صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

دوشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۲ - 2024 January 15
کد خبر: ۳۳۷۳۵۴
تاریخ انتشار: ۰۰:۰۳ - ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۲
تعداد نظرات: ۸ نظر
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد؛

ناسیونالیسم چیست؟

یکی از مفاهیم مورد علاقه جوامع مختلف؛ خصوصا ایرانیان، «ناسیونالیسم» است. عباراتی همچون «نژاد آریایی و ایران باستان و فرهنگ چندهزار ساله» برای بازتولید ناسیونالیسم ساخته شده‌اند. اما ناسیونالیسم چیست و چگونه برای افراد هویتی مبتنی بر وطن می‌سازد و مهمتر اینکه ریشه‌های ناسیونالیسم از کجا نشات گرفته است. رویداد۲۴ در گزارشی به قلم علیرضا نجفی این موضوع را بررسی کرده است.

رویداد۲۴ علیرضا نجفی: «ناسیونالیسم را نباید با میهن‌دوستی خلط کرد. وقتی از میهن‌دوستی حرف می‌زنیم منظورمان دلسپاری به یک مکان خاص و شیوه زندگی ویژه است که فرد آن را دوست دارد، ولی در پی تحمیلش به دیگران نیست. میهن‌دوستی در ذات خود چه به لحاظ نظامی و چه به لحاظ فرهنگی، تدافعی است. از سوی دیگر، اما ملی‌گرایی از تمنای قدرت جدایی ناپذیر است. هدف همیشگی و ماندگار هر فرد ملی‌گرا کسب قدرت بیشتر و اعتبار بیشتر است، نه برای خودش بلکه برای ملت یا واحد مشابه دیگری که او تصمیم گرفته فردیت خود را در آن غرق و محو سازد.» جورج اورول نویسنده انگلیسی

امروزه مفهوم ملت برای ما امری واضح و بدیهی به نظر می‌رسد. ملت امری است که با ایجاد چیز‌های ناملموسی مانند سنت‌های ملی، حافظه تاریخی مشترک، نماد‌های جمعی و سیاست‌های زبانی و فرهنگی ایجاد می‌شود و بخش نرم افزاری حکومت است. هدف از ملت‌سازی، ایجاد نوعی حس همبستگی و هویت ملی است که این هویت بر هویت قومی، قبیله‌ای و زبانی اولویت دارد. برای مثال کسانی که پیش از انقلاب مشروطه هویت جمعی خود را مبتنی بر گروه‌های قومی، مانند ترک و لر و بختیاری درک می‌کردند، پس از انقلاب و با بدل شدن ایران به دولت ملت خود را به عنوان «ایرانی» هویت‌یابی کردند.

هویت ملی در سطح دولتی توسط آموزش و پرورش، رسانه‌های جمعی، سیاست‌های زبانی و مذهبی [که در بسیاری از مواقع خشونت بار اعمال می‌شوند] ساخته می‌شود. اما همچنین می‌تواند فرایندی از پایین به بالا نیز داشته باشد و در آثار شعرا، فلاسفه و نویسندگان و هنرمندان برساخته شود. برای مثال آنطور که ضیا ابراهیمی در کتاب «پیدایش ناسیونالیسم ایرانی» نشان داده، «ملی‌گرایی ایرانی در قرن نوزدهم توسط روشنفکرانی، چون آخوندزاده و طالبوف برساخته شد» که در مطلبی جداگانه به آن خواهیم پرداخت.

ملت‌سازی دارای مزایایی چون از بین بردن نزاع قبایل و گروه‌های قومی و مذهبی است چراکه با تشکیل هویت ملی، گروه‌های مختلف هویت ملی را بر قوم و قبیله خود برتری می‌دهند و با انسان‌های دیگر همکاری و همزیستی می‌کنند. اما معایب ملت‌سازی نیز کم نیستند.

خشونت و ناسیونالیسم

فرانسیس فوکویاما در کتاب نظم و زوال سیاسی می‌نویسد: «ملت‌سازی نقش بسیار مهمی در موفقیت دولت سازی دارد، زیرا حامل معنای اصلی دولت است: دولت در مقام سازماندهی‌کننده خشونت مشروع مرتبا از شهروندانش می‌خواهد به خاطر دولت جانشان را در خطر بیندازند و اگر شهروندان احساس کنند دولت لیاقت این فداکاری را ندارد، هرگز مایل به چنین کاری نیستند. از طرف دیگر اگر دولت ملتی بر اساس قرارداد اجتماعی عمل کند و شهروندان احساس کنند با حکومتی مشروع مواجه هستند که کارایی دارد و احساسات وطن‌دوستانه را تقویت می‌کند، ثبات سیاسی و اجتماعی کشور به حد زیادی افزایش می‌یابد. اما هویت ملی به همان میزان خطرناک نیز هست چرا که اغلب با تکیه بر اصولی، چون زبان و مذهب، لاجرم بخشی از مردم را جذب و بخش دیگر را سرکوب می‌کند.»

می‌بینیم که ملت‌سازی همواره بر سطحی از خشونت استوار است و در نسخه‌های افراطی آن مانند دولت ناسیونال سوسیالیست هیتلر، اساسا هویت ملی مهلک و خطرناک است. در واقع هویت ملی معمولا در تقابل با گروه‌ها و ملل دیگر شکل می‌گیرد و تداوم منازعات دامن می‌زند. در بسیاری از موارد، انسجام ملی خود را در قالب تجاوز به کشور‌های خارجی نشان می‌دهد و در موارد دیگر با سرکوب گروه‌های اتنیکی و مذهبی در داخل کشور.

«ارنست گلنر» معروف‌ترین محقق در زمینه ناسیونالیسم، ادعا می‌کند «ناسیونالیسم شکل خاصی از هویت ملی است که اولین بار در جریان انقلاب کبیر فرانسه مطرح شد. بر اساس دیدگاه ناسیونالیستی، مرز‌های سیاسی دولت باید با مرز فرهنگی، که در وهله نخست با زبان و فرهنگ مشترک معین می‌شود، یکی باشند.»


بیشتر بخوانید: میهن پرستی چگونه ایجاد می‌شود و چگونه از بین می‌رود؟


همانطور که فوکویاما در کتاب «هویت» خود نشان می‌دهد، برای فهم ماندگاری و اهمیت ناسیونالیسم باید مساله هویت را درک کنیم. هویت فردی یک انسان می‌تواند بر اساس ملیت، قومیت، نژاد، فرهنگ، مذهب، جنسیت، تمایلات جنسی و دیگر مفاهیمی که اجتماعات انسانی را می‌سازد تعریف شود.

«چارلز تیلور» فیلسوف معروف کانادایی در کتاب سرچشمه‌های خود، شکل‌گیری هویت مدرن با وام گرفتن از هگل خاطرنشان می‌کند که «مساله هویت اساسا امری سیاسی است چرا که در آن مطالبه شناسایی وجود دارد. انسان‌ها علاوه بر نیاز‌های مادی مانند غذاو مسکن، به یک معنا، هویت و هدفی برای ادامه دادن زندگی شان نیاز دارند. آن‌ها می‌خواهند توسط دیگران به رسمیت شناخته شوند و هویت اصیل خود را داشته باشند. هویت نیز با تفاوت معنا پیدا می‌کند. اگر همگان یکسان و مشابه باشند دیگر هویت و اصالت فردی معنا ندارد. از طرف دیگر اگر اگر همه متفاوت باشند نیز هویت بی‌معنا می‌شود چرا که هویت اساسا یک مساله جمعی است. بنابرین انسان‌ها علاوه بر کرامت و شان برابر، خواهان هویت و تفاوت نیز هستند. به همین دلیل دولت ملت‌ها نشانه‌هایی برای تمایز و شناسایی، مانند پرچم، سرود ملی و عضویت در سازمان‌های بین المللی دارند. ملت‌ها خواهان رسوم و ویژگی‌های جمعی خود، در یک کلام، هویت نمادین خود هستند.»

ارنست گلنر و بندیکت اندرسون بزرگترین محققان در زمینه ناسیونالیسم هستند. آن‌ها معتقدند در جهان پیشامدرن اساسا نیازی به ناسیونالیسم نبود چرا که انسان‌ها خود را به‌واسطه قبایل و مذاهب مختلف هویت‌یابی می‌کردند و تقسیم کار نیز آنقدر گسترده نبود که گروه‌های مختلف، برای همکاری و تحرک اجتماعی، نیاز به هویتی فراتر از قوم و مذهب داشته باشند.

دلایل شکل گیری ناسیونالیسم

با ظهور جهان مدرن و به‌ویژه صنعت چاپ همه چیز دگرگون شد. صنعت چاپ انحصار تولید کتاب و متن را از دست کلیسا خارج کرد و خواندن و نوشتن به زبان‌های محلی رایج شد. پیش از آن بیشتر مکتوبات به زبان لاتین بودند، اما با ظهور صنعت چاپ و اصلاحات دینی زبان‌های محلی قوت گرفتند. همچنین گسترش روزنامه‌ها باعث شد مردمی که تا پیش از آن روستای خود را ترک نکرده بودند خود را در پیوند با مردمان دیگر ببینند و به زبانی مشترک درباره مسائل انسانی مطلب بخوانند. مردم با استفاده از زبان کشور خود و تولید کتاب و روزنامه به درکی جمعی از خود رسیدند که زبان در مرکز آن بود. اندرسن این دقیقه تاریخی را تولد یک «اجتماع تصویری» می‌نامد. مدرن شدن ابزار تولید و نیاز به هویتی فراتر از طبقات و مذاهب محدود، باعث ایجاد ناسیونالیسمی شد که در آن فرهنگ زبان محور منبع اصلی انسجام اجتماعی و همکاری انسان‌ها با یکدیگر بود.

وحدت زبانی با برجسته کردن زبان کشور‌های مختلف به‌جای لاتین و گویش‌های بومی، اصل و اساس ناسیونالیسم اولیه بود. برای مثال آن‌طور که فوکویاما گزارش می‌کند، «در دهه ۱۸۶۰ یک چهارم جمعیت فرانسه اصلا نمی‌توانستند به زبان فرانسوی صحبت کنند و برای یک چهارم دیگر نیز فرانسه زبان دوم حساب می‌شد. در آن زمان نه چندان دور زبان فرانسه امروزی فقط در میان نخبگان و نجبای پاریس رایج بود و دهقانان و طبقات دیگر به زبان‌های محلی مانند فلمیش و پرونشال صحبت می‌کردند. اما با گسترش سرمایه‌داری افراد برای یافتن شغل و ارتقای منزلت اجتماعی به زبان فرانسوی نیاز پیدا کردند و گویش و نوشتن به این زبان هر روز بیشتر شد. توسعه صنعتی عامل وحدت زبانی نیروی کاری بود که هرکدام با زبان‌های مختلف به شهر مهاجرت کرده بودند.»

شهرنشینی و تغییر دنیای بکر و دست‌نخورده روستا به محیط پیچیده و متنوع شهری، علاوه بر مساله زبان به مساله هویت نیز دامن زد. این تغییر را به زبان جامعه‌شناسانه می‌توان تغییر از «گماینشافت» به «گزلشافت» [تغییر اجتماع به جامعه] تعبیر کرد. فردی که از روستا به شهر می‌آمد دیگر در سیطره خانواده و دوستان نبود و انتخاب‌های فراوانی برای تعیین شیوه زندگی خود داشت. در اینجا مساله «من کیستم؟» مطرح می‌شود و فرد دچار بحران هویت خواهد شد. ملی‌گرایی تا حدی این بحران هویت را برطرف می‌کند و فرد هویت خود را در ملیت خود می‌یابد.

اگر بخواهیم به دیدگاه «گلنر» بسنده کنیم ظهور ملی‌گرایی در کشور‌های توسعه‌نیافته، مانند ایران را نمی‌توانیم توضیح دهیم. همانطور که فوکویاما نشان می‌دهد، در جوامع غیرصنعتی استعمار و تاثیر آن بر نخبگان باعث ایجاد شهرنشینی شد نه فرایند صنعتی شدن. در کشورهایی چون کشور ما منابع ناسیونالیسم متفاوت از ناسیونالیسم اروپایی بود.

ظهور نخبگان مدرنیست در کشور‌های توسعه نیافته در قرن نوزدهم به اوج رسید. این نخبگان از طرفی می‌خواستند جذب قدرت استعماری شوند و خود را با ارزش‌های جهان جدید تطبیق دهند و از طرف دیگر حس عقب‌ماندگی باعث نوعی گفتمان «بازگشت به خویشتن» شد تا عقب‌ماندگی و تحقیر تاریخی خود را در برابر اروپا و استعمار جبران کند.

روشنفکران جهان سوم به تبع اروپا ایده‌های مرتبط با هویت ملی را در آثار خود به کار گرفتند و خواستار هویت و کرامت بومی خود شدند. البته فرایند صنعتی شدن و شهرنشینی نیز بعد‌ها و در قرن بیستم به مساله ناسیونالیسم در این کشور‌ها دامن زد.

ریشه ناسیونالیسم اروپایی

اگرچه ناسیونالیسم باعث پیشرفت و بازتعریف همکاری بین انسان‌ها شد، اما نقاط تیره بسیاری نیز داشت. ریشه ناسیونالیسم اروپایی در آلمان بود. مارتین لوتر برای مبارزه با کلیسای کاتولیک کتاب مقدس را به زبان آلمانی ترجمه کرد تا مردم از کشیش‌ها بی‌نیاز شوند. بدین ترتیب جنبش اصلاح دین تقویت زبان‌های بومی را در دستور کار قرار دادند و این زبان‌ها با لاتینی رقابت کردند.

متفکران رمانتیک آلمانی تغییری بنیادین در مفهوم ملت ایجاد کردند. در متفکرانی، چون «هردر» و «فیشته» ملیت را نوعی روح فرهنگی تعریف کردند و توضیح دادند که این روح کلی فرهنگ در هر منطقه‌ای بر اساس جغرافیا، شیوه زندگی، زبان و مذهب ساخته می‌شود. «هردر» استدلال می‌کرد که هر ملتی یک روح ملی دارد که خود را در اسطوره‌ها، حماسه‌ها، باورها، خاطرات جمعی و تولیدات هنری نشان می‌دهد.

اما پیامد این نوع از ناسیونالیسم هولناک بود. نتیجه سخن هردر این بود که ملت‌ها نه برساخته‌های تاریخی که واحد‌های طبیعی هستند و ریشه در دوران باستان دارند. به این ترتیب در آلمان قرن نوزدهم احیای اسطوره‌های باستانی قوم ژرمن شدت گرفت و مفهوم ملت از یک واحد فرهنگی به مفهوم نژاد تسری یافت.

انواع ناسیونالیسم

متفکران رمانتیک آلمانی با آن نوع از برابری که در عصر روشنگری مطرح شده بود مشکل داشتند و بر تفاوت انسان‌ها و اجتماعات بشری تاکید می‌گذاشتند. آن‌ها تاکید می‌کردند که ملت آلمان از نژاد آریایی هستند و با اقوام سامی، یعنی یهودی‌ها، تفاوت دارند. تفاوت زبانی بین زبان‌های هندواروپایی، مانند زبان آلمانی و فارسی و زبان‌های سامی، مانند عربی و عبری در قرن نوزدهم بدل به تفاوت نژادی شد و آلمانی‌ها نوعی از ناسیونالیسم متخاصم و سلطه‌جو را به‌وجود آوردند که بر اساس مفهوم نژاد و در تقابل با انسان‌ها و جوامع دیگر تعریف می‌شد. 


بیشتر بخوانید: مدرن‌سازی با گفتمان بازگشت به خاک مقدس/ ایده روسیه مقدس از کجا آمده است؟


به گزارش رویداد۲۴ تجلی این نوع از ناسیونالیسم را در رایش سوم و حکمومت آدولف هیتلر می‌توان دید. ناسیونالیسم ستیزه‌جو در اغلب جنگ‌ها و نسل‌کشی‌های قرن بیستم حضور دارد، از نسل‌کشی ارامنه توسط عثمانی‌ها تا پان اسلاویسم تزار‌های روسیه، همه جا می‌توان آثار ناخوشایند ناسیونالیسم را دید. به همین دلیل بسیاری از متفکران سیاسی در جهان پس از جنگ جهانی دوم منتقد ناسیونالیسم و جنبش‌های ناسیونالیستی شدند.

از طرف دیگر همانطور که اشاره شد هویت فردی و همکاری جمعی نیز یکی از ضروریات زندگی بشر است و این مساله را می‌توان در شکست جنبش‌های رقیب ناسیونالیسم، یعنی جنبش‌های انترناسیونالیستی مشاهده کرد. حتی در شوروی دوران استالین نیز که تمام تلاش حکومت از بین بردن ناسیونالیسم و دیگر تمایزات و مفاهیم بورژوایی بود، مفهوم روس بودن و افتخار ملت روس وجود داشت و حتی خود حکومت برای مقابله با آلمان‌ها مجبور به تقویت آن شد. بنابرین نه می‌توان ناسیونالیسم را طرد کرد و نه کاملا پذیرفت.

متفکران فلسفه سیاسی در دهه‌های اخیر این مشکل را با تمایز نهادن میان دو مفهوم ناسیونالیسم و میهن‌دوستی حل کرده‌اند. برای مثال «مائوریتسیو ویرولی» در کتاب «برای عشق به میهن»، ناسیونالیسم را به‌دقت از میهن‌دوستی متمایز کرده و از نوعی «میهن‌دوستی جمهوری‌خواهانه» و «شهروندمحور» دفاع می‌کند. در حالی که ناسیونالیسم مفهومی انتزاعی و نوعی ایدئولوژی «ستیزه‌جو» است که خود را در تمایز با دیگر ملت‌ها تعریف می‌کند، میهن‌دوستی عبارت است از حس و عاطفه‌ای که مردم برای کشورشان احساس می‌کنند؛ کشور نه به معنای خاک مادری بلکه به معنای اجتماعی از نفوس آزاد که برای خیر مشترک کنار هم زندگی می‌کنند.

وطن‌پرستی جمهوری‌خواهانه رو به سوی کسب احترام برای مردم سرزمینش و در مقیاسی بزرگتر برای تمام انسان دارد. ملی‌گرایی در حسرت و جستجوی تفاخری است که به سبب برخورداری اعضایش از زبان یا نژادی خاص، خود را سزاوار آن می‌داند. آن‌چه یک «ملی‌گرا» را به جنبش وا‌می‌دارد، تصویری آرمانی از «استیلای نژاد و زبان و فرهنگ» او بر جهان است؛ تصویری باشکوه، اما عمدتاً در تناقض با آزادی نوع بشر. در مقابل آنچه «وطن‌پرست جمهوری‌خواه» را به حرکت وامی‌دارد نه یک حسرت تاریخی یا جستجوی افتخاری ازدست‌رفته که نوعی نگرانی است؛ نگرانی برای از دست رفتن آزادی. وطن‌پرست جمهوری‌خواه ضعف و کاستی را می‌بیند و همین محرک او برای به میدان آمدن البته برای حفظ یا جستجوی آزادی است.

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۸
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۷
ناشناس
۱۷:۲۸ - ۱۴۰۲/۰۲/۲۹
این مطالبتون خیلی خوبن.پرینت گرفتمشون و دارم آرشیو می‌کنم
پاسخ ها
رویداد24
۱۴:۱۹ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۷
ممنون از حسن نظر شما
اگر ایده‌ای دارید و فکر میکنید درباره مطالبی باید بپردازیم، حتما بگید. مشتاقانه بررسی و اعمال میکنیم.
با احترام رویداد24
ناشناس
۱۶:۳۴ - ۱۴۰۲/۰۲/۲۱
ناسیونالیسم اسم جدید ، نژاد پرستی است، مثل همان ربا که امروز اسم رو گذاشتن سود بانکی
ناشناس
۰۹:۳۲ - ۱۴۰۲/۰۲/۲۱
با مطرح شدن مفاهیم جهان وطنی و دهکده جهانی و تعابیر مشابه و گرایش مردم به این مفاهیم دیگر جایی برای مفهوم قدیمی ناسیونالیسم علی الخصوص در کشورهای مهاجر فرصت مانند کشور ما باقی نمانده است.
ولی این مفهوم هنوز برای کشور پیشرفته صنعتی و مهاجر پذیر کارکرد دارد!
ناشناس
۰۹:۳۱ - ۱۴۰۲/۰۲/۲۱
الان وقت ندارم، بعدا می خونمت
ناشناس
۰۶:۳۷ - ۱۴۰۲/۰۲/۲۱
ناسیونالیسم همان چیزی است که برای عربها و یهودی ها، واجب و ملی گرایی برداشت می شود و برای ایرانی ها و اروپایی ها حرام و نژادپرستی برداشت می شود.
ناشناس
۰۱:۳۰ - ۱۴۰۲/۰۲/۲۱
ناسیونالیسم پیکارجو شاهی باعث جدایی بخشهای بزرگ از کشور در طول تاریخ شد
ناشناس
۰۰:۱۰ - ۱۴۰۲/۰۲/۲۱
آفرین
نظرات شما