محسن صدر؛ روضهخوانی که نخست وزیر ایران شد
رویداد۲۴ نوید عابدین پور: «من در وجدان خود هیچگونه ناراحت نیستم. چه آنکه نه تنها خود را مبرا میدانم بلکه آنچه در قوه داشتم در خلاص گرفتاران باغشاه سعی و کوشش کردم آن را به حساب حسنات خود محسوب میکنم. امیدوارم خدای تعالی نیز چنین کند.» از کتاب خاطرات صدر الاشراف درباره صدور حکم اعدام برای مشروطه طلبان باغشاه
محسن صدر از شخصیتهای سیاسی و قضایی در دوران قاجار و پهلوی است که در دوران سلطنت شش پادشاه خدمت کرده و پست و مقامهای مختلفی را برعهده داشته است. او نقش پررنگی در سرکوب مشروطهچیان دارد و بازپرس زندانیان مشروطهخواهی بود که با استبداد محمدعلی شاه مبارزه میکردند.
نقطه مهم در عرصه فعالیتهای سیاسی او دوران نخستوزیری اوست که جنگی تمامعیار و بیسابقهای را با مجلس و به ویژه شخص دکتر محمد مصدق دارد که دورهی نخستوزیری او را به یکی از رخدادهای سیاسی مهم در دوران پهلوی دوم تبدیل کرده است.
زندگینامه محسن صدر
سید محسن محلاتی معروف به صدر الاشراف یا محسن صدر در سال ۱۲۵۰ شمسی در شهرستان محلات استان مرکزی به دنیا آمد. پدر او روضهخوان بود و به همین دلیل او درسهای دینی را در مدرسه حاج ابوالفضل معمار اصفهانی (صنیع الملک) خواند و مدتی نیز روضهخوان بود. او در سیاست نیز همین مسیر را ادامه داد و بیش از آنکه سیاستمداری کامل باشد، روحانی روضهخوان و خوشزبانی بود که به اتفاق به عرصه جدی سیاست ایران راه یافت و مقام گرفت.
محسن صدر در یازده سالگی به تهران آمد و به تحصیل تاریخ و ادبیات و علوم قدیمه پرداخت و به واسطه عمویش وارد دربار قاجار شد. او ابتدا معلم یکی از پسران ناصرالدین شاه به نام سالار السلطنه شد و هنگامی که این پسر حاکم همدان شد، صدر به همدان رفت و دستیار او شد.
پس از مدتی او بار دیگر به تهران بازگشت اما با شیوع وبا به محلات باز بازگشت و تا ریشهکن شدن وبا در آنجا ماند و ازدواج کرد و تشکیل خانواده داد. صدر در این مدت بین تهران و محلات در رفت و آمد بوده و با فروش املاک به ارث رسیده خود روزگار میگذراند.
در همین دوران عدلیه قانونی ایران تاسیس میشود و به دعوت حاج مخبر السلطنه وزیر عدلیه وقت به این وزارتخانه میرود. او بیستوهفت سال را در این وزارتخانه سپری میکند و با ترفیع مقام به حکم دادستانی کل کشور در کابینه محمدعلی فروغی به پست وزارت عدلیه رسید.
اختلاف صدر و مصدق در همین دوره آغاز میشود. صدر الاشراف در کتاب خاطراتش از دوران همکاری با مصدق در عدلیه نوشته «بعد از ورود به مرکز کمیسیونی برای اصلاح قوانین محاکمات عدلیه و تهیه قوانین ثبت عمومی املاک تشکیل گردید؛ کمیسیونی مرکب از مرحوم مشیر الدوله و من و داور وزیر عدلیه و مصدق السلطنه و منصورالسلطنه عدل بود. چند جلسه در منزل مشیر الدوله تشکیل شد ولی به واسطه اعتراضات بهجا و بیجای مصدق السلطنه در هر قسمت، کمیسیون بعد از چند جلسه منحل گردید.»
بیشتر بخوانید: دکتر محمد مصدق؛ سیاستمداری با حامیان و مخالفان سرسخت
او سه سال در کنار سید نصرالله اخوی و سید محمد کاظم عصار و میرزا رضا ایروانی به نگارش قانون حقوق مدنی ایران پرداخت. خود او میگوید در تدوین جلد دوم و سوم قانون مدنی نقش داشته است. صدر در سال ۱۳۱۵ از وزارت دادگستری استعفا کرد و راهی مجلس شد و از دوره یازدهم تا سیزدهم از حوزه انتخابیه محلات در مجلس شورای ملی حضور داشت.
به گزارش رویداد۲۴ در دوران محمدرضا شاه پهلوی او و در سال ۱۳۲۲ در کابینه علی سیهلی وزیر دادگستری شد و سرانجام در ۱۶ خرداد سال ۱۳۲۴ با کسب رای اعتماد از مجلس به نخستوزیری رسید. در این دوران حزب توده و حامیاندکتر محمد مصدق از مخالفان سرسخت او بودند.
همراهان او نیز در مجلس آبستراکسیون راه انداختند که به قول خود صدرالاشراف تا آن موقع بی سابقه بود. به این ترتیب هر بار دولت او تلاش کرده برای رای اعتماد، کابینه را به مجلس برود، مخالفان با شکستن حد نصاب مانع رایگیری برای کابینه او شدند. با این اوصاف دولت او نتوانست کاری از پیش ببرد و از طرف دیگر با این که جنگ جهانی دوم به پایان رسیده بود، ولی ماجرای حزب دموکرات آذربایجان و ماجرای سید جعفر پیشه وری پیش آمده بود. صدر در کتاب خاطراتش حزب دموکرات را «حزب دموکرات قلابی» خوانده است.
صدر الاشراف به خاطر مخالفتهای شدید مجلس با او استعفا کرد به عراق رفت و سال ۱۳۲۶ به ایران بازگشت و نماینده شاه در امور حج شد که البته توانست پس از مدتها حضور ایرانیان در مکه را عملی کند. آن زمان به علت قتل ابوطالب یزدی، سالها رفتن به حج ممنوع شده بود اما با تلاش صدر الاشراف سفر مجاز شد.
صدر در دولت محمد ساعد مراغهای برای وزارت دادگستری دعوت شد، ولی از قبول آن صرف نظر کرد اما پست دیگری به دست آورد از طرف شاه استاندار خراسان شد و دو سال را در آنجا سپری کرد.
بیشتر بخوانید: رضا شاه پهلوی؛ موسس ایران نوین و بنیانگذار ورود نظامیان به اقتصاد
او در سال ۱۳۲۹ عضو گروهی بود که برای بازگرداندن جنازه رضا شاه پهلوی راهی مصر میشود و طی مراسمی پیکر او را وارد ایران میکند. او تا سال ۱۳۳۰ استاندار خراسان باقی ماند و بعد از استعفای دولت مصدق در سال ۱۳۳۱ به تهران آمد و در اسفند ۱۳۳۲ با پیشنهاد محمد رضا شاه پهلوی نماینده مجلس سنا شد و بعد از سید حسن تقی زاده، در سال ۱۳۳۶ به ریاست آن رسید. او دو دوره رئیس این مجلس بود که البته به خاطر پرونده ساختمان سنا چند باری بازپرسی شد. محسن صدر در مهر سال ۱۳۴۱ در سن ۹۱ سالگی از دنیا رفت.
محسن صدر و سید حسن تقی زاده
زندگی سیاسی محسن صدر
محسن صدر که در همان سالهای اولیه شکلگیری دولت مشروطیت وارد عدلیه ایران شده بود، نزدیک به سه دهه در عرصه قضا فعالیت کرد و در دوران پهلوی هم بیشتر فعالیتهایش حضور در وزارت دادگستری بوده است.
هرچند محسن صدر چند دوره در مجلس حضور داشت اما سابقه او نشان از همراهی با مجلس ندارد. در دوران مشروطه ایران، صدر قاضی دادگستری بود و وظیفه بازپرسی از مشروطهخواهان بر عهده او بود.
باقر عاقلی در کتاب شرح حال رجال سیاسی و نظامی ایران در توضیح چگونگی انتخاب صدر اینگونه مینویسد: «مشیر السلطنه صدر اعظم به دستور محمدعلی شاه، محکمهای به ریاست موی السلطنه حاکم تهران تشکیل داد تا محبوسین یا متهمین باغشاه را پس از محاکمه کیفر دهند. مویدالسلطنه از وزیر عدلیه تقاضای دو قاضی نمود و صدر الاشراف و میرزا احمد اشتری از دادگستری به باغشاه معرفی شدند.»
عاقلی میگوید شیخ فضل الله نوری که طرفدار مشروطه مشروعه بوده، در معرفی صدر الاشراف نقش داشته زیرا صدر همان نگاه شیخ فضل الله را دنبال میکرده است.
صدر پس از به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه قاجار و لیاخوف روسی، بسیاری از مشروطهچیان و آزادیخواهان را به محاکمه کشاند. خود مدعی بود که به نجات بسیاری از آنان کمک کرده است. خاطرات خود او نشان میدهد چنین اقدامی توسط او انجام شده است. برخی تاریخنویسان مانند عاقلی نیز این مسئله را تایید کردهاند، با این حال بخشی از خاطرات صدر مشخص میکند که چه کسانی آزاد شدهاند. او مینویسد: «مردم متفرقه که اکثریت محبوسین بودند را زودتر خلاص کردم.»
او مدعی است که به اشتری (منشی دادگاه) اشاره کرده که یعقوب انوار از شاه عذرخواهی کند تا بخشیده شود. گفته شده یعقوب انوار گفته «در عفو لذتی است که در انتقام نیست» با این حال انوار به حبس فرستاده شد. صدر میگوید کاری کرده که زنجیر از دست و پای انوار برداشته شود. او همچنین گفته یحیی اسکندری برادر میرزا سلیمان اسکندری را هم با قرائت مطالبش در روزنامهها و بیان حسن نیت او نجات داده است.
محسن صدر ریاست دادگاه چهرههایی همچونمشیر الدوله، میرزا یحیی دولت آبادی، حسین پیرنیا موتمن الملک و سید یعقوب انوار را بر عهده داشته است. او در خاطراتش درباره مشروطهخواهان میگوید در ماجرا نقشی نداشته و برایش پیراهن عثمان درست کردهاند. او اینگونه مینویسد: «اشخاص دیگری مانند آقا سید یعقوب انوار شیرازی و غیره در مجامع نطق میکردند ولی بیشتر جنبه بدگویی و فحاشی داشت. سید محمدرضا مساوات هم روزنامه مساوات مینوشت و از فحاشی به شاه و اطرافیهای او فروگذار نمیکرد. روزنامه فکاهی صور اسرافیل که به قلم جهانگیر خان و ادیب متتبع لغتنامه دهخدا نوشته میشد، بینهایت جالب توجه و بسیار موثر بود، بالجمله فعالیت مشروطه طلبان از یکطرف و طرفداران استبداد از طرف دیگر زمینه جنگ وجدال را فراهم میکرد.»
صدر معتقد است بسیاری از مشروطه طلبان حسن نیت نداشتند و آن را وسیله مقاصد و منافع شخصی و ریاست طلبی قرار داده بود و در این ضمن، افراد بیاعتنا به دیانت و بر ضد دیانت پیش افتاده بودند و انصافا بسیاری از مردم که عقیده به مشروطیت نداشتند یا از روی سادگی معتقد شده بودند، بعد از مشاهده بعضی اوضاع و تجری بعضی بیدینی منزجر شده بودند.»
صدر با همین دیدگاه نسبت به مشروطه خواهان، بازپرسی از آنها را بر عهده میگیرد. این نکته را نیز نباید فراموش کرد که بخشی از اقدامات نسبت به مشروطهخواهان در باغشاه پیش از انتصاب او به عنوان بازپرس بوده است؛ با این حال او نیز احکام سبکی صادر نکرد؛ یعنی اگر این افراد هم زنده میماندند، حتما اعدام میشدند.
در خرداد سال ۱۲۸۷ دو سال پس از صدور فرمان مشروطیت محمد علی شاه که به دشمنی با مشروطه شهرت داشت، به مخالفت با مشروطه و قانون اساسی پرداخت و سرکوب مشروطهچیان را آغاز کرد. در ۱۴ خرداد همان سال درگیری در خیابانهای تهران آغاز شد و نیروهای قزاق با مردم وارد زد و خود شدند و مشروطهچیان را خلع سلاح کردند.
بعد از پایان درگیری، محاکمه و اعترافگیری از آزادی خواهان آغاز میشود. محسن صدر که آن روزگار بازپرس عدلیه بوده، نقش پررنگی در این سرکوب داشته است. در فاصله جلسات دادگاهها، شبها بساط شکنجه برای گرفتن اقرار به راه بوده و مثلاً یکی از قربانیان سلطان العلمای خراسانی مدیر روزنامه روح القدس بود که او را پس از شکنجه به انبار دولتی بردند و با طناب خفه کردند و در چاه انداختند.
حزب توده در مخالفت خود با محسن صدر بارها او را قصاب باغشاه خطاب کرده است. احمد کسروی با زبانی تندتر درباره او اینچنین نوشته است: «درباره صدرالاشراف ما هرچه انصاف بهخرج دهیم باز چند ایراد بزرگی باو وارد است: نخست او نام بدی در تاریخ مشروطه بیادگار گزارده. در آنروزی که مردان غیرتمند در برابر استبداد بالا افراشته برای استوار گردانیدن بنیاد مشروطه میکوشیدند، این مرد [محسن صدر] در نتیجه نافهمی و غرض ورزی، با مشروطه خواهان دشمنی نموده، افزار دست هواداران استبداد گردیده، عضو انجمن آل محمد بوده، در باغشاه مستنطقی کرده. این بدنامی نبایستی فراموش گردد.
دوم صدر الاشراف مرد بی دانشی است که نه چیزی از زبانهای اروپا میداند و نه از اوضاع جهان آگاه است. دانستههای او بیش از اندازه یک پیشنماز محلهای نیست. سوم بسیار کهنه اندیش است. در واقع یک آخوند است که به خرافات عامیانه پابند است. چهارم این مرد با نداری وارد میدان زندگی شده و اکنون دارای ثروت هنگفتی است.»
محسن صدرر با آن که نقش پررنگی در سرکوب مشروطهچیان در واقعه باغشاه داشته، ولی در دورههای بعد از محمدعلی شاه قاجار نیز همچنان در دستگاه قضا باقی میماند و در دوران پهلوی نیز همچنان در این مسند حضور دارد و در دوره نخست وزیری محمد علی فروغی و محمود جم وزارت دادگستری را نیز بر عهده دارد.
به گزارش رویداد۲۴ مهمترین و پرحاشیهترین فعالیت سیاسی او دوران نخست وزیریاش است که اوج درگیری با مخالفانش است. صدر معتقد است «عدهای از نمایندگان به سراغ او آمدهاند و از او درخواست کردند که او نخست وزیر شود. او هم که میبیند رقیبی برای رسیدن به این سمت وجود ندارد، پیشنهاد را قبول میکند و نخست وزیر میشود.»
محسن صدر مدعی است که نمایندگان حزب توده از او انتظار داشتند که بعضی از وزارتخانه را به آنها بسپارند، ولی بعد از اینکه کابینه به شاه معرفی شد و هیچ وزیری از این حزب اتخاب نشده بود، آنها بنای مخالفت برداشته و به جرگه مخالفان پیوسته و علیه او صف آرایی میکنند.
حزب توده در میتینگهای خود صدر الاشراف را قاتل ملک المتکلمین معرفی میکند و مدام از او به عنوان دژخیم باغشاه نام میبرد. از طرفی دیگر مصدق هم علیه او دست به کار شده است و مدام از سن بالای او و عدم تواناییاش برای اداره کشور حرف میزند.
محسن صدر همچنان که با این دو گروه در حال مجادله است، درگیری تازهای نیز پیدا میکند؛ شوروی بعد از اتمام جنگ در حالی که انتظار میرفت از کشور خارج شود، در ایران باقی میماند و نیروهای خود را در شمال ایران متمرکز میکند.
از طرفی حزب دموکرات کم کم در حال تصرف کردن منطقه آذربایجان است و فشار را بر دولت محسن صدر بیشتر میکند. او سعی دارد برای آذربایجان یک استاندار انتخاب کند تا بتواند امور را مدیریت کند، سهام السلطان بیات چهره مد نظر او بود ولی در آن شرایط به خاطر قدرت حزب دموکرات و محبوبیت پیشه وری کسی حاضر نبود استانداری آذربایجان را بر عهده بگیرد.
در جبههای دیگر نفوذ حزب توده در گیلان و مازندران رو به افزایش بود و شوروی نیز از آن حمایت میکرد. با توجه به گسترش حزب دموکرات در آذربایجان و حزب توده در شمال، دولت صدر تصمیم میگیرید نیروهای ژاندارم به این مناطق بفرستد که در این زمینه نیز موفق نبود.
یکی دیگر از مهمترین اتفاقات دوران نخست وزیری محسن صدر، آبستراکسیون مصدق و جناح اقلیت مجلس علیه او بود که مجلس چهاردهم را نیز به یکی از جنجنالیترین مجالس در تاریخ سیاسی ایران تبدیل کرد.
مسئله از آنجا آغاز شد که وقتی مرتضی قلیبیات از نخستوزیری برکنار شد، ابراهیم حکیمی ابراز تمایل میکند که نخست وزیر شود اما اکثریت مجلس بدون مشورت فراکسیونها حکیمی را کنار میگذارد و بلافاصله محسن صدر را جانشین او میکند.
مطابق قانون، موقع شروع مذاکرات باید دو سوم اعضا و در هنگام رای سه چهارم اعضا حاضر میبودند اما چون اکثریت به این اصل عمل نکرد، اقلیت آن را باطل دانست و این موضوعبه کشمکش بین دو جناح اکثریت و اقلیت تبدیل شد.
نمایندگان اقلیت با استفاده از سیاست آبستراکسیون هر موقع محسن صدر کابینه خود را برای رای اعتماد به مجلس میآورد با ترک کردن مجلس جلسه را از رسمیت میانداخت تا رای گیری انجام نشود. صدر کابینه خود را به شاه معرفی کرد و میخواست با تایید او شروع به کار کند اما شاه هم با نخستوزیری او چندان موافق نبود و عملا هیچ حمایتی از او نکرد و صدرالاشراف بازهم برای رای اعتماد کابینه راهی مجلس شد ولی همان سیاست حدنصاب همچنان علیه او وجود داشت.
صدر میگوید اگر نمایندگان مخالف ۴۰ نفر شوند او استعفا خواهد کرد. نمایندگان مخالف به چهل تن میرسید، اما او از استعفا سر باز میزند بنابراین آبستراکسیون ادامه پیدا میکند. این کشاکش ادامه دارد تا در نیمه مهر ماه دولت صدر استعفا میکند، ولی شاه از او میخواهد که مدتی صبر کند.
گویا شاه منتظر آن بود تا بار دیگر حکیمی نخستوزیر شود، ولی صدر چند روزی را بیشتر نمیتواند صبر کند و در ۲۹ مهر ۱۳۲۴ از نخستوزیری استعفا میکند. او بعد از نخستوزیری به سمت استانداری خراسان میرسد و در چند پست ریز و درشت فعالیت میکند.
محسن صدر از آن دسته از شخصیتهای سیاسی دوران پهلوی است که قدرت و نفوذ خود را نه از پشتوانه مردمی بلکه با همراهی و حمایت قدرت به دست آورده است. همراهی و انعطاف او در مقابل حاکمیت آنقدر زیاد است که در دوران سلطنت شش پادشاه خدمت میکند.
بسیاری از مخالفانش او را مرتجع و ناآگاه به امور سیاسی ایرانی میدانند و برخی نیز او را فردی مذهبی میدانند تا یک چهرهای سیاسی، چون تسلط او به امور مذهبی و فقهی بیشتر از امور سیاسی بوده که شاید اگر حرفه مذهبی یا حتی تمرکز بر حقوق را ادامه داده بود، بیشتر منشا اثر بود تا آنکه بخواهد در مجلس شورای اسلامی و مجلس سنا و نخست وزیری فعالیت کند.
منابع:
شرح حال رجال سیاسی و نظامی ایران؛ دوره سه جلدی، جلد اول/ باقر عاقلی / نشر علم
خاطرات صدر الاشراف/ محسن صدر/ انتشارات وحید
این مطلب را هم بنویسید