رویداد۲۴ الهام عندلیب مقدم: «عبیدالله بن زیاد بن ابیه» مشهور به «ابن زیاد» و «ابن مرجانه»، (28 ه.ق - ۶۷ ه.ق) فرمانده نظامی امویان و از عوامل اصلی کشته شدن امام حسین و یارانش در قیام کربلا بود.
پدر عبیدالله بن زیاد، «زیاد بن ابیه»، از سرداران و حکمرانان اموی در کوفه و بصره بود. در نسب زیاد بن ابیه اختلاف است و مشخص نیست پدر او کیست؛ از این رو وی را «ابن ابیه» یعنی پسر پدرش میگفتند. در روایات آمده است زیاد حاصل زنای ابوسفیان با مادرش سمیه بوده است، به همین خاطر معاویه، او را برادر خود میخواند.
زیاد به قساوت و بیرحمی شهرت داشت و معمولا در سرکوب شورشهای مناطق اسلامی از وی استفاده میشد.
مادر عبیدالله بن زیاد، کنیزی به نام «مرجانه» بود که در یعضی منابع، به بدنام و زناکار بودن او تصریح شده است. برخی ابن زیاد را به طعنه به مادرش منسوب کرده و «ابن مرجانه» میگفتند که اشاره به نامشروع بودن عبیدالله دارد. حتی حضرت زینب، پس از انتقال اسرای کربلا به کاخ ابن زیاد در کوفه، او را «ابن مرجانه» مورد خطاب قرار داد.در واقع نسبت دادن وی به مادرش به نوعی توهین به وی حساب می شد.
بیشتر بخوانید:
ابن زیاد نیز مانند پدرش بسیار خشن و بیرحم بود تاجاییکه برخی تاربخ نویسان او را جبار خواندهاند.
از مقامهای حکومتی عبیدالله در جوانی، اطلاعات زیادی در دست نیست؛ ولی به گفته پژوهشگران، در قلمرو حکومتی پدرش زیاد بن ابیه که حاکم کوفه و بصره بود، از امور حکومتی دور نبوده است.
در دوران معاویه، پس از مرگ پدرش زیاد بن ابیه، توسط معاویه به عنوان حاکم خراسان منصوب شد. معاویه در سال ۵۵، ۵۶ یا ۵۷ هجری قمری او را از حکمرانی خراسان عزل و به حکمرانی بصره منصوب کرد.
عبیدالله در بصره، با ناآرامیهایی از سوی خوارج مواجه شد. این ناآرامیها در سال ۵۸ قمری به اوج خود رسید و او سرانجام با خشونت فراوان آنان را سرکوب و افراد بسیاری را کشت.
در سال ۶۰ هجری قمری و پس از مرگ معاویه، یزید قصد داشت عبیدالله را از حکومت بصره عزل کند؛ ولی اوضاع وخیم سیاسی بصره و کوفه اجازه این کار را به او نداد. با شروع قیام امام حسین و اعلام بیعت کوفیان با حسین بن علی، عبیدالله که خشونت او و پدرش در سرکوب جنبشها مشهور بود، با حفظ سمت حاکم کوفه شد.
به گزارش رویداد۲۴ در سال ۶۰ هجری قمری، زمانیکه کوفیان حاضر به بیعت با امام حسین شدند، امام پسر عموی خود «مسلم بن عقیل» را به کوفه فرستاد تا زمینه بیعت را فراهم کند. یزید که از این موضوع آگاه شد عبیدالله ابن زیاد را که در آن زمان حاکم بصره بود، به عنوان حاکم کوفه منصوب و او را مامور دستگیری مسلم کرد. ابن زیاد پس از ورود به کوفه، در یک خطابه، مخالفان حکومت یزید را تهدید کرد و به کسانی که از او پیروی کنند، وعده و و عیدهایی داد.
ابن زیاد پس از مدت کوتاهی با حیله و نیرنگ توانست مخفیگاه مسلم بن عقیل را پیدا کند. آنگاه «هانی بن عروه» که از اصحاب حضرت علی بود و به مسلم در خانهاش پناه داده بود، به عمارت خود دعوت و او را زندانی کرد و کمی بعد نیز مسلم بن عقیل را دستگیر کرد و هر دو را به قتل رساند و سر آنها را نزد یزید فرستاد.
ابن زیاد پس از تهدید کوفیان، «حر بن یزید» را به سوی کاروان امام حسین فرستاد و به او دستور داد تا جلوی ایشان را بگیرد و اجازه ندهد در محلی که دارای آب است، مستقر شوند. سپس «عمر بن سعد بن ابی وقاص» را که در آن زمان به حکومت ری منصوب شده بود، با لشکری نزد امام فرستاد تا یا از امام برای یزید بیعت بگیرد و یا جنگ با امام را آغاز کند. عمر بن سعد سعی کرد ابن زیاد را از این کار منصرف کند، اما عبیدالله ادامه حکومت بر ری را مشروط به مقابله با امام حسین کرد.
عمر بن سعد پس از مذاکره با امام حسین به ابن زیاد خبر داد که حسین بن علی قصد بازگشت دارد و نیازی به جنگ نیست. ابن زیاد ابتدا از این خبر خوشحال شد، ولی «شمر بن ذی الجوشن» او را از پذیرش صلح منصرف کرد. از این رو ابن زیاد در نامهای به عمر بن سعد نوشت که اگر از حسین بیعت گرفت، او را به کوفه بفرستد وگرنه با او بجنگد و اگر حاضر به جنگ با حسین (ع) نیست، فرماندهی سپاه را به شمر بدهد.
پس از شهادت امام حسین، به دستور ابن زیاد خاندان امام را اسیر کردند و به کوفه فرستادند. در کوفه و در مجلسی در عمارت عبیدالله بن زیاد، بین ابن زیاد و حضرت زینب مجادلهای اتفاق افتاد که پاسخهای زینب (س)، تاثیر زیادی بر حاضران در آن جلسه داشت. روایت است در آن جلسه، این زیاد با چوبی به لب و دندان امام حسین میزد و به ایشان توهین میکرد.
پس از مرگ یزید زمانیکه «عبدالله بن زبیر» در مدینه صاحب قدرت شده بود و به دنبال بیعت گرفتن از مردم شام بود، «مروان بن حکم» راهی حجاز شد تا با او بیعت کند، ولی ابن زیاد مروان را از این کار بازداشت و به او قول داد که اگر او خود مدعی خلافت شود، او را حمایت خواهد کرد. مروان قبول کرد و ابن زیاد نیز به سمت دمشق رفت و «ضحاک بن قیس» را که از مردم شهر برای عبدالله ابن زبیر بیعت گرفته بود، فریب داد و از شهر بیرون کرد و برای مروان بیعت گرفت. در جنگ مروانیان با ضحاک بن قیس، که به شکست ضحاک انجامید، ابن زیاد، فرماندهی سواران مروان را بر عهده داشت.
در دوره حکومت مروان، زمانیکه توابین به رهبری «سلیمان بن صرد خزاعی» به خونخواهی امام حسین و یارانش قیام کردند، مروان، ابن زیاد را به مقابله با آنان فرستاد و قول حکومت عراق را به شرط سرکوب آنها داد. وقتی عبیدالله به جزیره رسید، خبر مرگ مروان را به او دادند، ولی او به پیشروی خود ادامه داد.
سرانجام در اواخر جمادی الاول سال ۶۵ قمری جنگ خونینی بین سپاه ابن زیاد و توابین درگرفت که به کشته شدن سلیمان و یارانش انجامید و به این ترتیب قیام توابین سرکوب شد.
پس از سرکوب توابین، ابن زیاد مشغول مطیع کردن شهرهای جزیره بود که پیش از آن با «ابن زبیر» بیعت کرده بودند. در این زمان که مصادف با سال 66 قمری بود، «مختار ثقفی» در عراق علیه امویان و به خونخواهی حسین (ع) قیام کرد، ابن زیاد که از قیام مختار آگاه شد به موصل، که در دست سپاه مختار بود حمله کرد. سپاهیان مختار به سمت تکریت عقبنشینی کرده و مختار را از حمله طرفداران ابن زیاد با خبر کردند. مختار نیز سپاهی را به مقابله فرستاد و سپاهیان ابن زیاد را در ۱۰ ذیحجه ۶۶ شکست داد.
پس از شکست سپاه این زیاد، مختار که به دنبال کشتن ابن زیاد و دیگر عواملی بود که در واقعه کربلا دست داشتند، «ابراهیم بن مالک اشتر» را با سپاهی به مقابله با ابن زیاد فرستاد. در جنگ شدیدی که میان عراقیان و شامیان آغاز شد، ابن زیاد شکست خورد و طبق روایات، در جنگ تن به تن با ابراهیم به هلاکت رسید. سپس سر او را نزد مختار بردند و مختار نیز آن را برای «محمد بن حنفیه» و «علی بن حسین (ع)» و دیگر افراد بنی هاشم فرستاد.
عبیدالله بن زیاد به دلیل نقشی که در واقعه کربلا داشت، یکی از منفورترین شخصیتهای تاریخ اسلام نزد شیعیان است. نام او در چندین زیارتنامه مشهور، از جمله زیارت عاشورا مورد لعن و نفرین قرار گرفته است.