رویداد۲۴ مهدی مالمیر در عصر ایران نوشت: ماجرای بلایند دیتها از این قرار است که دو زن و مرد در شرف ازدواج به لطف شخص ثالثی - که عموما از آشنایان دو طرف ماجرا است- قراری به قصد آشنایی ترتیب میدهند در حالی که پیش از این هیچ گونه ملاقاتی با یکدیگر نداشتهاند و نسبت به علایق همدیگر از جمله عادات غذایی، تفریحات دلپسند و سلیقهٔ موسیقایی و هنری و نظایر اینها کاملا بیخبرند و مراد از کوری در اینجا همین بیخبری و بیاطلاعی است (و حاوی جسارتی به دارندگان این ویژگی به صورت جسمانی نیست.)
در ورژن ایرانی این قرار ملاقات پردهای میان دو طرف کشیده بودند و شرکت کنندگان که قادر به دیدن چهره یکدیگر نبودند و در آخر پس از رد و بدل کردن انتظارات و توقعات و سلیقهها از هر دو طرف میخواستند بگویند آیا مایل به ارتباط با یکدیگر هستند یا نه و پس از شنیدن پاسخ پرده کنار میرفت و دو طرف قادر به دیدن همدیگر میشدند و اتفاقات نمکینی که در اطراف این ماجرا میافتاد و...
این که تا چه اندازه این ملاقاتها جنبه تفریح و سرگرمی جوانانه دارد و تا چه میزان میتواند به روند ازدواج کمک رساند، موضوع این نوشته نیست. آنچه در این قرارها به چشم میآمد، توقعات مالی کهکشانی و تجملاتی بود که طرفین انتظار برآورده کردن آنها را از یکدیگر داشتند.
توقعاتی که اگر نیک بنگریم، دیگر در دایره تجمل خواهی و تجمل گرایی نمیگنجد و بیشتر به مفهوم مصرفگرایی خودنمایانه یا مصرفگرایی به قصد تمایز نزدیک است.
برخی از جوانان حاضر در قرار ملاقات به شدت بر روی برند لباس طرف مقابل تاکید میگذاشتند و اینکه لباس و کفش شریک آیندهام حتما باید از نوع مارکهای معتبر باشد. نوع خودروطرف مقابل حتما باید از بهترین مدلها باشد و عطری که در ملاقاتها و قرارها استفاده میکند باید از بهترین برندها و مارکها باشد و مسائلی از این دست!
ضروری است ابتدا تکلیف مان را با تعریف تجمل روشن سازیم و بعد این مدعا را ورز بدهیم که چرا توقعات جوانان ما در بلایند دیتها از نوع تجمل گرایی معمول نیست.
بهترین تعریف از تجمل گرایی را فیلسوف لهستانی به دست داده است. لشک کولاکوفسکی، تجمل را چیزی میداند که مردم در طلب آن هستند، بی آنکه کوچکترین نیازی بدان داشته باشند. در واقع تجمل چیزی است که میشود بدون آن هم به خوبی از عهده گذران زندگی برآمد.
با این تعریف همگی ما انسانها به درجاتی تجمل خواه هستیم. مثلا کیست که تا به حال وسوسه نشده باشد از یک صفحه موسیقی بهترین اش را داشته باشد یا هر از چند سال در یک رستوران شیک و گران قیمت ناهاری صرف نکند یا کتابی با جلد نفیس نخرد؟! اینها همه دل خواستههایی است که بی آن هم میشود زندگی کرد و در ردیف تجملاتی قرار میگیرد که با تعریف کولاکوفسکی با آن آشنا شدیم و انصاف که همه ما با این تعریف بیش و کم اهل تجمل هستیم!
مصرف گرایی را میشود شاخهای از تجمل خواهی دانست که به قصد به رخ کشیدن توان اقتصادی، طبقه اقتصادی و در نهایت فاصله گذاری میان خود و انسانهای دیگر صورت میپذیرد.
به عبارت خودمانی تر: مصرف گرایی که به نیت فرو کردن قدرت اقتصادی اش در چشم و چار همسایه و همکار و دوست و رهگذر چهار راه، دست به خرید تجملاتی میزد که نه تنها میشود بی آنها زندگی کرد، بلکه تجملات برای او ابزاری میشوند برای نمایش داراییها و برخورداری هایش!
بیشتر بخوانید: رواج ازدواج بدون عروسی با افزایش مشکلات اقتصادی و اجتماعی
نکته نگرانی آور، اما در بلایند دیتهای جوانان ما این بود که بیشتر ازدواج و ارتباط را همان کالای مصرفی میدانستند که باید تمایز اقتصادی زوجین و قدرت مالی شان را با زبان قال و حال به دیگران اعلام دارد!
در مصرف گرایی به قصد نمایش اقتصادی چند نکته چه از نظر فردی و چه از نظر اجتماعی قابل بررسی و شاید سزاوار اندیشیدن باشد:
نخست اینکه در این نوع به رخ کشیدن لباسهای گران قیمت و برند لباس و کفش به قصد نشان دادن دست به جیب بودن، ظرایف زیادی از کف میروند: شخصی که فلان لباس را از بهمان فروشگاه صاحب نام تهیه میبیند دیگر خیلی در بند مطالعه در رنگها وچگونگی هماهنگی میان آنها و جنس لباسها نیست! همان برند لباس اش کافی است تا از شر همه این ظرایف و اندیشیدن به همه اینها خلاص شود. دقیقا همان چیزی که کولاکوفسکی از آن با عنوان از دست رفتن مفهوم «برازندگی» یاد میکند.
برازندگی به معنای حذف همه اضافات غیر ضروری و آراستگی در عین دوری از خودنمایی است. برازندگی یی که در دیگران احساس هماهنگی میان صورت و معنا را تداعی کند. همانند نویسندهای که باز به تعبیر فیلسوف لهستانی نوشته اش را از هرگونه لغت بازی و حشو و سوادفروشی خالی کرده است و در ذهن مخاطب نوشته اش همچون متنی یکپارچه و آراسته تداعی میشود.
با این همه این میل سوزان به تجمل خواهی بیمار گونه؛ میتواند برآمده از نوعی زمینه اجتماعی هم باشد: در دوران کهن حاکمان میل به پول و هدفهای مادی را در جامعه گسترش میدادند تا فضیلت را در جامعه کمرنگ سازند و جامعه را با آسودگی بیشتری در کنترل بگیرند فضیلتی که سنگ بنای همه جوامع انسانی سالم به شمار میرود. جامعه با فضیلت، جامعهای است که هر شهروندی را در نقش خود مهربانانه پذیرفته باشد، برای هر شهروندی چه آن کارگر بسیار محترم شهرداری و چه آن جراح زحمتکش کارکردی بشناسد و خوبی یا بدی آنها را در صداقت در انجام وظیفه و رذالت را در کم فروشی در اجرای صادقانه نقش شان بداند. وقتی ملاک همه پول و مصرف به قصد نمایش قدرت اقتصادی شد، همه متر و معیارها ذیل قدرت اقتصادی گرد میآیند و ملاک خوبی یا بدی و شهروند قابلِ احترام بودن و شهروند نازل، مخدوش و در نهایت از میان برمی خیزد!
در آخر اینکه: «بلایند دیت»های رایج شده در کشور ما و توقعات مطرح شده در اینگونه ملاقاتها اگر چه خوشبختانه پدیدهای فراگیر نیست، اما نمایشگر تب و تابی است که در لایه زیرین جامعه ما در جریان است. تب و تاب دگردیسه شدن تجمل خواهی کم ضرر یا بی ضررِ آشنا با طبیعت زندگی به سوی مصرف گرایی به قصد نمایش برخورداریها، بیاعتنا به ضربات بیاغراق هولناکی که این پدیده به روح و روان انسان و در مرحلهٔ نهایی به میزان همبستگی اجتماعی وارد میآورد.