رویداد۲۴ کرباسچی از دبیرکلی حزب کارگزاران سازندگی کنار رفت؛ این خبر اگر چهار سال پیش منتشر میشد، صدها صفحه درباره آن گزارش و تحلیل نوشته میشد اما حالا نه تنها تغییرات کارگزاران که تغییرات دیگر احزاب اصلاحطلب هم برای کسی جذابیت ندارد. البته برای حزب کارگزاران ماجرا کمی متفاوتتر هم هست؛ چه آنکه در آخرین انتخاباتی که حضور داشتند، نتوانستند اقبال زیادی داشته باشند؛ در انتخابات مجلس یازدهم نتایج لیست حزب کارگزاران بسیار دلسردکننده بود؛ افرادی که مدعی بودند در سکوت به برنامههای اصلاح طلبانه وفادار بودند در رتبههای ۸۰ و ۷۰ قرار گرفتند و ۲ سال بعد در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ رای عبدالناصر همتی کاندیدای حزب کارگزاران از آرای باطله هم کمتر بود؛ به این ترتیب جریانی که آرزو داشت یادگار هاشمی را روی صندلی ریاست جمهوری بنشاند (در حالی که حتی فائزه هاشمی هم به این روند انتقاد داشت) حالا در بدترین شرایط عمر سیاسی خود قرار گرفته است.
بیشتر بخوانید: راهکارهای اصلاحطلبان پس از ۱۴۰۰ / افول یا تغییر؟
در ادبیات سیاسی ایران، همیشه برای مثال زدن از تنوع رویکرد سیاسی، به فرزندان پرشمار آیت الله طالقانی اشاره میکنند که در میانشان هم چریک پیدا میشد هم اصلاح طب هم اصولگرا. تنوع تفکر اعضای کارگزاران، دست کمی از آن ندارد؛ از چهرههای رادیکال مثل عبدالله نوری و علیمحمد نمازی تا چهرههایی مثل عطاءالله مهاجرانی، محمدعلی نجفی، غلامحسین کرباسچی و حتی چهره اصولگرایی مثل محمد هاشمی رفسنجانی مدتی در این حزب عضویت داشتند.
کارگزاران معروف بودند که مدیران تکنوکرات و موفق دولت هاشمی هستند، اما همین ادعا هم مورد قبول بسیاری از سیاسیون نبود؛ مثلا سال ۸۸ کرباسچی رئیس ستاد کروبی بود که چهرهای به شدت منتقد هاشمی به شمار میرفت. بعد از آن انتخابات محمد قوچانی به این حزب پیوست و سعی کرد کارگزاران را لیبرال دموکراتهای ایران معرفی کند اما این ایده هم در کارگزاران جواب نداد. اصولا در دنیا بیسابقه است که یک عضو جدید صرفا به خاطر قلم خوبی که دارد بتواند مانیفست سیاسی یک حزب را طراحی کند و کارگزاران هم از این ایده مستثنی نبود. در انتخابات ۱۴۰۰ که عباس آخوندی با ایده دولت ملت و ایران و بخش خصوصی و... پرچم لیبرال دموکراسی در دست گرفته بود، کارگزاران هیچ نسبتی با او برقرار نکردند. تعریف آنها از لیبرال دموکراسی، نه معنای غربی آن، که با تعریفی در مناسبات جمهوری اسلامی بود که مثلا فاجعه اعتراضات بنزین را حراجی نظام میخواندند و حتی حق نامزدی تاجزاده چون باعث ناراحتی شورای نگهبان میشد را برخلاف مصالح ملی ارزیابی میکردند. (اینها مواضع رسمی کارگزاران است وگرنه در مواضع فردی که قوچانی، چریکهای فدایی خلق را فداییان جهل خوانده بود یا تصویری از بیژن جزنی با تیتر روشنفکران تروریست منتشر کرده بود)
آنها حتی حاضر به پذیرش مسئولیت خطاهای نجفی و جهانگیری و محسن هاشمی نشدند. آخرین خطای راهبردی آنها، پیش از انتخابات ۱۴۰۰ رقم خورد. کارگزاران این حق مسلم را داشت که در انتخابات از هر نامزدی، حتی جلیلی و زاکانی، حمایت کند. اما این جریان سیاسی مسیری متفاوت در پیش گرفت و با هماهنگی نیروهای امنیتی به دیدار مهدی کروبی رفت و سعی کرد اینطور القا کند که محصوران سال ۸۸ حامی شرکت در انتخابات هستند. این موضع نه تنها درباره میرحسین موسوی دروغ بود، درباره کروبی هم حق مطلب هرگز ادا نمیشد و انتقادات صریح مهدی کروبی از دخالتهای نظامی در سیاست و اقتصاد، هرگز در گفتمان کارگزاران منعکس نمیشد.
به نظر میرسد با پایان دولت حسن روحانی، جایی برای بسیاری از اعضای کارگزاران سازندگی باقی نمانده است. آنها به مرور از سیاست فاصله میگیرند تا وصلهای به فعالیتهای اقتصادی آنها نچسبد، شاید روزی دیگر پرنده اقبال روی شانههای آنان بنشیند. طبیعی بود در این فرایند بعضی چهرهها از این حزب جدا شوند. مهمترین چهره کرباسچی است که بعد از ربع قرن دبیرکلی، جای خود را به مرعشی داد.
عطریانفر گفته بعد از کنگره بهمن ماه و گذشت حدود ۹ ماه، اولین جلسه شورای مرکزی کارگزاران برگزار شده و مرعشی، دبیرکل جدید شده است. معنای این حرف این است که چه در زمان معرفی نامزدها و چه انتخابات و چه معرفی کابینه، این حزب جلسهای نداشته است؛ ادعایی که باور آن دشوار است، اما مناسبات درونی این حزب را به خوبی نشان میدهد که مهمترین تصمیمات سیاسی حزب، جایی خارج از شورای مرکزی گرفته میشد.