رویداد۲۴ رایان حسینی: «در بهار سال ۱۹۸۲ ایرانیان پس از چهار هفته جنگ بیوقفه خرمشهر را آزاد کردند و تعدادی عراقی را به اسارت گرفتند. صدام حسین که مشاهده کرد زرهپوشهای ایرانی از مرز گذشته و وارد خاک عراق شدهاند خود را در خطر دید و اظهار داشت من وظیفه خود را انجام دادهام و اکنون آماده ام برای یک آتشبس مذاکره کنم. پاسخ ایرانیان همان بود که آمریکا در جنگ جهانی دوم به ژاپن داد؛ زمانی که در اقیانوس آرام در صحنه جنگ ورق برگشت: تسلیم بدون قید و شرط.» الدون گریفیث نماینده سابق مجلس انگلستان
«برخلاف تصور مسئولان ایرانی نه تنها دولت صدام حسین پس از حمله ارتش ایران به بصره سقوط نکرده و تسلیم نشد، بلکه دست بالا را نیز بهدست آورد. محبوبیت شخص صدام پس از تغییر صحنه جنگ و با تبلیغات ملیگرایانه افزایش یافت. صدام تا جایی از این تبلیغات استفاده کرد که پیشنهاد برگزاری رفراندوم در هر دو کشور ایران و عراق را داد که بدین وسیله مشخص شود چه کسی از محبوبیت بیشتری نزد مردم خود برخوردار است. صدام یک روز بعد اعلام کرد که ایران نه به دنیال سرنگونی شخص او، بلکه خواستار کنترل کل عراق است. در ۱۳ نوامبر نیز تظاهرات عظیمی در بغداد برگزار شد و حدود ۴ میلیون نفر در آن شرکت کردند.» از کتاب طولانیترین جنگ، نوشته دیلیپ هیرو
عملیات بیتالمقدس در خرداد ۱۳۶۱ اجرا شد و بزرگترین پیروزی ارتش ایران بود. اما کمتر از یک ماه پس از این بزرگترین پیروزی ایران، عملیات رمضان اجرا شد و بزرگترین شکست ایران در طول جنگ با عراق رقم خورد.
عملیات رمضان یکی از بزرگترین عملیاتهای زرهی جهان پس از جنگ جهانی دوم بود و هفده روز به طول انجامید. بیش از بیست هزار نفر از ایرانیان در این عملیات شهید شدند، در حالی که کشتههای طرف عراقی حدود هشت هزار نفر بود.
ایرانیان در رسیدن به اهداف عملیات نیز ناکام ماندند و فضای جنگ که پس از فتح خرمشهر به نفع ایران شده بود کاملا تغییر کرد و ارتش عراق از این موقعیت نهایت استفاده را برد. این شکست در حالی اتفاق افتاده بود که فرماندهان ایرانی تردیدی در پیروزی نداشتند. پس چه اتفاقی افتاده بود؟
ایرانیان پس از فتح خرمشهر و پیشنهاد صلح از سوی عراق به شدت نسبت به حسن نیت صدام مشکوک بودند. رفتار ارتش بعث نیز به این امر دامن میزد. دوازده روز پس از آزادی خرمشهر و پیشنهاد صلح از سوی عراق، در روزهایی که صدام و مقامات عراقی از صلح و آتشبس سخن میگفتند، هواپیماهای عراقی راهپیمایی ایران به مناسبت ۱۵ خرداد را بمباران کرده و ۴۱ نفر از غیرنظامیان ایرانی را به شهادت رساندند.
همچنین دولت صدام از مالکیت اروند عقبنشینی نکرده بود. «خاویر پرز دکوییار» دبیرکل وقت سازمان ملل در خاطراتش مینویسد: «در ششم جولای، صدام حسین بر خواست خود برای نشستن بر سر میز مذاکرات با ایران برای دستیابی به توافقی در این زمینه تاکید کرد، اما در نامه وی چرخشی در مواضع قبلی عراق در مورد ادعای اراضی برای حاکمیت بر اروند دیده نمیشد.»
مطالبی دیگر برای مطالعه در همین زمینه
چرا جنگ ایران و عراق پس از آزادی خرمشهر ادامه یافت؟
جنگ ایران و عراق چگونه آغاز شد؟
نقش نیروی دریایی ارتش در جنگ ایران و عراق چه بود؟
نیروی هوایی ارتش چگونه در جنگ، ایران را نجات داد؟
عملیات اچ ۳ شاهکار نیروی هوایی ارتش در جنگ ایران و عراق
عملیات طریق القدس و فتح المبین شاهکار رزمندگان در باز پسگیری خاک ایران
عملیات ثامن الائمه؛ نخستین پیروزی بزرگ ارتش ایران
در این میان حتی مداخله سازمان ملل و کشورهای همسایه نیز اثرگذار نبود. در فضای انقلابی آن روزها کمترین اعتقادی به سازمان ملل و نهادهای بین المللی وجود نداشت. شورای امنیت سازمان ملل برای خاتمه دادن به جنگ قطعنامه ۵۱۴ را صادر کرده بود.
علیاکبر ولایتی وزیر خارجه وقت ایران درباره آن گفت: «وقتی تمامیت و یکپارچگی ارضی کشور ما از سوی مزدوران عراقی در معرض تهدید قرار گرفته بود سازمان ملل متحد کجا بود؟»
همچنین «سعید رجایی خراسانی» نماینده وقت ایران در سازمان ملل متحد، چنین واکنشی به قطعنامه ۵۱۴ نشان داد: «آیا شما منتظر آن بودید ما بجنگیم و خودمان را به مرزها برسانیم و سپس هر کدام با دیگری خداحافظی کرده و راه خودمان را برویم؟»
مدتی بعد عراق اعلام کرد به صورت یکجانبه آتشبس را قبول میکند. اما ایرانیها به دلیل بدبینی به صدام حاضر به پذیرش آن نشدند. استدلال بسیاری از دولتمردان این بود که برای تنبیه متجاوز و گرفتن امتیاز بیشتر در مذاکرات صلح، بهتر است عملیات دیگری انجام دهیم و برتری خود را در جنگ تثبیت کنیم. گروه دیگری نیز اعتقاد داشتند حال که فرصت برای پیروزی مطلق ایران و سقوط صدام محیا شده نباید صلح کنیم.
امام خمینی در ابتدا مخالف ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر بود. وی در جلسات تصمیمگیری درباره ادامه جنگ و ورود به خاک عراق نگرانیهایی مطرح کرده بود و میگفت که اتحاد برای مقابله با ایران در سطح جهانی و کشورهای عربی بیشتر میشود.
گروهی از نظامیان، مانند «تیمسار قاسمعلی ظهیرنژاد» و «محسن رضایی» با استدلالی نظامی رضایت امام را جلب کردند. بر اساس دیدگاه آنها، ایران باید برای یافتن جای پای محکم به پیشرویاش را ادامه میداد و به ساحل رودخانه شطالعرب در نزدیکی بصره میرسید تا هم موقعیت دفاعی مستحکمی پیدا میکرد و هم میتوانست عراق را برای پذیرش شرایطش تحت فشار قرار دهد؛ استدلالی که کاملا منطقی به نظر میرسید.
ایرانیها ابتدا عملیاتی طراحی کردند که در حقیقت بخش دوم عملیات بیتالمقدس بود و نهایتا با فشار دشمن تغییر کرد. فرماندهان ایرانی معتقد بودند کلید پایان جنگ تهدید بصره است. بصره نزدیکترین و مهمترین شهر عراق در مرز بود و دومین شهر مهم عراق که بیشتر منابع نفتی عراق در آن قرار داشت و ایران با فشار آوردن بر بصره میتوانست صدام را در موضع ضعف قرار دهد. بنابرین تصمیم اولیه ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر بر اساس یک استدلالی نظامی گرفته شده بود، اما مسایل سیاسی و ایدئولوژیک به مرور بر این تصمیم سایه انداخت و هدف نیروهای ایرانی از «پیشروی و رسیدن بالای سر بصره و استقرار نیروهای دفاعی»، به «فتح بصره»، «نجات شیعیان عراق» تغییر کرد. ایران در ۶ سال بعدی به مناطقی رفت که برخی از آنها هیچ ارتباطی با استدلال نظامی مطرحشده برای ادامه جنگ نداشت و مسائلی چون رسیدن به کربلا و رفتن به قدس مطرح شد.
عملیات رمضان در تاریخ ۲۲ تیر ۱۳۶۱ آغاز شد. رزمندههای ایرانی در هوای بسیار گرم خوزستان از سه جهت به نیروهای عراقی در شرق بصره حمله کردند. در محور جنوبی عملیات، دشمن آب رها کرده بود و پیش روی انجام نشد. در محور شمالی هم موانع زیاد بود و پیشروی کند شد. اما در محور میانی حدود ۱۵ کیلومتر تا کانال ماهی جلو رفتند که چنین پیشرویای آن هم در یک مرحله، از بزرگترین پیشرویهای تاریخ جنگ بود و ارتش عراق بیشترین تلفات را در این محور داد. اما پس از رسیدن به کانال، فرصت و امکانات کافی برای ایجاد استحکامات دفاعی نبود و عراقیها با تمام امکانات خود کانال کانال را بمباران کردند.
ایرانیها به هیچ وجه انتظار چنین واکنشی را از ارتش عراق نداشتند و ناچار به عقبنشینی شدند. ایرانیها که پیش از آغاز عملیات از پیروزی خود اطمینان داشتند از واکنش سریع و منظم ارتش عراق غافلگیر شدند.
در مرحله دوم عملیات نیز نبروهای ایرانی دوباره از محور شرق حمله کردند و باز با واکنش دقیق ارتش عراق شکست خوردند. تغییر محسوسی در شیوه نبرد عراقیها ایجاد شده بود و آنها دیگر اشتباههای پیشین خود را تکرار نمیکردند.
هاشمی رفسنجانی چهار روز پس از آغاز عملیات در دفتر خاطراتش مینویسد: «روشن است که کار به این سادگیها نیست و دشمن در خاک خودش با انگیزه بیشتری میجنگد.»
با این اوصاف، ایرانیان همچنان عملیات را ادامه دادند. «جعفر شیرعلینیا» در کتاب تاریخ جنگ ایران و عراق مینویسد: «پیشبینیهای ایران غلط از آب درآمده بود، اما آنها دست بردار نبودند. فرماندهان مرحله سوم عملیات را طراحی و اجرا کردند در این مرحله تیمهای شکار تانک آن قدر تانکهای ارتش عراق را شکار کردند که در هیچ عملیاتی سابقه نداشت و بعدها هم تکرار نشد. اما تانکهای عراقی تمام نمیشدند. هر کدام را میزدی برایش جایگزین داشتند.
نیروهای ایران دو مرحله دیگر را هم طراحی و اجرا کردند اما موفقیتی جز انهدام نیروهای دشمن نصیبشان نشد. فرماندهانی که فقط انتظار پیروزی داشتند و تصور نمیکردند دو ماه پس از بیتالمقدس به چنین سد محکمی بخورند، شوکه شدند و شرایط جنگ پیچیده شد.»
غلامعلی رشید نیز که از فرماندهان ارشد سپاه در دوران جنگ بود درباره شکست در عملیات رمضان چنین نوشته است: «فشار دشمن عامل اساسی نبود که ما عقبنشینی کردیم، مجموعهای از توهم، ضعف و ازهمپاشیدگی بود.»
در عملیات رمضان صحنههای سخت و تلخ زیاد بود؛ در یکی از روایات آن میخوانیم: «عدهای رفتند مجروحهای شب قبل را بیاورند. وقتی برگشتند گریه میکردند میگفتند همه شهید شدهاند. پرسیدیم تیر خلاص بهشان زده بودند؟ گفتند نه از تشنگی شهید شده بودند. وقتی طبق دستور بر میگشتیم عقب، بعضی از بچههایی را که روی زمین افتاده بودند میشناختم و رفتم بالای سرشان. زخمی نبودند، تکان هم نمیخوردند، لبهایشان هم خشکخشک بود. در گرمای بالای ۵۰ درجه که میجنگی تیر و ترکش لازم نیست و چند ساعت به تو آب نرسد کارت تمام است.»
اما سوال اینجاست که چرا با وجود شکست فاز نخست عملیات، همچنان به ادامه آن اصرار شد و حتی پس از شکست فازهای دیگر نیز ادامه یافت؟
شهیدحسن باقری از این شکست و تصمیمگیریهایی که باعث آن شده بود بسیار برآشفته بود. وی در دفتر خاطراتش مشاهداتش از تصمیمگیری فرمانده سپاه بر اساس استخاره میگوید: «به برادر محسن (رضایی) و سرهنگ (علی صیاد) شیرازی اطلاع دادیم، آمدند در جلسه شرکت کردند. مطالب را گوش کردند.
برادر محسن (رضایی) گفت من احتمال قوی میدهم که محورهای بالا به بنبست برخورد کنند و نسبت به عملکرد اینجا حسرت بخوریم و استخاره هم کردیم، این آیه آمد که خداوند میفرماید ما به کافران مهلت نمیدهیم و بهشت را پیش روی مومنان قرار دادیم. قرار شد بروند و عمل کنند.»
در یادداشت روز بعد شهید باقری میخوانیم: «عملیات شب گذشته انجام شد که ناموفق ماند. هر دو تیپ برگشتند سرجای اولشان.»
ضربه شکست عملیات رمضان آن قدر سنگین بود که تا مدتها فرماندهان جنگ تلاش میکرد آثار آن را بزدایند و آن را توجیه کنند. مقامات برای کم کردن از تلخی شکست نام آن را «عدم الفتح» گذاشتند.
صدام حسین که پیش از عملیات رمضان و در نتیجه پیروزیهای ایران در موضع ضعف بود، پس از پیروزی ارتشش بسیار خوشحال شد. وی که اکنون به موضع قدرت بازگشته بود در سخنرانی خود چنین گفت: «نبرد خرمشهر شرایط نظامی، سیاسی و روانی خاصی داشت. این باعث شد ایرانیان به توهم و اشتباه بیفتند و تصور کنند پیشروی در خاک عراق نیز همانگونه است.»
همچنین با عملیات رمضان جنگ به داخل خاک عراق کشیده شد و صدام حسین از این موقعیت به عنوان «مدافع ملت عرب» استفاده کرد و خود را حامی ملت عرب نشان داد. این کار با تبلیغات وسیع در عراق همراه بود. به نوشته تام ورکمن «مغازههای بمبارانشده در شهر بصره، آکنده از پوسترهای تمجید از صدام حسین به عنوان دومین فاتح بزرگ ارتش فارس شده بود ورژیم بعث با مهارت توانست جنگ را به عنوان آرمان ملت عرب معرفی کند.»
شواهد فراوانی وجود دارد که صدام توانست حکومتهای عربی و بخشی از افکار عمومی دنیای عرب را متقاعد کند که خطر ایران خطری برای جامعه عربی است و او مدافع اعراب است.
همچنین «جان نیکسون» از بازجویان صدام، از قول دیکتاتور عراق اشاره کرده است که صدام معتقد بود اگر آیت الله خمینی پشت مرزها متوقف میماند و به خاک عراق ورود نمیکرد، «افکار عمومیِ اکثریت عراقیها را به خودش جلب میکرد...، ولی با تغییر جهت، هدف واقعی خودش را نشان داد و گفت هدفش رسیدن به کربلاست، نه مرز.»
ایران تصور میکرد پیروزیهای برقآسای عملیات بیت المقدس را میتواند در خاک عراق انجام دهد و با تصرف عراق تا قدس برود. مقامات ایرانی مدام تکرار میکردند که حملات خود را تا «تنبیه متجاوز» دنبال خواهند کرد. اما شکست در عملیات رمضان نشان داد عراقیها در خاک خود به صورت دیگری میجنگند و مقاومت میکنند.
عراقیها در خاک ایران چندان موفق نمیجنگیدند، اما احساسات وطنی آنها با حمله ایران به قصد فتح بصره تحریک شده بود و اینبار بسیار مقاومت کردند.
«دیلیپ هیرو» در کتاب طولانیترین جنگ فواید عملیات رمضان برای دولت عراق را با اشاره به کمبود نیروهای داوطلب عراقی در ارتش صدام تحلیل میکند. بسیج نیروهای عراق برای صدام امر دشواری بود و تصمیم وی مبنی بر عقبنشینی یک جانبه نیروهای عراق از خاک ایران موجب شد بسیاری از مراکز شهری این کشور در برد آتش توپخانه ایران قرار گیرد.
این اقدام صدام انتقاداتی را در برخی از بخشهای نظامی و غیرنظامی به دنبال داشت و از همین رو ضروری دید که تصمیم خود را در این زمینه نزد افکار عمومی توجیه نماید. او در اینباره گفت: «احساس سربازی که از خاک خود دفاع میکند با احساس سربازی که از حقوق خود در عمق ۸۰ کیلومتری داخل سرزمین دشمن دفاع مینماید، متفاوت است.»
تغییر صحنه جنگ از خاک ایران به سرزمین عراق مشکل کمبود نیروهای داوطب عراقی علیه جنگ با ایران را حل کرد و همچنین روحیه افسران و رزمندگان عراقی را به صورت کم سابقهای افزایش داد.