اعضای حزب «سومکا»، پس از یک درگیری خیابانی با حزب توده، با شمشیر و قمه برای عکاس ژست گرفتهاند
رویداد۲۴ علیرضا نجفی: «اگر آنها میخواهند که من خود را، بهصِرف آنکه دو پا و دو چشم و یک زبان دارم، با آن عرب ساکن ربع خالی یا بانتوی (قومی در قاره آفریقا) قاره سیاه آفریقا یکی بدانم، محال است! هیچ کس این کار را نمیکند. هر که میگوید دروغ میگوید و هر که میکند تظاهر و تقدس بهخرج میدهد. از خواص نژادی ما آن است که اهل ریا و تزویر نیستیم و نخواهیم بود. اگر امروز برای بقای این نژاد دست به قوانین اساسی نزنیم و برای تقویت خون برادران و خواهران خود، برای صحت خون فرزندان خود، به وسایل عمدی و مصنوعی متشبث نشویم و از شاخههای ضعیف خودرو جلوگیری نکنیم، علفهای هرز گلهای باغ ما را پوشیده و عنقریب از درختان بار در اثری و ثمری باقی نخواهد ماند. برای این است که باید «سترون ساختن» عناصر نامناسب را قانون کشور قرارداده و معاینات طبی را در زناشوئيها واجب شماریم.» از کتاب پیکار با اهرمن، نوشته داوود منشیزاده رهبر حزب فاشیستی سومکا
در میان سال های ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۲ سازمانهایی در ایران تشکیل شد که رسما گرایش فاشیستی داشتند و عقاید نژادپرستانه خود را علنا انتشار میدادند و حتی دیگر مانند حزب پانایرانیست پردهپوشی نمیکردند. این گروهها مخالف دکتر مصدق، مخالف مشروطهخواهی و دموکراسی بودند و میگفتند ایران باید تبدیل به یک کشور مونارکوفاشیستی (پادشاهی فاشیستی) شود. مهمترین این گروهها عبارت بودند از حزب «سومکا»، حزب «آریا» و حزب «جانسپاران میهن» و بیشترین هوادار و تاثیر را حزب سومکا در میان آنها داشت.
«حزب سوسیالیست ملی کارگران ایران» (سومکا) در اواسط دهه ۱۳۱۰ توسط محسن جهانسوز تاسیس شد و هدف اصلیاش ترویج و گسترش اندیشههای حزب نازی آلمان مبنی بر برتری نژاد آریایی بود.
بنیانگذار سومکا، محسنمیرزا جهانسوز فرزند یکی از اشراف خاندان قاجار بود که در سال ۱۲۹۳ در کرمانشاه متولد شد و پس از پایان تحصیلات متوسطه در رشته حقوق تحصیل کرد و نهایتا به ارتش پیوست. دوره تحصیل جهانسوز مصادف با اوج تبلیغات حزب نازی در ایران بود.
نازیها با فرستادن مشاوران و استخدام معلمان آلمانی در مکاتب ایران، در بخش معارف دولت پهلوی نفوذ کرده بودند و موفق شدند بسیاری از معلمان و اساتید و تحصیلکردگان ایرانی را با ایدئولوژی خود همراه کنند. به نقل از «جورج لینچوسکی» سفیر وقت هلند در تهران، آلمانیها برای گسترش دوستی بین دو ملت وسیعا از افسانه آریایی استفاده کردند.
لینچوسکی مینویسد: «صلیب شکسته را که در حقیقت سمبل حزب نازی بود، نازیها برای ایرانیان به حیث نشان وحدت معنوی آرییان شمالی با ملت زردشت تفسیر کردند. همین طور آلمان بستهای را که متشکل از ۷۵۰۰ جلد کتاب بود و «کتابخانه علمی آلمان» نامگذاری شده بود، به ایران تحفه داد. هدف از ارسال این بسته که عنواین کتابهای آن با احتیاط کامل گزیده شده بود، بدست آوردن قناعت و خشنودی خوانندگان ایرانی از ماموریت فرهنگی آلمان در شرق و همین طور از روابط نژادی بین آلمان ناسیونال-سوسیالیست و فرهنگ آریایی ایران بود.»
محسن جهانسوز در این فضای آموزشی رشد کرد و در دوران تحصیل شدیدا به نازیسم و هیتلر علاقه پیدا کرد و گروهی را برای ترویج عقاید خود تشکیل داد که این گروه هسته اولیه سومکا بود. محسن جهانسوز همچنین کتاب «نبرد من» هیتلر را به فارسی ترجمه کرد تا آحاد مردم با عقاید پیشوا آشنا شوند.
برای مطالعه بیشتر
میهن پرستی چگونه ایجاد میشود و چگونه از بین میرود؟
اندیشههای نازیسم و هیتلری چگونه در ایران پا گرفت؟
حزب پان ایرانیست چگونه در ایران تشکیل شد؟
آیا مردم ایران از نژاد آریایی هستند؟
دیدار رئیس مجلس ایران با هیتلر
رضاشاه پهلوی با اینکه در نیمه دوم دهه ۱۳۱۰ خورشیدی به سوی آلمان نازی کشش پیدا کرده بود، ولی در سال ۱۳۱۸ احساس خطر کرد و محسن جهانسوز را بعد از دستگیری به اتهام توطئه علیه سلطنت اعدام کرد. اتهام اصلی جهانسوز جاسوسی برای دولتهای متخاصم بود و پس از اعدام محبوبیت فراوانی در میان ناسیونالیستها پیدا کرد چرا که معروف بود که جهانسوز در هنگام اعدام فریاد زنده باد ایران سر میداده و هیچگاه از عقاید خود عقبنشینی نکرده است.
اعدام جهانسوز باعث تضعیف سومکا شد ولی این حزب فاشیستی در سال های پایانی دهه سی دوباره توسط داود منشیزاده احیا شد. در این مقطع قدرت حزب سومکا بیش از پیش شده بود و با دوران جهانسوز قابل مقایسه نبود. از آنجایی که اقدامات سومکا بسیار خشنتر و رادیکال تر از دیگر احزاب ناسیونالیست بود، بخشی از اعضای حزب پانایرانیست از حزب خود جدا شدند و به سومکا پیوستند.
داوود منشیزاده فرزند ابراهیم خان منشیزاده یکی از اعضای فعال کمیته مجازات در دوران مشروطه بود. وی در دوران نوجوانی برای تحصیل به فرانسه رفته و پس از پایان تحصیل در رشته ادبیات، به آلمان مهاجرت کرد و در رشتههای اسلامشناسی، ایرانشناسی و هندشناسی ادامه تحصیل داد.
منشیزاده همزمان با حزب نازی آشنا شد و پس از مدتی به این حزب پیوست و شروع به فعالیت در بخش تبلیغات حزب کرد. منشیزاده همچنین در نشریه رسمی حزب نازی «داس رایش» مطلب مینوشت و موفق شده بود اعتماد سران حزب نازی را جلب کند.
وی که از سال ۱۹۴۰ به عنوان کارشناس و مشاور تبلیغاتی گوبلز در امر مسئله یهود در ایران فعال بود و در سال ۱۹۴۱ ماموریت یافت که مطالبی با مضامین فاشیستی به زبان فارسی منتشر کند. منشیزاده در سالهای پایانی جنگ جهانی دوم و ورود متفقین به آلمان همچنان در برلین ماند و تا روزهای پایانی جنگ علیه متفین جنگید. وی نهایتا از ناحیه پا مجروح شد و پس از پایان جنگ به ایران بازگشت تا فعالیتهای نازیستی خود را در ایران از سر بگیرد.
داود منشی زاده به خاطر مجروحیت پا با عصا راه میرفت
منشیزاده علاقهی زیادی به هیتلر داشت و سعی میکرد خود را در ظاهر، مدل لباس و مو نیز شبیه به او نشان دهد. شیفتگی منشیزاده به نازیسم در سخنان او نیز مدام تکرار میشد و در هرجایی تلاش میکرد از پیشوای خود دفاع کند. برای مثال در پاسخ به دانشجویانی که هیتلر را دیکتاتور خوانده بودند چنین میگوید: «هیتلر دیکتاتور نیست، هر کس این را بگوید اشتباه کرده. هیتلر در میان ما، در آغوش ما، بوده است. من چندین بار در رستوران « استریا باواریا » نشسته بودم و غذا میخوردیم که رئیس مملکت، رهبر حزب و شخص اول اروپا با نهایت سادگی همراه دوسه نفر از آجودانهای خود به آنجا میآمد، غذا میخورد و میرفت. استالین دیکتاتور است، روزولت دیکتاتور است، نه هیتلر. هیتلر رهبری است که افکار ملت خودرا درخود متمرکز و متبلور کرده» این سخنان در حالی گفته میشد هیتلر شکست خورده و خودکشی کرده بود و دیگر در خود آلمان نیز طرفدار نداشت.
اعضای حزب سومکا «یونیفورم سیاه» به همراه «بازوبند سرخ» به تن میکردند که روی آن نشانی مشابه «صلیب شکسته» دیده میشد و ساطور به دست سلام هیتلری میدادند. نماد صلیب شکسته در تمام نشریات و جزوههای سومکا دیده میشد.
منشیزاده درباره صلیب شکسته چنین اظهار کرده بود: «صلیب شکسته در بین قبایل اولیه آریایی یعنی اجداد ژرمنها و ایرانیهای امروزی مرسوم بود بنا براین واقعا جای مسرت است که نشان ایران باستان (صلیب شکسته) که قدمت آن به دو هزار سال پیش از میلادی مسیح بر میگردد، امروز مایه مباهات ژرمنها که با ما هم نژادند، شده است.»
هدف اصلی حزب سومکا، مبارزه با گروههای کمونیستی، سوسیالیستها و اقوام و اقلیتهای مختلف زبانی، ملی و فرهنگی غیرفارس بود و شیوه مرسوم سومکا برای مبارزه چیزی نبود جز حمله فیزیکی و تهدید مخالفان خود. در واقع نشریات سومکا مملو تبلیغات و ناسزاهای مختلف علیه یهودیان، ترکان ، ارامنه ایران و کردهای ایران بود. رهبری سومکا از آنجایی که دشمن مصدق بود در جریان کودتای ۲۸ مرداد به اراذل و اوباش خود دستور حمله به دفاتر جبهه ملی را داد.
پرچم سومکا بهرنگ سرخ بود که دایره سفیدی میان آن و در مرکز دایره تصویر سیاهی شبیه عقاب قرار داشت. جلساتشان را نیز در مکانی بهنام «خانه سیاه» برگزار میکردند و نشریهای حزبی بهنام «سومکا» داشتند. این خانه را محمدرضاشاه پهلوی برای آنها خریده بود. دلیل اصلی شاه برای حمایت از سومکا تضعیف قوام بود.
عباس میلانی در کتاب نگاهی به شاه مینویسد: «گرچه شاه حاضر نشد برای برانداختن قوام با شوروی هم پیمان شود، اما از وحدت با سیاستمداران ایرانی که به هر جهت با قوام سر عناد داشتند نه تنها ابایی نداشت، بلکه در این کار و راه پیشگام میشد میکوشید از هر نارضایتی سیاسی علیه قوام استفاده کند. حتی پیش از این هم شاه به طور محرمانه به برخی از احزاب سیاسی کمک مالی کرده بود. در میان احزاب مورد حمایت شاه غریبتر از همه حزب سومکا بود که ریاستش - یا به زبان رایج آن زمان حزب پیشوایی و رهبرش - را داود منشیزاده به عهده داشت گرچه ادا و اطوار هیتلر را در میآورد و حتی حزبش را هم به سیاق حزب نازی سازماندهی میکرد، اما خود به اذعان کسانی که از نزدیک میشناختنش مردی فرهیخته و زبانشناسی کارآمد بود. شاه از این حزب که معاندت با کمونیسم در سرلوحه برنامهاش بود، حمایت مالی کرد. دستکم به روایت یک منبع پول خرید ستاد حزب را شاه پرداخته بود.»
همزمانی تشکیل حزب سومکا در اوج جنبش ملی شدن صنعت نفت فرصتی بود برای این حزب تا بتواند استراتژی خود را پیش ببرد. اما دراین کار موفقیت چندانی نداشت زیرا در آن زمان حزب توده و جبهه ملی نفوذ زیادی بویژه در میان کارگران صنعت نفت داشتند، و این رقابت را برای سومکا سخت میکرد. از طرفی جامعه چند فرهنگی ایران شرایط را برای مطرح کردن ایدئولوژی مبتنی بر برتری نژادی که نازیهای آلمانی به آن معتقد بودند را مشکل میکرد.
تظاهرات و ضد تظاهراتی که طرفداران سومکا به راه میانداختند غالبا منتهی به نزاعهای خونبار و سرکوب توسط پلیس و نیروهای مسلح میشد اما حکومت پهلوی برخوردی با آنها نمیکرد چرا که سومکا را مانعی در برابر حزب توده و جبهه ملی میدانست.
عباس امانت در کتاب تاریخ ایران مدرن مینویسد: «سومکا یک حزب کوچک ولی آشکارا فاشیستی بود که از هر جهت بر پایه الگوی حزب منحله ناسیونال سوسیالیست آلمان طراحی شده بود. این حزب که حامی برتری «آریاییها» بود به شرارت در نبردهای خیابانی میپرداخت و مناسک نژادپرستانهای باب کرده بود. سومکا، حزب توده و جبهه ملی را اهداف عالی برای اعمال خشونت زبانی و فیزیکی به شیوه نازیها میدانست. نیروهای امنیتی هوادار شاه ازآشوبگریهای سومکا به تنگ آمده بودند، ولی به این حزب تساهل میورزید چراکه وزنه مقابل حزب توده بود. دولت مصدق و نیروی پلیس آن هم ضعیفتر از آن بودند که بخواهند واکنش قاطعی نشان دهند.»
به گزارش رویداد۲۴ در حزب سومکا دو انشعاب مهم بهوجود آمد. یکی انشعاب هادی سپهر و ایجاد حزب «آریا» بود و دیگری انشعاب بهرام شاهرخ و ایجاد حزب «جانسپاران میهن». حزب آریا گرایش و رفتاری تندتر از سومکا داشت و علاوه بر نژادپرستی و ترور، حامی سرسخت یهودستیزی بود. اعضای این حزب اندک بودند ولی عضویت تعدادی از فرماندهان ارتش، مانند «بهرام آریانا» در حزب آریا آن را واجد اهمیت میکند.
البته بهرام آریانا قبل از آن با حزب «کبود» به رهبری حبیبالله نوبخت همکاری میکرد. حزب کبود که به آن حزب نازی ایران نیز گفته میشد. یک حزب فاشیست در ایران بود که گرایشهای آلماندوستانه و نازی داشت و نهایتا در سال ۱۳۳۲ شمسی منحل شد.
جالب اینکه آریانا پس از بازنشستگی کتابی با عنوان «ایدئولوژی ارتش ایران» نوشت و تلاش میکرد نژادپرستی را در ارتش ساختارمند کند. او میگفت «نخستین سفارش من این است که در ارتش ایدئولوژی را که بر مبنای فلسفه شاهنشاهی است و هم اکنون در دانشکدهها و دانشگاههای آرتش آموخته میشود پشتیبانی بفرمائید. از سه سال قبل این فلسفه که در خون نژاد ایرانی به طور طبیعی وجود داشته و دارد تنظیم و نوشته شده و هم اکنون بطور دیالکتیک تدریس میشود و این موضوع اهمیت شایان دارد، زیرا در دنیای امروز همانطور که در جنگ دوم دیدیم، هیچ ارتشی بدون داشتن ایدئولوژی نمیجنگد.»
بیشتر بخوانید:
بهرام آریانا؛ ناسیونالیست افراطی ارتش پهلوی
سپهبد فضل الله زاهدی؛ نخست وزیر نظامی که متخصص سرکوب بود
سپهبد رزم آرا؛ نظامی بلندپروازی که ترور شد
حزب میهن نیز توسط «بهرام شاهرخ» گوینده معروف رادیو برلین تاسیس شد. شاهرخ در عین حال که عضو حزب نازی بود و بنابر روایتی همزمان برای انگلیسیها نیز جاسوسی میکرد. شاهرخ چند ماهی در دوره نخستوزیری رزمآرا به ریاست اداره اطلاعات و رادیو رسید و بعد از روی کار آمدن دکتر مصدق گروه «جانسپاران میهن» را تاسیس کرد. این سازمان بخاطر فعالیت های تروریستی علیه نیروهای سیاسی و بویژه بعد از ترور محمد مهرداد توسط حکومت منحل شد.
شایان توجه است که این سه حزب (سومکا، آریا، جانسپاران میهن) بهخاطر ترویج ایدئولوژی فاشیستی در استانهای، آذربایجان، کردستان، خوزستان ترکمن صحرا، بلوچستان و لرستان پایه اجتماعی نداشتند و در تهران نیز تعداد هر یک به بیشتر از صد نفر نمیرسید اما بهخاطر پشتیبانی دربار و بخشی از ارتشیان متمایل به فاشیسم به آسانی میتوانستند ساطور به دست به خیابانها و منازل ریخته و آزادی را از مردم سلب کنند. آنها که در حکم لباس شخصیهای پهلوی دوم بودند در جریان کودتای بیست و هشت مرداد از باشگاه خود در خیابان ژاله سابق در تهران به دفتر حزب مردم ایران که در همان خیابان واقع بود هجوم برده و آنجا را به تصرف خود درآوردند.
پس از کودتای ۲۸ مرداد و بازگشت مجدد محمدرضا پهلوی بر سر قدرت، بسیاری از احزاب و گروههای فعال سیاسی غیرقانونی اعلام شدند. سومکا نیز که فقط به کار چماقداری برای شاه و حمله به اعضای احزاب دیگر کاربرد میآمد منحل شد. اغلب اعضای سومکا پس از کودتا به احزاب و گروهای دیگر پیوستند و منشیزاده مجددا به آلمان رفت و در آنجا در دانشگاه مونیخ به تدریس ایرانشناسی مشغول شد اما با پیوستن اعضای حزبش به احزاب دیگر، عقاید و روشهای سیاسی به ارث مانده از آلمان نازی را نیز با خود بردند. در واقع میراث حزب سومکا در حزب رستاخیز دید که دو تن از اعضای کادر رهبری سومکا، یعنی داریوش همایون و امیرشاپور زندنیا از رهبران و طراحان آن بودند.
سیروس همایون و محمد نکونام در عکس هستند
هر چه در این ندت دیده ایم طرفداری از عمو زادگان یهود و عرب بود نه بحث برتری نژاد اریایی!
نه نازی ها ایرانی ها را اریایی بحساب میاوردند نه حالا نئو نازی ها.
گروههای نئو نازی ها ایران پهلوی را عامل شکست در جنگ جهانی دوم میدانسته و همچنین میداند. چند تن از انها هم در سالهای گذشته به جمهوری اسلامی پناهنده شده اند. بعلت تحت تعقیب بودن در المان.