رویداد۲۴ تصویر یک روزنامه در دیماه سال ۱۳۲۲ که خبر اعدام یک جوان ایرانی به نام ابوطالب اردکانی معروف به ابوطالب یزدی در عربستان را منتشر کرده است. این جوان به جرم آلوده کردن خانه خدا در مکه اعدام شده است.
در آذرماه سال ۱۳۲۲ تنشی جدی میان ایران و عربستان پیش آمد که باعث شد روابط دو کشور برای چند سال قطع شود. عربستان پس از نفوذ خاندان آلسعود، عقاید سلفی و وهابی را تبلیغ میکرد. آلسعود متاثر از ابن تیمیه بودند که در اواخر قرون وسطی زندگی میکرد و علاوه بر مخالف با علوم عقلی و فلسفه یونانی، نسبت به شیعیان نیز عداوت داشت و آنها را کافر میدانست.
افکار ابن تیمیه توسط محمدابن عبدالوهاب به عربستان سعودی وارد شد و دیدگاه سلفی را در بین علمای اهل سنت عربستان رقم زد. سلف به معنی گذشته است و سلفیها خود را پیروان راستین گذشتگان میدانستند. آنها ادعا میکردند که انسانها باید دقیقا مانند صدر اسلام زندگی کنند و با مظاهر تمدن مخالف بودند. آنها همچنین شیعیان را کافر میدانستند.
پادشاه عربستان در هر دورهای برای حفظ قدرت خود ناچار بود به سلفیها باج بدهد و در مقابل آنها نیز با زندگی اشرافی و روابط وی با دولتهای غربی خرده نمیگرفتند و از تاختن به حدود اصلاحات مدرن دولتی پرهیز میکردند.
محسن صدرالاشرف دولتمرد ایرانی که روابط خوبی با دربار عربستان داشت، در خاطرات خود فضای مسجدالحرام را چنین وصف میکند: «در سال ۱۳۲۰ که من خود به حج مشرف شده بودم همه شب میدیدم که ور صحن مسجدالحرام کرسی گذاشتهاند و واعظی روی آن نشسته و تمام بیانات او راجع به شیعه یا بقول آنها رافضیها بود که میگفت این جماعت مشرک هستند و دولت نباید آنها را به حرم خدا و رسول راه بدهد و علت دیگر نژادی بود و عربها ایرانیها را عجم میدانستند و برای عجم نزد عربها احترامی نیست و در هر حال حجاج ایرانی به بدترین مذلتها دچار بودند.»
همانطور که این گزارش نشان میدهد در دهههای بیست و سی شمسی حجاج ایرانی مکرر مورد هتک حرمت سلفیها قرار میگرفتند. اما ماجرایی در سال ۱۳۲۲ پیش آمد که میتوان آن را اوج این هتک حرمتها دانست. ماجرا از این قرار بود که جوانی یزدی به نام ابوطالب که با خانواده خود به حج رفته بود حین طواف کعبه به علت بیماری دچار حالت تهوع شد و ناخواسته بالا آورد. وی برای جلوگیری از کثیف شدن خانه خدا، لباس احرام خود را بالا آورد تا مانع از کثیف شدن زمین شود. اما موفق نشد به صورت کامل از آلودده شدن زمین جلوگیری کند. حجاج سلفی وقتی فهمیدند او ایرانی است حمله کرده و ابوطالب را کتک زدند و به دست ماموران سپردند. ابوطالب همان روز به محکمه رفت و سلفیها شهادت دادند که او به عمد بالا آورده تا خانه خدا را آلوده کند. قاضی نیز سریعا حکم اعدام وی را صادر کرد و فردای آن روز ابوطالب گردن زده شد. همسر ابوطالب که وی را در این سفر همراهی میکرد نیز از عربستان اخراج شد و به ایران بازگشت.
مشخص بود که اتهام عمدی بودن این واقعه دروغ بود و از تعصبات نژادی ناشی میشد. به همین دلیل در میان ایرانیان موجی از خشم ایجاد شد که با حمایت دولت ایران همراه بود. این امر در زمانی رخ داد که محمدرضا پهلوی دو سال بود به پادشاهی رسیده بود و هنوز نیروهای متفقین در ایران بودند. همچنین در این سالها سفر حج، فردی بود و دولت بر آن نظارتی نداشت. دولت ایران حتی در عربستان سفارت هم نداشت و کارهای مربوط به سفر حجاج را سفارت ایران در قاهره انجام میداد. علاوه بر ایران در تعدادی از شهرهای عراق نیز شیعیان دست به تظاهرات زدند و سیاستهای ضد شیعی دولت سعودی را محکوم کردند.
بیشتر بخوانید: سلفی گری چیست و خاستگاه آن کجاست؟/ با تاریخچه افراطیون مذهبی آشنا شوید
پس از اعدام ابوطالب نامهنگاری تندی میان ایران و عربستان درگرفت. در پاسخ به شکایت ایران، عربستان نامۀ تندی نوشت که نه فقط ابوطالب، که کل حجاج ایرانی را متهم کرد خانۀ خدا را آلوده میکنند و چند آیۀ قرآن در نامه گنجاند تا اثبات کند اعدام آن ایرانی کار درستی بوده است. به گزارش رویداد۲۴ کافی است این بخش از نامۀ عربستان را بخوانید تا با استدلال طرف عربستانی آشنا شوید: «قرآن در این مورد میفرماید کسی که در خانۀ خدا اراده و نیت الحاد و ظلم نماید او را به عذاب الیم گرفتار خواهیم کرد (سورۀ حج، ۲۷). عذاب دنیا قتل است و عذاب آخرت جهنم است. چه جرم و جنایتی از این شنیعتر و منکرتر که شخصی از خانۀ خود بیرون آمده، دشت و بیابان را بپیماید به منظور اینکه خانۀ خدا را به نجاست آلوده و ملوث کند؟»
پاسخ ایران نیز چنین بود: «جای هیچگونه تردیدی نیست که عملی که از [ابو]طالب نام ایرانی دیده شده فقط بر اثر کسالت و کاملاً اضطراری بوده و با این حال معلوم نیست چگونه دولت سعودی در یادداشت خود کراراً به آیات قرآن استناد میجوید. و تبعۀ یک دولت اسلامی دوست خود را در موقعی که مهمان و در پناه او بوده دستبسته گردن زده و به حال همسر بیچارۀ او رحم و شفقت ننموده است. عجیبتر آن است که وزارت امور خارجۀ سعودی برای پردهپوشی این امر فجیع استدلال به آیات از قرآن کریم نموده است...»
همسر ابوطالب در شرح این رخداد میگوید: «پیش از ورود به حرم در رستورانی نزدیک به آن جا نهار خوردیم که احتمالا غذایش فاسد بود. خستگی فراوان و گرمی هوا هم در این اتفاق تاثیر داشت. روز بعد که حکم صادر شد، مردم مقابل مروه تجمع کردند. ابوطالب دست بسته در میان مردم و شرطیها قرار داشت و چون عربی نمیدانست، خیره خیره به اطراف مینگریست. آنگاه یکی از شرطیها در گوشش چیزی گفت که بعدا معلوم شد جرم او (تلویث بیت) را به وی گوشزد و کیفر آن را اعلام کرده است. اما وی چیزی نفهمید و هیچ واکنشی از خود نشان نداد. آنگاه جلاد آماده شد و شمشیر را از پشت به گردن او زد. وی که اکنون به ماجرا پی برده بود، سرش را شتابان به جلو کشید و تنها زخم کوچکی برداشت. در این لحظه تنها توانست این سخن را بگوید: «بالاخره کار خود را کردید!» آن گاه ضربه دیگر جلاد سرش را بر زمین انداخت.»
نهایتا هم دولت عربستان عذرخواهی نکرد و دولت ایران و عربستان در پی این واقعه به مدت پنج سال روابط خود را قطع کردند و ایرانیها در این پنج سال نمیتوانستند به مکه بروند. رفتار عربستان با حجاج ایرانی به قدری بد بود که اواخر دهه بیست در سال فقط ۶۶ نفر به حج رفته بودند. اما با قدرت گرفتن دولت مرکزی در ایران اوضاع تغییر کرد.
زمانی که عبدالحسین هژیر در سال ۱۳۲۷ به نخست وزیری رسید، روحانیون و بهویژه آیت الله کاشانی او را به مخالفت با اسلام متهم میکردندبنابراین برای رفع این اتهام تلاش کرد با وجود اختلافات ایران و عربستان، راه حج را دوباره باز کند. در همان سال پادشاه عربستان نیز نامهای به شاه فرستاد و اعلام کرد از سرگیری روابط موجب خوشحالی دولت عربستان خواهد شد. این عمل نوعی عذرخواهی تلویحی بود و هژیر به محض با خبر شدن از چنین اقدامی دست به کار آشتی دادن دوشاه شد.
محمدرضا شاه پهلوی نیز یک شمشیر قاب طلا و هدایای نفیس تاریخی دیگری را به عنوان هدیه برای شاه عربستان فرستاد و روابط دیپلماتیک کشور از سر گرفته شد. هژیر نیز مسئولی برای سامان دادن به حجاج ایرانی تعیین کرد و نام وی را امین الحاج گذاشت. از آن زمان به بعد روابط حکومت پهلوی با عربستان بالنسبه خوب بود، اما هیچ گاه قاتلان ابوطالب محاکمه نشدند و حتی غرامتی به خانواده وی نیز تعلق نگرفت. در این ماجرا خانواده و بازمانگان ابوطالب مظلوم واقع شدند. دوتن از خواهران ابوطالب از شدت اندوه اندکی پس از شنیدن ماجرا فوت کردند. نقل شده بود که حتی در پزشکی قانونی سر او را برعکس به بدنش دوختهاند و همه این ماجراها باعث اندوه بیشتر بازمانگان ابوطالب میشد.
همان زمان تجلی سبزواری مثنوی بلندی با عنوان «طالب نامه» خطاب به سعودیها سرود:
ای رئیس دولت نجد و حجاز / ای ندانسته حقیقت از مجاز
شرط مهمانداری و رسم صفا / قاعده احسان و آئین وفا
در عرب گردن زدن یا کشتن است / در میان خاک و خون آغشتن است؟
بر شما طالب مگر مهمان نبود / زائر آن کعبه ایمان نبود؟
شیعه بود، اما به دین کافر نبود / منکر قرآن و پیغمبر نبود
تدخلن المسجد ان شاء آمنین / نیست این آیت ز قرآن مبین؟