رویداد۲۴ علیرضا نجفی: عراق نیز مانند اغلب کشورهای خاورمیانه دهههاست درگیر خشونت و آشوب است و این وضعیت به دلیل فقدان نهادهای مدنی و سیاسی و در نتیجه تسخیر تمامیت قدرت توسط «نیروهای نظامی» است. از سال ۱۹۵۸ که نظام پادشاهی در عراق توسط کودتای ارتش سقوط کرد، این کشور دچار خشونت و بحرانهای بیسابقهای شد که نقطه اوج آن را میتوان دوران استبداد صدام حسین دانست.
در کودتای ۱۹۵۸ گروهی از افسران ارتش که خود را «افسران آزاد» مینامیدند به قصر پادشاهی حمله کردند و ملک فیصل دوم آخرین پادشاه عراق را به همراه خانوادهاش به قتل رساندند. افسران ارتش در این حمله کودکان را سلاخی کرده و به زنان تجاوز کردند. سپس به دستور فرمانده ارتش تمام ساکنان و کارکنان کاخ را کشتند.
این کودتا تحت تاثیر جنبش «پانعربیسم» رخ میداد و محرک اصلی آن موفقیت جمال عبدالناصر در بیرون راندن نیروهای فرانسوی از کانال سوئز در مصر بود. حس غرور و افتخاری که از این موفقیت حاصل شده بود، به موج ناسیونالیسم عربی دامن زد و رقابت برای رسیدن به «رهبری جهان عرب» آغاز شد.
پس از قتل پادشاه حکومت عراق به جمهوری تغییر کرد و «ژنرال عبدالکریم قاسم» با ائتلاف احزاب چپ به قدرت رسید. اما در سال ۱۹۶۳ دوباره کودتا شد و «عبدالسلام عارف» به کمک حزب بعث عراق طی کودتایی خونین ژنرال قاسم را به قتل رساند و حکومت عراق را به دست گرفت؛ ژنرال عارف نیز خود پس از مدتی به مخالفت با حزب بعث پرداخت و در صانحه مشکوک هوایی درگذشت. پس از مرگ عبدالسلام برادرش «عبدالرحمن عارف» زمام قدرت را در دست گرفت و سرانجام در سال ۱۹۶۸ (۱۳۴۷ هجری) حزب بعث در دومین کودتای خود، دولت عارف را سرنگون کرد و «حسن البکر» با تشکیل شورای فرماندهی انقلاب، قدرت را به دست گرفت.
حسن البکر تا سال ۱۹۷۹ در قدرت بود اما در سالهای پایانی حکومتش عملا قدرت را به دست صدام حسین سپرده بود. صدام حسین از اواسط دهه پنجاه وارد حزب بعث شده و بهواسطه تاثیر «خیرالله طفاح» دایی خود که از اعضای بلندپایه حزب بعث بود مراتب ترقی را به سرعت طی کرده بود.
در دوران عبدالرحمان عارف، صدام حسین مدتی زندانی شد، اما پس سقوط عارف از زندان آزاد شد و بدل به یکی از رهبران حزب بعث عراق گشت. صدام حسین که در چنین فضای خشن و پرالتهابی رشد کرده بود، از همان ابتدا شدیدا تحت تاثیر «پانعربیسم» ناصر بود و سودای رهبری جهان عرب را در ذهن داشت. عقاید پانعربیستی وی که عمدتا متاثر از عقاید دایی خود بود، بر مبنای ضدیت با یهودیان و ایرانیها و برتری دادن به نژاد عرب بود.
صدام با چنین ایدئولوژی و پیشینه خطرناکی وارد دولت البکر شد و البکر وی را به عنوان معاون رئیس جمهور منصوب کرد. کهولت سن البکر وی را هر روز از مناسبات عینی سیاست دورتر میکرد و صدام حسین بیشتر از پیش نهادهای قدرت را به چنگ خود میگرفت.
مطالبی دیگر برای مطالعه بیشتر
سفر فرح پهلوی به عراق و دیدار با صدام حسین
شروط ایران برای پایان جنگ با عراق
آغاز جنگ ایران و عراق با حمله رژیم بعث
مذاکره شاه و صدام در حاشیه نشست اوپک در الجزایر
عاقبت دیکتاتور عراق؛ کشیدن سر مجسمه صدام در خیابان
به گزارش رویداد۲۴ در سال ۱۹۷۹ البکر و حافظ اسد تصمیم گرفتند احزاب بعث سوریه و عراق را متحد کنند و حافظ اسد نیز معاون حزب باشد اما با این تصیم صدام حسین و اطرافیانش احساس خطر کردند چراکه نتیجه این اقدام کاهش قدرت صدام حسین بود. در همین اثنا صدام حسین برای حفظ قدرت خود دست به کار شد و البکر را که در بستر بیماری بود وادار به استعفا کرد. البکر در بیانیهای رسما اعلام کرد که ریاست جمهوری و ریاست شورای فرماندهی انقلاب را به «رفیق صدام حسین» منتقل میکند؛ امری که باعث اعتراض تعدادی از اعضای حزب بعث عراق بهویژه «محی عبدالحسین» شد.
صدام حسین به این ترتیب قدرت را بهدست گرفت و شش روز پس از رسیدن به مقام ریاست جمهوری عراق برنامه بیرحمانهای برای پاکسازی حزب بعث از مخالفان خویش ترتیب داد. وی تصمیم گرفته بود هیچ رحم و شفقتی نسبت به مخالفان خود نشان ندهد و شیوهای که برای پاکسازی حزب انتخاب کرده بود نشانگر مهارت روانشناختی وی در ترور و ایجاد وحشت بود.
او محیالدین عبدالحسین را به زیر سختترین شکنجههای ممکن کشید تا لیستی از منتقدان صدام حسین ارائه کند و نهایتا محیالدین پس از تهدید خانوادهاش به اعدام اسامی ۶۶ نفر از مخالفان صدام حسین که اغلب مخالفتی علنی نکرده بودند بلکه فقط ظن مخالفت آنها با صدام میرفت، ارائه کرد.
صدام حسین همایشی ترتیب داد که «الخلد» نام گرفت و در یک سالن سینمای بزرگ برگزار میشد. صدام که دستور داده بود فیلم همایش را ضبط کرده و در تلویزیون عراق پخش کنند. او با یک سیگار برگ کوبایی پشت تریبون برفت و اعلام کرد دشمنان عراق ستون پنجمی در حزب بعث دارند و تمام اعضای این ستون پنجم دشمن اکنون در سالن حاضر هستند.
صدام در ادامه سخنرانیاش چنین گفت: «در گذشته برای حل مشکلات به حس ششم خود تکیه میکردم. در گذشته با قلبم توطئهها را حس میکردم و اکنون که شواهد بسیاری در دست داریم، بسیاری از رفقا ما را نقد میکنند که چرا کاری جز جمع آوری اطلاعات انجام نمیدهیم. حال به این نتیجه رسیدهام که باید اقدام کنیم و بنابرین افرادی که اسامی آنها را قرائت میکنم برخاسته و سالن را ترک کنند.»
پس از این سخنان، حس رعب و وحشت تمام سالن را پر کرد. افرادی که نام آنها قرائت میشد، باید برخاسته و سوگندنامه حزب را تکرار میکردند: «یک امت عربی، یک پیام مقدس، آزادی و سوسیالیسم.» صدام حسین در ادامه سخنانش اعلام کرد «ما در اینجا نیازی به روشهای استالینی نداریم؛ بلکه به شیوه حزب بعث اقدام خواهیم کرد.» سپس نام ۶۶ نفر را قرائت کرد و هریک از سال خارج شدند.
پس از خروج این افراد، جمع حاضر در سالن به پا خاستند و نسبت به رهبر بلامنازع کشور ادای احترام کردند. آنها فریاد میکشیدند «زنده باد صدام حسین، خداوند صدام را در برابر توطئهگران حفظ کند.» تعدادی نیز گریه کرده فریاد میکشیدند: «جانمان فدایت، زنده باد صدام»
یکی از نمایندگان بلندمرتبه حزب نیز اعلام کرد صدام حسین بسیار دلرحم است چرا که تا کنون با دشمنان داخلی مدارا کرده است! فرد دیگری که در این اجلاس حضور داشت علی شیمیایی بود که با صدای بلند فریاد زد: «شما هر تصمیمی بگیرید از آن پیروی خواهیم کرد چرا که ملت عراق به رهبر خود ایمان دارد.»
عملیات کشتار ۶۶ نفر توسط «برزان التکریتی» برادر ناتنی صدام طراحی شده بود. محکومیان مستقیما به بازداشتگاه منتقل شدند تا همان روز اعدام شوند. اعدام آنها باید توسط دیگر اعضای حزب که از اتهام خیانت تبرئه شده بودند انجام میشد. پس از اتمام اجلاس نمایندگان را به میدان تیر بردند و به هریک تپانچهای دادند تا به همقطاران به اصطلاح خائن خود شلیک کنند.
صدام حسین دوران ریاست جمهوری خود را اینگونه آغاز کرد و در طول دوران زمامداری خود از هیچگونه کشتار و شکنجهای دریغ نکرد. اما این اعمال وی را به هیچیک از اهدافش نرساند؛ او نه رهبر جهان عرب شد، نه موفق به اشغال خاک ایران! همچنین نتوانست اسرائیل و یهودیان را نابود کند.