رویداد۲۴ علیرضا نجفی: کاوه گلستان از عکاسان برجسته ایرانی بود کهمجموعه عکس منحصر به فردی از زنان روسپی شهر نو در تهران ثبت کرد و زندگی تلخ و غمبار آنان را نشان داد. کاوه گلستان در سال ۱۳۸۲ هنگامی که در سلیمانیه عراق مشغول عکاسی بود، بر اثر انفجار مین درگذشت.
یکی از اقدامات انقلابیون در سال ۵۷ حمله به شهر نو و اعدام تعدادی از زنان روسپی بود که گلایه چهرههایی چون آیت الله طالقانی را در پی داشت. روسپیخانه شهرنو در اواخر دوران قاجار بوجود آمد؛ زمانی که خلافکاران در کنار دروازه قزوین بساط میکردند.
رضاشاه که به حکومت رسید، حرمسرای شاهان قاجار را تعطیل کرد و خیل عظیم زنان صیغهای شاهان آواره شدند. علاوه بر آن زنان روسی و اهالی اروپای شرقی بخاطر فرار از جنگ به ایران آمدند و درآمدی جز تنفروشی نداشتند. حتی در شهرنو محلهای به نام محله لهستانیها وجود داشت.
چند سال بعد که رضاشاه میخواست روسپیگری را کنترل کند روسپیان را از شهر خارج کرد و در دروازه قزوین اسکان داد. در نزدیکی دروازه قزوین، فردی به نام ارباب جمشید که از ملاکان بزرگ قاجار بود، دهها خانه ساخت و خیابان را آسفالت کرد تا محل سکونتی باشد برای بیخانمانها. ساخت و ساز جدید در محله باعث شد آنجا را شهر نو بنامند و روسپیان، بی خانمانها و معتادانی که جایی برای رفتن نداشتند همگی در آنجا مستقر شدند.
بیشتر بخوانید: فرح پهلوی در میان مادران نمونه سال
به گزارش رویداد۲۴ توسعه اقتصادی و مهاجرت گسترده از روستاها به شهرهای بزرگ در دهه چهل میلادی اختلاف طبقاتی گستردهای به وجود آورد و از طرفی هم مردان طبقه متوسط، بازرایان و کارمندان جایی برای تفریحات «خارج از برنامه» خود میخواستند. این عوامل باعث گسترش روسپیگری شده بود؛ به صورتی که در اواخر دهه چهل بیش از هزار و پانصد روسپی فقط در شهر نو وجود داشت.
زنان فقیر و بیکس و کاری که آواره خیابانها میشدند، ناچار برای زنده ماندن به شهر نو میرفتند. بسیاری از آنها حتی شناسنامه و مدارک هویتی نداشتند و قربانی خشونتهای خانوادگی بودند. زندگی این زنان آواره بسیار تراژیک بود. آنها دیر یا زود به بیماریهایی چون سفلیس مبتلا میشدند و در این صورت به دستور «خانم رئیس» لای یک پتو پیچیده میشدند و در خیابانها رها میشدند تا بمیرند. تصاویری که کاوه گلستان از زندگی آنها ثبت کرده و فیلم مستند قلعه ساخته کامران شیردل به خوبی بیانگر زندگی تلخ زنان روسپی در شهر نو است.
انقلاب ۵۷ با شعار حمایت از مستضعفین و دستگیری از فقرا و درماندگان به پیروزی رسید و انتظار میرفت از قربانیان فقر و خشونت در شهر نو که از سر اجبار روسپیگری میکردندT حمایت کند. اما در عمل چنین اتفاقی نیافتاد و بسیاری از آنها اعدام شدند.
دوازده روز مانده به پیروزی انقلاب محله شهر نو و خانه تعدادی از زنان ساکن آنجا به آتش کشیده شد. روزنامه اطلاعات حمله انقلابیون به شهر نو را چنین توصیف کرد: «دیشب نفرینشدگان شهر نو شبی دردناک و مصیبتبار را به صبح رساندند. آنها تشنه، گرسنه و لرزان از سرما، بر سرنوشت تلخ خود گریستند. گریه آنها بدین سبب نبود که سرپناه گناهآلودشان نابود شده است. آنان به خط سیر زندگی تباهشدهشان اشک ریختند. چنانکه میدانیم اینان اکثرا نه به میل خود بلکه با زور، فشار، تهدید و به وسیله مشتی قلدر... به این راه گناهآلود کشانده شدهاند.»
آیت الله طالقانی که یکی از چهرههای برجسته انقلاب محسوب میشد و با منش اخلاقی و آرای آزادیطلبانه خود مشهور بود، این واقعه را محکوم کرد: «ساکنین این قلعه که از محکومین نظام فاسد استعمار و استبدادی طولانی این جامعهاند و به هر حال بایستی مصون از هرگونه تعرضی باشند و در فرصتهای مناسب با الهام از مکتب رحمت و کرامت انسانی اسلام هدایت و ارشاد شوند و به زیور توبه آراسته و به جامعه برگردند.»
این سخنان باعث شد حرفها و شایعات نادرستی درباره آیت الله طالقانی بگویند. عدهای گفتند طالقانی طرفدار وجود روسپیخانه در شهر است و آن را برای جامعه لازم میداند. اما آیت الله طالقانی هیچگاه چنین نگفته بود و سخنان وی معطوف به حمایت از انسانهای رنج کشیده بود.
مرحله بعدی حمله به شهر نو در تیر ۱۳۵۸ بود که در جریان آن سه تن از زنان روسپی با نامهای پری بلنده، ثریا ترکه و اشرف چهارچشم اعدام شدند. تعدادی از زنان روسپی در شهرستانها نیز در سالهای دهه شصت توسط مردم سنگسار شدند. یکی از آنها دخترکی هجده ساله به نام معصومه ماخان در شهر زنجان بود که در زنجان سنگسار شد.
مسئولان جدید با به قدرت رسیدن فکر چارهای برای روسپیها و آسیبدیدگان از خشونتهای خانوادگی و فقر نکرد و برخورد قهری و حذفی را در پیش گرفت. در خاطرات ۳۱ اردیبهشت سال ۱۳۶۵ هاشمی رفسنجانی در این مورد چنین میخوانیم: «در مجلس جلسهای با حضور نمایندگان تهران و وزرای ارشاد، مسکن، بهداری، دادگستری و شهرداری و استانداری تهران درباره بررسی طرح اصلاح محله جمشید و انتقال زنان فاسد به جای دیگر برای اصلاح و تربیت داشتیم. به نتیجه روشنی نرسیدیم و پیشنهاد تشکیل اردوگاهها و قانونی کردن ازدواج موقت با همین زنان منحرف و جذب تدریجی آنها به خانوادههای دائم، مورد قبول واقع نشد.»