رویداد۲۴ علیرضا نجفی: «ایمان و توکل و باورهایی از این دست یک طرف، تدبیر و تدبر و اندیشه و اصول هم یک طرف... در عملیات خیبر هیچ تاکتیک و اصول عملیاتی نداشتیم تا بتوانیم مقاومت کنیم... برادر رحیم صفوی پشت بیسیم آمد و دستور داد که حتی با احتمال شهید شدن پانصد ششصد نفر، امشب راه را بازکنید و کار خودتان را انجام دهید. گفتم ما از اینکه شهید بدهیم باکی نداریم... نیروها نمیآیند. یعنی وضعیت طوری است که نمیتوانند بیایند. پشت بیسیم نمیتوانستم وضعیت زمین را برایشان کامل توضیح بدهم و آنها مدام فشار میآوردند... ما هم بر اساس ادای تکلیف و اطاعت از دستور، به حرکت ادامه دادیم. اما این حرکت و ادامه آن جز متلاشیشدن گردانها و از بین رفتن نیروها نتیجهای نداشت.» شهید رضا دستواره از فرماندهان ارشد لشکر ٢٧ درباره عملیات خیبر
عملیات خیبر یکی از عملیاتهای گسترده نیروهای مسلح ایران علیه ارتش عراق بود که پس از عملیات، «والفجر شش» انجام گرفت. در این عملیات رزمندگان ایرانی تا حدودی به اهداف تعریفشده خود رسیدند اما تلفات بسیار زیاد نیروی انسانی و انهدام تجهیزات جنگی باعث شد عملیات خیبر را با عنوان «پیروزی توام با شکست» در تاریخ ثبت کنند. محل عملیات نیز نیزارهای هورالعظیم بود و به همین دلیل عملیات خیبر را با نام نبرد نیزارها نیز میشناسند.
عملیات خیبر زمانی اجرا شد که رزمندگان ایرانی نسبتی انتقادی با مدیریت جنگ پیدا کرده بودند و اختلاف فرماندهان ارتش و سپاه نیز به اوج خود رسیده بود. گروهی ادامه جنگ را بیهوده میدانستند و گروهی دیگر نسبت به بیتوجهی فرماندهی جنگ به جبهه غرب خشمگین بودند. فرمانده وقت سپاه امیدوار بود با پیروزی در این عملیات به انتقاداتی که علیه مدیریت خود میشد، پایان دهد.
منطقه عملیاتی خیبر شمال بصره و مقابل استانهای العماره و بصره بود عملیات در دو محور انجام میشد: محور هورالهویزه و محور زید که پیشتر عملیات رمضان آنجا اجرا شده و شکست خورده بود.
ساخت پل خیبر توسط جهاد سازندگی و ماشینسازی اراک یکی از نقاط درخشان عملیات خیبر بود. این پل برای وصل کردن ساحل شرقی هورالهویزه به جزایر مجنون در مدت ۷۵ روز ساخته شد و در واقع پل شناوری به طول ۱۴ کیلومتر بود. پل خیبر یکی از طولانیترین پلهای شناور در تاریخ نظامی جهان بود که پایداری زیادی در مقابل بمباران داشت.
خبرگزاری فرانسه در روز سوم فروردین ۱۳۶۳ با اشاره به پل خیبر نوشت: «نتیجه نبرد جزایر مجنون هر چه باشد، ناظران عقیده دارند تاکتیکهای نظامی ایران از نظر جسارت و شهامت طوری بود که در آینده بارها از آنها استفاده خواهند کرد. نیروهای ایرانی پلی ۱۳ کیلومتری مثل قایق شناور ساختهاند که جزیره شمالی را به مرز ایران وصل میکند. استفاده از پل قایقی با چنین طولی در تاریخ نظامی مدرن بیسابقه است.»
مطالبی برای مطالعه بیشتر در همین زمینه
جنگ ایران و عراق چگونه آغاز شد؟
اختلاف ارتش و سپاه در زمان جنگ ایران و عراق بر سر چه بود؟
تبلیغات ایران و عراق در جنگ هشتساله
سقوط فاو و رقم خوردن سرنوشت جنگ ایران و عراق
سقوط فاجعهآمیز هواپیمای فرماندهان ارشد جنگ
لحظه دردناک جنگ در عملیات کربلای ۵
عملیات ثامن الائمه؛ نخستین پیروزی بزرگ ارتش ایران
پیامدهای تلخ عملیات رمضان در جنگ ایران و عراق چه بود؟
عملیات طریق القدس و فتح المبین شاهکار رزمندگان در باز پسگیری خاک ایران
عراق انتظار حمله از هور را نداشت و نیروی کمی در آن محورها مستقر کرده بود. در جزایر مجنون فقط یک گردان از افراد جیشالشعبی (نیروهای مردمی و داوطلب عراق) بودند و در محور شمالی هم نیروهای مرزی به عنوان افراد پاسگاه مستقر بودند اما در محور طلائیه خط دفاعی مستحکمی وجود داشت.
فرماندهان ارتش دیرتر از همه از طرح عملیات باخبر شدند. وقتی هم فرماندهی محور زید را به آنها دادند، درباره طرح عملیات به آیتالله خامنهای رئیس جمهور وقت نوشتند: «با توجه به موانع مثلثی شکل در محور جنوبی عملیات و آمادگی دشمن در این منطقه احتمال موفقیت بسیار کم است و اگر اینجا موفق نشویم حتی اگر در هور هم خوب پیش برویم، چون نیروها پشتیبانی ندارند پیشروی شان ناپایدار خواهد بود.»
هاشمی رفسنجانی در خاطرات ۲۹ بهمن ۱۳۶۲مینویسد: «آقای محسن رضایی از جبهه تلفن کرد و گفت برادران ارتشی آمادگی برای عملیات در موعد مقرر را ندارند. تاکید داشت که مهلت بیش از دو روز تمدید نشود. با آقای خامنهای و احمدآقا در خانه ما جلسهای داشتیم. آقای خامنهای گفتند سپاه خودش هم آماده نیست. قرار شد امشب با حضور فرماندهانشان جلسهای بگیریم و با واقع بینی تصمیم اتخاذ شود.»
علاوه بر این تذکر ارتش، اجرای عملیات خیبر به پشتیبانی هوایی دقیقی هم نیاز داشت که این امر به دلیل تحریم تجهیزات نظامی و فرسوده شدن ادوات جنگی ممکن نبود. اما محسن رضایی فرمانده وقت سپاه معتقد بود پیشروی در هور آن قدر برای عراقیها غافلگیرکننده است که عملیات موفقیتآمیز خواهد بود.
هاشمی رفسنجانی نیز که به تازگی فرماندهی جنگ را بر عهده گرفته بود از فرمانده سپاه پشتیبانی میکرد. هاشمی در خاطراتش به تذکر فرماندهان ارتش نسبت به انجام عملیات خیبر اشاره میکند و البته حمایت خود از فرمانده سپاه را نیز پنهان نمیکند. در جایی از یادداشتهای روزانه او چنین میخوانیم: «خدمت امام رفتم. گزارشی از وضع ادامه جنگ دادم. امام نگران بودند و از طرف آقای صیاد شیرازی گزارش ناراحتکنندهای دریافت کرده بودند. با توضیحات من تخفیفی حاصل شد... به ایشان گفتم من از رهگذر این اهداف به ختم جنگ میاندیشم. ایشان لبخندی زدند و جوابی ندادند.»
نهایتا عملیات در روز سوم اسفند سال ۱۳۶۲ آغاز شد. پشتیبانی ارتش عراق در آن سالها قوی بود و به محض آغاز عملیات نیروهای خود را سریعا به منطقه آوردند. رزمندگان ایرانی در روز اول عملیات نتوانستند از موانع محور زید عبور کنند و عملیات در آن محور متوقف شد. اما عملیات در محور شمالی موفقیتآمیز بود؛ نیروهای ایرانی در یک عملیات آبی-خاکی با استفاده از قایقهای تندرو از نیزارهای هورالهویزه گذشتند و موفق شدند عراقیها را غافلگیر کنند. این نیزارها همچنین ضرب توپخانه عراق را نیز محدود میکردد. بسیاری از مهمات در آب یا زمینهای گلی منفجر نمیشوند. ایرانیها با استفاده از بالگرد، نیروهای خود را در جزیره مجنون پیاده کرده و پس از تثبیت نیروهای خود در این بخش از خاک عراق، حملات خود را متوجه شهر قرنه ساختند.
در مرحله بعد گروهی از نیروها میبایست از میان هور به جزایر مجنون حمله میکردند و باقی از طلائیه که یگانه راه خشکی منطقه شمالی عملیات بود. اما درست در همین مقطع یکی از بزرگترین اشتباهات تاریخ جنگ رقم خورد و خسارات فراوانی به بار آورد. جعفر شیرعلینیا این اشتباه را چنین توضیح میدهد: «فرماندهان قرارگاه تصمیم گرفتند یک شب این حمله را به تاخیر بیاندازند و فردی را میفرستند تا به مهدی باکری و احمد کاظمی که فرمانده نیروهایی حملهکننده بودند زمان حمله را اطلاع دهد. او مثلا میگوید عملیات شب سهشنبه است؛ منظورش شام سهشنبه بوده اما آن فرماندهان گمان میکنند منظور او همان شام دوشنبه یعنی شب سهشنبه است یعنی همان قرار اول. در شروع عملیاتها رمز خوانده میشود و همه هماهنگ آغاز میکنند، اما از آن جا که این حمله در میانه عملیات بود برای امنیت بیشتر طرح، فرماندهان کاملا احتیاط میکنند تا از طریق بیسیم طرح لو نرود و برای همین خبر را با یک فرد منتقل میکنند. شب موعود چهار گردان خطشکن از جزایر مجنون در هورالعظیم حرکت میکنند درحالیکه لشکر ۲۷ دهها کیلومتر دورتر در پادگان دوکوهه در حال استراحت است تا فردا شب به خط بزنند. چهار گردان خطشکن به هدف میرسند درحالیکه خبری از نیروهای لشکر ۲۷ نیست.»
نشریه نگین مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه در شماره هفتم در شرح اتفاقات مینویسد: «شهید مهدی باکری پس از رسیدن به خط با قرارگاه تماس میگیرد و به صورت رمزی میپرسد چرا نیروهای دیگر نرسیدهاند. فرماندهی قرارگاه نیز شگفتزده میشود و میگوید «مگر شما کجا هستید؟! سپس بحث بالا میگیرد و در اثنای بحث صحبت کردن رمزی کنار میرود و نیروهای شنود عراق متوجه میشوند چه اتفاقی افتاده است. به این ترتیب ایرانیها که در طول شب دست برتر را داشتند، با روشن شدن هوا زیر فشار آتش دشمن میروند. نشریه نگین ایران مینویسد: «پس از چند ساعت، فرماندهی تازه متوجه شد که چه کردهاند! هر چهار گردان در محاصره کامل دشمن قرار گرفته بودند. وضعیت بسیار بد بود، فرماندهان به علت ناراحتی و با حالت اضطراب طوری در بیسیم صحبت میکردند که برای دشمن قابل کشف بود.»
فرماندهی جنگ در واکنش به این بحران، به لشکر ۲۷ دستور داد در روشنایی روز خود را از دوکوهه به خط برسانند. فرمانده لشکر ۲۷ «محمدابراهیم همت» در گفتوگوی بیسیمی با محسن رضایی پس از گلایه از بینظمیها گفت: «اگر این کار که میگویید تکلیف شرعی باشد شروع میکنیم.» محسن رضایی نیز اینطور پاسخ داد: «آقا شروع کنید، آقا؛ چقدر بحث میکنید، شروع کنید، به این بچههایتان بگویید این قدر بیخود بحث نکنند.»
وقتی فرماندهان زیر نظر همت به او میگویند امکان ادامه عملیات وجود ندارد، حرفهایشان را تایید میکند، اما میگوید: «چند بار بگویم؟ از بالا میگویند هر طور شده شما باید در اینجا عمل کنید.» و جایی دیگر از تکلیف شرعی از جانب ردههای بالا میگوید یا میگوید: «من به آنها گفتم با وضعیت موجود این کار شدنی نیست. گفتند اگر شما نمیتوانید خط طلاییه را بشکنید، این را به ما نگویید، بروید به خدا بگویید.» بدین ترتیب در یکی از عجیبترین اتفاقات تاریخ جنگ، لشکر ۲۷ در روشنایی روز و در حالی که ارتش عراق از آمدنشان خبر داشت به سمت خط حرکت کردند!
ارتش عراق که متوجه ماجرا بود، مسیر طلاییه را زیر آتش خود گرفت و همزمان به سراغ چهار گردان خطشکن رفت. با این اتفاقات یکی از سختترین صحنههای جنگ رقم خورد و نیروهای چهار گردان اغلب شهید شدند. فرماندهی جنگ اصرار داشت به هر شکلی که شده عملیات باید ادامه پیدا کند. هاشمی رفسنجانی شخصا به منطقه آمده و از نیروها خواست با تمام توان وارد شوند. فرمانده سپاه نیز اعلام کرد: «افراد تا حد فرمانده لشکر باید بجنگند. حتی اگر سازمان رزم سپاه مختل شود.»
در کتاب «شرارههای خورشید» که مربوط به عملیات خیبر است و توسط انتشارات سپاه منتشر شده، عنوان فصلی که این قسمت را بحث کرده چنین است: «لشکر ۲۷ منهدم میشود» در این فصل بخشهایی با این عناوین وجود دارد: «انهدام گردان مسلمبنعقیل»، «انهدام گردان مالکاشتر»، «انهدام گردان حمزه سیدالشهدا»، «انهدام گردان حبیببنمظاهر» و «انهدام گردانهای سلمان فارسی و میثم تمار». در واقع پس از اتخاذ همان تصمیم که عملیات به هر نحوی باید انجام شود، عملیات در حالی انجام شد که ارتش عراق از آن مطلع بود و تلفات شدیدی هم بر جای گذاشت وهزاران نفر از هموطنانمان شهید شدند.
محمد ابوترابی در کتاب «مردان رستگار» گزارشی از مشاهدات خود دارد که بیانگر فشار شدیدی است که فرماندهی سپاه بر محمدابراهیم همت و لشکر ۲۷ میآوردد. ابوترابی اینگونه روایت کرده است: «بیشتر حاج همت صحبت میکرد. بعضی جاها صدای گریه با صحبتش آمیخته میشد. حاج کاظم [رستگار] هم مدام میگفت: همینه دیگه، به خدا توکل کن، اونا کیِ فهمیدن ما چی میکشیم که حالا بفهمن؟ مهم خداست... همت در حر فهایش روی یک موضوع خیلی تاکید میکرد، آن هم اینکه بالاییها تصور میکنند کوتاهی میکنم و توقع دارند بعد از پنج شش بار زدن به پل طلاییه و شکست خوردن، کماکان ادامه بدهم، درحالی که شدنی نیست.»
در واقع علاوه بر فرمانده لشکر، فرماندهان گردانها نیز فشاری سخت را تحمل میکردند. فرمانده گردان مقداد میگفت: «اگر تکلیف است من خودم حاضرم به آنجا بروم، ولی نیروها را نمیبرم» شهید کسائیان فرمانده گردان مقداد نیز میگفت: «من احساس میکنم اکنون یک قاتل هستم»
این فضای ملتهب و فشارهای فزاینده در کلام شهید همت نیز فراوان بود: «من باید بچهها را از روی بدن شهدای شب قبل حرکت بدهم. عملا فضایی برای تحرک و مانور باقی نمانده. از آن طرف دشمن هم دست ما را خوانده... این طرف هم پایینیها فکر میکنند من مطالب را به بالا منتقل نمیکنم و گردان گردان را برای یک هدف دستنیافتنی هزینه میکنم... دیگر خسته شدم.»
با وجود این اتفاقات، فرماندهی جنگ بر ادامه عملیات اصرار داشت. شهید رضا دستواره گزارش میکند که در میانه عملیات دلایلش را برای هاشمی رفسنجانی توضیح داده و هاشمی به او گفته است: «حتی اگر هزار شهید هم بدهید باید راه را باز کنید. اسلام را به خفت نیندازید. بلند بشوید بروید. توکل کنید، انشاءالله راه باز میشود.»
دستواره پس از اشاره به جمله هاشمی میگوید: «قضیه را با اصول عملیاتی بررسی کردیم و متوجه شدیم روی اصول عملیاتی نمیشود حساب کرد. از آن طرف جنگ ما جنگ عقیدتی است و ما تابع دستوریم. آقای رفسنجانی هم نماینده تامالاختیار حضرت امام است. اگر ایشان دستور دهد خودتان را در آتش بیندازید، باید این کار را بکنیم.»
هدف عملیات خیبر رسیدن به جاده العماره بصره در آن سوی هور بود که این هدف با شکست مواجه شد. اما جزیره مجنون هنوز در دست نیروهای ایرانی بود. در محور شمال نیز نیروهایی که به به جاده رسیده بودند ناچار عقبنشینی کردند و به جزایر مجنون آمدند.
ارتش عراق که در محور طلائیه موفق شده بود، از باز پسگیری جزایر مهم مجنون مطمئن بود و تبلیغات رسانهای عراق مدام به نیروهایشان وعده میدادند که به زودی ارتش عراق «بیگانگان را از جزایر بیرون میکند»
جزیره مجنون محور خبری رسانههای جهان شده بود. اگر عراق جزایر را پس میگرفت، ثابت میکرد به قدرتی رسیده که میتواند تمام عملیاتهای ایران را شکست دهد. بعد از ظهر روز ۱۴ اسفند از دفتر فرماندهی کل قوا به فرماندهان جنگ خبر دادند: «امام فرمودهاند جزایر حتما باید نگه داشته شوند؛ هر طور که شده»
با ابلاغ این پیام به رزمندهها انگار همه چیز از نو شروع شده باشد. روحیه رزمندهها متحول شد و قدرت تهاجمی آنها چند برابر. در نتیجه حفظ جزایر هدف اصلی رزمندهها و فرماندهان بود بسیاری از فرماندهان قرارگاه هم سلاح به دست گرفتند و به خط مقدم رفتند تا همراه نیروها از جزایر دفاع کنند.
از ۱۶ تا ۲۰ اسفند عراق هر چه داشت به میدان آورد تا جزایر را پس بگیرد؛ آتش سنگین هواپیما، بالگرد، تانک، نیروی پیاده و نهایتا بمبهای شیمیایی. در جنگ بیامان همه متحد شدند تا فرمان فرمانده کل قوا را محقق کنند. هاشمی رفسنجانی اعلام کرد: «جزایر مجنون شد سمبل قدرت ما و ضعف عراق»
بمباران شیمیایی وضعیت وخیمی ایجاد کرده بود، اما ایرانیان مقاومت کردند. «افرایم کارش» پژوهشگر نظامی و نویسنده جنگ ایران و عراق مینویسد: «حفظ جزایر غیرممکن بود اما رزمندگان ایرانی با شجاعت خود توانستند غیر ممکن را ممکن و جزایر را حفظ و تثبیت کنند. آنها در ۲۴ فوریه با پیشروی تا این حد مرحله دوم عملیات خود را با نام عملیات خیبر آغاز کردند که با نفوذ در سمت بصره تا ۱۹ مارس ادامه داشت.»
تا مدتی به نظر میرسید ایرانیها در حال شکستن خط مستحکم دفاعی عراق هستند. اما سرانجام با حملات متعدد ارتش عراق و استفاده وحشیانه آنها از سلاحهای شیمیایی، گاز اعصاب و گاز خردل پیشروی ایرانیها متوقف شد اما جزیره مجنون در اسفند سال ۱۳۶۲ با تلفات بسیار زیاد حفظ شد و تا ۵ سال بعد در دست ایران باقی ماند تا اینکه ارتش عراق در تیرماه سال ۱۳۶۷ طی عملیاتی جزیره مجنون را اشغال کرد.