رویداد۲۴ علیرضا نجفی: یکی از عوامل اصلی اشغال کشور توسط متفقین، سیاست خارجی رضاشاه بود. او به کشورهایی چون بریتانیا، شوروی و آمریکا بدبین بود. علت نفرتش از بریتانیا و شوروی به علت سابقه استعماری آنها در ایران و ترس از گسترش مرام اشتراکی بود. البته دولت کمونیستی جدید تمام قراردادها استعماری خود با ایران را لغو کرده بود، اما رضاشاه با ایدئولوژی بلشویسم سر دشمنی داشت و از نفوذ آن در ایران به شدت میترسید.
رضاشاه همچنین با آمریکا روابط خوبی نداشت و این کشور را که از اواخر قرن نوزدهم مشخص شده بود قدرتی بیش از دیگر کشورها خواهد گرفت، به درستی نشناخته بود. در دوران رضاشاه روابط ایران و آمریکا به دستور شاه قطع شد و «آرتور میلسپو» که حسابدار آمریکایی بود و از طرف مشروطهخواهان برای سامان دادن اوضاع مالی کشور به ایران سفر کرده بود، توسط رضاشاه از کشور اخراج شد.
همچنین روابط ایران و فرانسه پرتنش بود و تا سال ۱۹۳۹ حالت دوستانه و عادی نداشت اما آلمان یک استثنا بود. ناسیونالیسم جدید در ایران به شدت به افسانههای نژادی توجه میکرد و خاندان پهلوی با تمام قدرت ایدئولوژی شوونیستی خود را که از «تاریخ پرشکوه ایران باستان» و «نژاد آریایی» دم میزد، تبلیغ میکرد.
ناسیونالیسم تازه ظهور با جنبش نازیستی آلمان پیوندهای نزدیکی داشت. از این رو رضاشاه و دولتش به آلمان متمایل شدند. ایران جزو معدود کشورهای خاورمیانه بود که ایدئولوژی نازیسم در آن علنا ترویج میشد و نازیها حتی یک روزنامه رسمی در تهران منتشر میکردند.
دولت رضاشاه در ۱۰ شهریور ۱۳۱۸ و تنها یک روز پس از شروع جنگ جهانی دوم اعلام بیطرفی کرد و در ۱۱ شهریور نخستوزیر وقت ایران در بیانیهای رسمی نوشت: «در این موقع که متاسفانه نایره جنگ در اروپا مشتعل گردیدهاست دولت شاهنشاهی ایران به موجب این بیانیه تصمیم خود را به اطلاع عموم میرساند که در این کارزار بیطرف مانده و بیطرفی خود را محفوظ میدارد.»
سفیر وقت آلمان در نامهای به وزارت امور خارجه از اعلام بیطرفی ایران ابراز خوشحالی کرده و نوشت: «درپی نامه مورخ ۶ سپتامبر ۱۹۳۹ محترما به اطلاع آن جانب میرسانم که دولت آلمان از اعلام بیطرفی ایران با کمال خرسندی اطلاع حاصل نموده با عرض تشکر خواهشمند است مراتب قدردانی وی را به پیشگاه مقدس اعلیحضرت همایون شاهنشاهی تقدیم نمایید.»
همکاری و همدلی رژیم پهلوی با آلمان نازی چیزی نبود که از چشم متفقین پنهان بماند. رضاشاه خیال نمیکرد ارتش هیتلر در برابر بریتانیا و شوروی شکست بخورد و به همین دلیل در جناح «متحدین» ایستاد. رضاشاه به امید اینکه آلمان پیروز جنگ خواهد شد، احمد متین دفتری را به نخست وزیری منصوب کرد که از طرفداران سرسخت نازیسم در ایران بود و روابط گستردهای با نازیها داشت.
با حمله مشترک بریتانیا و نیروهای فرانسه آزاد به لبنان و سوریه، رضاشاه فهمید که خطر اشغال جدی است. بهویژه که اکنون اتحاد جماهیر شوروی با بریتانیا متحد شده بود و اتحاد این دو ابرقدرت امکان شکست آلمان نازی را بسیار محتمل میکرد.
رضاشاه در سالهای ۱۳۱۹ و ۱۳۲۰ وضعیتی بسیار بغرنج در عرصه تصمیمات سیاست خارجی داشت. وی در سال ۱۳۱۹ نگران این بود که بریتانیا به بهانه روابط دوستانه ایران و آلمان میادین نفتی جنوب را اشغال کند. رضاشاه به تکاپوی جلوگیری از این واقعه افتاد و به لندن پیشنهاد یک قرارداد دفاعی محرمانه را داد که بیدرنگ توسط نخست وزیر بریتانیا رد شد.
همچنین برای احتیاط متین دفتری را از نخست وزیری برکنار کرد و به جای او «رجبعلی منصور» را که سیاستمداری انگلوفیل بود به نخست وزیری گماشت. اقدام اخیر خشم آلمانیها را برانگیخت و با این اقدامات، دولت رضاشاه هر دو جبهه را در جهان از دست داد.
عباس امانت تاریخنگار برجسته ایرانی درباره این مقطع مینویسد: «در حالی که گروهی تقریبا هزار نفره از آلمانیها هنوز در ایران کار میکردند رادیو فارسی برلین، اولین رادیوی خارجی که بخش فارسی راه انداخت، رضاشاه را آلت دست بریتانیا خواند و سقوط قریبالوقوع او را پیشبینی کرد. این پیشبینی که به مذاق خیلی از شنوندگان خوش آمد، ترس عمومی از یک کودتای آلمانی را تشدید کرد و ابهت شاه نزد مردم شکست.»
برای مطالعه بیشتر
میهن پرستی چگونه ایجاد میشود و چگونه از بین میرود؟
اندیشههای نازیسم و هیتلری چگونه در ایران پا گرفت؟
حزب پان ایرانیست چگونه در ایران تشکیل شد؟
حزب سومکا چگونه در ایران تاسیس شد؟
آیا مردم ایران از نژاد آریایی هستند؟
دیدار رئیس مجلس ایران با هیتلر
«متفقین» ابتدا از دولت ایران خواستند چهار پنجم آلمانیهای مقیم ایران را اخراج کند، اما دولت این درخواست را رد کرد. علت این کار نزدیکی زیاد ایران به آلمان و حضور مستشاران آلمانی در راهآهن، مخابرات، حمل و نقل و اسلحهسازی بود اما این برای متفقین یک اقدام خصمانه به حساب میآمد. متفقین همچنین از ایران خواسته بودند خیلی مسالمتآمیز اجازه دهد نیروهای آنها از خاک ایران عبور کنند، اما هر بار رضاشاه با این درخواست مخالفت میکرد و معتقد بود ایران نباید در این جنگ شرکت داشته باشد.
اما رخداد مهم دیگری که عامل حمله متفقین به ایران بود، و در واقع از طرف آنها به عنوان دلیل اصلی جنگ با ایران اعلام شد، عبارت بود از پناهندگی تعدادی از سیاستمداران عراقی و فلسطینی به ایران که در ابتدای سال ۱۳۲۰ اتفاق افتاد. این سیاستمداران گرایشهای نازیستی داشتند و در واقع همکاران هیتلر به حساب میآمدند. مهمترین آنها نیز «رشید عالی گیلانی» بود؛ فردی که در عراق به نفع آلمانیها دست به کودتا زد و نهایتا شکست خورد. وقتی نیروهای بریتانیایی وارد عراق شدند، گیلانی و همراهانش به ایران فرار کردند. فرار این گروه به ایران خسارات فراوانی برای ایرانیان داشت.
رشید عالی گیلانی در ۱۸۹۲ در بغداد زاده شد و تحصیلات خود را در همان شهر به اتمام رساند. گیلانی بین سالهای ۱۹۲۵ تا ۱۹۲۷ وزیر دادگستری بود و سپس رئیس دفتر و مشاور «ملک فیصل اول» پادشاه عراق شد. او در سال ۱۹۳۳ به مقام نخست وزیری عراق رسید و تا سال ۱۹۴۱ دو بار دیگر برای مقام نخست وزیری برگزیده شد.
در آن زمان حکومت عراق پادشاهی مشروطه بود و گیلانی پس از شروع جنگ جهانی دوم دست به یک کودتا علیه حکومت سلطنتی عراق زد و قدرت را تماما بهدست گرفت. گیلانی عمیقا تحت تاثیر ایدئولوژی نازیسم قرار داشت و آلمانیها در جریان کودتا کمکش کرده بودند. اکنون باید وفاداری خود به هیتلر را نشان میداد و علیه نیروهای بریتانیایی مستقر در عراق وارد جنگ میشد. با آغاز اقدامات گیلانی، متفقین نیز مقابله به مثل کردند و عراق در سال ۱۹۴۱ توسط نیروهای بریتانیا اشغال شد. حکومت کودتایی گیلانی هم پس از دو ماه فروپاشید.
با پیشروی نیروهای انگلیسی به سمت بغداد و در حالی که ارتش عراق درگیر جنگ با بریتانیاییها بود، گیلانی به همراه فرماندهان ارتش عراق، امین الحسینی (مفتی اعظم بیتالمقدس که همکاری و دوستی نزدیکی با هیتلر داشت)، اعضای هیات دولت و گروهی از سیاستمداران عراقی هوادار هیتلر ناگزیر به سوی ایران متواری شدند. از میا آنها افسران ارتش در گمرکخانه خسروی ایران تجمع کردند و خواستار پناهندگی سیاسی شدند. دولت ایران نیز سریعا پناهندگی سیاسی آنها را پذیرفت.
گیلانی و همراهانش نیز از راه قصرشیرین وارد ایران شدند و از آنجا به تهران آمده و مورد استقبال گرم دولت ایران قرار گرفتند. مسئولان ایرانی همه این گروه را به هتلی در ییلاق دربند بردند ولی خود رشیدعالی گیلانی در هتل فردوسی مستقر شد.
رشیدعالی همان روز بیانیهای با امضای خود به نمایندگیهای آلمان و ایتالیا تسلیم کرد. وی در این بیانیه که از رادیوهای برلین و رم قرائت شد، علت خروج خود از عراق را منحل شدن ستادهای نظامی ارتش و وجود توطئههای داخلی اعلام کرد و مردم عراق را به جهاد علیه ارتش بریتانیا تشویق کرد.
گیلانی در هفته اول ورود به تهران با رضاشاه پهلوی دیدار کرد. وی به زبان فارسی مسلط بود و در دیدار با رضاشاه گفت: «با تمام تلاشهایی که کردم تا جنگ بهراه نیفتد، اما این جنگ را انگلیس بر عراق تحمیل کرد. همچنین انگلیسیها قصد دارند ایران را اشغال کنند»
«بنوا میشان» در کتاب بهار عربی مینویسد: «رضاشاه چون معتقد بود که انگلیس روزهای آخر عمر خود را میگذراند، عهدنامههای بین خود و انگلیس را پاره کرد و آماده میشد که نیروهایش را به رشیدعالی گیلانی ملحق سازد. از سوی دیگر، روابط ایران و آلمان همانند روابط عراق و آلمان بسیار خوب بود و رشیدعالی نیز بخاطر لقب گیلانی که درپی نام خود داشت، مورد قبول ایرانیها بود و همه کشورهای عربی و اسلامی پذیرای او بودند»
«امین الحسینی» روحانی بدنام فلسطینی هم در تهران با وزیر مختار آلمان دیدار کرد تا مطلع شوند که آلمان در قبال وضعیت ایشان در ایران چه میگوید. وزیرمختار آلمان آنان را مطمئن کرد که ایران از حیث نظامی نیرومند است و عزم دفاع از خاک خود را نیز دارد. او گفت که حکومت آلمان پیشبینی میکند اتحاد جماهیر شوروی ظرف چهار هفته در برابر ارتش آلمان به زانو درآید و از هم بپاشد.
او به پناهندگان عراقی وعده داد که تدابیر فنی برای انتقال شهروندان آلمانی و پناهندگان مقیم ایران به آلمان اتخاذ میشود، اما هنوز «وقت رفتن» نیست. امین الحسینی تعویق سفر پناهندگان را چنین توجیه کرد که دولت آلمان بیم آن دارد این کار روحیه ایرانیان را درهم بشکند!
این اقدامات باعث بدگمانی هرچه بیشتر بریتانیا نسبت به ایران شد. ایران رسما پناهگاه نازیهای منطقه شده بود و دولتی که پس از فرار گیلانی، در عراق بر سر کار آمد نیز میگفت گیلانی و دیگر پناهندگان در تهران مشغول فعالیت سیاسی هستند. متفقین در ۱۶ آگوست برای بار سوم به دولت ایران نامه نوشته و درخواست اخراج نازیها از ایران را مطرح کردند، اما ایران تمایلی به مخدوش کردن روابط خود با نازیها نداشت.
واپسین نامه رسمی متفقین به دولت ایران و درخواست قطع همکاری با آلمان نازی در ۲۵ آگوست (سوم شهریور ۱۳۲۰) نوشته شد که در آن اعلام شده بود متفقین نسبت به تغییر رویه ایران از مسیر خود ناامیدند و تصمیم دارند اقدامات ضروری برای حفاظت از منافع خود در ایران را به کار ببندند. نیروهای شوروی همان روز به شمال ایران حمله کردند و از دریای مازندران و تبریز وارد خاک ایران شدند. نیروهای انگلیسی نیز از غرب و جنوب به ایران یورش بردند.
با حمله متفقین به ایران پناهندگان عراقی کوشیدند از ایران به ترکیه بروند اما ترکیه حاضر نشد جز به شخص گیلانی روادید دهد. گیلانی سریعا به ترکیه رفت و از آنجا عازم برلین شد. وی در آلمان با آدولف هیتلر دیدار کرد و دولت وقت آلمان گیلانی را به عنوان رئیس دولت عراق در تبعید به رسمیت شناخت.
گیلانی پس از شکست آلمان از متفقین به عربستان سعودی رفت و در ۱۹۵۸ پس از کودتای عبدالکریم قاسم به عراق بازگشت. گیلانی پس از بازگشت به عراق دست به کودتایی علیه حکومت قاسم زد که نتیجه مطلوبی نداشت و باعث دستگیری و محکوم شدنش به مرگ شد. در ۱۹۶۱ دولت عراق او را عفو کرد و گیلانی به لبنان رفت و در سال ۱۹۶۵ همانجا درگذشت.
امین الحسینی نیز موفق به فرار از ایران شد، اما همچنان اکثریت پناهندگان سیاسی عراقی در ایران بودند. پس از اشغال کشور و سقوط رضاشاه، محمدعلی فروغی که سیاستمدار خردمندی بود ریاست دولت را بر عهده گرفت و سریعا دستور اخراج سیاستمداران عراقی از ایران را صادر کرد. وی همچنین سفارتخانههای آلمان و ایتالیا را تعطیل کرد و روابط دیپلماتک ایران و متفین را از نو برقرار ساخت. با این حال این اقدامات دیر انجام شده بود و ایران دیگر اشغال شده بود.
بشرطی که تاریخ دوباره ننویسند
وآدرس غلط اندر غلط ندن