رویداد۲۴ هدی کاشانیان: یکی از بانوان شاعر تاریخ اسلام که میتوان از او یاد کرد حضرت ام البنین است. ایشان تمام زندگی خود و فرزندانش را وقف اسلام و امامت کرد و جایگاه او در تاریخ بسیار درخشان است. البته در مورد زندگی ایشان منبع و مطالب چندانی وجود ندارد.
حضرت ام البنین یکی از چهرههای محبوب تاریخ شیعه به شمار میرود که نام او فاطمه بنت حزام بوده است. او لقب ام البنین را به خاطر فرزندانش از این خود کرده و مذهب او شیعه بوده است. ام البنین نسب مهمی دارد که به قبیله بنی کلاب میرسد. وفات این بانوی بزرگوار در ۱۳ جمادی الثانی ۶۴ هجری قمری اتفاق افتاد و محل دفن ام البنین در مدینه در قبرستان بقیع است.
همانطور که گفته شد منابع زیادی درباره زندگی ایشان دردسترس نیست، اما طبق گفتههای مورخین ایشان سال پنجم هجری بدنیا آمدهاند. نام پدرشان حزام بن خالد از قبیله بنی کلاب (وی نوه دختری کلاب) و نام مادرش ثمامه دختر سهل بن عامر بن مالک بوده است. طایفه بنیکلاب بخصوص پدربزرگ و دائیهای آن حضرت به شجاعت، رشادت و صفات نیکوی اخلاقی مشهور بودند و همین امر تأثیر بسیاری در ازدواج علی(ع) با امالبنین شد.
وقتی بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا (س) به دست اشغیان به شهادت میرسد، فرزندان ایشان کوچک بودند، بنابراین امام علی (ع) تصمیم میگیرد تا با زنی با کمالات و رشیده ازدواج کند پس از برادرش عقیل که فردی مردم شناس بود کمک خواست. عقیل (ع) بعد از بالا و پایین بسیار بین قبایل و طوایف فاطمه دختر حزام بن خالد را از قبیله بنی کلاب به او معرفی میکند و عقیل(ع) به نیابت از امام علی(ع) مهمان منزل حزام میشود و در آخر مهمانی درباره خواستگاری از دخترشان فاطمه برای مولا علی(ع) سوال میکند و حزام با افتخار این وصلت را میپذیرد.
بیشتر بخوانید: زندگینامه حضرت مریم
حزام دستور داد کجاوهها را بیارایند و تزیین کنند و همراه با زنان و مردان قبیله خود به سمت مدینه رهسپار شد و در آنجا امام علی(ع) و طایفه بنی هاشم به استقبال آنها آمدند و وصلت این دو بزرگ صورت گرفت.
وقتی فاطمه دختر حزام وارد خانه امام علی (ع) شد و فرزندان آن حضرت را دید که در غصه از بین رفتن مادرشان در اوج جوانی هستند با خود عهد کرد که اولیت زندگیاش محبت به فرزندان زهرا (س) باشد و بتواند با محبت از درد و غم آنها کم کند تا جایی که حتی فرزندان خودش هم این حرکت مادرشان را والا دانسته و فرزندان زهرا (س) را بسیار احترام میکردند.
دوست داشتن فرزندان زهرا (س) تا جایی برای دختر حزام والا و فریضه شد که وقتی میدید امام علی (ع) او را «فاطمه» صدا میزند و کودکان زهرا (س) به یاد مادر غصه میخورند از مولا میخواهد دیگر او را به این نام صدا نزد و امام علی (ع) لقب ام البنین را به او میدهد و این لقب تا پایان عمر بر او میماند.
نخستین فرزند ام البنین حضرت عباس (ع) به شمار بود؛ نقل است وقتی امام علی (ع) وقتی خبر تولد او را میشنود ابتدا بسیار شادی میکند اما بعد شروع میکند وقتی علت را جویا میشوند، مولا میگوید او روزی در راه برادرش حسین و خاندان بنی هاشم جان خود را با رشادت فدا میکند. امالبنین بعد از عباس سه پسر دیگر به نامهای عبداللّه ، جعفر و عثمان بدنیا میآورد که همگی آنها در واقعه عاشورا جان خود را فدای امام حسین و خاندان پاکش میکنند و تنها بازمانده از فرزندان او نوهاش عبدالله بن عباس (پسر حضرت عباس (ع)) بود.
ام البنین در واقعه عاشورا در کربلا حضور نداشت و در مدینه بسر میبرد. هنگامی که بشیر پیک امام سجاد (ع) به او میرسد ابتدا خبر شهادت عباس بن علی را به میرساند. نقل است که حضرت بعد از شنیدن خبر شهادت حضرت عباس درباره امام حسین (ع) میپرسد و بشیر میگوید: «خداوند به شما صبر عطا کند هر چهار پسرت در کربلا به شهادت رسیدند» و امالبنین بدون توجه باز هم سراغ امام حسین (ع) را میگیرد و هنگامی که بشیر خبر شهادت آن حضرت را میدهد، فریاد میکشد و میگوید:«از شنیدن این خبر جگرم آتش گرفت و قلبم پاره پاره شد» و سپس شروع به شیون و زاری کرد.
از آنجایی که حضرت امالبنین (س) بانویی شاعره بود، پس از شنیدن خبر به شهادت رسیدن فرزندانش؛ هرروز با عبدالله فرزند حضرت عباس (ع) به قبرستان بقیع میآمد و با سرودن اشعار خود، دردمندانه گریه میکرد و مردم هم او را دلداری میدادند. حتی در بعضی از روایات نقل شده که مروان بن حکم نیز به قبرستان بقیع میرفته و درآنجا گریه و زاری میکرد. همچنین پس از این که حضرت زینب به مدینه بازگشت و حضرت امالبنین را دید، به او شهادت فرزندانش را تعزیت گفت.
حضرت عباس بزرگترین پسر ام البنین و ابروی این بانو به شمار میرود. هنگامی که حضرت عباس متولد شد، حضرت علی (ع) با سرعت به منزل امید تا فرزند خود را ببیند و نام عباس به معنای شیر دژم را بر وی نهاد چرا که از جنگ اوری او در آینده اگه بود. در این ایام مطابق رسم و رسوم برای حضرت عباس گوسفندی ذبح کردند.
«ای که عباس را دیدی، بر انبوه دشمنان فرومایه حمله میکرد و در آن هنگام که فرزندان حیدر در کارزار چون شیران در پشت سر وی بودند. میگویند دست فرزندم قطع شده و بر سرش عمود فرود آمده. وای بر من، آیا بر فرق شیر شجاعِ من عمود فرود آمد و سر او را کج کرد؟ اگر شمشیرت را در دست داشتی کسی به تو نزدیک نمیشد»
«وای بر تو مرا دیگر مادر پسران مخوان که مرا به یاد شیران بیشهام میاندازی. من پسرانی داشتم که به خاطر آنان مرا امالبنین میخواندند ولی امروز دیگر پسری ندارم. چهار پسر که مانند عقابهای کوهسار بودند و با بریده شدن رگ حیات یکی پس از دیگری به مرگ پیوستند. بر سر نعش آنها نیزهها به ستیزه برخاستند و همه آنان از زخم نیزه به خاک افتادند. ای کاش میدانستم آیا چنانکه خبر دادند؛ عباس من دست راستش قطع شده بوده است!»
علیرغم تفکر قدیمی و عامی بین مردم شمر برادر امالبنین نیست. حضرت امالبنین (س) و شمر، هر دو از نوادگان کلاب هستند. کلاب یازده پسر داشت. نام یکی از آنها «کعب» و دیگری «ضباب» بود. امالبنین از نسل «کعب» و شمر از نسل «ضباب» است. نسب ام البنین: فاطمه بنت حزام بن خالد بن ربیعه بن وحید بن کعب بن کلاب و نسب شمر: شمر بن ذی الجوشن (جمیل) بن اعور (عمرو) بن ضباب (معاویه) بن کلاب. در واقع عباس بن علی نوه دختری کلاب و شمر نوه پسری کلاب است.
مورخین سال وفات امالبنین را متفاوت اعلام کردهاند، بعضی از آنها سال ۷۰ هجری و برخی دیگری ۱۳جمادی الثانی سال ۶۴ هجری دانستهاند. اما چیزی که بسیار قطعی است وفات حضرت ام البنین بعد از حضرت زینب (س) بوده است. حضرت ام البنین را در قبرستان بقیع، درجوار امام حسن مجتبی (ع)، فاطمه بنت اسد (ع) و عمههای پیامبر (ص) عاتکه و صفیه به خاک سپردند.