صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

جمعه ۲۲ تير ۱۴۰۳ - 2024 July 12
کد خبر: ۳۷۵۳۰۴
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۳ - ۱۵ تير ۱۴۰۳
در رویداد۲۴ بخوانید:

مارگارت تاچر؛ نخست‌وزیر جنجالی انگلستان

ماگارت تاچر اولین نخست وزیر زن تاریخ بریتانیا و همچنین رهبر سابق حزب محافظه‌کار بریتانیا بود. تاچر در ۸ آوریل ۲۰۱۳ هنگامی که ۸۷ سال داشت درگذشت.

رویداد ۲۴: مارگارت هیلدا رابرتز که بعد‌ها مارگارت تاچر نامیده شد، به سال ۱۹۲۵ در گرانتهام، شهر کوچکی واقع در شرق انگلستان زاده شد. خانواده‌اش دو مغازه‌ی خواروبار فروشی داشتند و پدرش ازاعضای شورای شهر و فردی مذهبی و لیبرال بود که بعد‌ها شهردار گرانتهام بود.

مارگارت تاچر در کتاب خاطراتش می‌گوید پدرش تاثیر زیادی بر شکل گیری عقاید مذهبی و سیاسی‌اش داشته است. پس از اتمام دوران تحصیلات متوسطه برای تحصیل در رشته شیمی وارد دانشگاه آکسفورد شد. همانجا بود که با ورود به انجمن دانشجویان محافظه کار نخستین فعالیت‌های سیاسی‌اش را آغاز کرد.

تاچر در دوران تحصیل به سیاست و حقوق علاقه‌مند شد و به گفته‌ی خودش بیشترین زمان مطالعه را به کتاب‌های سیاسی و حقوقی اختصاص می‌داد. او در کتاب خاطراتش می‌گوید بین تمام کتاب‌هایی که در دوران تحصیل خوانده یک کتاب بیشتر از همه بر عقایدش تاثیر گذاشته و گرایش سیاسی اقتصادی او را شکل داده است؛ آن کتاب تاثیر گذارعبارت بوده از «راه بردگی» نوشته فردریش فون هایک اقتصاددان مکتب اتریش، که هرگونه مداخله در بازار را توسط دولت و نهاد‌های مردمی نفی می‌کرد و نتیجه انواع سوسیالیسم را محدود شدن آزادی‌های فردی و «راهی به سوی بردگی» می‌دانست.

اندیشه سیاسی و اقتصادی تاچر

تاثیر هایک و کتابش تا آخر عمر بر زندگی و عقاید تاچربه قدرت و قوت باقی ماند و بعد‌ها زمانی که به قدرت سیاسی رسید، رابطه خوبی با هایک گرفته و از توصیه‌های اقتصادی او استفاده می‌کرد. رابرتز پس از فارغ التحصیلی به مدت چهار سال در یک شرکت پتروشیمی مشغول به کار شد. در همین مدت با بازرگان ثروتمند و مشهوری به نام دنیس تاچر ازدواج کرد و نام خانوادگی‌اش را به تاچر تغییر داد. چهار سال بعد یعنی در سال ۱۹۵۴ تحصیلاتش در زمینه حقوق را به اتمام رسانده و در آزمون وکالت پذیرفته شد.

نخستین تلاش تاچر برای ورود به ساختار قدرت در سال‌های ۱۹۵۱ و ۱۹۵۲ بود که تلاش کرد به مجلس عوام بریتانیا راه پیدا کند. اگر چه این تلاش او با شکست مواجه شد، اما شهرت «جوان‌ترین زن حزب محافظه‌کار» را برایش به ارمغان آورد.

سرانجام پس از چند سال تلاش مستمر در سال ۱۹۵۹ موفق شد به عنوان نماینده شهر کوچک فینچلی در شمال لندن وارد پارلمان بریتانیا شود. یک سال بعد یعنی در سال ۱۹۶۰ هارولد مک میلان، نخست وزیر محافظه کار بریتانیا، تاچر را به سمت معاون پارلمانی خود در امور بیمه ملی و بازنشستگی گماشت.

بین سال‌های ۱۹۶۴ تا ۱۹۷۰ که حزب کارگر اکثریت پارلمان را بدست آورده و حزب محافظه کار تبدیل به اپوزیسیون شده بود ماگارت تاچر نقش عمده‌ای در سلسله مراتب قدرت سیاسی بین اعضای حزب محافظه کار داشت و با به قدرت رسیدن مجدد حزب محافظه کار در سال ۱۹۷۰ ادوارد هیث او را به سمت وزارت آموزش و پرورش گماشت.

عملی کردن عقاید

تاچر در نخستین ماه‌های وزارتش در سمت وزیر آموزش و پرورش دست به نخستین اقدام جنجالی خود زده و بدین ترتیب گرایش‌های نئولیبرالی اش را که از آموزه‌های هایک به ارث برده بود عیان کرد. این اقدام عبارت بود از جلوگیری از پخش شیر رایگان در مدارس که از دستاورد‌های حزب کارگر بود. اقدام تاچر جنجال بسیاری در مطبوعات ایجاد کرد و حزب کارگر لقب «مارگارت تاچر، دزد شیر کودکان» را به او داد.

وقتی در سال ۱۹۷۴ حزب محافظه کار در مقابل حزب کارگر شکست خورد تاچر دست به کار انتقاد از ادوارد هیث رهبر وقت حزب زد و با او برای کسب رهبری حزب وارد چالش شد و نهایتا در سال ۱۹۷۵ رهبری حزب را به دست آورد. بدین ترتیب رهبری پانزده ساله‌ی او بر حزب محافظه کار شروع شد. رخدادی که چهره‌ی بریتانیا و حتی کل اروپا را برای همیشه تغییر داد. اکنون او رهبر اپوزیسیون و دولت در سایه شده بود.

اندی بکت، روزنامه نگار مشهور بریتانیایی، در کتاب مشهوری که درباره تاریخ رخداد‌های سیاسی دهه هفتاد انگلستان نوشته است می‌گوید تاچر بعد از بدست آوردن رهبری حزب محافظه کار جلسات منظمی با موسسه امور اقتصادی IEA در لندن که توسط پیروان سرسخت فردریش فون هایک اداره می‌شد برقرار کرد. آنتونی فیشر، بنیانگذار موسسه، که با خواندن کتاب‌های هایک به سیاست علاقه‌مند شده بود می‌گوید خود هایک او را متقاعد کرده که بهترین راه نفوذ به سیاست و تغییرات سیاسی تشکیل اتاق فکر است.
تاچر که از دوران دانشجویی مجلات موسسه را دنبال می‌کرد آشکارا تحت تاثیر کسانی، چون رالف هریس و آرتور شلدون بود، کسانی که بعد‌ها به چهره‌های محوری جریان تاچریسم بدل شدند. تاچر با اعضای موسسه در مخالفت و مبارزه علیه دولت رفاهی بریتانیا و اقتصاد کینزی که به زعم آن‌ها کشور را تضعیف کرده بود متحد شد.

به نوشته بیوگرافی نویس مشهور جان کمپل، تاچر از زمان رسیدن به رهبری حزب محافظه کار_که رییس دولت در سایه بود تا زمان نخست وزیری، یعنی بین سال‌های ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ برای گسترش عقاید نئولیبرالی خود به سفر‌های خارجی رفت، چرا که معتقد بود صدای افکارش آنچنان که باید در مجلس بریتانیا شنیده نمی‌شود. سفر‌های خارجی تاچر بدون وزیرامور خارجه کابینه در سایه انجام شد تا همه تمرکز‌ها بر او باشد و شهرت بین المللی اش افزایش یابد. بین سفر‌های تاچر در این مقطع دو سفر بیشتر از دیگر سفر‌ها دیده شدند. اولی سفرش به آمریکا و دیدار با جیمی کارتر و دومی سفر به ایران و دیدار با محمدرضا پهلوی، یک سال پیش از سقوط نظام شاهنشاهی.

سفر تاچر به ایران سه روز به طول انجامید و با بسیاری از شخصیت‌های سیاسی و اقتصادی ایران دیدار کرد. در دیدارش با محمد رضا شاه از کوروش و داریوش هخامنشی در ایران باستان تعریف کرد و ایران را قدرت اول خاورمیانه خواند. آنتونی پارسونز، آخرین سفیر بریتانیا در ایران، در خاطراتش می‌گوید: «تاچربه شاه گفت خرید‌های نظامی ایران از بریتانیا باعث ایجاد هزار شغل در بریتانیا شده است» و بابت این موضوع از اعلی حضرت تشکر کرد.

قباد فخیمی در کتاب سی سال نفت در ایران ادعا می‌کند تاچر در ملاقات با هوشنگ انصاری، وزیر اقتصاد و امور دارایی و بعد‌ها مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران، به انتقاد از سیاست‌های اقتصادی شاه پرداخته فخیمی می‌نویسد: «تاچر گفت کشور شما نه کشاورزی و نه صنعتی است، یک طرف صنعتی کردن ایران را در رأس برنامه‌های خود قرار می‌دهید و از شرکت‌های خارجی برای سرمایه‌گذاری در ایران و انتقال تکنولوژی دعوت می‌کنید و از طرف دیگر با قانون واگذاری ۴۹ درصد سهام کارخانجات به کارگران همه آن‌ها را فراری می‌دهید تا سرمایه‌های خود را خارج کنند.»

تاچر با سخنرانی مشهوری که در سال ۱۹۷۶ علیه اتحاد جماهیر شوروی و رهبرانش انجام داد لقب «بانوی آهنین» را -قرینه‌ای برای «صدر اعظم آهنین» که لقب بیسمارک بود و ژوزف استالین که او را «مرد آهنین» می‌نامیدند- بدست آورد و در سال ۱۹۷۹ که حزب محافظه کار اکثریت را در مجلس عوام بدست آورد با شعار «کوچک کردن دولت و خصوصی سازی» اولین نخست وزیر بریتانیا شد و تا سال ۱۹۹۰ در این سمت باقی ماند.

میراث تاچر

تاچر در دوران طولانی نخست وزیری اش دست به خصوصی‌سازی گسترده و اجرای سیاست‌های نئولیبرالی زد. به جرات می‌توان گفت تمام اصلاحات و دستاورد‌های طبقه کارگر توسط تاچر نابود شد. خدمات بهداشتی، رفاهی و آموزشی که تامین کردن شان بر عهده دولت بود از وظایف دولت کنار زده شد و اکثر صنایع بزرگ بریتانیا به بخش خصوصی واگذار شد. سیاست‌های اشتغالزایی تاچر حداقل نرخ دستمزد و قوانین کار را به نفع سرمایه‌گذاران تغییر داد و سیستم مالیاتی به نفع صاحبان سرمایه تصحیح شد. این دو سیاست باعث افزایش شدید اختلاف طبقاتی در بریتانیا شد. توجیه تاچر برای این سیاست‌ها کاهش نرخ بیکاری بود. اما در سال ۱۹۸۶ نرخ بیکاری حتی بیشتر شده و به اوج خود رسید.

طرفداران اقتصاد نولیبرالی تاچر را منجی اقتصاد بریتانیا می‌دانند. اما نگاه ساده‌ای به آمار و ارقام نشان از کاذب بودن این منجی‌گری دارد؛ در دهه شصت میلادی، یعنی زمانی که دولت رفاهی و «اقتصاد کینزی» در بریتانیا حاکم بود، رشد اقتصادی کشور ۳.۱۴ درصد بود. در دهه هشتاد میلادی، یعنی دوران نخست وزیری تاچر، با وجود کشف و استخراج نفت از دریای شمال انگلستان رشد اقتصادی ۲.۴۹ درصد بود.

در دهه نود هم که اقتصاد تاچری به صورت قاطعی در بریتانیا هژمونیک شده بود نرخ رشد اقتصادی به ۲.۲۴ درصد کاهش پیدا کرد. اوج دوران رشد اقتصادی بریتانیا در زمان استقرار دولت رفاهی یعنی دهه‌های پنجاه و شصت بوده است. بنابرین سیاست‌های اقتصادی تاچر تنها شکاف طبقاتی را عمیق‌تر کرده و به فقرا و طبقات پایینی جامعه ضربه زد. البته بورژوازی انگلستان با تاچر دوباره قوه گرفت و قریب به ۹ درصد به ثروت ثروتمندان افزوده شد.

ضربه دیگر تاچر بر اقتصاد بریتانیا از خلال سیاست‌های مالیاتی او اعمال شد. نسبت مالیات بر تولید ناخالص داخلی پس از به قدرت رسیدن تاچر نه تنها کمتر نشد بلکه ۴ درصد افزایش پیدا کرد. در دوران تاچر بالاترین نرخ مالیات -که مالیات ثروتمندان محسوب می‌شود- از ۸۳ درصد به ۴۰ درصد رسید، اما در مقابل مالیات بر ارزش افزوده مصرف کنندگان و طبقات پایینی از هشت درصد به ۱۵ درصد رسید.

او با انتقال بار مالیات ثروتمندان بر دوش طبقات پایینی جامعه به بی عدالتی هرچه بیشتر دامن زد. خصوصی‌سازی دوران او نیز نه تها در جهت تقویت بازار آزاد صورت نگرفت، بلکه بسیاری از شبکه‌های بازار را انحصاری کرد. دیوید هاروی می‌نویسد: «تاچر تماس‌های نزدیکی با اصحاب صنعت و امور مالی داشت و اغلب برایمشورت به آن‌ها روی می‌آورد و در برخی موارد آشکارا با کم قیمت گذاشتن بر دارایی‌های دولتی که برای خصوصی سازی مشخص شده بودندمنافع کلانی را به آن‌ها می‌رساند.»

طبقه کارگر انگلستان که هر روز فقیر‌تر می‌شد دست به اعتصابات مختلفی زد که مشهورترین آن‌ها اعتصاب معدن‌چیان بود. استاد تاچر، فردریش فون هایک، می‌گفت: «اقتصاد انگلستان مانند مرغی است که تخم طلا می‌گذارد. اما اتحادیه‌های کارگری گلوی این مرغ را گرفته و فشار می‌دهند.»


بیشتر بخوانید:چرا افراد پس از رسیدن به قدرت تغییر می‌کنند؟


تاچر تحت تاثیر همین ایدئولوژی اتحادیه‌های کارگری انگلستان را با خشونت و بی‌رحمی تمام سرکوب کرد. بعد‌ها الن باد، یکی از مشاوران اقتصادی تاچر، اظهار داشت «سیاست‌های مبارزه با تورم دهه هشتاد، از طریق تحت فشار قرار دادن اقتصاد و هزینه‌های عمومی، پوششی برای کوبیدن کارگران بود... بریتانیا در دهه هشتاد آنچه مارکس (ذخیره ارتش صنعتی) می‌نامید به وجود آورد که تاثیرش متزلزل ساختن قدرت کارگران و سپس امکان دادن به سرمایه داران برای کسب سود‌های باد آورده بود. نتیجه این سیاست‌های پایین آمدن دستمزد‌ها و نیروی کار مطیع بود.

تاچر همچنین دولت‌های ملی و شورا‌های شهری_بویژه شورای شهر‌های لندن بزرگ، شفیلد و لیورپول_ را با کاهش بودجه محدود کرده و شهروندان را هر چه بیشتر از حوزه تصمیم‌گیری بیرون راند. همچنین شورا‌های شهری معترض را «چپی‌های دیوانه» لقب داد. واژه‌ای که در پروپاگاندای مطبوعات محافظه‌کار بر سر زبان‌ها افتاد. او همچنین ظرفیت صنعتی بریتانیا را ۲۴ درصد کاهش داده و در عوض بر تراکم بازار‌های مالی افزود. دیوید هاروی در کتاب تاریخ مختصر نولیبرالیسم وضعیتی که تاچر ایجاد کرد را به خوبی توضیح می‌دهد: «سیاست‌های تاچر مستلزم برخورد با اتحادیه‌های کارگری، حمله به همه‌ی انواع همبستگی اجتماعی، برچیدن تعهدات رفاهی دولت، خصوصی سازی موسسات دولتی، کاهش مالیات طبقات بالا بود... او با اقدامی مشابه تحریک اتحادیه کارکنان کنترل هوایی توسط ریگان، با اعلام موجی از اخراج کارگران مازاد و تعطیل کردن معدن ذغال سنگ (زغال وارداتی ارزان‌تر است) معدنچیان را، در ۱۹۸۴، تحریک به اعتصاب کرد. این اعتصاب یک سال ادامه داشت و به رغم حمایت و همدردی بسیار مردم، معدنچیان باختند و بدین سان کمر یکی از عناصر محوری جنبش کارگری بریتانیا شکست.»

تاچر در زمینه سیاست خارجی و حقوق بشر نیز کارنامه خوبی ندارد. او از حامیان دولت آپارتاید آفریقای جنوبی بود، نلسون ماندلا را تروریست می‌خواند، حامی بسیاری از دیکتاتور‌های جهان از جمله مجمدرضا پهلوی و آگوستو پینوشه بود و اعضای ارتش آزادی‌خواه ایرلند را سرکوب می‌کرد. بابی ساندز، زندانی جمهوری خواه ایرلندی، در دوره تاچر در اعتصاب غذا درگذشت و در دوران زمامداری او آمار جرم و جنایت در بریتانیا ۷۹ درصد افزایش یافت.

مارگارت تاچر ۱۱ سال نخست وزیر بریتانیا و ۱۵ سال رهبر حزب محافظه کار انگلستان بود. ایدئولوژی او رنج بسیاری بر میلیون‌ها انسان تحمیل کرد که آثارش را همین امروز هم می‌شود مشاهده کرد. او در ۱۳ آپریل سال ۲۰۱۳ درگذشت. با مرگ او دیوید کامرون سفراش به اسپانیا را نیمه کاره رها کرده و به کشور بازگشت، ملکه الیزابت برای خانواده تاچر پیام تسلیت فرستاد و شیمون پرز او را «دوست واقعی اسرائیل» خواند. اما بسیاری از مردم بریتانیا به خیابان آمده و بابت مرگ او شادی کردند. مردم بریتانیا با شعار‌های از قبیل: «شیر دزد»، «ساحره مرد»، «تاچر مرده، بخندید» مرگ بانوی آهنین را جشن گرفتند.

 

نظرات شما