رویداد۲۴ بخشهایی از اظهارات او را میخوانید:
* حاج قاسم شخصیت منحصر به فردی بود. درک خیلی بالایی نسبت به مسائل بین المللی و منطقهای داشت و ارزش و اهمیت دیپلماسی را هم میفهمید؛ در کنار کار اصلی سپاه قدس، کار دیپلماسی هم صورت میگرفت. هم خودشان کار دیپلماسی انجام میدادند و بعضا وارد مذاکرات میشدند به صورت غیررسمی و هم جاهایی که مذاکرات رسمی بود، در کنار وزارت خارجه حضور داشت.
*در هشت سال دوره آقای ظریف میتوانم گواهی بدهم که چقدر ارتباط نزدیکی وجود داشت. اولا شهید سلیمانی و دکتر ظریف جلسات هفتگی داشتند مگر این که یکی از آنها در سفر بودند. جلسات که صبحانه کاری بود از شش صبح شروع میشد و بنده هم در برخی جلسات بودم و همه موضوعات روز مرور میشد، هماهنگ میشد و تعیین نقش میشد که وزارت خارجه و نیروی قدس چه نقشی داشته باشند. ثانیا یک هماهنگی نزدیکی بود و این بیشتر مدیون حاج قاسم بود که اهمیت دیپلماسی و ضرورت آن را میفهمید.
*حاج قاسم میفهمید در کنار کاری که در منطقه میکند دیپلماسی هم باید پا به پا بیاید و همراهی کند؛ لذا این هماهنگی وجود داشت. این درک درست حاج قاسم باعث شد ظرفیت نیروی قدس در منطقه چند برابر شود. با همین دید جامع بود که حزب ا... هم وارد سیاست داخلی و حتی مذاکرات بین المللی در لبنان شد و الان خیلی از کشورهای غربی نمایندگانشان در بیروت با نمایندگان حزب ا... دیدار دارند یا انصارا... وارد مذاکرات بین المللی میشود یعنی این طور نبود که تفکر مقاومت دیپلماسی را کنار بگذارد.
* دوگانه میدان و دیپلماسی در نگاه هیچ کس نیست و نبود. یک عدهای خواستند فضای داخلی ایجاد کنند و بهره ببرند وگرنه من آقای ظریف را سالها میشناختم. همین طور سردار سلیمانی و خود رهبر انقلاب که همواره گفتند دیپلماسی و میدان در کنار هم هستند یعنی اصلا دیپلماسی دستاوردهای میدان را نقد میکند و گل میدان در دیپلماسی چیده میشود. شما هر دستاوردی در میدان به دست میآورید در دیپلماسی نقد میکنید.
* یک زمان این میدان دستاوردهای هستهای است و یک زمان میدان نظامی است و یک زمان میدان اقتصادی. آمریکا وقتی تحریم میکند از دستاوردهای اقتصادی خودش به عنوان اهرم در دیپلماسی به کار میبرد. ابزارهای نظامی که میتواند در منطقه کار کند یا ابزارهای گفتمانی شما و مقاومت که در منطقه کار میکند ثمره اش در دیپلماسی چیده میشود. این در بیانات رهبر انقلاب هست و حاج قاسم و دکتر ظریف هم به آن اعتقاد داشتند. آن قدر بدیهی است که کسی نمیتواند این دو را جدا کند و کسانی که جدا میکنند یا میدان را نمیشناسند یا دیپلماسی را یا اصلا سیاست بلد نیستند.
*چه چیزی شش کشور قدرت برتر دنیا را پشت میز مذاکره با ایران نشاند؟ قدرت میدانی بود که اینها را مجبور کرد. قدرت میدانی یعنی قدرت میدانی هستهای اگر پیشرفت نمیکرد با ما مذاکره نمیکردند، قدرت مقاومت داخلی در برابر تحریم بود که به زانو درنیامدیم. قدرت موشکی بود که اگر میتوانستند تاسیسات ما رابزنند مذاکره نمیکردند و، چون در منطقه، ایران قدرت بازیگری داشت آمدند پای میز مذاکره. مذاکره وقتی صورت میگیرد که آن کشوری که مذاکره میکند از توانایی میدانی لازم برخوردار باشد و در مذاکرات هستهای هم اتفاق افتاد.
* شخص حاج قاسم به دلیل کاریزما و ارتباطات و روحیهای که داشت و سریع با افراد ارتباط برقرار میکرد شخصا هم تاثیر زیادی داشت. حاج قاسم در عراق با همه گروههای سیاسی و دینی اعم از سنی و شیعه و کرد ساعتها ملاقات میکرد و دوستش داشتند. اختلافاتشان را حل میکرد و اهدافشان را متحد میکرد. در افغانستان و سوریه هم همین طور. حاج قاسم مرتب و شخصا به این میدانها میرفت و البته خطر بیشتری هم داشت.
*من به دوستان نظامی میگویم همان نظامی که لباس سپاهی را تن شما کرده و اسلحه دست شما داده برای من هم کت شلوار و پیراهن یقه بسته قرار داده و ماموریت سیاسی داده است. ممکن است ماموریتها و ظاهر فرق کند، ولی هدف واحد است و در بهترین حالت تقسیم وظیفه درست باید بین اینها صورت بگیرد. اگر بخشی نگری و جزیرهای شود و هر کس کار خودش را بکند دچار مشکل میشویم.
*شهید سلیمانی یک ویژگی داشت و آن هم حضور در میدانهایی بود که دیگران نبودند و برای همین از نزدیک مسائل را لمس میکرد. خیلی از سیاسیون و حتی فرماندهان در اتاقشان در تهران تحلیل میکنند، ولی حاج قاسم از میدان جنگ و خط مقدم برمی گشت و حرفی که میزد از همه دقیقتر و واقعیتر بود؛ اگر کاری را میگفت نمیشود واقعا نمیشد و اگر میگفت میشود حتما میشد. برای همین حرف او بیشتر پیش میرفت
* حاج قاسم سر قضیه برجام هیچ وقت برخورد بدی با ما نداشت. دوستانی بودند که در جلسات برخورد بد داشتند، ولی ایشان هیچ وقت چنین برخوردی نداشت و به نظر من با دید مثبتی دنبال میکرد کما این که با دکتر ظریف و بنده همیشه برخورد دوستانهای داشتند.