رویداد۲۴ «نبرد بین جباریت و آزادی؛ نبرد بین حافظه و فراموشی است.» میلان کوندرا
علیرضا نجفی: سال ۱۳۳۲ هجری شمسی سالی پر جوش و خروش در تاریخ ایران بود. کودتای ۲۸ مرداد شکافی پرناشدنی بین حکومت و جبهه ملی ایجاد کرد و محمدرضاشاه پهلوی کشور را به سمت استبداد مطلقه سیاسی برد. ایران در سالهای دهه چهل از نظر اقتصادی و فرهنگی پیشرفتهای فراوانی داشت، اما این استبداد سیاسی موجب عدم توسعه سیاسی در کنار توسعه اقتصادی و اجتماعی شد و نهایتا موجبات سقوط حکومت پهلوی را فراهم کرد.
نقش ایالات متحده در کودتا عیان بود و زمانی که در آذرماه همان سال اعلام شد که ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا در آستانه سفر به ایران است دانشجویان دو روز پیش از ورود وی به ایران تظاهراتی را سازمان دادند که برای همیشه در تاریخ ایران ثبت شد.
حکومت پهلوی میدانست که سفر نیکسون باعث تحریک و واکنش دانشجویان خواهد شد و به همین دلیل سربازان ارتش را در دانشگاهها مستقر کرد و فضای دانشگاه و خیابانهای مرکزی تهران در نیمه آذرماه امنیتی شد. دانشجویان قرار بود در روز ورود نیکسون تظاهرات کنند، ولی یک روز پیش از ورود نیکسون دو دانشجو که اعلام شد سربازان را به سخره گرفتهاند وسط کلاس درس و با وجود اعتراض استادان دستگیر شدند و این دستگیری باعث اعتراض دانشجویان دانشکده فنی و سر دادن شعارهای ضد حکومت از سوی آنان شد.
حکومت کودتا با دستور فضل الله زاهدی سریعا تصمیم به سرکوب تظاهرات کنندگان گرفت و سربازان و نیروهای ویژه ارتشی پس از هجوم به دانشگاه، به کلاسهای درس حمله کرده و صدها دانشجو را بازداشت و زخمی نمودند. نیروهای امنیتی در دانشکده فنی، اقدام به شلیک ۷۰ تیر جنگی کردند که موجب مرگ سه دانشجو به نامهای احمد قندچی، آذر شریعترضوی و مصطفی بزرگنیا شد. فردای آن روز نیکسون به ایران آمد و دکترای افتخاری در رشته حقوق را در دانشگاه تهران که در اشغال مشهود نیروهای نظامی بود، دریافت کرد.
بیشتر بخوانید: سپهبد فضل الله زاهدی ؛ نخست وزیر نظامی که متخصص سرکوب بود
به گزارش رویداد۲۴ کشته شدن سه دانشجو در دانشگاه رخدادی بود که به شدت پتانسیل نمادین شدن را داشت و حکومت پهلوی این موضوع را خوب میدانست. به همین دلیل اقدامات امنیتی خود را آغاز کرد تا از تبلیغات و اعتراضات بعدی جلوگیری کند.
دولت فردای روز ۱۶ آذر اعلامیهای صادر کرد که خشم مردم از این اقدام جنایتبار را کم کند. در اعلامیه آمده بود که دانشگاه «سنگر تظاهرات خیانت آمیز نیست»، بلکه محل «تحصیل و پیشرفت فرهنگی» است و باید منزه بماند. جالب اینجاست که خود حکومت بیش از همه به سیاسی شدن دانشگاه دامن بود. اعلامیه دولت کودتا چنین بود: «دولت از واقعه غیرمنتظرهای که روز دوشنبه در دانشگاه تهران پیش آمد متآسف و متاثر میباشد و دستور داده است مرتکبین و محرکین حقیقی این واقعه را معلوم و تحت تعقیب قرار دهند. دانشجویان که فرزندان گرامی ما هستند به خوبی میدانند که دانشگاه محیطی منزه برای ملت ایران میباشد مخصوصا برای دولت که مسئول تربیت نسل آینده است. ولی متاسفانه عده معدودی بی وطن که همه چیز ما را میخواهند بر باد دهند و برای ما نه دانشگاه باقی بگذارند و نه دانشجو، در این مکان رخنه کرده و آنجا را سنگر تظاهرات خیانت آمیز قرار داده اند. دولت موظف است با نهایت جدیت وسائل تحصیل و پیشرفت فرهنگ را فراهم سازد و مخصوصا نسبت به دانشگاه و دانشجویان کمال علاقه را دارد. بدینوسیله به اطلاع آن عده میرساند که با کمال قدرت از اقدامات مضره آنها جلوگیری و دانشگاه را محیطی آرام و آماده برای تحصیل و تربیت مردان آینده ایران خواهد نمود.»
در این بیانیه مخالفان سیاسی حکومت، «بیوطن» معرفی میشوند و آینده ایران نیز قرار است توسط «مردان» ایران اداره شود. حکومت حتی اجازه دفن این سه دانشجو را به خانوادههای آنها نداد. غلامرضا شریعت رضوی برادر آذر شریعت رضوی (برادر همسر دکتر علی شریعتی) ماجرا را اینگونه تعریف میکند: «برای تحویل گرفتن جسد آذر با برداشتن شناسنامه و مدارک مربوط او به طرف گورستان مسگرآباد رفتیم که آنجا میگفتند با دستور فرمانده نظامی، دیشب سه شهید را به خاک سپردهاند و اجازه نشان دادن قبر آنها را نداریم. آنان گفتند اگر کاری دارید به دفتر فرمانداری نظامی مراجعه کنید. ما ساعتی را در گورستان ماندیم و در بین گورها دنبال قبر گمشدگان خود که به دست جلادان شاهی شهید شده بودند میگشتیم.»
اما هر چه حکومت تلاش میکرد تا لکه این خون را پاک کند و از تبدیل نمادین ۱۶ آذر به روزی یا اهمیت سیاسی و ارزشی جلوگیری کند؛ حافظه ملی و وجدان اخلاقی مبارزان مترقی استبداد مانع آن میشد. از آن تاریخ تا سرنگونی شاه بارها و به طور خاص در زمستان ۴۰-۴۱ دانشگاه مورد حملات نیروهای امنیتی قرار میگیرد.
در آذر ۱۳۴۰ شورای دانشگاه تهران اعلامیهای خطاب به دانشجویان صادر میکند و در این اعلامیه متدکر میشود که «دانشگاه فقط محیط تعلیم و تربیت و تحقیق است، دانشجویان نباید کاری انجام دهند که دولت ناگزیر به مداخله در امور دانشگاه شود.» (روزشمار تاریخ ایران - جلد دوم - باقر عاقلی) تحرکات دانشجویی در آغاز دهه ۴۰ و در زمان نخست وزیری امینی موجب تعطیلی دانشگاه به مدت ۷۲ روز شد.
ببینید: تصاویری تاریخی و کمتر دیده شده از دانشجویان در ۱۶ آذر ۱۳۳۲
نهایتا با وجود تلاشهای حکومت پهلوی ۱۶ آذر فراموش نشد و در دو سال ابتدایی پس از انقلاب روز ۱۶ آذر با شکوه تمام برگزار میشد و احزاب مختلف، از جمله حزب توده و جبهه ملی، در این روز برنامههای سیاسی و فرهنگی خود را اجرا میکردند. اما با تکقطبی شدن کشور پس از سال ۱۳۶۰، روز دانشجو نیز حالتی دولتی و تشریفاتی پیدا کرد.
آنچه بهویژه موجب نگرانی حکومت جدید میشد، تودهای بودن و مصدقی بودن دو تن از دانشجویان بود و این نکتهای بود که باید در پرتو امپریالیسمستیزی فراموش میشد. دکتر سوسن شریعتی (خواهرزاده شهید شریعت رضوی) درباره این موضوع چنین مینویسد: «آنچه باعث شده است دولتهای پس از انقلاب علیرغم تردیدهای سالهای آغازین و بدبینی نسبت به ماهیت و گرایش سیاسی سه شهید دانشگاه بالاخره این روز را مشروعیت ببخشند، رسمیت بخشیدن به یکی از روایتهای سیاسی متاثر از این روز از میان روایتهای چندگانه است؛ روز دانشجو به مثابه نماد استکبارستیزی دانشجویان. دیگر بحث ملی بودن یا تودهای بودن آن دانشجویان منتفی است. ماجرا به متولیگری این روز بر میگردد. مسئله بر محور این میچرخد که این سه شهید نمایندگان مبارزات ضد استکباری و ضد امپریالیستی هستند و با این تفسیر نقد سیاسی را سمت و سوی بیرونی میدهند. ضد استکباری و نه الزاما ضد استبدادی؛ معطوف به سیاستهای خارجی نه داخلی.»
اما حافظه تاریخی و خواست رهایی ذاتی انسان است. روز دانشجو پس از نیمههای دهه هفتاد بازهم به حالت سیاسی و مطالبهگر خود بازگشت و به ویژه در سالهای ۷۷ تا ۷۹ بسیار پر التهاب و اثرگذار برگزار میشد. تا همین امروز هر ساله دانشجویان و غیر دانشجویان ۱۶ آذر را با وجود انواع موانع امنیتی و دولتی «یادآوری» میکنند که این کنش در واقع کنشی علیه فراموشی و به نفع حافظه تاریخی است.