رویداد۲۴ علیرضا نجفی: شاید در نگاه نخست کسی متوجه ربط بحران حمله به سفارت آمریکا و ماجرای گروگانگیری با تضعیف ارتش و سرنوشت جنگ ایران و عراق نشود اما هر دو این ماجراها و پیامدهای آن، تاثیر عمیقی بر مناسبات قدرت و تصمیمات نظامی و سیاسی در ایران داشتند.
ماجرای گروگانگیری باعث انزاوی جهانی ایران شد و تز صدور انقلاب به انزای ایران در منطقه دامن زد. دشمنی با ایالات متحده راه ورود تجهیزات نظامی به کشور را مسدود کرد و احزاب ملی-مذهبی نیز که از همان ابتدای انقلاب بر لغو قراردادهای نظامی تاکید داشتند، قراردادهای نظامی ایران را لغو کرده و بسیاری از قطعات یدکی و تجهیزات نظامی به آمریکا پس فرستادند. اما پیامد مهمتر این اتفاقات پاکسازی و تصفیه ارتش و تضعیف مهمترین سد دفاعی کشور در برابر عراق بود.
پس از انقلاب و بالاگرفتن شعارهای ضد آمریکایی، مهندس بازرگان و شهید چمران برای کاستن از تنشها، با «زبیگنیِف برژینسکی» مشاور امنیت ملی در دولت جیمی کارتر دیدار کردند. بازرگان تاکید میکرد که در شرایط حساس کنونی نباید از صدور انقلاب سخن گفت.
حملات انقلابیون به بازرگان از همین دیدار آغاز شد و نهایتا پس از قطع رابطه ایران و آمریکا، ایالات متحده متمایل به حمایت از عراق شد. این مسئله بسیار مهم بود چرا که به طور سنتی عراق متحد شوروی بود و ابزار جنگی خود را نیز از شوروی خریده بود.
عراق بعد از مصر اولین کشوری بود که با شورروی قرارداد صلح امضا کرد و تا پیش از انقلاب در منطقه خاورمیانه عراق را متحد شوروری و ایران را متحد آمریکا میدانستند. به همین دلیل ایالات متحده تمایلی برای حمایت از صدام نداشت اما بحران گروگانگیری و سرسختی طرف ایرانی برای ستیز با آمریکا، دولتمردان آمریکایی را مصمم به حمایت از صدام کرد. صدام پس از کنفرانس سران عرب و جلب حمایت کشورهای عمارات و عمان، به دیدار برژینسکی رفت و رضایت ایالات متحده را نیز برای حمله به ایران جلب کرد.
پس از حمله به سفارت آمریکا و ماجرای گروگانگیری نیز ایالات متحده تلاش کرد با راهکارهای دیپلماتیک شهروندان خود را آزاد کند. اما به زودی مشخص شد این بحران با دیپلماسی حل نخواهد شد و ایالات متحده عملیاتی نظامی برای آزادسازی گروگانها ترتیب داد. عملیات آزادسازی گروگانهای آمریکایی در روزهای نخست اردیبهشت ماه کلید خورد و «نیروی دلتا»ی ارتش ایالات متحده مامور اجرای آن شد.
«نیروی دلتا» تازه ایجاد شده بود و عملیات مذکور که «عملیات پنجه عقاب» نام گرفت، نخستین ماموریتش بود. تصمیم واگذاری عملیات به نیروی دلتا به هیچ وجه عاقلانه نبود؛ نیروی بیتجربهای چون دلتا نمیتوانست در خاورمیانه عملیات چنین خطیری را بر عهده بگیرد، اما آمریکاییها این را پس از شکست عملیات فهمیدند.
مشکلات فنی در همان ساعات اولیه عملیات را با بحران مواجه کرد و کارتر دستور لغو عملیات را داد. اما تصادف یک هواپیما با یک بالگرد باعث کشته شدن ۸ نفر از سربازان آمریکایی شد. آمریکاییها مابقی نیروهای خود را با یک هواپیما به ناو «نیمیتز: در خلیج فارس بازگرداندند و مابقی بالگردها نیز در صحرای طبس رها شدند.
برای مطالعه بیشتر
توافق پشت پرده میان ایران و آمریکا با کودتای نوژه!
نورالدین کیانوری ؛ کمونیست خوشخیال
آغاز جنگ ایران و عراق با حمله رژیم بعث
آیت الله شریعتمداری؛ مرجع تقلیدی که در حصر خانگی درگذشت
اما ماجرا در جایی پیچ و تاب پیدا کرد که دو فانتوم اف-۴ ارتش، هلیکوپترهای آمریکایی رها شده بر صحرای طبس را مورد حمله قرار دادند. محمد منتظرالقائم فرمانده وقت سپاه یزد که در حال محافظت از هواپیماهای رها شده بود در این واقعه شهید شد و سران نظام به برخی نیروهای ارتش ظنین شدند.
نیروی هوایی ارتش اعلام کرد خلبانان به تصور اینکه هلیکوپترها در حال بلند شدن هستند به آنها شلیک کردند، اما تصور عمومی این بود که برخی نیروهای ارتش برای از بین بردن مدارک همکاری خود با آمریکا دست به چنین کاری زدهاند. این ماجرا باعث شد فرمانده وقت نیروی هوایی ارتش و رئیس وقت ستاد مشترک ارتش یک ماه پس از واقعه طبس استعفا دهند.
برخی از مسئولان نظام متقاعد شده بودند که آنها با آمریکا همکاری کردهاند و همین امر باعث شد حذف و تصفیه گسترده فرماندهان ارتش کلید بخورد. اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات ۱۴ شهریور ۶۰ خود مینویسد: «پرونده کامل حمله آمریکا به طبس را که آورده بودند، مطالعه کردم. به نظر میرسد در ردههای بالا در ستاد ارتش و نیروی هوایی کسانی با آمریکا همراه بودهاند. منجمله سرتیپ [امیربهمن] باقری فرمانده آن روز نیروی هوایی و تیمسار [محمدهادی] شادمهر رئیس ستاد آن زمان، اعمال مشکوکی انجام دادهاند.»
واقعه طبس و حملات متعاقب آن به ارتش در اردیبهشت سال ۱۳۵۹ رخ داد. اما دو ماه پس از آن، یعنی در تیرماه سال ۱۳۵۹ و حدود یک ماه پس از حمله ارتش عراق به ایران، «کودتای نوژه» اتفاق افتاد که عملا راه را برای تصفیه هرچه گستردهتر ارتش باز کرد.
در کودتای نوژه جمعی از افسران ارتش ایران با برنامه قبلی قصد داشتند نظام تازهتاسیس جمهوری اسلامی را ساقط کنند. گفته میشود که بخش خارج از کشور این کودتا توسط «شاپور بختیار» سازماندهی شده بوده است. این موضوع تایید نشده است.
مرکز عملیاتی این کودتا در پایگاه هوایی شاهرخی در نزدیکی همدان بود که بعد از انقلاب به «پایگاه نوژه» تغییر نام یافت که نام آن از «خلبان محمد نوژه» گرفته شده بود. کودتای نوژه بر مبنای نقش فعال نیروی هوایی سازماندهی شده بود، اما طرح آن منحصر به نقش نیروی هوایی نبود؛ بلکه بر مبنای عملکرد واحدهایی از تیپ ویژه هوابرد (نوهد) در تهران و بخشهای دیگر از نیروی زمینی ارتش طراحی شده بود.
رهبری نیروی هوایی این کودتا برعهده «سرتیپ خلبان آیت محققی» رئیس واحد آکروجت شاهنشاهی بود. برنامه محققی این بود که ابتدا یک حمله هوایی به منزل آیتالله خمینی ترتیب دهد و سپس با حمله به برج مراقبت فرودگاه مهرآباد و در ادامه، شکستهشدن دیوار صوتی توسط هواپیماهای کودتاگران، برتری نظامی آنها نمایش داده شود. همچنین قرار بود ساختمان مجلس و مراکز رادیو و تلویزیون تسخیر و بسیاری از مسئولان جمهوری اسلامی بازداشت شوند.
این کودتا در ۱۸ تیرماه ۱۳۵۹ با دستگیری و کشتهشدن تعدادی از عوامل آن فاش شد. به دنبال اعلام رسمی کشف آن کودتا تعداد زیادی از افراد شرکتکننده در آن دستگیر و اعدام شدند که در میان آنها تعدادی از پرسنل نیروی هوایی هم قرار داشتند.
نحوه کشف و خنثی کردن آن هنوز در پردهای از ابهام مانده است. «مارک گازیوروسکی» استاد آمریکایی گروه علوم سیاسی دانشگاه ایالتی لوئیزیانا در مقالهای با عنوان «طرح نوژه و سیاست ایران» میگوید با وجود اسناد و گفتگوهای شخصی او با برخی از طرفین درگیر، اینکه «چگونه مقامات ایران از جزئیات کلی این کودتا آگاه شدند» هنوز کاملاً مشخص نیست.
سعید حجاریان که به گفته خود پس از دستگیری افسران کودتاچی، «مسئولیت مدیریت بازجویی» را داشته، گفته که سه روز مانده به کودتا، چند نفر از افسران خبر کودتا را لو دادند: «ما در ستاد مشترک ستاد خنثیسازی تشکیل دادیم و ترکیبی از سپاه و کمیته ستاد مشترک و کمیته بهارستان در این ستاد حضور داشتند و عملیات دستگیریها را هم سپاه عهدهدار شد. شب کودتا به آقای ریشهری گفتم که میخواهد کودتا شود.»
حجاریان همچنین در گفتوگویی در برابر این پرسش که چه کسی خبر کودتا را به او داد گفت: «تودهایها اطلاع داده بودند. توده فقط از یک بخش کودتا که شاخه سیاسیاش بود. اطلاع داشتند. آنها مثلاً در یکی از زیرشاخهها منبع داشتند و اخبار جلسات آنها را میدادند.»
حزب توده قبلا نیز واقعه طبس را به اطلاع مسئولان جمهوری اسلامی رسانده بود. نورالدین کیانوری درباره این مطلب گفته است: «حمله نظامی آمریکا به طبس را توفان شن خنثی نکرد، بلکه اتحاد شوروی رسما از رئیس جمهور ایالات متحده امریکا خواست هرچه سریعتر قوای نظامی خود را از طبس خارج کند.»
کیانوری همچنین در رابطه با اطلاعرسانی کودتای نوژه میگوید: «شب کودتای نوژه و در حالی که شیخ هادی غفاری با نوچههایش به ساختمان حزب حمله کرده بودند شخصاً به در خانه آقای خامنهای رفتم و به او گفتم کودتاچیها حرکت کردند، او همان لحظه لباسهایش را پوشید و بیرون آمد.»
این دو واقعه باعث تصفیه روزافزون ارتش و گسترش پاکسازیها شد. پاکسازیها گریبان هرکس را که با موج انقلاب همراه نشده بود ولو اینکه دارای دانش حیاتی برای دفاع از کشور بود گرفت.
به گزارش رویداد۲۴ پس از افشای کودتای نوژه حدود ۱۵ هزار نفر از افسران درجه دار ارتش دستگیر یا برکنار شدند. از این میان ۱۱۰ نفر اعدام شدند که ۳۵ خلبان نیز در میان اعدامیها وجود داشت. بسیاری از افسرانی که پس از کودتای نوژه تصفیه شدند عضو لشکر ۹۲ زرهی اهواز بودند که مهمترین سد دفاعی ایران علیه ارتش عراق بود.
سرتیپ شاهین راد درباره اوضاع این لشکر استراتژیک میگوید: «این لشکر طبق آمار بیش از یازده هزار نفر کمبود نیروی سازمانی داشت. همچنین فرمانده آن بازداشت شده بود و ستادش را منحل کرده بودند و یک فرد غیر نظامی را به عنوان فرمانده لشکر منصوب کرده بودند. چنین لشکری قادر نبود در برابر پنج لشکر ارتش عراق ایستادگی کند.»
ناخدا هوشنگ صمدی نیز در مصاحبهای اوضاع را اینگونه بیان کرده است: «چهل و پنج روز پیش از آغاز جنگ استاندار وقت خوزستان، سید محمد غرضی، نوزده نفر از افسران ارشد لشکر ۹۲ زرهی را در میدان صبحگاه اعدام کرد. در همین زمان فرماندهان نیروی دریایی خوزستان و نیروی دریایی دزفول نیز توسط آقای مهندس غرضی تغییر کردند.»
در روزهای پس از کوتای نوژه، تصفه افسران و بازنمایی غیرمنصفانه از ارتش به فضایی از بدبینی دامن زده بود. ضدیت با ارتش و بدبینی به ارتشیها همان چیزی بود که صدام حسین میخواست. در آن ایام یکی از مهمترین محورهای پروپاگاندای عراق تلاش برای بی انگیزه کردن ارتش در جنگ بود.
به عنوان مثال بخش فارسی رادیو بغداد در قسمتی از تبلیغات خود از «نزاعهای شدید و زیر پا گذاشته شدن حیثیت ارتش توسط سپاه» و «تصمیم رژیم برای انحلال ارتش و جایگزین کردن سپاه به جای آن است» سخن میگفت و در قسمت دیگری بیان میکرد که «رژیم ایران پاسداران را برای قتل عام زنان و کودکان محروم کردستان به این دیار فرستاده و چون ارتشیها حاضر به انجام چنین کارهایی نمیشوند، رژیم جنگ مرزی با عراق را بهانه قرار داده و میخواهد افسران و درجه داران را، که هر روزه شاهد اعدام برخی از دوستانشان هم هستند، نابود کند»
این سخنان برای جذب کردن نیروهای ارتش ایران به سمت عراق بود و نیروهای ارتشی را ترغیب میکرد که «با بالا گرفتن اسلحه خود به نیروهای نجات بخش ارتش عراق، که از کربلا برای آزادسازی مردم ایران میآیند، ملحق شوند.»
ارتش عراق در چنین اوضاعی تجاوز خود به ایران را عملی کرد. جالب اینجاست که بدبینی به ارتش به اندازهای بود که حتی پس از حمله نیروی هوایی عراق به فرودگاه مهرآباد و آغاز رسمی جنگ ایران و عراق، مردم ایران تصور کردند ارتش دوباره کودتا کرده کرده و کسی تصور نمیکرد این حمله کار ارتش عراق باشد.
اما ارتش ایران با وجود تمام ضرباتی که متحمل شده بود، جانانه علیه تجاوز رژیم بعث ایستاد و مانع از پیشروی ارتش عراق شد. در ماههای نخست جنگ تلفات جنگندههای هوایی عراق به حدی بود که صدام حسین دستور تعلیق تمام عملیاتهای پرریسک را داد و از برتری نیروهای ارتش ایران در نبرد هوایی اظهار تعجب کرد.
خدایا ایران رو برگدون به همون سالهای اوج