رضوی، معاون آموزش و پژوهش موسسه ندا مطرح کرد:
تداوم وضع موجود در فلسطین، مطلوب اسرائیل است
تداوم وضع موجود یعنی همین چیزی که در حال حاضر، مشاهده می شود. دولتی به اسم تشکیلات خودگردان در کرانه باختری و نوار غزه توسط حماس، قدرت را در دست دارد و اسرائیل در سرزمینهای 48 و 67 به نوعی عملا حاکم بلا منازع می باشد. شکاف حماسی- فتحی در میان فلسطینی ها در نوار غزه، حاکم است و بهترین وضعیت را برای اسرائیلی ها به وجود آورده است.
رویداد۲۴- معاون آموزش و پژوهش موسسه ندا معتقد است « طرح رفراندوم، بیشتر از آنکه در حال حاضر، شرایط عملیاتی داشته باشد طرحی است برای پاسخگویی به انتقاداتی که از طرف مقابل مطرح می شود.»
به گزارش گروه بین الملل رویداد۲۴،سلمان رضوی در نشست علمی- تخصصی با موضوع " تدوین الزامات اولیه برای تحقق رفراندوم سرنوشت ساز فلسطین" که توسط پژوهشگاه مطالعات جهان برگزار می شد ضمن اشاره به سابقه تاریخی طرح های راه حل گونه برای بحث فلسطین بیان کرد: یکی از مواردی که قابل اشاره می باشد این است که بدانیم طرح های به اصطلاح راه حل گونه برای بحث فلسطین تا زمان حاضر در خود فلسطین چه بوده و چه طرح هایی مطرح شده است یا به عبارتی دیگر، سابقه تاریخی و پیشینه این بحث ها چگونه هست و بعد از آن برسیم به آخرین طرح هایی که جامعه بین الملل مطرح می کند و تبیین چگونگی رابطه آنها با بحث رفراندوم و بیان این موضوع که هرکدام از این دو طرح؛ چه طرح رفراندوم و چه طرح های مقابل، برچه اصول و موانعی مبتنی هستند.
کارشناس حوزه فلسطین با اشاره به مثمر ثمر بودن انتفاضه اول، بیان کرد: به نظر می رسد اتفاقی که توانست تا حدودی در معادله، ایجاد تغییر کند انتفاضه اول در سال 1987 می باشد. این انتفاضه، اسرائیلی ها را یک قدم به عقب کشانید؛ به گونه ای که اسرائیلی هایی که «ساف» را یک گروه تروریستی می دانستند مجبور شدند که آنها را به عنوان یک طرف مذاکره به رسمیت بشناسند. یک سال پس از شروع انتفاضه یعنی در سال 1988 شورای ملی فلسطین که در حقیقت پارلمان ساف محسوب می شود نشستی را در الجزایر برگزار کرد و کشور فلسطین را مبتنی بر اراضی سال 1967 و شامل کرانه باختری و نوار غزه اعلام نمود و بسیاری از کشورها هم این نظر را به رسمیت شناختند که بدین ترتیب، راه حل دو دولتی متولد شد.
رضوی گفت: در سالهای بعد، تحولاتی در نظام بین الملل و در معادلات منطقه ای صورت می گیرد و نظام دو قطبی، فرو پاشیده می شود. آمریکا می شود تک قطب در نظام تک- چند قطبی بین الملل و فلسطینی ها و کشورهای عربی، حامی خود را که شوروی نام داشت از دست می دهند و ورق به نفع اسرائیلی ها بر می گردد. تحولات منطقه ای و اشغال کویت و اعلام موضع عرفات به عنوان رئیس «ساف» به نفع صدام و خالی کردن پشت فلسطینی ها از سوی کویت و عربستان و فشار زیاد به عرفات، موجب می شود که ساف، مذاکره منفردانه و تک به تک با اسرائیلی ها را خارج از بحث مذاکرات مادرید-که بنا بر این بود که یک طرف، اعراب و کشورهای عربی باشند و یک طرف اسرائیلی ها- بپذیرد. به هر حال مذاکرات اسلو انجام شد و این مذاکرات، منجر به تشکیل تشکیلات خودگردان شد.تشکیل تشکیلات خود گردان، برنامه ای برای کنترل انتفاضه فلسطینها از سوی اسرائیل به وسیله خود فلسطینی ها و با ابزار فلسطینی بود.در حقیقت اسرائیلی ها توانستند با این اقدام، طرح دو دولتی- تک دولتی را با این تشکیلات خود گردان پیاده کنند یعنی اینکه از یک طرف، تشکیلاتی به اسم تشکیلات خود گردان ایجاد کردند و هزینه های انتفاضه فلسطین را به آن سمت بردند و از طرف دیگر، به جهانیان اینچنین القا کردند که ما، یک تشکیلات فلسطینی را پذیرفته ایم و اصول دموکراتیک را رعایت می کنیم. نتیجه این اقدام اسرائیلی ها اینست که بالای سی کشور با آنان، رابطه برقرار می کنند. نمونه دیگری از فرصت طلبی اسرائیلی ها اینست که بعد از این تحولات و در سال 2005، شاهد عقب نشینی اسرائیلی ها از نوار غزه هستیم که حدود سی کشور هم بعد از این واقعه با اسرائیلی ها رابطه برقرار می کنند. به عبارتی اسرائیلی ها از این فرصت ها به نحو احسن به نفع خودشان استفاده کردند.
معاون آموزش و پژوهش موسسه ندا با اشاره به نتایج مقاومت مردم فلسطین عنوان داشت: حدود بیست و پنج سال از 1991 یا 92 تاکنون مذاکره در باب اینکه فلسطینی ها چگونه به تدریج و مرحله ای به همین بیست و دو درصد برسند صورت گرفته است که نه تنها این موضوع محقق نشده است بلکه اسرائیلی ها با بهانه گیری های مختلف، فلسطینی ها را به عقب رانده اند و می شود گفت فقط از نوار غزه؛آنهم به شکل زمینی و نه هوایی و دریایی، عقب نشینی کردند که این نتیجه نیز نه به مدد طرح های منتج از صلح و مذاکرات بلکه به مدد مبارزات فلسطینی ها بدست آمده است. شهرهای اصلی کرانه باختری هم به شکل نیم بند در اختیار تشکیلات خود گردان می باشد اما هرگاه نیروهای امنیتی اسرائیل، اراده کنند می توانند هر منزلی را که بخواهند وارد شوند و هر کسی را بخواهند دستگیر کنند. به هرحال، این روند مذاکرات ادامه پیدا کرده و تا به حال نتوانسته است هیچ کدام از راه حل ها را به شکل قابل توجهی به نفع فلسطینی ها علمیاتی کند لذا باید عرض کنم که فلسطینی ها با مذاکره نتوانستند به جایی برسند ولی در طرف مقابل، می بینیم که مقاومت سال 2000 لبنانی ها، اسرائیل را از جنوب لبنان اخراج کرد؛ سال 2005 از نوار غزه اخراج کرد و در حال حاضر هم می بینیم اگر اسرائیلی ها از شهرهای فلسطینی در کرانه باختری، حداقل فاصله می گیرند باز به خاطر ترس از مقاومت می باشد.
رضوی ضمن تشریح راه حل های غربی برای موضوع فلسطین به برشمردن نکاتی در این موضوع پرداخت.وی گفت: نکاتی را اشاره می نمایم که فکر می کنم راه حل های غربی، امریکایی، سازمان مللی و اسرائیلی، مبتنی بر این نکات است:
یک؛ پذیرش اشغال. یعنی آنها وضع موجود را به عنوان وضع پذیرفته شده و مطلوب تلقی کرده اند و هیچ بندی در این طرح ها، در راستای رفع اشغال نیست.
دو؛ نادیده گرفتن حق صاحبان اولیه سرزمین. دقیقا عکس طرح رفراندوم که مبتنی بر این است که باید صاحبان اولیه، حق اظهار نظر و اعمال نظر داشته باشند. همه شعارهای اسرائیل و حامیانش این بوده است که یک سرزمین بدون ملت- یعنی بدون فلسطینی ها؛ یعنی بدون ساکنین اولیه- برای ملتی بدون سرزمین؛ یعنی یهودیانی که سرزمینی نداشتند.
سه؛ استفاده ابزاری از قطعنامه های سازمان ملل یا به عبارتی بی توجهی به آنها. از جهت تعداد، بیشترین قطعنامه های سازمان ملل و ارگانهای متعدد آن، علیه اشغال فلسطین و علیه اقدامات رژیم صهیونیستی می باشد ولی عملا می بینیم که هیچ کدام از آنها اجرایی نشده است. قطعنامه هایی همچون قطعنامه 194 در مورد بحث آوارگان، 242 و 338 در مورد بحث اشغال اراضی 67.
چهار؛ عدم توجه جدی رژیم صهیونیستی به بیانیه ها و قطعنامه های مجامع جهانی غیر از سازمان ملل. به عنوان مثال، در سال 2004 یا 2005 چهارده قاضی از پانزده قاضی دادگاه لاهه، رای به تخریب دیواره ها و غیر قانونی بودن آن دادند ولی «شارون» نخست وزیر وقت اسرائیل گفت: جای این مصوبه، درون سطل آشغال می باشد.
کارشناس حوزه فلسطین اصول راه حل رفراندوم را هم بیان کرد و گفت: راه حل رفراندوم، حداقل مبتنی بر چند اصل می باشد: یک؛ مبتنی بر یک اصل دمکراتیک به نام انتخابات است یعنی انتخاب کنند افرادی که در آنجا هستند. دو؛ مبتنی بر اصول حقوقی هست و سه؛ مبتنی بر عرف بین المللی موجود می باشد. لذا این طرح، با اصولی که در ذات خودش دارد جای کار فراوانی دارد. به نظر می رسد طرح رفراندوم، بیشتر از آنکه در حال حاضر، شرایط عملیاتی داشته باشد طرحی است برای پاسخگویی به انتقاداتی که از طرف مقابل مطرح می شود. در کتاب "فلسطین از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامی" که اختصاص به سخنان معظم له در موضوع فلسطین دارد مشاهده می شود بیشتر از آنکه کلمه رفراندوم در این کتاب از زبان رهبری دیده شود کلمه استقامت، مبارزه، بیداری اسلامی و قیام فلسطینی دیده می شود. پس به موازات مبحث طرح رفراندوم، لوازم دیگر باید سر جای خود باشد. رهبر معظم انقلاب در یکی از نماز جمعه ها اشاره کردند که ما از هر گروهی که در مقابل اسرائیل، اقدام نظامی کند حمایت می کنیم یعنی این که به موازات رفراندوم، نیاز است که اسرائیل را به شکل گربه، درون اتاق بیندازیم که مجبور به فرار از راه تایید رفراندوم شود. یا طرح تسلیح سازی کرانه باختری.
سلمان رضوی ضمن اشاره به چهار راه حل مطرح شده در رابطه با دولت فلسطین گفت: در یکی از مقالات فصلنامه شماره 29 فلسطین، مطلبی را با عنوان "راه حل هایی فرا روی دولت فلسطینی" کار کردیم و چهار راه حل مطرح شده در رابطه با دولت فلسطین را بررسی کردیم.
یک؛ طرح دو دولتی. طرح دو دولتی طرحی هست که تقریبا متناسب با قطعنامه های سازمان ملل و دارای پذیرش بین المللی می باشد. بدین نحو که اسرائیل، در شهرک های خودش از کرانه باختری عقب می کشد و کرانه باختری و نوار غزه می شود فضای تاسیس جغرافیای فلسطین. بنابراین یکی از طرح ها، طرح دو دولتی می باشد یعنی یک دولت فلسطینی در کرانه باختری و نوار غزه و دولت رژیم صهیونیستی در اراضی اشغالی1348.
دو؛ طرح یک دولتی. یعنی اینکه یک دولت تشکیل بشود به صورت رسمی و علنی و با مجموع مردم اسرائیل و فلسطین، اعم از مسلمان و غیر مسلمان و دیگر اقوام فلسطین تاریخی. این را اسرائیلی ها نمی پذیرند به دلیل اینکه جمعیت فلسطینی ها بیشتر از اسرائیلی ها می باشد. اگر بر اساس اصول دمکراتیک و با آمدن فلسطینی های آلمان و فرانسه و دیگر کشورها، دولت تشکیل شود در آن هنگام، می شود دولت فلسطینی تا اسرائیلی. به این طرح، طرح یک دولتی دو ملیتی هم گفته می شود.
سه؛ طرح کنفدرال. بحث اسرائیلی ها این است که آقایان شما می گویید کرانه باختری رود اردن یعنی کرانه غربی رود اردن، پس این کرانه غربی رود اردن منضم می شود به کرانه شرقی رود اردن و لذا فلسطینی ها باید منضم به اردن بشوند یعنی همان شرایطی که در بین سالهای 1948 تا 1967 داشتند. در اینصورت عملا دیگر فلسطینی وجود ندارد. طبیعتا نوار غزه هم باید منضم به مصر شود. البته اسرائیلی ها در حال حاضر از این طرح، صحبتی نمی کنند چراکه در کرانه باختری و قدس شرقی، بیش از نیم میلیون یهودی در قالب شهرهای کوچک ساکنند. طرح کنفدرال یعنی عقب کشیدن اینها که در حال حاضر، طبیعتا قبول نمی کنند، اردن هم قبول نمی کند و فلسطینی ها هم قبول نمی کنند اما به هر حال برخی از افراد، این طرح را مطرح کرده اند.
چهار؛ تداوم وضع موجود. یعنی همین چیزی که در حال حاضر، مشاهده می شود. دولتی به اسم تشکیلات خودگردان در کرانه باختری و نوار غزه توسط حماس، قدرت را در دست دارد و اسرائیل در سرزمینهای 48 و 67 به نوعی عملا حاکم بلا منازع می باشد. شکاف حماسی- فتحی در میان فلسطینی ها در نوار غزه، حاکم است و بهترین وضعیت را برای اسرائیلی ها به وجود آورده است. لذا اسرائیلی ها در حال حاضر، به این وضعیت ادامه می دهند.
رضوی ادامه داد: هیچکدام از این چهار راه حل، مد نظر ما نیست. رفراندوم یعنی برگزاری انتخابات در بین تمامی فلسطینی ها؛ چه در داخل فلسطین و چه در خارج از آن، به علاوه یهودی هایی که از قبل در آنجا ساکن بودند. پس عملا هر چهار طرح مطرح شده را کنار می گذاریم و طرح جدیدی را مطرح می کنیم. البته موانعی نیز وجود دارد. مقابله با اسرائیل از یک جهت، سهل است و از جهت دیگر؛ ممتنع. از یک جهت، شدنی هست و از جهت دیگر نشدنی. سهل است اگر اسرائیل را فقط اسرائیل ببینیم. در سال 1948 و در جنگ اول، واقعا اسرائیل در حال تمام شدن و نابود شدن بود ولی سازمان ملل با کمک امریکا، قطعنامه ای را صادر کرد و جلوی پیشروی ها را گرفت و لذا اوضاع برگشت. همین وضعیت در سال 1973 اتفاق افتاد. مصر و سوریه حمله کردند و اسرائیل در شرف شکست بود اما باز هم کمک استراتژیک نظامی غرب به سرکردگی آمریکا، آنها را نجات داد. از این جهت هست که می گویم سهل است اگر فقط اسرائیل باشد و ممتنع و تقریبا نشدنی است به دلیل اینکه اسرائیل، فقط خودش نیست. اگر موضوع اسرائیل به خطوط قرمز برسد و به جاهای باریک بکشد هم اروپا در صحنه حضور می یابد هم امریکا. به همین دلیل، باید به صورت اساسی، عاقلانه و آگاهانه، موضوع رفراندوم را در نظر بگیریم تا یک برنامه واقعا جامع با توجه به مقتضیات و امکانات، تدوین شود.
به گزارش گروه بین الملل رویداد۲۴،سلمان رضوی در نشست علمی- تخصصی با موضوع " تدوین الزامات اولیه برای تحقق رفراندوم سرنوشت ساز فلسطین" که توسط پژوهشگاه مطالعات جهان برگزار می شد ضمن اشاره به سابقه تاریخی طرح های راه حل گونه برای بحث فلسطین بیان کرد: یکی از مواردی که قابل اشاره می باشد این است که بدانیم طرح های به اصطلاح راه حل گونه برای بحث فلسطین تا زمان حاضر در خود فلسطین چه بوده و چه طرح هایی مطرح شده است یا به عبارتی دیگر، سابقه تاریخی و پیشینه این بحث ها چگونه هست و بعد از آن برسیم به آخرین طرح هایی که جامعه بین الملل مطرح می کند و تبیین چگونگی رابطه آنها با بحث رفراندوم و بیان این موضوع که هرکدام از این دو طرح؛ چه طرح رفراندوم و چه طرح های مقابل، برچه اصول و موانعی مبتنی هستند.
رضوی بیان داشت: طرح رفراندوم، بیشتر از ده الی پانزده سال است که مطرح شده است ولی طرح هایی که از طرف مقابل، مطرح شده است شاید قدمتش حتی به پیش از تشکیل رژیم صهیونیستی برگردد. قبل از تشکیل رژیم صهیونیستی و در سالهای حاکمیت و قیمومیت انگلستان بر فلسطین یعنی حدود سالهای 1921 تا 1948 که عمده بحثها راجع به این موضوع شروع می شود یهودی ها و انگلیسی ها توامان و با همکاری یکدیگر در پی عملی سازی یا به عبارتی دیگر، در پی ایجاد وضعیتی که منجر به تشکیل اسرائیل شود و از آن پس بتوانند راه حل های خود را در این رابطه عملیاتی کنند بودند و در طرف مقابل هم فلسطینی ها با قیام های متعدد خودشان همچون قیام قصام و امثالهم، به دنبال مقابله با آنها بودند.در سال 1947 مجمع عمومی سازمان ملل، اولین طرح تقسیم را ارائه کرد. طرح مذکور، به این شکل بود که بیش از پنجاه درصد اراضی را به یهودیها می داد که عمدتا سواحل بودند و کمتر از پنجاه درصد را به فلسطینی ها می داد که عمدتا نوار غزه و کرانه باختری و اراضی حول وحوش این دو قسمت بودند و محدوده بیت المقدس را به عنوان یک منطقه بین المللی در نظر می گرفت.
رضوی با اشاره به وقایع منتج به تشکیل رژیم صهیونیستی عنوان داشت: حدود یک سال بعد یعنی سال 1948 واقعه تشکیل رژیم صهیونیستی و به تاریخ سپرده شدن طرح تقسیم اتفاق می افتد و واقعیتی به اسم رژیم صهیونیستی به وجود می آید و یک سال بعد در سازمان ملل هم به رسمیت شناخته می شود و نتیجه جنگ، آن می شود که تنها حدود بیست درصد یا حدود بیست و دو درصد از فلسطین تاریخی در قالب نوار غزه و کرانه باختری باقی می ماند. نوار غزه، ضمیمه مصر شد و کرانه باختری هم به اردن منضم شد. پس از آن، همچنان فلسطینی ها و کشورهای عربی در پی آزادی کل فلسطین هستند و طرح های تقسیم را رد می کنند تا می رسیم به جنگ های بعدی یعنی جنگ سال 1956 و جنگ 1967. جنگ 67 با اشغال کرانه باختری، نوار غزه، صحرای سینا و بلندی های جولان همراه شد و عملا فلسطینی ها و جناح عرب را یک گام به عقب برد یعنی از مرحله نابودی اسرائیل و آزادی کل فلسطین، یک قدم به عقب یعنی پذیرش راه حل های ارائه شده از سوی سازمان ملل و جناح های غربی کشاند. قطعنامه های 242 و 338 از سوی شورای امنیت سازمان ملل در پی جنگ های 1967 و 1973 تصویب شد که خلاصه این قطعنامه ها، این بود که اسرائیلیها باید از نوار غزه و کرانه باختری عقب نشینی کنند تا فلسطینی ها بتوانند این دو قسمت را در اختیار خودشان داشته باشند. به هر حال، بی توجهی اسرائیلی ها ادامه پیدا می کند و جنگ 1973 هم نتیجه جدیدی برای فلسطینی ها ندارد.
کارشناس حوزه فلسطین با اشاره به مثمر ثمر بودن انتفاضه اول، بیان کرد: به نظر می رسد اتفاقی که توانست تا حدودی در معادله، ایجاد تغییر کند انتفاضه اول در سال 1987 می باشد. این انتفاضه، اسرائیلی ها را یک قدم به عقب کشانید؛ به گونه ای که اسرائیلی هایی که «ساف» را یک گروه تروریستی می دانستند مجبور شدند که آنها را به عنوان یک طرف مذاکره به رسمیت بشناسند. یک سال پس از شروع انتفاضه یعنی در سال 1988 شورای ملی فلسطین که در حقیقت پارلمان ساف محسوب می شود نشستی را در الجزایر برگزار کرد و کشور فلسطین را مبتنی بر اراضی سال 1967 و شامل کرانه باختری و نوار غزه اعلام نمود و بسیاری از کشورها هم این نظر را به رسمیت شناختند که بدین ترتیب، راه حل دو دولتی متولد شد.
رضوی گفت: در سالهای بعد، تحولاتی در نظام بین الملل و در معادلات منطقه ای صورت می گیرد و نظام دو قطبی، فرو پاشیده می شود. آمریکا می شود تک قطب در نظام تک- چند قطبی بین الملل و فلسطینی ها و کشورهای عربی، حامی خود را که شوروی نام داشت از دست می دهند و ورق به نفع اسرائیلی ها بر می گردد. تحولات منطقه ای و اشغال کویت و اعلام موضع عرفات به عنوان رئیس «ساف» به نفع صدام و خالی کردن پشت فلسطینی ها از سوی کویت و عربستان و فشار زیاد به عرفات، موجب می شود که ساف، مذاکره منفردانه و تک به تک با اسرائیلی ها را خارج از بحث مذاکرات مادرید-که بنا بر این بود که یک طرف، اعراب و کشورهای عربی باشند و یک طرف اسرائیلی ها- بپذیرد. به هر حال مذاکرات اسلو انجام شد و این مذاکرات، منجر به تشکیل تشکیلات خودگردان شد.تشکیل تشکیلات خود گردان، برنامه ای برای کنترل انتفاضه فلسطینها از سوی اسرائیل به وسیله خود فلسطینی ها و با ابزار فلسطینی بود.در حقیقت اسرائیلی ها توانستند با این اقدام، طرح دو دولتی- تک دولتی را با این تشکیلات خود گردان پیاده کنند یعنی اینکه از یک طرف، تشکیلاتی به اسم تشکیلات خود گردان ایجاد کردند و هزینه های انتفاضه فلسطین را به آن سمت بردند و از طرف دیگر، به جهانیان اینچنین القا کردند که ما، یک تشکیلات فلسطینی را پذیرفته ایم و اصول دموکراتیک را رعایت می کنیم. نتیجه این اقدام اسرائیلی ها اینست که بالای سی کشور با آنان، رابطه برقرار می کنند. نمونه دیگری از فرصت طلبی اسرائیلی ها اینست که بعد از این تحولات و در سال 2005، شاهد عقب نشینی اسرائیلی ها از نوار غزه هستیم که حدود سی کشور هم بعد از این واقعه با اسرائیلی ها رابطه برقرار می کنند. به عبارتی اسرائیلی ها از این فرصت ها به نحو احسن به نفع خودشان استفاده کردند.
معاون آموزش و پژوهش موسسه ندا با اشاره به نتایج مقاومت مردم فلسطین عنوان داشت: حدود بیست و پنج سال از 1991 یا 92 تاکنون مذاکره در باب اینکه فلسطینی ها چگونه به تدریج و مرحله ای به همین بیست و دو درصد برسند صورت گرفته است که نه تنها این موضوع محقق نشده است بلکه اسرائیلی ها با بهانه گیری های مختلف، فلسطینی ها را به عقب رانده اند و می شود گفت فقط از نوار غزه؛آنهم به شکل زمینی و نه هوایی و دریایی، عقب نشینی کردند که این نتیجه نیز نه به مدد طرح های منتج از صلح و مذاکرات بلکه به مدد مبارزات فلسطینی ها بدست آمده است. شهرهای اصلی کرانه باختری هم به شکل نیم بند در اختیار تشکیلات خود گردان می باشد اما هرگاه نیروهای امنیتی اسرائیل، اراده کنند می توانند هر منزلی را که بخواهند وارد شوند و هر کسی را بخواهند دستگیر کنند. به هرحال، این روند مذاکرات ادامه پیدا کرده و تا به حال نتوانسته است هیچ کدام از راه حل ها را به شکل قابل توجهی به نفع فلسطینی ها علمیاتی کند لذا باید عرض کنم که فلسطینی ها با مذاکره نتوانستند به جایی برسند ولی در طرف مقابل، می بینیم که مقاومت سال 2000 لبنانی ها، اسرائیل را از جنوب لبنان اخراج کرد؛ سال 2005 از نوار غزه اخراج کرد و در حال حاضر هم می بینیم اگر اسرائیلی ها از شهرهای فلسطینی در کرانه باختری، حداقل فاصله می گیرند باز به خاطر ترس از مقاومت می باشد.
رضوی ضمن تشریح راه حل های غربی برای موضوع فلسطین به برشمردن نکاتی در این موضوع پرداخت.وی گفت: نکاتی را اشاره می نمایم که فکر می کنم راه حل های غربی، امریکایی، سازمان مللی و اسرائیلی، مبتنی بر این نکات است:
یک؛ پذیرش اشغال. یعنی آنها وضع موجود را به عنوان وضع پذیرفته شده و مطلوب تلقی کرده اند و هیچ بندی در این طرح ها، در راستای رفع اشغال نیست.
دو؛ نادیده گرفتن حق صاحبان اولیه سرزمین. دقیقا عکس طرح رفراندوم که مبتنی بر این است که باید صاحبان اولیه، حق اظهار نظر و اعمال نظر داشته باشند. همه شعارهای اسرائیل و حامیانش این بوده است که یک سرزمین بدون ملت- یعنی بدون فلسطینی ها؛ یعنی بدون ساکنین اولیه- برای ملتی بدون سرزمین؛ یعنی یهودیانی که سرزمینی نداشتند.
سه؛ استفاده ابزاری از قطعنامه های سازمان ملل یا به عبارتی بی توجهی به آنها. از جهت تعداد، بیشترین قطعنامه های سازمان ملل و ارگانهای متعدد آن، علیه اشغال فلسطین و علیه اقدامات رژیم صهیونیستی می باشد ولی عملا می بینیم که هیچ کدام از آنها اجرایی نشده است. قطعنامه هایی همچون قطعنامه 194 در مورد بحث آوارگان، 242 و 338 در مورد بحث اشغال اراضی 67.
چهار؛ عدم توجه جدی رژیم صهیونیستی به بیانیه ها و قطعنامه های مجامع جهانی غیر از سازمان ملل. به عنوان مثال، در سال 2004 یا 2005 چهارده قاضی از پانزده قاضی دادگاه لاهه، رای به تخریب دیواره ها و غیر قانونی بودن آن دادند ولی «شارون» نخست وزیر وقت اسرائیل گفت: جای این مصوبه، درون سطل آشغال می باشد.
کارشناس حوزه فلسطین اصول راه حل رفراندوم را هم بیان کرد و گفت: راه حل رفراندوم، حداقل مبتنی بر چند اصل می باشد: یک؛ مبتنی بر یک اصل دمکراتیک به نام انتخابات است یعنی انتخاب کنند افرادی که در آنجا هستند. دو؛ مبتنی بر اصول حقوقی هست و سه؛ مبتنی بر عرف بین المللی موجود می باشد. لذا این طرح، با اصولی که در ذات خودش دارد جای کار فراوانی دارد. به نظر می رسد طرح رفراندوم، بیشتر از آنکه در حال حاضر، شرایط عملیاتی داشته باشد طرحی است برای پاسخگویی به انتقاداتی که از طرف مقابل مطرح می شود. در کتاب "فلسطین از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامی" که اختصاص به سخنان معظم له در موضوع فلسطین دارد مشاهده می شود بیشتر از آنکه کلمه رفراندوم در این کتاب از زبان رهبری دیده شود کلمه استقامت، مبارزه، بیداری اسلامی و قیام فلسطینی دیده می شود. پس به موازات مبحث طرح رفراندوم، لوازم دیگر باید سر جای خود باشد. رهبر معظم انقلاب در یکی از نماز جمعه ها اشاره کردند که ما از هر گروهی که در مقابل اسرائیل، اقدام نظامی کند حمایت می کنیم یعنی این که به موازات رفراندوم، نیاز است که اسرائیل را به شکل گربه، درون اتاق بیندازیم که مجبور به فرار از راه تایید رفراندوم شود. یا طرح تسلیح سازی کرانه باختری.
سلمان رضوی ضمن اشاره به چهار راه حل مطرح شده در رابطه با دولت فلسطین گفت: در یکی از مقالات فصلنامه شماره 29 فلسطین، مطلبی را با عنوان "راه حل هایی فرا روی دولت فلسطینی" کار کردیم و چهار راه حل مطرح شده در رابطه با دولت فلسطین را بررسی کردیم.
یک؛ طرح دو دولتی. طرح دو دولتی طرحی هست که تقریبا متناسب با قطعنامه های سازمان ملل و دارای پذیرش بین المللی می باشد. بدین نحو که اسرائیل، در شهرک های خودش از کرانه باختری عقب می کشد و کرانه باختری و نوار غزه می شود فضای تاسیس جغرافیای فلسطین. بنابراین یکی از طرح ها، طرح دو دولتی می باشد یعنی یک دولت فلسطینی در کرانه باختری و نوار غزه و دولت رژیم صهیونیستی در اراضی اشغالی1348.
دو؛ طرح یک دولتی. یعنی اینکه یک دولت تشکیل بشود به صورت رسمی و علنی و با مجموع مردم اسرائیل و فلسطین، اعم از مسلمان و غیر مسلمان و دیگر اقوام فلسطین تاریخی. این را اسرائیلی ها نمی پذیرند به دلیل اینکه جمعیت فلسطینی ها بیشتر از اسرائیلی ها می باشد. اگر بر اساس اصول دمکراتیک و با آمدن فلسطینی های آلمان و فرانسه و دیگر کشورها، دولت تشکیل شود در آن هنگام، می شود دولت فلسطینی تا اسرائیلی. به این طرح، طرح یک دولتی دو ملیتی هم گفته می شود.
سه؛ طرح کنفدرال. بحث اسرائیلی ها این است که آقایان شما می گویید کرانه باختری رود اردن یعنی کرانه غربی رود اردن، پس این کرانه غربی رود اردن منضم می شود به کرانه شرقی رود اردن و لذا فلسطینی ها باید منضم به اردن بشوند یعنی همان شرایطی که در بین سالهای 1948 تا 1967 داشتند. در اینصورت عملا دیگر فلسطینی وجود ندارد. طبیعتا نوار غزه هم باید منضم به مصر شود. البته اسرائیلی ها در حال حاضر از این طرح، صحبتی نمی کنند چراکه در کرانه باختری و قدس شرقی، بیش از نیم میلیون یهودی در قالب شهرهای کوچک ساکنند. طرح کنفدرال یعنی عقب کشیدن اینها که در حال حاضر، طبیعتا قبول نمی کنند، اردن هم قبول نمی کند و فلسطینی ها هم قبول نمی کنند اما به هر حال برخی از افراد، این طرح را مطرح کرده اند.
چهار؛ تداوم وضع موجود. یعنی همین چیزی که در حال حاضر، مشاهده می شود. دولتی به اسم تشکیلات خودگردان در کرانه باختری و نوار غزه توسط حماس، قدرت را در دست دارد و اسرائیل در سرزمینهای 48 و 67 به نوعی عملا حاکم بلا منازع می باشد. شکاف حماسی- فتحی در میان فلسطینی ها در نوار غزه، حاکم است و بهترین وضعیت را برای اسرائیلی ها به وجود آورده است. لذا اسرائیلی ها در حال حاضر، به این وضعیت ادامه می دهند.
رضوی ادامه داد: هیچکدام از این چهار راه حل، مد نظر ما نیست. رفراندوم یعنی برگزاری انتخابات در بین تمامی فلسطینی ها؛ چه در داخل فلسطین و چه در خارج از آن، به علاوه یهودی هایی که از قبل در آنجا ساکن بودند. پس عملا هر چهار طرح مطرح شده را کنار می گذاریم و طرح جدیدی را مطرح می کنیم. البته موانعی نیز وجود دارد. مقابله با اسرائیل از یک جهت، سهل است و از جهت دیگر؛ ممتنع. از یک جهت، شدنی هست و از جهت دیگر نشدنی. سهل است اگر اسرائیل را فقط اسرائیل ببینیم. در سال 1948 و در جنگ اول، واقعا اسرائیل در حال تمام شدن و نابود شدن بود ولی سازمان ملل با کمک امریکا، قطعنامه ای را صادر کرد و جلوی پیشروی ها را گرفت و لذا اوضاع برگشت. همین وضعیت در سال 1973 اتفاق افتاد. مصر و سوریه حمله کردند و اسرائیل در شرف شکست بود اما باز هم کمک استراتژیک نظامی غرب به سرکردگی آمریکا، آنها را نجات داد. از این جهت هست که می گویم سهل است اگر فقط اسرائیل باشد و ممتنع و تقریبا نشدنی است به دلیل اینکه اسرائیل، فقط خودش نیست. اگر موضوع اسرائیل به خطوط قرمز برسد و به جاهای باریک بکشد هم اروپا در صحنه حضور می یابد هم امریکا. به همین دلیل، باید به صورت اساسی، عاقلانه و آگاهانه، موضوع رفراندوم را در نظر بگیریم تا یک برنامه واقعا جامع با توجه به مقتضیات و امکانات، تدوین شود.
خبر های مرتبط