رویداد۲۴ علیرضا مکی: شب گذشته نیروهای آذربایجان بار دیگر نیروهای ارمنستان را در طول خطوط تماس در امتداد گذرگاه زنگزور یا استان سیونیک ارمنستان زیر آتشبار توپخانهای خود گرفتند. این اتفاق درست کمتر از یک ماه از درگیری گذشته دو طرف بر سر گذرگاه لاچین و عقبنشینی نیروهای ارمنی از این گذرگاه مهم و در نتیجه قطع دسترسی ارمنستان به منطقه خود مختار قره باغ در قلب جمهوری آذربایجان رخ داده است. ارمنستان مدعی است که طی این حملات تا کنون ۴۹ نیرو نظامی خود را از دست داده است.
در پی نبرد دوم قره باغ در سال ۲۰۲۰ که به عقبنشینی گسترده نیروهای ارمنی از مناطق اشغال شده در طی جنگ اول قره باغ طی دهه ۹۰ میلادی منجر شد مشخص بود که توزان قدرت نظامی در منطقه دچار تغییرات بنیادی شده است. مهمترین این تغییرات را میتوان حضور و دخالت مستقیم ترکیه طی نبرد به نفع آذربایجان و بازسازی ارتش این کشور توسط ترکیه و تجهیز آن توسط اسرائیل دانست.
از سوی دیگر روسیه به عنوان داعیهدار داوری نهایی حل اختلافات منطقهای در قفقاز، طی نبرد دوم قره باغ نتوانست حرکت نظامی یا دیپلماتیک موثری را در جهت مدیریت اختلافات به انجام برساند. این در حالی است که طی سه دهه زمان بین نبردهای اول و دوم قره باغ، گروه تماس بینالمللی موسوم به «گروه مینسک» متشکل از روسیه، ایالات متحده آمریکا، فرانسه و سازمان ملل نتوانتسند به توافقی پایدار در مورد مسائل مورد مناقشه دست پیدا کنند و حتی آذربایجان نیز اقدامات خود را منطبق بر چهار قطعنامه پیشین شورای امنیت سازمان ملل متحد شامل قطعنامههای ۸۲۲، ۸۵۳، ۸۷۴ و ۸۸۴ میداند که خواهان تخلیه مناطق متعلق به جمهوری آذربایجان از سوی نیروهای ارمنی و استفاده از نفوذ دولت ارمنستان جهت پایبندی اداره خودمختار منطقه قره باغ (به قول ارامنه جمهوری ارتساخ) به قطعنامههای سازمان ملل بود.
بیشتر بخوانید: ادامه بحران بر سر گذرگاه لاچین / چرا درگیری آذربایجان و ارمنستان برای ایران مهم است؟
مسئولیت اولیه تعیین ترتیبات برقراری آتشبس بین دو طرف بر عهده گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا به ریاست مشترک فرانسه و روسیه بود که در نهایت با عدم توانایی یا عدم وجود اراده برای حل این مسئله، آذربایجان با استفاده از قوای نظامی دست به تغییر وضعیت موجود منطقه زد؛ امری که در نهایت با تغییر توازن قدرت در منطقه عملا کار گروه مینسک را پایان یافته اعلام کرد.
در این زمینه طی اعلامیهای که یک هفته بعد از برقراری آتشبس در سال ۲۰۲۰ میان وزرای خارجه روسیه و آذربایجان صادر شد، عملا پایان کار «گروه مینسک» اعلام شد و روسیه ایگور خواییف نماینده ویژه خود را نه به عنوان نماینده گروه مینسک بلکه به عنوان نماینده ویژه روسیه در پرونده آتشبس آذربایجان و ارمنستان معرفی کرد. این در حالی است که فرانسه نیز بریس راکفل نماینده خود را چندی پیش به عنوان نماینده ویژه فرانسه در قالب برنامه مشارکت شرقی اتحادیه اروپای راهی ایروان کرده بود.
در پی جنگ سال ۲۰۲۰ طی مذاکرات صلح دو طرف که در بروکسل با میانجیگری دولتهای آمریکا و اتحادیه اروپا رخ داد نیز سعی شد حضور و نقش روسیه در بحران قره باغ نادیده گرفته شود. به عبارت سادهتر اعضای شرقی و غربی گروه مینسک در نتیجه فروپاشی گروه تماس در تلاش هستند مذاکرات دو جانبه میان آذربایجان و ارمنستان را نه از طریق گروه تماس بلکه از طریق روابط دو جانبه و سه جانبه میان روسیه، آذربجیان و ارمستان از سویی و از سوی دیگر مذاکرات سه جانبه میان اتحادیه اروپا، آذربایجان و ارمنستان پی گیری کنند.
به گزارش رویداد۲۴ از جمله نتایج راهبردی این جنگ حضور مستقیم نیروهای ترک در همراهی با نیروهای حافظ صلح روس در طول خطوط تماس بوده است. به عبارت دیگر برای اولین بار ترکیه به عنوان یکی از اعضا ناتو در مشارکت با نیروهای روس در منطقه به عنوان حیات خلوت روسیه در امر صلحسازی و حفظ صلح سهیم شده است. این در حالی است که ترکیه و اسرائیل با کمکهای مستقیم و غیر مستقیم خود در طول سالهای گذشته عملا توازن نظامی موجود در منطقه را به هم زدهاند و امروز جمهوری آذربایجان اعتماد به نفس بیشتری برای پیشبرد برنامههای خود پیدا کرده است.
اما هدف آذربایجان از حملات اخیر چیست و چه تاثیراتی بر روی منابع بلندمدت جمهوری اسلامی ایران در منطقه خواهد داشت؟ باید دانست که امروز جمهوری آذربایجان در برابر ایران و ارمنستان خود را دچار حصر ژئوپلیتیک میداند. چرا که همگرایی آذربایجان با نهادهای غربی، اسرائیل و ترکیه یعنی ساختارهای منطقهای رقیب علائق امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران و نیز اهداف این کشور در رابطه با مناطق شمال غربی ایران این کشور را دچار مسائل پیچیدهای کرده است.
از سوی دیگر جدایی نخجوان از خاک اصلی جمهوری آذربایجان و نیاز آذربایجان به عبور از خاک ایران یا ارمستان برای دسترسی به این منطقه بر این ضعف افزوده است. این در حالی است که آذربایجان به عنوان تامین کننده بزرگ انرژی در اقتصاد جهانی نیازمند دسترسی مستقیم به دریاهای آزاد است زیرا با توجه به طبیعت روابط این کشور با جمهوری اسلامی ایران، اسرائیل و نهادهای غربی، مسیر جنوبی برای آنها چندان منطقی نیست.
از سوی دیگر دالان زنگزور یا همان استان سیونیک ارمنستان که بین خاک اصلی آذربایجان و جمهوری نخجوان قرار گرفته و طی جنگهای دهه ۹۰ میلادی بخشی از ان به خاک ارمنستان منضم شد، میتواند آذربایجان را از «حبس استراتژیک» رها کرده و با اتصال زمینی دو سوی مرز، آذربایجان را از ایران بینیاز کند. از این رو به نظر میرسد هدف اولیه و نهایی آذربایجان از اقدامات نظامی خود طی دو سال گذشته، قطع مرز زمینی ایران و ارمنستان و دسترسی مستقیم به نخجوان از طریق نوار جنوبی استان سیونیک یا کریدور زنگزور است.
در بیان اهمیت این مسئله برای جمهوری اسلامی ایران باید توجه داشت که در صورت اتصال زمینی آذربایجان به نخجوان و تصرف نوار جنوبی زنگزور -در حالت خوش بینانه- یا تصرف کل دالان زنگزور ضمن قطع دسترسی ایران به ارمنستان و نیز به قفقاز جنوبی از طریق کریدور ارمنستان ارتباط جمهوری اسلامی ایران با قفقاز صرفا از طریق ترکیه و آذربایجان تحقق خواهد یافت. این در حالی است که کریدور شمالی – جنوبی ایران به منظور رسیدن به روسیه از طریق ارمنستان عملا منتفی خواهد شد.
تجارت سالانه ۴۰۰ میلیون دلاری جمهوری اسلامی ایران با منطقه قفقاز نیازمند یک مسیر آزاد به منظور توسعه تجارت و گسترش ژئوپلیتیک دسترسی خود در رقابت با ترکیه است. به عبارت دیگر آذربایجان و ترکیه در صورت موفقیت در این عملیات با یک تیر دو نشان خواهند زد. از سویی با قطع ارتباط ایران و ارمنستان، موقعیت هر دو را در منطقه تضعیف خواهند کرد و از سویی با برقراری مسیر زمینی بین نخجوان و آذربایجان، اهرم فشار تهران و ایروان روی باکو عملا منتفی خواهد شد؛ در این حالت با سیاست تهاجمی که آذربایجان در پیش گرفته، میتواند خطراتی متوجه مناطق داخلی ایران و نیز جمهوری قره باغ آذربایجان باشد.
ترکیه نیز از این وضعیت به منظور اتصال مستقیم به دریای خزر و منابع انرژی این دریا در راستای اجرای استراتژی هاب منطقهای انرژی بهره خواهد برد تا ترکیه را تبدیل به چهارراه انتقال منابع انرژی در طول مسیرهای دریای سیاه و دریای مدیترانه کند.
همینطور با استقرار آذربایجان در منطقه زنگزور استراتژی «دنیای ترکی» ترکیه به منظور اتصال ژئوپلیتیک کشورهای ترک زبان دو سوی دریای خزر یک گام بزرگ به جلو حرکت میکند. مسئلهای که میتواند در میان تهران را با خطر حضور و نفوذ ترکیه در دو سمت دریای خزر در سمت آسیای میانه و نیز قفقاز جنوبی مواجه کند؛ تمام این اتفاقات در حالی رخ میدهد که با وضعیت فعلی روسیه و درگیری این کشور در اوکراین، عملا دست مسکو برای متعادلسازی معادلات ژئوپلیتیک محدود شده است.
در یک بیان کلی به نظر میرسد که باکو دسترسی به هدف نهایی و غایی خود یعنی دسترسی به نخجوان از طریق تصرف حداقل بخشی از سیونیک را نزدیک و قابل دسترس میداند. این در حالی است که حمایت اسرائیل از راهبرد آذربایجان این کشور را به شریکی غیر قابل جایگزین این کشور در روابط منطقهای خود کرده است.
به نظر میرسد که اسرائیل نیز از این وضعیت خشنود بوده و سعی دارد با استراتژی لبنانی کردن آذربایجان تهدیدهای مشابه تهدیدهای جمهوری اسلامی علیه این کشور را در شمال غربی ایران ساماندهی کند مسئلهای که در کوتاهمدت به نظر میرسد با توجه به عدم درک مناسب از سوی ساختار سیاست خارجی ایران از تحولات قفقاز در سال ۲۰۲۰ شانس تحقق بالایی دارد.
میگفت که وقتی رفتین توی جمع اگه همه با شما مشکل داشتند بدونید که مشکل از شماست
متاسفانه نمیدونم چرا همه با ماها مشکل دارند در جهان
من خیلی از جاها میبینم مینویسند که آذربایجانیها همجنسگرا و ضد شیعه هستند
نه برادر کشور آذربایجان یک کشور مسلمان و شیعه و فکر کنم از ماها بهتر راه امام حسین رو میشناسند
کشور آذربایجان یک کشور مسلمان بامردمانی مهربان هستند
در حالی که ارمنستان که یک کشور ضد اسلام که درمساجد مسلمانها در منطقه قره باغ گراز نگه میداشتند
هر کشور سیاست خودش رو داره
منفعت یک کشور در دوستی با اسرائیل هست یک کشور نفعش در دوستی با ارمنستانه
پس اینها همش سیاست هست
آذربایجانیها اونقدر هم آدمهای بدی نیستند
و فقط حق این رو دارند که به قسمتی از خاکشون که نخجوان باشد دسترسی داشته باشد