت حقیقی، در نهاد اجماع ساز حضور دارند. شخصیتهای حقیقی هم بدین معناست که برخی پشت صحنه بنشینند و نیرو معرفی کنند آن زمان مجموع اینها تشکیل شورایی است که میخواهد برای انتخابات تصمیم گیری کند بنابراین این سازوکار تقریبا عبارت دیگر همان شورای عالی سیاستگذاری است به بیانی تفاوت چندانی با آن شورا ندارد.
ممکن است محل تشکیل جلسه در دفاتر احزاب یا شورای هماهنگی باشد، اما تصمیم گیرنده همین مجموعه هستند یکی از اعضای شورای هماهنگی درباره نتیجه نهایی نهاد اجماع ساز به بنده گفت که ابتدا ۱۵۰،۱۶۰ نفر معرفی شدند که به تدریج کم شدند تا اینکه به ۱۹ و سپس به ۱۵ نفر رسید. حال اینکه بر چه اساسی این افراد انتخاب شدند معیار و ملاک مطرح نیست بلکه مهم، میزان نفوذ شخصیتهایی است که این افراد را معرفی میکنند.
*منظورتان این است که باز هم نقش احزاب در این سازوکار نادیده گرفته شده است؟
از نظر بنده این سازوکار، سازوکار درستی نیست و بدتر از شورای عالی سیاستگذاری است و باز هم به معنای تحت الشعاع قرار دادن احزاب است. پرسش اصلی این است که چرا دوستان از اینکه بار را بر دوش احزاب بگذارند نگران هستند در حالی که بعد از انقلاب، همواره در ایام انتخابات، احزاب خط امام و اصلاح طلب این بار را به دوش میکشیدند و کارها را به خوبی هم انجام میدادند شخصیتهای حقیقی موثر که بسیار محترم هستند اولین سوال از آنها این است که چرا آنها حزب تشکیل نمیدهند و یا عضو احزاب شوند؟
مگر نگرانی خاصی وجود دارد یا دون شأن آنها است که عضو حزبی شوند؟ دوم اینکه حال نخواستند عضو حزب یا دبیر حزبی شوند چرا تاوان این انتخاب آنها را باید احزاب بپردازند؟ چرا آنها در کنار احزاب قرار میگیرند؟ به بیانی دیگر یک شخصیت حقیقی که یک نفر است در کنار یک حزبی که در سراسر کشور شعبه و دفتر و برنامه و اساسنامه دارد قرار میگیرد. حزب یک رأی دارد یک شخصیت حقیقی هم یک رأی دارد بنابراین این عادلانه نیست.
* با وجود این انتقادات، چرا برخی همچنان اصرار دارند اشخاص حقیقی باید در کنار احزاب در سازوکار جدید ایفای نقش کنند؟
توجیهی که برخی در این باره مطرح میکنند چه درست چه نادرست، این است که میگویند این شخصیتهای حقیقی که دعوت میشوند صاحب رأی نیستند بلکه مشاور هستند و تنها از دیدگاه و نظرشان استفاده میشود باز هم این موضوع مشکلات را کمتر میکند نه اینکه مشکلی ندارد. مگر احزاب نمیتوانند تصمیم بگیرند یا مگر نیاز به قیم یا رهبر یا راهبر دارند که کسی بیاید بر آنها نظارت کند!
به رغم همه اینها فرض را بر این بگذاریم که این قضیه را بپذیریم بهتر از این است که شخصیتهای حقیقی هم صاحب رأی باشند. این یک ساز وکار است.
*اخیرا آقای رهامی به سازوکار دیگری اشاره کرد، ارزیابی شما از آن سازوکار چیست؟
ساز وکاری که از آقای محسن رهامی در مصاحبهای نقل شده این است که یک مجموعهای از اصلاح طلبانی که ریشه نظرات و دیدگاه هایشان تا حدودی به هم نزدیکتر است دور هم جمع شوند. به این دلیل که در بین اصلاح طلبان یک عرض عریضی و فضای گستردهای وجود دارد که اندیشههای مختلف در آن میگنجد فقط اسم اصلاح طلبی و بخشی از مشترکات، آنها را در کنار هم قرار داده است و یا بسیاری با یکدیگر اختلاف نظرات جدی دارند.
آقای رهامی میگویند که ما بعد از انقلاب از دوره دوم مجلس، کمیتههای نانوشتهای در دولت و در مجلس داشتیم به گونهای که افراد همفکر دور هم جمع میشدند و به آنها نیروهای خط امام میگفتند که بنده جزو آن گروه و کمیته بودم که در دورههای مجلس این کارها را انجام میدادیم بعدها این به گروههای خط امام تبدیل شدند که شامل حدود ۸ انجمن بودند که دور هم جمع میشدند و به نوعی با یکدیگر همفکر بودند تا دوم خرداد ۷۶، این وحدت و انسجام بین نیروهای خط امام وجود داشت غالبا محوریت نیز برعهده مجمع روحانیون مبارز بود و بسیاری جلسات در دفتر مجمع برگزار میشد که بنده نیز مسئول اجرایی مجمع بودم که جلسات در آنجا برگزار میشد. از دوم خرداد به بعد، اسم تغییر کرد و به اصلاح طلبی و اصلاحات تغییر نام پیدا کرد و بسیار گسترش پیدا کرد یعنی هر کسی که کمترین تناسب و موضعگیری با این گروههای خط امام داشت وارد اصلاحات شد و در نتیجه دیدگاههای مخالفی را در درون خود جای داد.
آقای رهامی میگوید که در درون اصلاحات یک فراکسیونی وجود دارد که اینها با یکدیگر همفکر هستند همان فراکسیون قبل از دوم خرداد. ما در سال ۹۲ نیز این فراکسیون را فعال کرده بودیم و حدود ۱۲ حزب اصلاح طلب، هر هفته جلسه داشتیم و با هم هماهنگیهایی ایجاد میکردیم، اما متاسفانه برخی آمدند اختلاف ایجاد کردند و خواستند اختلافات را جمع کنند که در نهایت آن فراکسیون را منحل کردند و دو کمیته ادغام شد و تبدیل به شورای سیاستگذاری شد. برخی از دوستان بر این باورند که ما آن فراکسیون را احیا کنیم یا به بیانی دیگر این فراکسیون را داریم و مدت هاست جلسات را برگزار میکنیم. حال ممکن است این فراکسیون به یک مرکز هماهنگی و ایجاد اجماع و اتفاق بین اصلاح طلبان تبدیل شود یا اینکه ممکن است این توفیق نصیب نشود و خودشان یک مجموعهای داشته باشند و لیست بدهند؛ بنابراین هنوز روشن نیست، اما این تلاشها در حال انجام است.
خلاصه کلام اینکه در درون اصلاحات دو ساختار در حال حاضر در حال شکل گیری است یکی در شورای هماهنگی احزاب اصلاح طلب که به اضافه شخصیتهای حقیقی است دیگری فراکسیونی است که آقای رهامی اعلام کرده و آن هم در حال شکل گیری و فعالیت است.
بر این باورم که کارها باید برعهده احزاب باشد و بهتر است شخصیتهای حقیقی هم یا عضو حزب شوند یا حزب تشکیل دهند. حداکثر از شخصیتهای حقیقی به عنوان مشاور استفاده شود نه اینکه حق رأی داشته باشند چراکه صاحب حق رأی بودن شخصیتهای حقیقی جفایی به تحزب و احزاب اصلاح طلب است.
*درباره این نهاد اجماع ساز بسیاری نظر نهایی آقای خاتمی را تعیین کننده تلقی میکنند، اما در عین حال میگویند که آقای خاتمی باید تابع جمع باشد و باید از فردگرایی دوری کنیم، چرا اصلاح طلبان درباره شخص خاتمی رفتار دوگانهای دارند؟
در این که آقای خاتمی فرصت بسیار ارزشمندی برای کشور و نظام است تردیدی نیست در واقع محبوبیت و میزان نفوذ او گرچه مانند سابق نیست، اما هنوز قابل انکار نیست و هنوز هم بسیاری به خاتمی علاقه مندند. چندی پیش هم در مصاحبهای اشاره کردم که هنوز هم آقای خاتمی کاندیدا شود رأی بسیار بالایی به دست میآورد و رکورد میشکند. هر چند به نظر نمیرسد که او کاندید شود. به هر حال واقعیتی است که درباره خاتمی وجود دارد. اینکه چرا آقای خاتمی چنین جایگاهی بین مردم دارد به دلیل فکر و اندیشه او است مردم آقای خاتمی را به عنوان فردی که مردم دار است، به مردم و خرد جمعی و جمع علاقهمند است میشناسند در عین حال با فردگرایی و فردمحوری مخالف است.
آقای خاتمی در دوران ریاست جمهوری اش مسئله جامعه مدنی و گفت و گوی تمدنها را مطرح کرد و همواره بر تحزب و شوراها و نظام شورای تاکید داشت نه به این دلیل که فردیت و شخصیت فردی اش مورد توجه باشد بلکه به دلیل اندیشه و فکری که دارد مورد علاقه است؛ بنابراین باید از وجود چنین شخصیتی و همچنین نفوذ اجتماعی به نفع مردم و تحزب وخرد جمعی استفاده شود همچنین از شخصیت خاتمی برای تقویت احزاب در کشور استفاده شود ما نباید شخصیت او را نقطه مقابل تحزب و احزاب قرار بدهیم نباید این گونه باشد که در مورد هر کسی که به سمت تحزب رفت بگوییم آقای خاتمی را قبول ندارد. او شخصیت محبوبی است و همه به ویژه اصلاح طلبان به او علاقه دارند.
بنده رفیق ۴۰ ساله خاتمی هستم و ارادت دارم در این باره تردیدی نیست، اما نباید آقای خاتمی را به عنوان یک فرد یا محور، مبنی بر اینکه او باید تایید کند یا فرمان صادر کند تقلیل دهیم این مسئله با روح اصلاح طلبی مغایرت دارد اگر این گونه بیندیشیم به نام جامعه مدنی و اصلاحات و خرد جمعی و تحزب، مردم را به فردمحوری و فردگرایی دعوت کردیم.
بنده همیشه با این تفکر مخالف بود و بر این باورم که شخصیتها باید موقعیت خودشان را فدای جمع کنند نه اینکه جمع را فدای موقعیتشان کنند. شخصیتها و تشکلها باید موقعیت خود را فدای مردم کنند نه اینکه مسائل مردم را فدای موقعیت خودشان کنند شخصیتهایی مانند آقای خاتمی و یا آنهایی که چه در حصر و چه آزاد هستند، شخصیتهای پرنفوذ و پرسابقه و محبوب هستند بنابراین از این شخصیتها برای تثبیت و تحکیم تحزب و گام برداشتن در راستای نظام حزبی استفاده شود اگر بخواهیم کاری انجام دهیم به جای اینکه در برابر این شخصیتها تملق و چاپلوسی کنیم و آنها را به عنوان یک محور مطلق و بدون نقص و ایراد قلمداد کنیم و همه چیز را به آنها منتهی کنیم باید آنها را در کنار مردم و احزاب قرار دهیم و از موقعیت آنها به نفع احزاب و مردم استفاده کنیم. تلاششان هم در راستای تقویت احزاب باشد.
بنده با آقای خاتمی در سالهای گذشته صحبت کردم او هم همین تفکر بنده را دارد و به شدت مخالف این است که کسی محور شود و احزاب و جمع را تحت الشعاع قرار دهد و جمع را فدای فرد کند. او با این گونه تفکرات مخالف است، اما نمیدانم چرا برخیها میخواهند فرد را جایگزین جمع کنند و احزاب را تحت الشعاع شخیتهای مطرح جامعه قرار دهند.
*نقش آقای خاتمی را در انتخابات ۱۴۰۰ چگونه ارزیابی میکنید؟ با توجه به اینکه برخی بر این باورند که " تَکرار میکنم" آقای خاتمی مانند گذشته تاثیر ندارد.
بنده بر این باورم که در انتخابات، احزاب نباید همه چیز را به شخص آقای خاتمی ختم کنند و خودشان اظهارنظر نکنند. آقای خاتمی از حالا باید جمع احزاب و شخصیتهای بانفوذ را حمایت کنند و آنها را در جامعه مطرح کنند چراکه اگر عمر نوح هم داشته باشیم یک زمانی است که دیگر نیستیم.
بنابراین ما باید برای همیشه این کشور و آینده تاریخ بیاندیشیم از این رو اگر به جای خاتمی بودم میگفتم که دیگر دخالت نمیکنم و به سراغ احزاب بروید و اگر مسئلهای است رهنمودی را به طور کلی بیان میکنم تا احزاب خودشان تصمیم گیری کنند. این گونه نباشد که احزاب تصمیم گیری کنند، اما بعد ببینیم آقای خاتمی چه میفرمایند یا آیا آن تصمیم را تایید یا رد میکنند؛ بنابراین این کار درستی نیست و غیردموکراتیک است. در واقع بنای سست و نادرستی است که اگر در تاریخ گذاشته شود آیندگان قضاوت خوبی نسبت به ما و شخصیتهای ما نخواهند داشت.
بنابراین از آقای خاتمی انتظار میرود که اگر همان " تَکرار میکنم" را میگوید حداقل بگوید "تَکرار میکنم" که مردم به اصلاح طلبان و احزاب و عصارههای ملت که در احزاب هستند رأی بدهند نه اینکه بگوید به لیستی که بنده امضا کردم رأی بدهید. در واقع آقای خاتمی باید حمایت خود را از احزاب اعلام کنند که اگر صورت گیرد کار ماندگاری است و به نظام حزبی کمک میکند. برخی اصلاح طلبان مخالف استقلال احزاب هستند
*برخی بر این باورند که بسیاری از چهرههای اصلاح طلب از جانب آقای خاتمی سخن میگویند یا اینکه برخی قبلا مطرح کرده بودند که آقای خاتمی تحت تاثیر یکی دو حزب اصلاح طلب مانند حزب اتحاد ملت است، ارزیابی شما از این مسئله چیست؟
بنده نه اسم کسی و یا نام حزبی را نمیبرم. برخی اندیشهای را که بنده اعلام کردم و معتقدم شخص آقای خاتمی همین اندیشه را دارد را قبول ندارند آنها موافق نیستند احزاب به صورت مستقل تصمیم بگیرند و نظر بدهند. آنها میخواهند سازوکاری ایجاد کنند که خودشان به جای احزاب دیگر تصمیم گیر باشند. شورای عالی سیاستگذاری که قبلا تشکیل و الان منحل شده بر همان اساس بود. در جلسه اول شورای عالی سیاستگذاری که ۴۰ نفر نشسته بودند یکی از دبیران کل حزب از جایش بلند شد و گفت که قرار بود از هر حزب، یک نفر باشد، اما از یکی از احزاب، حدود ۱۴ نفر با عناوین مختلف حضور دارند. این کجای دموکراسی است که برخی تحت عنوان احزاب یا شخصیت حقیقی، یک سری احزاب کوچک و اقماری تشکیل دهند تا بتوانند در شورای تصمیم گیری، اکثریت را در اختیار داشته باشند.
به هر حال به تعبیری این زرنگیهای برخی دوستان بود که هنوز هم دارند و نظرشان را به نوعی بر دیگران تحمیل میکنند؛ بنابراین اینها کار درستی نیست و اجازه بدهند احزاب فعالیت کنند. همه باید تلاش کنیم که احزاب قوی شوند نه اینکه آنها را کنار بگذاریم و جایگزینی برای آنها تعیین کنیم؛ بنابراین هستند افرادی تمامیت خواه و انحصار طلبی هستند که این کارها را انجام میدهند گاهی این انحصارطلبی در خودمان هم وجود دارد که باید آن را از زندگی مان حذف کنیم و تابع نظر جمع باشیم و در نتیجه نظام حزبی را بپذیریم.