رویداد۲۴ امیر دریادار دکتر سجاد کوچکی، فرمانده اسبق نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران: نکتهای که باید یادآور شوم اینکه، پیش ازدوران فروپاشی، حین فروپاشی و بعد از فروپاشی شوروی سابق، ملت روسیه از لحاظ فرهنگی و خلق وخوی توسط غرب اشغال شده بود. اکثریت مردم روسیه گرایش شدیدی به غرب دارند و هیچ علاقهای به حکومت الیگارشی پوتینیزم ندارند. تظاهرات مداوم در۵۳ شهر روسیه علیه حمله روسیه به اوکراین بیانگر شکاف عمیق حاکمیت پوتین با ملت روسیه است. از کارکنان دفتر شخص پوتین تا بافت دولت دومای روسیه عقربه و انگیزه بیشترشان متمایل به غرب است.
ارتش روسیه فاقد انگیزه جنگیدن است و در این جنگ هم نشان داد که روحیه رزمی فرماندهان و پرسنل نظامی روسیه، خیلی مفتضح و پایین است و پوتین مجبور شد از پیکارجویان چچنی استفاده کند و دست و دامن بشار اسد شود که نیروی جیش الوطنی سوریه را به جبهه جنگ اعزام کند؛ همینطور درخواست کمک نظامی از چین، این اوج درماندگی و استیصال دومین ارتش جهان در برابر یک ارتش زینتی کوچک و بسیار ضعیف اوکراین است.
اگر در اوکراین جنگهای نامنظم توسط نئونازیها و گروههای سلفی تکفیری تحت نیابت آمریکا شکل بگیرد، سرنوشت ارتش روسیه، همانند دوران اشغال افعانستان خواهد بود که مجبور خواهد شد دست از پا درازتر از اوکراین خارج شود که درتحلیل دیپلماسی ایرانی به ضعفهای راهبردی و تاکتیکی و تکنولوژیکی روسیه اشاره کردم. اینک سه سناریو به شرح زیر برای پوتین و ارتش روسیه قابل پیشبینی است:
قمار پوتین و سناریوهای آن
سناریو اول: بیرون کشیدن خرس کمتحرک از باتلاق جنگ
در این سناریو محتمل است که پوتین به آنچه میخواهد، میرسد و با درهم شکستن اوکراین بهعنوان پایگاه نظامی غرب، از دیپلماسی بهعنوان تکمیل هدف خود بهره میبرد. اجرای این سناریو بهنفع پوتین است.
سناریوی دوم: فرو رفتن در باتلاق جنگ
این سناریو به غرب فرصت میدهد، زمینه تغییر از درون را بهوجود آورد و خواب و خیال پوتین را برای همیشه برهم بزند و او را در ردیف استالین و یلتسین در یک قاب تاریخی قرار دهد.
بیشتربخوانید: تحلیل استراتژیک نبرد اوکراین/ فازهای نظامی حمله روسیه به اوکراین چگونه طراحی شدند؟
سناریوی سوم: جنگ فرسایشی
تحقق این سناریو، همه جهان را درگیر خواهد کرد و محتمل است که هر لحظه، جرقه این جنگ دامنگیر دیگر نقاط جهان شود که در آن صورت سرنوشت هیتلر برای پوتین محتملتر است تا آمریکا و اروپا.
متاسفانه آسیبپذیرترین نقطه جهان در هر سه سناریو ایران است و از از بخت بد روزگار جغرافیای سیاسی و راهبردی، ایران را در کانون همه کشمکشهای جهانی قرار داده است. در این شرایط برای جمهوری اسلامی ایران، حفظ نظام از اوجب واجبات است و باید به شدت مراقبت کنیم و به تعبیر فرمایش امیر مؤمنان (ع) همانند بچه شتر دو ساله باشیم (ولاظهر فیرکب ولا ضرع فیحلب) نه پشتی برای سواری دادن داشته باشیم ونه پستان شیر ده؛ و ایران بار دیگر (همانند پهلوی اول) پل پیروزی آمریکا وغرب و .... نشود.
اگر سناریوی اول محقق شود، روسیه به ایران بهعنوان یک برگ بازی با غرب نیاز دارد؛ اما برگ برندهاش اسرائیل است که علیالقاعده برای تضمین موفقیت کارت بازی روسیه با غرب، ایران نخواهد بود؛ بلکه ایران کارت معامله با اسرائیل است. خوشبختانه از لحاظ راهبردی، مهمترین نقطه اختلاف امریکا و اسرائیل همین موضوع است و آمریکا و اروپا هرگز چنین اختیاری را به اسرائیل نخواهند داد.
در حال حاضر ایران از بهرهبردن از چنین امتیازی ناتوان است. (درحالی که ایران میتواند در این شرایط بهرهبرداری حداکثری از دوطرف داشته باشد)؛ چون بیش از اینکه به منافع ملی از نگاه کلان و راهبردی بیاندیشیم، در حال سفت کردن کمربند حفظ قدرت و ایستادگی روی شعارهایی هستیم که زمان مصرف آنها، خیلی وقت پیش گذشته است.
اما اگر سناریوی دوم تحقق یابد، بیشترین آسیب را خواهیم دید؛ چون تحت فشار همزمان روسیه، غرب و اسرائیل قرار میگیریم و کشور چون گوشت قربانی بهدنبال راه فرار از دست شکارچیان درنده خواهد بود. واقعا این یک هشدار جدی به مسئولین دفاعی، امنیتی، نظامی و دیپلماسی ایران است که این سه کشور، ایران را به این نقطه خطرناک دلالت ندهند. در چنین شرایطی، تصمیم گیری برای کسانی که تجربه دیپلماسی پیچیده و بازی با کارت منافع ملی و موقعیت سیاسی و انعطاف و تبادل را ندارند، بسیار سخت است.
سناریوی سوم نیز همچون سناریوی دوم است؛ کمی با این تفاوت که در آن صورت ما بهسختی میتوانیم بیطرف بمانیم و خواهناخواه به منازعهای کشیده میشویم که نقشی در مدیریت آن نخواهیم داشت.
اکنون با همه این اوصاف، کاری که میتواند در اولویت سیاست خارجی ما باشد، ابتدا برحذر بودن از همراهی و همرایی با ادامه جنگ است و دوم، تفهیم این موضوع به دو سوی جبهه منازعه که ایران سیاستی فعال مبتنی بر تحقق صلح و ثبات دارد و از این موضع اصولی، پیروی میکند.
سومین نکته ضروری، پایان دادن به اظهارنظرهای غیرکارشناسی افراد غیرمسئول و ارائه یک حرف واحد از سوی مسئولان و طلب کمک از کارشناسان و رسانههاست. و شاید مهمترین و آخرین کاری که باید کرد، داشتن طرح و برنامهای منسجم برای روبهرو شدن بااین سناریوهاست.