رویداد۲۴ میثم سعادت: دو سال پیش بود که اصلاح طلبان در آستانه انتخابات مجلس از طرحی رونمایی کردند که قرار بود مثل احزاب مدرن دنیا، نامزدهای انتخابات از طریق مراجعه به آرای همه اصلاحطلبان، نه فقط دبیران کل احزاب، انتخاب شوند. این طرح با وجود مزیتهای فراوانی که داشت اما در آستانه انتخابات مجلس به بنبست خورد. رد صلاحیت گسترده نامزدها در آن انتخابات باعث شد عملا امکان معرفی نامزد از سوی بسیاری احزاب اصلاحطلب سلب شود و در این شرایط، ایدهپردزان سرا یک سال و نیم صبر کردند تا این طرح را به انتخابات شورای ششم برسانند.
اجرای این طرح البته مخالفان زیادی داشت. گروهی از مخالفان، دبیران کل احزابی بودند که بدنه قدرتمندی نداشتند و اتفاقا طرح سرا با این هدف طراحی شده بود که دست این افراد را از لیستهای انتخاباتی دور کند. گروهی دیگر، اما افرادی بودند که ایرادات ساختاری دیگری به طرح سرا میگرفتند.
نتیجه انتخابات شورای شهر نشان داد حق با ایرادگیرها بوده است و طرح سرا، با وجود ظاهر فریبندهای که داشت، چاه ویلی بود که آمال و آرزوهای اصلاحطلبان را در خود فرو برد. لیست اصلاح طلبان نه تنها فهرست اول، که فهرست دوم تهران هم نشد؛ اتفاقی که حتی در انتخابات مجلس هفتم و یازدهم که با تحریم گروهی از اصلاح طلبان مواجه بود، رخ نداده بود و اصلاح طلبان، همیشه در مواقع شکست، دستکم فهرست دوم انتخابات بودند. اما این بار با وجود حمایت سیدمحمد خاتمی و استفاده حداکثری از ظرفیت احزاب اصلاح طلب، این فهرست به شکل عجیبی شکست خورد. در این نوشتار، تلاش داریم دلایل اصلی این شکست را در یازده بند واکاوی کنیم:
۱- انتخابات خالی از محتوا
برای انتخابات ۱۴۰۰ ضروری بود چند سوال ابتدا پرسیده شود و بعد بر اساس پاسخ به این سوالات، برنامهریزی انجام شود. سوالات از این قرار بود: در انتخابات قبلی چند نفر به فهرست اصلاحطلبان رای داده بودند؟ آیا این افراد دوباره به ما رای میدادند؟ اگر آنها تمایلی به رای دادن ندارند، دلیل این قهر چیست و چه راهکاری وجود دارد که آنها را برای حضور دوباره در انتخابات تشویق کنیم؟
سامانه سرا، اما به هیچکدام از این سوالات پاسخ نمیداد. سرا، یک پیشفرض ساده داشت. معرفی نامزدهای حاضر در فهرست اصلاح طلبان به صورت رفاقتی بوده و برای اینکه این افراد به شکلی دموکراتیک انتخاب شوند، باید این ساز و کار عوض شود. در واقع تغییر روش انتخاب نامزدها، نه تنها به سوالات اساسی پاسخ نمیداد، بلکه سوالات بیپاسخ دیگری هم در مقابل مخاطب قرار میداد.
مهمترین سوال جامعه اعضا و هواداران احزاب این بود: در دوره قبلی چه اتفاقی در فرآیند انتخاب نامزدها افتاده که اصلاح طلبان تصمیم به بازنگری در روشها گرفتهاند؟ در واقع اصلاح طلبان بدون اینکه درباره انتخابات سال ۹۶، شفافسازی لازم را انجام دهند، تصمیم گرفتند روش انتخاب نامزدها را با وجود موفقیت، عوض کنند که همین مسئله برای بسیاری از مخاطبان، شائبهآفرین بود.
۲- فراموشی سابقه
اصلاح طلبان در انتخابات ۹۶ پیروز شده بودند و حالا نیاز بود به مردم گزارش کار ارائه شود. اما فهرست سرا در فضایی مستقل از انتخابات ۹۶ بسته میشد. اصلاح طلبان مستاجر بهشت مدعی بودند این دوره برای افشای فسادهای دوره قبل، تلاشهای زیادی شده است، شورا به سمت شفاف سازی رفته است، تغییر نام خیابانها به اسامی زیباتر در دستور کار قرار گرفته است و به جای برجسازی، به مسائلی مثل شهروند محوری و محیط زیست توجه شده است. اما در فهرست اصلاح طلبان، اثری از این تغییرات نبود. محمود میرلوحی، محمد جواد حق شناس و حتی آرش میلانی رد صلاحیت شده بودند و چهرههایی مثل بهاره آروین هم از اساس نامزد نشده بودند. در فهرست جمهور به غیبت این افراد هیچ اشارهای نشده بود. لیست جمهور مشخص نکرده بود در غیاب اکثریت مطلق شورای پنجم، این فهرست مسیر مستقلی را خواهد رفت یا قصد تغییر رویهها را دارد؟ اگر ادامه راه بود باید پاسخگویی عملکرد ۴ ساله هم ضمیمه فهرست میشد و اگر قرار بود راه جدیدی باز شود، ابعاد راه جدید چه بود؟ پاسخ به این سوال، حتی برای خود احزاب هم مبهم بود.
۳- سرا خالی از محتوا
تجربه سرا، در فرم ظاهری دموکراتیک داشت. اسامی همه نامزدها مشخص بود و فرد رای دهنده میتوانست به هر کدام از نامزدها رای بدهد. اما این رای دادنها، فاقد هرگونه محتوایی بود. در واقع مشخص نبود این افراد چه برنامه و اندیشهای برای اداره شهر بزرگی مثل تهران دارند. به عنوان مثال، دوره قبلی عباس آخوندی و پیروز حناچی برای نشستن بر صندلی شهرداری تهران با هم رقابت کردند که حناچی ۱۱ به ۱۰ برنده انتخابات شد. آخوندی نگاهی لیبرالتر و حناچی نگاهی مردم محورتر به مدیریت شهری داشتند. هر دوی اینها، مورد تایید برخی گروهها و چهرههای اصلاح طلب بودند. اما شهروندان نمیدانستند چه تفاوت دیدگاهی میان این جمعیت نود نفره نامزدها وجود دارد؟ همین مسئله باعث شد که رقابت در سرا، تبدیل به رقابت کسب سهمیه بیشتر برای احزاب و گروههای سیاسی تبدیل شود. همان چیزی که طراحان سرا گمان میکردند با اجرای این طرح، مانع آن خواهند شد.
۴- جایی برای اعتراض
سرا، عامدانه به یک سوال مهم جواب نداده بود. اگر بدنه اصلاح طلبان، به خاطر رد صلاحیتها، وضعیت نابسامان کشور و دهها دلیل دیگر، تصمیمی برای حضور در انتخابات نداشت، چطور باید اعتراض خود را اعلام میکرد؟ چرا حداقل رای دو سوم یا حتی ۵۰ درصد برای منتخبان لیست سرا وجود نداشت.
ازمیان نزدیک به ده هزار نفری که در سرا «حق رای» داشتند، بعضی نامزدها تنها با ۸۰۰ رای وارد فهرست شده بودند و این افراد طبیعتا مشروعیت کافی برای قرار گرفتن در فهرست نهایی را نداشتند. اما نتیجه سامانه سرا به شکلی بود که اگر حتی یک نفر هم در سامانه به بیست و یک نفر رای میداد، فهرست اصلاح طلبان منتشر میشد. این نقیضه در نهایت منجر به این شد که فهرستی با تبلیغات فراوان منتشر شد، اما در بدنه، کمترین استقبال و احساس قرابتی بین فهرست منتشر شده و حامیان اصلاح طلبان وجود نداشت. سرا میتوانست حداقلی را برای نامزدها معرفی کند و اگر کسی به آن حداقل دست پیدا نمیکرد، فهرستی منتشر نمیکرد. این کمترین توجه ممکن به بدنه اصلاح طلب جامعه بود که متاسفانه برنامه ریزان سرا، به خاطر آنکه نتیجه کاررا پیش بینی میکردند، هوشمندانه از آن اجتناب کردند تا رای مردم را نه در پای سامانه سرا، که در انتخابات ۲۸ خرداد تجربه کنند.
۵- شیوه برگزاری انتخابات
در دنیا روشهای متعددی برای برگزاری انتخابات وجود دارد. یکی از عرفترین روشها، این است که اگر نامزدها به نصاب لازم دست پیدا نکنند، انتخابات دور دوم با دو برابر ظرفیت نامزدها برگزار شود. چنانچه در کنگره حزب اتحاد هم از همین روش استفاده شدو همچنین انتخابات مجلس هم از این روش بهره میبرد. در سامانه سرا، اما مراجعه مستقیم به آرا در دستور کار قرار گرفته بود که بیش از پیش موجب سردرگمی رای دهندهها در میان انبوه نامزدهای معرفی شده میشد.
۶- تاخیر در معرفی لیست
همزمانی تبلیغات انتخاباتی شورای شهر و ریاست جمهوری، اصولگرایان را چند قدم پیش انداخته بود. اگر در سال ۹۶، سه هفته قبل از انتخابات، صدها ستاد وابسته به احزاب منتظر رسیدن فهرستهای انتخاباتی بودند تا تبلیغات انتخاباتی را شروع کنند، این بار هیچ ستادی برای نامزد ریاست جمهوری تشکیل نشده بود و نامزدهای شورای شهر هم با صبوری تمام، سه روز بعد از آغاز زمان تبلیغات، تکلیفشان مشخص شد و عملا نیمی از زمان تبلیغات از دست رفت. اولین بنرهای لیست جمهور زمانی در شهر نصب شده بود که سراسر شهر را تصاویر چمران و کاشانی فرش کرده بودند.
ساختار سرا به شکلی طراحی شده بود که فقط نامزدهای تایید صلاحیت شده اجازه نامزدی داشتند (که این خود یک ایراد است و به شکلی، مهر تایید به عملکرد هیاتهای نظارت بود) و همین مسئله، کل جریان اصلاح طلب را معطل تایید صلاحیت یکی دو چهره گمنام کرده بود.
یا در یک مورد مشخص دیگر، با اجرای ایده سرا، سهمیه احزاب تغییر چندانی نکرد، اما هجمهها به سمت حزب اتحاد ملت افزایش یافت که انتخابات را مهندسی کرده است و در نهایت چهرههای موثر این حزب، حاضر به حمایت جدی از این فهرست در انتخابات نشدند.
۷- بدون دستاورد برای رهبران سیاسی
دورههای قبل، رهبران احزاب اصلاح طلب، عموما از مقبولیت و کاریزما و اعتبار و منابع انسانی و مالی خود استفاده میکردند تا تعداد بیشتری از همفکران خود را وارد فهرستهای انتخاباتی کنند. این دوره سامانه سرا توانست این افراد را از تصمیم گیری محروم کند بدون اینکه در بدنه احزاب، بدیلی برای آنها داشته باشد. چهرههایی مثل عارف، مرعشی، کرباسچی، کمالی و... وقتی در تهیه فهرست تاثیری نداشتند، برای پیروزی آن هم تلاشی نکردند. از میان رهبران کاریزمای جریان اصلاح طلب، شاید فقط این جواد امام بود که تا روز آخر پای کار ستاد ایستاد تا حداقلی از تبلیغات در سطح شهر انجام شود.
۸- غیبت چهرههای مطرح
فهرست جمهور، فهرست بدون سرلیست بود. هیچ چهره موثری از جریان اصلاح طلب نامزد تایید شده انتخابات نبود. البته مقصر این مورد، الزاما سامانه سرا نبود، اما در واقع این جبهه اصلاح طلبان بود که بدون توجه به این نکته اساسی، به بازی با اسباب بازی سرا مشغول شد. از فهرست طولانی افرادی که مدعی ریاست جمهوری بودند، از مولاوردی تا آخوندی و از شریعتمداری تا تاجزاده، میشد افرادی را تشویق به ثبت نام در انتخابات شورای شهر کرد تا هم توجه مردم به انتخابات بیشتر جلب شود و هم سرلیست قدرتمندی مقابل چمران و کاشانی و طلایی قرار بگیرد!
۹- شائبه تقلب
به طور کلی، دست بردن در نتیجه هر انتخاباتی، باید باعث ابطال آن شود. در سامانه سرا، به شکلی نامشخص (از طریق نرم افزارهای مخرب) در آرای اصلاح طلبان دست برده شد و بعد از آن با یک توضیح چند خطی و بازگشایی سامانه در روزی دیگر برای تعدادی از رای دهندگان، اعلام شد که خطای به وجود آمده برطرف شده است. همین نمایش، به اندازه کافی، اعتماد رایدهندگان را به سرا، سلب کرد.
سامانه سرا البته از نظر امنیتی اشکالات متعدد دیگری هم داشت، اما این مورد آخر، تیر خلاصی بود به اعتبار افرادی که جریان اصلاح طلب را پشت یک ایده خام، معطل نگه داشته بودند. طبیعی بود در این فرایند، تعداد قابل توجهی از نامزدهایی که در سرا بازنده اعلام شده بودند، هم در فضای مجازی به انتقاد از فهرست سرا بپردازند و هم در فضای حقیقی، حاضر به انصراف به نفع لیست وحدت نشدند.
۱۰- عدم اثرگذاری گروههای اجتماعی
در این مدت نقدهای زیادی به فهرست سرا وارد شده است. اما یکی از نقدها، گروههای اجتماعی پر نفراتی بودند که امکان حضور جدی در این سامانه را پیدا نکردند. لااقل دو گروه از این افراد وجود دارند که با وجود نفرات زیاد، چون فردی را در لایه یک نداشتند، نتوانستند نیروهای خود را وارد سامانه سرا کنند. سرا به دنبال رای گرفتن از بدنه احزاب اصلاح طلب بود، اما طبیعی بود که هر دبیر کلی تلاش میکرد نیروهای همفکر و گوش به فرمان در زیرمجموعه خودش باشد که هرچند در بدو کار اشتباه نیست، اما در نهایت، شانس این گروهها برای اثرگذاری در شهر، از دورههای قبل کمتر شده بود.
۱۱- نامزدهای بی انگیزه
نقطه پایان این انتخابات، نامزدهای بیانگیزهای بود که برای باختن آمده بودند. در انتخابات سال ۹۴ و ۹۶، چهرههایی مثل محسن هاشمی و محمدرضا عارف، حتی شب انتخابات سعی میکردند به همه ستادهای انتخاباتی سر بزنند و با اعضای ستاد خوش و بش کنند. اما در انتخابات ۱۴۰۰ به نظر میرسید نامزدهای گمنام، حوصله تحویل گرفتن نیروهای ستادی را هم نداشتند و حتی در صفحات شخصی اینستاگرام و ...، به معرفی جدی خود و فهرست جمهور نمیپرداختند. گویی از پیش باخته بودند و این حس باختن را کاملا به جامعه مخاطب خود منتقل میکردند.
سرا ایدهای بود که در زمان بد و به بدترین شکل ممکن اجرا شد. اگر سرا نبود و اصلاح طلبان به شکل الیگارشی سابق فهرست را پشت درهای بسته تهیه میکردند، احتمالا تفاوت معناداری در نتیجه نهایی حاصل نمیشد، اما لااقل مقصر شکستها را راحتتر میشد مورد خطاب قرار داد و بعید است برای دورههای بعد، این نمایش یک بار دیگر به این شکل تکرار شود.