رویداد۲۴ علیرضا نجفی: «پیشرفت دشمنان خدا در برابر اسلام و توهین و تحقیر ایشان به مقدسات اسلامی در من عقده ایجاد کرده و این امر مرا به آن میدارد تا زندگی خود را بر سر این امر بگذارم. نباید فراموش کنم که همه اعمال و کردار من برای خداست و باید همه اعمال و کردارم اسلامی باشد.» احمدشاه مسعود
«اگر این رژیم، این حاکمیت سیاسی و متحدین سیاسی آن و حزب وطن نباشد، جا را چه کسی در اینجا پر میکند؟ فقط بنیادگراها با حمایت و پشتیبانی بیگانگان. اگر گلبدین و مسعود و سیاف و خالص اینجا بیایند، باید به صراحت به ما بگویند که آیا در حکومت مطلوب آنها جایی برای میانهروها هست؟ ظاهرشاه را اجازه میدهند بیاید اینجا؟ دگراندیشان و نُهگانهها را اجازه خواهند داد؟ نه دیگر جایی برای آنها نخواهد بود.» دکتر نجیب رئیس جمهور جمهوری خلق افغانستان
احمدشاه مسعود از چهرههایی است که نقش یک قهرمان ملی را دارد و طرفدارانش القابی، چون سردار ملی و شیر دره پنجشیر به او دادهاند بسیاری را ستایشش میکنند و او را صلح طلب و آزادیخواه میدانند. رسانههای ایران نیز اعم از اصلاح طلب و اصولگرا چهرهای رمانتیک از وی ساختهاند؛ فرمانده خوشچهره و جذابی که عاشق اشعار سیمین بهبهانی بود، شخصیتی کاریزماتیک داشت داشت و نابغه جنگهای چریکی بود. از پول و ثروت بدش میآمد، توان آزار و اذیت هیچکس را نداشت و از جنگ متنفر بود! اما این تعاریف چقدر درباره احمد شاه مسعود واقعی است و او در حقیقت که بود و دستاوردش برای مردم افغانستان چه بود؟
احمدشاه مسعود یکی از موثرترین چهرههای مانع صلح در افغانستان بود و حتی زمانی که گلبدین حکمتیار پلن مصالحه سازمان ملل را قبول کرد، مسعود از پیوستن به آن خودداری کرد و جنگ را ادامه داد. اما برای شناختن احمدشاه مسعود باید از این اسطورهسازیهای ایدئولوژیک فاصله بگیریم و فعالیتها و اقدامات وی را در بطن وقایع سیاسی و تاریخی معاصر افغانستان بسنجیم.
احمدشاه مسعود در ۱۱ شهریور سال ۱۳۳۲ در پنجشیر افغانستان به دنیا آمد. پدرش سرهنگ ارتش در دوران محمدظاهر شاه بود و پدربزرگش کارمند خزانهداری در دوره امان الله خان. پدر مسعود به دلیل شغل نظامی در شهرهای مختلف افغانستان اقامت میکرد و احمد شاه مسعود به واسطه شغل پدر از همان کودکی ولایات مختلف افغانستان را شناخت و با مردم ولایات مختلف آشنا شد.
مسعود سالهای آغاز کودکی را در زادگاهش دره پنجشیر گذراند. در پنج سالگی به صنف اول مکتب (دبستان) رفت و قبل از آنکه دبستان را به پایان برساند با خانواده به کابل رفت و در دبستان شاه دو شمشیره درس خواند. اندکی بعد پدرش در سمت قوماندان ژاندارم و پلیس هرات به ولایت هرات رفت و احمدشاه مسعود در مکتب هرات به درس و تعلیم ادامه داد. در همینجا بود که علوم دینی و مذهبی را نزد مدرس مسجد جامع فرا گرفت.
مسعود دوران متوسطه و دبیرستان را در مدرسه استقلال کابل به پایان رساند و در همین دوران به شغل نظامی علاقهمند شد و میخواست وارد مدرسه نظامی شود که پدر و دوستان پدر منصرفش کردند. وی در سال ۱۳۵۲ با شرکت در آزمون کنکور وارد دانشکدهٔ مهندسی پلی تکنیک کابل شد.
بیشتر بخوانید:مدرنیزاسیون افغانستان در دهههای ۵۰ تا ۷۰ میلادی
احمد شاه مسعود در دوران دانشجویی با افکار سید قطب و مودودی آشنا شد و تحت تاثیر آموزههای آنان به اسلامگرایی رادیکال روی آورد. انگیزه اصلی مسعود برای ورود به سیاست مبارزه با تجدد بود که سلطنت مشروطه محمدظاهر شاه و کمونیسم دو تجلی اصلی آن بودند. مسعود به ویژه از سوسیالیسم و کمونیسم نفرت داشت، چرا که با دو اصل مسلم جامعه اسلامی، یعنی حجاب و مالکیت خصوصی مخالف بود و در بنیادهای فلسفیاش به متافیزیک و الهیات ادیان باوری ندارد.
در دورهای که احمدشاه مسعود به اسلامگرایی رادیکال گرایش پیدا کرد فضای سیاسی افغانستان نیز برای فعالیت احزاب مختلف مهیا شده بود. محمدظاهر شاه در سال ۱۳۴۲ به احزاب مختلف اجازه داده بود آزادانه فعالیت کنند و ده سال پایانی حکومت وی را «دهه دموکراسی» مینامند.
باز شدن فضای سیاسی در دهه پنجاه فعالیت احزاب چپ و راست را قوت بخشیده بود. در میان احزاب چپگرا «حزب دموکراتیک خلق افغانستان» و در میان راستگرایان «نهضت اسلامی افغانستان» دارای بیشترین نفوذ سیاسی و اجتماعی بودند.
جناح چپ افغانستان، اتحاد شوروی را الگوی سیاسی خود میدانست چرا که شوروی به واسطه انقلاب اکتبر طی کمتر از چهار دهه از کشوری عقب مانده و دهقانی تبدیل به یکی از ابرقدرتهای جهان شده بود و پیشرفتهای صنعتی و علمی خیرهکنندهای به دست آورده بود. از این جهت بسیاری از روشنفکران افغانستان در دهه چهل و پنجاه به کمونیسم گرایش پیدا کردند و خواستار اصلاحات رادیکال و مدرنیزاسیون ریشهای و سریع کشور بودند.
در جناح مقابل نیز اسلامگرایانی وجود داشتند که بیشتر از اخوان المسلمین تاثیر گرفته بودند و خواستار برچیدن آزادی و تحصیل زنان، مدرنیزاسیون سیاسی و اجتماعی و دموکراسی غربی بودند. حکومت مطلوب آنها حکومتی اسلامی بود که بر اساس قوانین فقهی اداره شود. اسلامگرایان تحت عنوان مجاهدین شناخته میشدند و اغلب سیدجمال الدین اسدآبادی را مراد و الگوی خود میدانستند.
با فروپاشی امپراطوری عثمانی و اتمام خلافت ۱۲۵۰ ساله اسلام بسیاری از مسلمانان به فکر احیای خلافت افتاده بودند و از این جهت سیدجمال طرفداران زیادی پیدا کرده بود. مهمترین آموزههای سید جمال را که بر مجاهدین و احمدشاه مسعود تاثبر گذاشت میتوان چنین خلاصه کرد: «سرزمینهای اسلامی باید با قوانین اسلامی اداره شوند و جهان اسلام نیز باید مرکزیتی داشته باشد که همان (مرکز خلافت اسلامی) است.»
سید جمال از طرفی میخواست با بیگانگان و نیروهای خارجی مستقر در سرزمینهای اسلامی مبارزه کند و از طرف دیگر حکومت اسلامی را جایگزین دموکراسیهای جدید کند. این دو خصلت یعنی امپریالیسمستیزی و اسلامگرایی رادیکال دو آموزه مهمی بودند که احمدشاه مسعود و دیگر مجاهدین از سیدجمال آموختند و با خواندن آثار سید قطب و مودودی امپریالیسمستیزی آنها تبدیل به غربستیزی شد. مسعود و دیگر همقطارانش در ابتدا تحت عنوان اخوانیها شناخته میشدند چرا که متاثر از حسن البنا و اخوان المسلمین بودند و به تبلیغ اسلام از طریق آموزش و گفتگو باور داشتند؛ اما با تغییر موضع آنها و گرایش به سیدقطب و سید جمال که آموزههایی بسیار متفاوت از حسن البنا داشتند، مسعود و دیگر اسلامگرایان به مجاهدین معروف شدند. احمد شاه مسعود نه فقط از جهات سیاسی بلکه از جهات شخصی نیز عقاید مذهبی عمیقی داشت. تا جایی که همسر وی در کتاب خاطرات خود نوشته که مسعود حتی رضایت نمیداد همسرش را مردهای فامیل و اقوام نزدیکش هم ببینند.
احمدشاه مسعود نقش فعالی در میان مجاهدین داشت و در سال ۱۳۵۴ به همراه گلبدین حکمتیار قیامی علیه دولت داوودخان، نخستین رئیس جمهور افغانستان، ترتیب داد که به «قیام پنجشیر» معروف شد. در نتیجه شکست قیام پنجشیر بسیاری از مجاهدین دستگیر شدند و دولت تعدادی از آنها را دستگیر کرد.
احمدشاه مسعود که به دلیل شرکت در قیام تحت تعقیب بود به پاکستان فرار کرد و مدتی آنجا بود. پاکستان به دلیل اختلافات مرزی که با دولت افغانستان داشت، از مجاهدین حمایت میکرد بنابراین در سالهای اول دهه پنجاه بیش از پنج هزار مجاهد به پاکستان رفتند و توسط دولت پاکستان آموزش دیدند. پاکستان از طرفی هم اسلامگرایی رادیکال را در منطقه گسترش داده و حمایت میکرد و به همین دلیل بهترین مکان برای تروریستها و افراطیون بود.
احمد شاه مسعود در پاکستان با گلبدین حکمتیار به اختلاف برخورد. مجاهدین در پاکستان به دو گروه عمده تقسیم شدند؛ افراطیترها به سمت حکمتیار متمایل شدند و دیگران به گرد مسعود و برهان الدین ربانی آمدند. در همین دوران بود که اختلاف مسعود و حکمتیار بالا گرفت و حکمتیار تلاش کرد وی را به قتل برساند.
با وقوع انقلاب ثور، قدرت سیاسی در افغانستان به دست جناح چپگرا افتاد و حزب دموکراتیک خلق افغانستان به سرعت برنامههای اصلاحی خود در جهت مدرنیزاسیون کشور را آغاز کرد. مسعود و دیگر مجاهدین با وقوع انقلاب به افغانستان بازگشتند تا با دولت جدید بجنگند.
در جنگ میان مجاهدین و دولت سوسیالیستی ابتدا مناسبات جنگ به نفع دولت بود. دلیل این امر برنامههای رفاهی و آموزشی بود که پس از انقلاب ثور اجرا شده بود و افغانستانیها آثار مثبت آن را بر زندگی خود میدیدند. اما با ورود ارتش شوروی به افغانستان ورق برگشت و مناسبات جنگ به نفع مجاهدین رقم خورد.
ورود شوروی به افغانستان احساسات ملی را علیه سوسیالیستها تحریک کرد و بسیاری از مردم دیگر دولت را دستنشانده بیگانگان میدانستند. محمدصالح ریگستانی در کتاب مسعود و جهاد مینویسد: «تهاجم شوروی کار مسعود را راحت کرد. او که نگران پشتیبانی مردم بود، اینک به آرزوی خود رسیده بود. او میدانست مجاهدین بدون حمایت مردمی شکست میخورند و بنابرین در همان سال تشکیلات جبهه خود را پایهگذاری کرد که شامل بخشهای نظامی و مالی میشد.»
مسعود با گسترش تشکیلات نظامی خود علیه ارتش شوروی جنگید و از پنجشیر در برابر حملات ارتش سرخ محافظت کرد. به دنبال بیرونشدن آخرین سرباز اتحاد شوروی از خاک افغانستان در تاریخ ۱۳ مِهر ۱۳۶۹ (۱۴ فوریه ۱۹۸۹)، به ابتکار احمد شاه مسعود شورای عالی فرماندهان ارشد جهادی افغانستان در شاه سلیمِ ولایت بدخشان به تاریخ ۹ اکتبر ۱۹۹۰ دایر میشود که در این اجلاس اکثر فرماندهان معروف مجاهدین از جمله نمایندهای از امیر اسماعیل خان نیز حضور داشتند. فرماندهان در این نشست راهبرد مبارزه دربرابر جمهوری دموکراتیک افغانستان را تعیین میکنند.
مسعود پس از خروج ارتش شوروی از افغانستان تمام تلاشش را کرد تا دولت کمونیستی افغانستان را ساقط کند. رئیس جمهور دولت دکتر نجیب بود که ساختار دموکراتیک و پارلمانی در کشور به وجود آورده بود و زندانیان سیاسی را آزاد کرده بود. آزادیهایی که دکتر نجیب و پیش از او ببرک کارمل به مجاهدین دادند، در واقع زمینهساز سقوط دولت مدرن در افغانستان شد. مجاهدین به چیزی کمتر از نابودی تمام مظاهر مدرنیته و احیای خلافت اسلامی راضی نبودند و از آزادیهای سیاسی و دموکراسی علیه خود آن استفاده میکردند.
احمد شاه مسعود مانند دیگر مجاهدین برای مقابله با شوروی کمکهای بسیاری از آمریکا و متحدینش، کشورهایی مانند ایران و عربستان و پاکستان دریافت کرده بود. ایالات متحده فقط در سال ۱۹۸۰ ششصد میلیون دلار به مجاهدین کمک نقدی کرده بود و عربستان سعودی دو برابر این مبلغ را به آنها داده بود. پول و اسلحهای که دشمنان شوروی در اختیار مجاهدین قرار دادند، قدرت آنها را هر روز بیشتر میکرد و زمانی که ارتش سرخ از افغانستان خارج شد مجاهدین به قدری قدرت پیدا کرده بودند که حکومت را به دست بگیرند.
احمد شاه مسعود برای مبارزه با دولت سوسیالیستی گردهماییهای فراوانی با گروههای مختلف مجاهدین برگزار کرد. اصلیترین متحد او «ژنرال دوستم» بود که برخی افغانها او را به عنوان نماد خیانت میشناسند و چندی پیش خانه او توسط طالبان تصرف شد.
به گزارش رویداد۲۴ احمد شاه مسعود در اولین ابلاغیهٔ حکومت انتقالی مجاهدین به وزارت دفاع این حکومت منصوب و موظف به دفاع از کابل و تأمین ثبات پایتخت شد. اما برای تأمین چنین امری در جنگ با گلبدین حکمتیار قرار گرفت. جنگ بین مسعود و حکمتیار هیچ دلیلی به جز قدرت نداشت. حتی طرفداران مسعود نیز نمیتوانند آن را بفهمند و همواره از پاسخ به آن طفره میروند. اکنون در آستانه سقوط دولت کمونیستی زمان سهمخواهی فرا رسیده بود و دو مرد قدرتمند برای قدرت مطلقه رقابت میکردند.
در سال ۱۳۷۱ احمد شاه مسعود و ژنرال دوستم نیروهای خود را به سمت کابل بردند. سازمان ملل متحد و جامعه جهانی که از درگیری و خونریزی بیمناک بود، برنامه جامع صلحی را ارائه داد که در آن تشکیل نوعی دولت ائتلافی پیشنهاد شده بود؛ دولتی بیطرف که سهم تمام جناحها را از قدرت محفوظ میداشت. این پلن صلح را حتی حکمتیار پذیرفته بود، اما مسعود آن را نپذیرفت.
احمدشاه مسعود درباره این پلن صلح چنین میگوید: «ما فراموش نمیکنیم که زمانی پیشنهاد دولت بیطرف را همه پذیرفته بودند. حتی حکمتیار حکومت بیطرف را پذیرفته بود و میخواست صلح کند، اما ما مانع شدیم.»
از نظر بسیاری از مردم و روشنفکران افغانستان عقیم گذاشتن پلن صلح بزرگترین ضربه احمدشاه مسعود به منافع ملی افغانستان بود که باعث تشدید و ادامه جنگ و بحران در این کشور شد.
مسعود پس از رد پیشنهاد صلح به همراه دوستُم به کابل حمله کرد و کابل نیز به دست مجاهدین افتاد. با سقوط دولت کمونیستی، آتش جنگ بین گروههای مختلف مجاهدین افروخته شد و احمد شاه مسعود اینک با متحدان سابق خود مشغول جنگ شد.
جنگ داخلی افغانستان در میان سالهای ۱۹۹۲ در نتیجه اختلاف مسعود و حکمتیار آغاز شد و در سال ۱۹۹۶ با پیروزی طالبان به انتها رسید. برخی منابع معتقدند پس از ورود احمد شاه مشعود به کابل یکی از تلخترین اتفاقات تاریخ افغانستان رقم خورده است؛ چه آنکه آنها منطقه افشاریه کابل را که محل سکونت شیعیان هزاره بود بمباران کردند. در این فاجعه هزاران زن و مرد و کودک جان باختند. این اتفاق توسط کسانی چون حکمتیار، احمدشاه مسعود، سیاف و شیخ آصف محسنی رخ داده بود.
برخی منتقدان احمد شاه مسعود معتقدند این فاجعه که دوران وزارت دفاع او رخ داده، به خاطر نفرت از قوم هزاره بوده است. آنها معتقدند مسببین جنایت افشاریه در دادگاهی عادلانه به جرم جنایت علیه بشریت باید محاکمه شوند. آزار قوم هزاره توسط مجاهدین تا زمان ورود طالبان به کابل ادامه یافت و کسی برای چنین رفتاری معترض مجاهدین نشد.
مسعود ابتدا از ظهور طالبان استقبال کرد، اما به زودی تمام مجاهدین علیه طالبان قرار گرفتند و از گروهی که خود به وجودش آورده بودند، شکست خوردند. پس از پیروزی طالبان قسمت کوچکی از شمال افغانستان در اختیار مجاهدین قرار گرفت و حدود ۹۰ درصد خاک افغانستان را طالبان اداره میکرد. مسعود از آن زمان تا هنگام مرگ خود با طالبان جنگید، اما پیروز نشد.
او سالها با یاران قدیمی خود در طالبان مبارزه کرد و برای شکست طالبان هر کوششی کرد و بارها با مقامات آمریکایی دیدار کرد، اما پیروز نشد. احمدشاه مسعود معتقد بود حکومتی اسلام متعادلتری نسبت به آنچه طالبان دارند را خواستار است.
احمد شاه مسعود سرانجام در روز ۱۸ شهریور ۱۳۸۰ (۹ سپتامبر ۲۰۰۱)، در اثر انفجار انتحاری دو مرد تروریست که خود را خبرنگار معرفی کرده بودند، جان باخت. دو روز پس از ترور وی حوادث یازده سپتامبر اتفاق افتادند و خاورمیانه بحرانهای پیچیدهای با خود دید. اگرچه احمدشاه مسعود به خواستههای خود نرسید، اما موفقیتهایی نیز داشت: وی با تمام دولتهای نوگرا و تکنوکرات افغانستان جنگید و در نتیجه اقداماتش طالبان قدرت را در دست گرفت و افغانستان به آنچه مطلوب مودودی و سید قطب بود نزدیکتر شد.
منابع:
مسعود و جهاد / محمد صالح ریگستانی / نشر تمدن
احمدشاه مسعود / روایت صدیقه مسعود / نشر مرکز
مسعود و آزادی / صالح محمد ریگستانی / نشر بنیاد مسعود
جنگ اشباح / استیو کول / نشر پنگوئن
شما هم اینجا ...آقای نجفی