مدیرمسئول موسسه زیتون مطرح کرد
اگر روزی امریکا و غرب دچار مشکل بشوند و راه گریزشان، فقط طرح رفراندوم باشد قطعا انتخاب خواهند کرد. به نظرم این طرح، بهترین راه حلی است که هم شکست را ایجاد می کند برای صهیونیستها و هم این شکست را به نحوی ثبت نمی کند که از نظر پرستیژی برای غرب، ایجاد مشکل شود.
رویداد۲۴- مدیر مسئول موسسه زیتون معتقد است «صرف برداشتن پرچم طرح رفراندوم، موجب حصول نتیجه نمی شود بلکه باید مبارزین فلسطینی،مقاومت کنند و مبارزه کنند و به انجام عملیات، بپردازند تا طرف مقابل، وادار به انتخاب راه گریز که همان راه رفراندوم است، وادار شود.»
به گزارش گروه بین الملل
رویداد۲۴، احمد سروش نژاد در نشست علمی- تخصصی با موضوع "تدوین الزامات اولیه برای تحقق رفراندوم سرنوشت ساز فلسطین" که توسط پژوهشگاه مطالعات جهان برگزار می شد ضمن اشاره به تاریخچه روزهای آغازین طرح موضوع رفراندوم توسط جمهوری اسلامی ایران، بیان کرد: شاید سال1380 بود که مقام معظم رهبری بحث رفراندوم را مطرح کردند. تا قبل از این تاریخ، شعاری که جمهوری اسلامی ارائه می داد نابودی رژیم صهیونیستی بود. درباره این موضوع، در محافل بین المللی مباحثی مطرح بود که جمهوری اسلامی فقط شعار نابودی رژیم صهیونیستی را می دهد و هیچگونه طرح عملی ندارد. بنابراین در شورای امنیت ملی بحثی مطرح شد که طرحی را در این زمینه دنبال کنیم. نهایتا طرحی تنظیم شد و قرار شد که در سخنرانی مقام معظم رهبری به آن پرداخته شده و سپس توسط کارشناسان و رسانه ها تبیین شود. در آن زمان، آقای دکتر مسعود اسداللهی پژوهشی اساسی روی این موضوع انجام داد. ایشان مقاله ای علمی تهیه و ارائه کرد. وی در مورد طرح و چگونگی اجرایی شدن آن از نظر حقوقی و حقوق بین الملل و نحوه ساختار کار و اعضای هیئت منتخب که به طور مثال متشکل از هیئتی به نمایندگی از سازمان کنفرانس اسلامی، هیئتی به نمایندگی از اتحادیه عرب و همچنین نمایندگانی از شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل باشد طرح را آماده کرده بود که در حقیقت، نتیجه آن به نابودی رژیم صهیونیستی منجر می شد.چراکه دولتی روی کار خواهد آمد که بر اساس شیوه دمکراتیک و رای گیری بوده است و طبیعتا دولتی خواهد بود که اکثریتش با فلسطینیها است. فکر می کنم یک سال و نیم تا دو سال در مورد این موضوع در طی سالهای 1382 و 1383 بحث می شد و بیان می شد که نظر جمهوری اسلامی برای حل بحران خاورمیانه، رفراندوم است.
سروش نژاد با طرح برخی الزامات اولیه برای ورود به طرح رفراندوم، عنوان داشت: در حال حاضر اگر بخواهیم در این موضوع، به بحث بپردازیم اولا باید بگوئیم اصل طرح چیست؟ یعنی اصل طرحی که مقام معظم رهبری مطرح کردند چیست؟ اگر اصل طرح تبیین نشود ممکن است ما را مقداری به انحراف بکشاند. مثلا فرض بگیریم که بپذیرند رفراندوم در میان کسانی که در سرزمینهای فلسطینی هستند از کرانه باختری نوار غزه گرفته تا سرزمینهای اشغال شده در سال 1948 برگزار شود و رای گیری، محدود به همین مناطق باشد آیا این رفراندوم، با مقصود مورد نظر مقام معظم رهبری همخوانی دارد؟ اینطور نیست چراکه ایشان چند پارامتر اصلی را برای رفراندوم در فلسطین، بیان کردند. یکی اینکه تمام کسانی که در آن سرزمین به دنیا آمده اند یعنی مهاجرینی که از کشورهای مختلف- از لهستان و روسیه تا جمهوری فرانسه-مهاجرت کرده اند و در سرزمین فلسطین، ساکن شدند شامل رای گیری نمی شوند.پارامتر دیگر اینکه فلسطینی هایی که در خارج از سرزمین تاریخی فلسطین حضور دارند- از لبنان و سوریه تا اردن و مصر- و یا سیاه هایی که تحت عنوان آوارگان قرار می گیرند و تعدادشان در حدود پنج الی شش میلیون نفر می شود حق دارند در رفراندوم شرکت کنند چراکه در فلسطین به دنیا آمده و فلسطینی هستند. بنابراین اصل طرح، خیلی مهم است که دقیقا تبیین شود.
مدیر مسئول موسسه زیتون در ادامه سخنانش، به دیگر الزامات مهم طرح رفراندوم اشاره کرد و گفت: باید مبنای حقوقی این بحث، مشخص شود. اینکه آیا اصلا چنین اقدامی در دنیا، سابقه تاریخی دارد یا نه. این بحث مهمی است یعنی باید در ابتدا، تکلیف بحث تئوریک آن، روشن شود. در همان سالهای آغازین،آقای اسداللهی بر روی این موضوع کار کرده بود و بحث حق تعیین سرنوشت را مطرح نموده بود. ایشان عنوان کرده بود که حق تعیین سرنوشت، حقی است شناخته شده در عرف نظام بین المللی و در مفاد حقوقی قوانین بین المللی پذیرفته شده است و مثلا فرض بگیرید بند یک و ماده 55 منشور ملل متحد به آن اشاره نموده و یا در مواد دیگری که در سالهای بعدی ذکر شده مثلا سال 1966 یک ماده دیگری تصویب شده است و در آنجا نیز به حق تعیین سرنوشت پرداخته شده است. بر این مبنا، هر ملتی حق دارد سرنوشت خود را تعیین کند. ملت فلسطین هم حق دارد سرنوشت خود را تعیین کند. چه مسیری داریم برای تعیین حق سرنوشت هر ملتی؟ بهترین مسیر و دمکراتیک ترین مسیر، رفراندوم است. وی نمونه هم آورده بود. مثلا گفته بود در نامیبیا در سال فلان، این اتفاق به همین صورت افتاده است و یا موارد دیگر تاریخی.
احمد سروش نژاد ادامه داد: بنابراین بحث رفراندوم، مبنای حقوقی و مبنای تاریخی هم دارد یعنی سابقه تاریخی دارد و از نظر حقوق بین الملل هم پذیرفته شده است. غیر از اینکه باید اصل طرح را تبیین کنیم، مبنای حقوقی آن را روشن کنیم، سوابق تاریخی آن را مشخص کنیم در مرحله دوم باید بررسی کنیم نحوه اجرایی شدن طرح را. فرض کنیم که جامعه بین المللی، طرح رفراندوم را بپذیرد چگونه باید آن را اجرایی کرد؟ سازوکاری باید وجود داشته باشد که چگونگی اجرا را بیان کند. مسائلی از قبیل نحوه رای گیری، نحوه مشارکت فلسطینی های مقیم خارج و غیره. آقای اسداللهی در طرح خود، هیئت منتخبی را پیشنهاد داده بود که شامل نمایندگانی از سازمان ملل(مجمع عمومی و شورای امنیت)، سازمان همکاری اسلامی(به نمایندگی از جانب کشورهای اسلامی)، اتحادیه عرب و تعدادی از شخصیتهای برجسته علمی و فرهنگی شاخص در دنیا که نسبت به این موضوع به صورت خاص،توجه داشته اند و مورد قبول جامعه بین المللی هم باشند می شد. این هیئت باید سازوکارها را تنظیم کند و بگوید این اتفاق چگونه رخ بدهد، چگونه شناسایی کنیم کسانی را که در فلسطین به دنیا آمدند و اینکه آیا تمام یهودی هایی که در فلسطین هستند حق رای دارند یا ندارند ؟ و دیگر مباحث مرتبط با اجرائیات طرح.
سروش نژاد با اشاره به دغدغه های داخلی در روند طرح موضوع رفراندوم در کشور گفت: به فرض که تمام مراحل به طور کامل، انجام شود دغدغه جامعه داخلی ما این بود که ممکن است صهیونیستها با ابزارها و امکانات خود، دوباره حاکم شوند. لذا بحث آمار و ارقام جمعیت فلسطین مطرح می شود. در جامعه فلسطینی؛ چه در غزه و چه در کرانه باختری، یک سیستم آمارگیری دقیقی وجود ندارد که معلوم شود جمعیت فلسطینی ها به طور دقیق چه تعداد است. آماری که صهیونیستها برای کرانه باختری ارائه می دهند حول و حوش یک میلیون و هفتصد هزار تا دو میلیون نفر است در صورتیکه فلسطینیها، تعداد دو میلیون و هفتصد هزار تا سه میلیون نفر را آمار می دهند.
فلسطینیها تلاش می کنند با زاد و ولد بیشتر، نسبت جمعیتی خودشان را در مقایسه با یهودی هایی که مهاجرت کرده و می آیند و صهیونیست هایی که مهاجرت کرده و آمدند به سرزمین های اشغالی، حفظ کنند. اگر فرض کنیم دو میلیون و هفتصد هزار فلسطینی در کرانه باختری باشند و فرض بگیریم یک میلیون و سیصد هزار نفر هم در غزه باشند تقریبا می شود چهار میلیون فلسطینی. تقریبا یک میلیون و پانصد هزار فلسطینی هم در سرزمینهای اشغالی سال 1967 تحت عنوان اعراب اسرائیلی یا فلسطینی های 1948 وجود دارند که تعداد را تقریبا به حدود پنج و نیم میلیون تا شش میلیون نفر می رساند. فلسطینی های خارج از سرزمینهای فلسطین هم هستند که عدد نهایی را به چیزی حدوده دوازده میلیون تا سیزده میلیون فلسطینی می رساند. در صورتیکه فلسطینی هایی که در داخل سرزمینهای اشغالی حضور دارند چیزی حدود شش میلیون تا هفت میلیون نفر هستند و اگر از این آمار، تعداد افرادی که در فلسطین متولد نشده اند را کم کنیم طبیعتا عدد بسیار کمتری خواهد شد و بنابراین تکلیف بحث پیامدها را به این صورت می توان مشخص کرد.
کارشناس حوزه فلسطین گفت: به هر حال اصل قضیه اینست که ما تلاش کنیم افکار عمومی غرب را نسبت به موضوع فلسطین و بحرانی که در منطقه هست مدیریت کنیم ولی اینکه مثلا ممکن است جریان مقاومت، این طرح را رد کند یا پذیرش عمومی در جامعه فلسطینی نداشته باشد را باید دقیق تر مورد پردازش قرار داد. معمولا اگر بخواهیم به هدفی دست پیدا کنیم باید بخش تئوری کار را اجمالا انجام داد و در بخش عملیاتی هم باید قطعا تلاشهای دیگری انجام داد. صرف برداشتن پرچم این طرح، موجب حصول نتیجه نمی شود بلکه باید مبارزین فلسطینی،مقاومت کنند و مبارزه کنند و به انجام عملیات، بپردازند تا طرف مقابل، وادار شود به انتخاب راه گریز؛ که همان راه رفراندوم است. بنابراین، باید به طور دقیق و ریز به ریز طرح، مشخص شود تا تبدیل شود به گفتمانی فراگیر که به عنوان راه حل، مورد پذیرش واقع شود؛ البته باید هم حزب الله، هم مبارزین فلسطینی، هم جمهوری اسلامی و هم سایر مبارزین در عرصه بین المللی، چنان عرصه را بر کشور صهیونیست و نظام صهیونیست تنگ کنند که تنها راه گریز را رفراندوم بدانند.
سروش نژاد با تاکید بر توامان بودن مبارزه و گفتمان دیپلماتیک، بیان داشت: قطعا اگر شما بخواهید به طرح رفراندوم، قدرت گفتمانی بدهید و آن را غالب کنید طبیعتا هم در عرصه داخلی و هم در عرصه بین المللی باید فعالیت زیادی انجام دهید. فرض بگیریم اگر جلسات شورای حقوق بشر در سازمان ملل برگزار می شود از همفکران جمهوری اسلامی، کسانی در آن جلسه باشند که این طرح را مطرح کنند، توضیح بدهند، بحث کنند و پرسشها را پاسخ گویند و در داخل کشور هم به همین نحو، انجام شود. نکته بسیار مهم این طرح اینست که در فضای بین المللی فعلی، دوران برد و باخت های قطعی تقریبا تمام شده است و به دلایل مختلف، هر کس هم قرار است ببازد نباید مفتضحانه ببازد باید شیک ببازد. طرح رفراندوم، باخت شیک برای صهیونیستهاست یعنی طرح رفراندوم، یک شکست مفتضحانه را تبدیل می کند به یک شکست شیک و دموکراتیک. بنابراین اگر روزی امریکا و غرب دچار مشکل بشوند و راه گریزشان، فقط این طرح باشد قطعا انتخاب خواهند کرد. به نظرم این طرح، بهترین راه حلی است که هم شکست را ایجاد می کند برای صهیونیستها و هم این شکست را به نحوی ثبت نمی کند که از نظر پرستیژی برای غرب، ایجاد مشکل شود.