ناتو چیست؟
رویداد۲۴: سازمان پیمان آتلانتیک شمالی یا ناتو یک ائتلاف نظامی میان کشورهای آمریکای شمالی و اروپایی است و همانطور که از اسمش مشخص است قدرتهای دو سوی اقیانوس اطلس را بههم پیوند میدهد.
این سازمان در سال ۱۹۴۹ میان ۱۲ کشور تشکیل شد و هدف اولیه آن مقابله با نفوذ و سلطه اتحاد جماهیر شوروی سابق در اروپا بود. این سازمان در طول جنگ سرد گسترش یافت و کشورهای دیگری از جمله ترکیه را بهعنوان عضو پذیرفت. اما این گسترش پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی سابق نیز ادامه یافت و مرزهای ناتو به سمت شرق اروپا گسترده شد؛ بهطوری که بین سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۴ ده کشور سابقاً کمونیستی از جمله لهستان، مجارستان، آلبانی و لیتوانی به عضویت ناتو در آمدند. ناتو در حال حاضر ۳۰ عضو دارد که آخرین آنها مقدونیه شمالی است که در سال ۲۰۲۰ به سازمان پیوست. تنها دو عضو ناتو، یعنی آمریکا و کانادا غیراروپایی هستند.
مهمترین کارکرد سازمان پیمان آتلانتیک شمالی «دفاع جمعی» یا ماده ۵ پیمان ناتو است: «طرفها توافق میکنند که حمله مسلحانه به یک یا چند عضو در اروپا یا امریکای شمالی حمله به همه آنها تلقی میشود و در نتیجه توافق میکنند که در صورت وقوع چنین حمله مسلحانه، هر یک از آنها از حق دفاع شخصی یا جمعی که توسط ماده ۵۱ منشور ملل متحد به رسمیت شناخته شده است، به طرف یا طرفهایی که مورد حمله قرار گرفته اند، با انجام اقداماتی که لازم بدانند، از جمله استفاده از نیروهای مسلح حمایت کنند تا امنیت منطقه اتلانتیک شمالی احیا و حفظ گردد.»
این ماده تنها یک بار فعال شده و آنهم پس از حملات ۱۱ سپتامبر به برجهای دوقلو و پنتاگون در آمریکا بود.
پیمان اتلانتیک شمالی در سال ۱۹۴۹ پس از جنگ جهانی دوم به عنوان یک عامل بازدارنده در برابر تهدید گسترش شوروی سابق در اروپا تشکیل شد. فراتر از آن، ایالات متحده امریکا آن را ابزاری برای جلوگیری از احیای تمایلات ملیگرایانه در اروپا و تقویت یکپارچگی سیاسی در این قاره میدانست.
قرن بیستم قرن نبرد ایدئولوژیها بود. سه ایدئولوژی اصلی «سیاسی-اجتماعی»، «جهان مدرن-لیبرالیسم» و «فاشیسم- کمونیسم» هر یک در طی سالهای نخست قرن بیستم قلمروی در کشورهای مختلف داشتند و به شدت در عرصههای اقتصادی و صنعتی با یکدیگر رقابت میکردند.
شوروی به شیوه تولید سوسیالیستی روی آورده بود و اقدامات ژوزف استالین آن را به سرعت از حالت نیمه دهقانی روسیه تزاری به کشوری صنعتی تبدیل کرده بود. در برابر، نظام سرمایهداری و محافظهکاری در آمریکا و بریتانیا در حال ورود به مرحله جدیدی از تحولات خود بود و در این راستا کمونیسم را بزرگترین تهدید علیه خود میدید.
کشوری مانند آلمان نیز در میانه این دو قرار داشت و به همراه ایتالیا، در حال سرکوب انقلابهای سوسیالیستی بود که به تعبیر والتر بنیامین فیلسوف برجسته نتیجه این انقلابهای شکست خورده چیزی جز فاشیسم نبود.
حکومتهای فاشیستی ادعا میکردند سوسیالیسم را با محافظهکاری ترکیب کرده و حکومتی «ملی» پدید آوردهاند؛ حکومتی که با هر دو ایدئولوژی کمونیستی و لیبرالی دشمن است. هیتلر در شرایطی به پیروزی رسید که آلمانیها مستعد اتحادی بیبدیل بودند که از زمان عهدنامه ورسای زیرسوال رفته بود و ملیگرایی نوین آلمان که حزب نازی آن را نمایندگی میکرد با شعارهای تند شوونیستی در پی احیای آن برآمد.
جهش عظیم تکنولوژی و صنعت در دهه چهل میلادی مصادف بود با قدرت گرفتن ناسیونالیسم حزب نازی و این باعث شد آلمان در آن سالها به قدرت خارقالعادهای بدل شود که هیچکدام از کشورهای جهان یارای رقابت نظامی و صنعتی با آن را نداشته باشند.
زمانی که ماشین جنگی هیتلر در اواخر دهه چهل به اوج قدرت خود رسید، جنگ آغاز شد و آلمان با سرعتی برقآسا لهستان را اشغال کرد، متفقین دریافتند که بدون همکاری با رقبای خود قادر به مقاومت علیه دشمن آلمانی نیستند. این خطر از جانب رقیب بزرگ آنها یعنی اتحاد جماهیر شوروی نیز حس میشد بنابراین در سال ۱۹۴۱ که هیتلر به اتحاد شوروی حمله کرد، کمونیستها و لیبرالها، همه با هم متحد شدند تا این قدرت مهارناپذیر را متوقف کنند.
ظهور فاشیسم و جنگ جهانی دوم باعث شد اختلاف شوروی و بلوک سرمایهداری غرب برای حدود ۸ سال به اتحادی ضروری تبدیل شود ولی با شکست هیتلر و محاکمه نازیها، اختلافات دوباره برجسته شدند و جنگ سرد میان بلوک شرق و غرب آغاز شد.
در نخستین سالهای بعد از جنگ، کمونیسم در کشورهای مختلف جهان به سرعت در حال گسترش بود. آنچه در روسیه رخ داده بود و این کشور را با چنین سرعتی به ابرقدرتی جهانی بدل کرده بود، بهویژه به مذاق کشورهای توسعهنیافته خوش آمد و کمونیسم در اروپای شرقی، آسیای جنوبی، چین و آمریکای لاتین با سرعت گسترش یافت.
نگرانی کشورهای غرب اروپا و آمریکا خیلی زود متوجه گسترش کمونیسم و تهدیدهایی شد که از سوی مسکو متوجهشان شده بود. در این زمان که هنوز بریتانیا و فرانسه به قدرت اتمی تبدیل نشده بودند، در سال ۱۹۴۹ میلادی و اندکی بعد از اینکه اتحاد جماهیر شوروی نخستین بمب اتمی خود را آزمایش بمب اتمی شوروی خیلی زود به کابوس اروپا تبدیل شد که شبها با وحشت تهاجم نظامی مسکو، سر بر بالین میگذاشت.
کمونیسم در آلمان شرقی، لهستان و بلغارستان با نفوذ نظامی شوروی تبدیل به نظام هژمونیک شدند. همچنین در سال ۱۹۴۶ در یوگوسلاوی، که امروز هفت کشور اروپای شرقی (صربستان، اسلوونی، کرواسی، بوسنی و هرزگوین، مقدونیه و مونتهنگرو و دو استان خودمختار کوزوو و وویوودینا) را شامل میشود، انقلابی کمونیستی رخ داد و کشور به جمهوری خلق فدرال یوگسلاوی تغییر نام داد.
از طرفی هم در سراسر اروپا جنبشی ضد نازیسم به راه افتاد که چکسلواکی از پیشگامان آن بود. پس از جنگ بسیاری از آلمانیهای ساکن در چکسلواکی به آلمان تبعید شدند و آثار باقی مانده از نازیسم در فرهنگ و سیاست توسط مردم و سیاستمداران نسل جدید پاک شدند. حزب کمونیست چکسلواکی که در جریان جنگ توسط نازیها سرکوب شده بود با اتمام جنگ دوباره قدرت گرفت و با اکثریت آرا انتخابات سال ۱۹۴۶ را پیروز شد.
همچنین در فوریه سال ۱۹۴۸ حزب کمونیست موفق شد رقیبان محافظهکار خود را کنار زده و کشور را یکپارچه کمونیستی کند. کمتر از یک سال پس از آن نیز انقلابی کمونیستی در چین رخ داد. پیروزی کمونیستها، بلوک غرب را نگران کرد. از همین رو بود که پیمان بروکسل و طرح مارشال ایجاد شدند تا جلوی خطر گسترش بیشتر کمونیسم در جهان را بگیرند. طرح مارشال اقتصاد و پیمان بروکسل اتحاد نظامی علیه بلوک شرق را هدف گرفته بودند.
پیمان بروکسل برنامهای نظامی علیه کمونیسم شوروی بود که در ۱۷ مارس ۱۹۴۸ بین بریتانیا، فرانسه، هلند، بلژیک و لوکزامبورگ امضا شد. در ژوئن ۱۹۴۸ در سنای آمریکا، زمینه گسترش این پیمان فراسوی اقیانوس اطلس (آتلانتیک) یعنی در ایالات متحده نیز فراهم شد و در نتیجه پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) به وجود آمد.
در واقع پیمان ناتو صورت تکاملیافته پیمان بروکسل بود که توسط هری ترومن رئیس جمهور ایالات متحده امضا شد. همچنین ایالات متحده و دولتهای غربی شروع به کمک مالی و تسلیحاتی به کشورهای در حال توسعه کردند تا جلوی نفوذ کمونیسم در آنها را بگیرند.
ناتو در سال ۱۹۴۹ میلادی و اندکی بعد از اینکه اتحاد جماهیر شوروی نخستین بمب اتمی خود را آزمایش کرد شکل گرفت. ۱۰ کشور اروپایی به همراه آمریکا و کانادا پیمان ناتو را امضا کردند که بر اساس بند پنجم آن، حمله به یکی از این ۱۲ کشور، حمله به همه آنها تلقی میشد.
در دسامبر ۱۹۵۰ ژنرال دوایت آیزنهاور به فرماندهی نیروهای ناتو در اروپا منصوب شد و دو سال پس از آن فرماندهی ناتو به وجود آمد و در فوریه ۱۹۵۲ در نشست لیسبون که مهمترین گردهمایی اعضای ناتو پس از نشست واشینگتن بود ضرورت تقویت و الحاق آلمان به ناتو مطرح شد. همچنین قرار شد نیروهای ناتو طی دو سال از ۲۵ هنگ به ۹۶ هنگ افزایش یابد و اروپا به پنج ناحیه تقسیم شود. اما پس از پیمان ناتو التهابات سیاسی جهان کاهش نیافت و بیشتر شد.
اتحاد شوروی در سال ۱۹۵۵ پیمان نظامی ورشو را بین هشت کشور اروپایی بلوک شرق که عبارت بودند از شوروی، آلبانی، آلمان شرقی، بلغارستان، چکسلواکی، رومانی، لهستان و مجارستان منعقد کرد. ورشو پیمانی علیه ناتو بود که به موجب آن، ستاد فرماندهی یگانهای برای تمام نیروهای مسلح کشورهای عضو به وجود آمد.
دولتهای امضاکننده این پیمان متعهد شدند که در روابط خود از تهدید و بهکار بردن زور خودداری کنند و هرگاه به هریک از دولتهای عضو در اروپا حمله شود، با تمام نیرو به آن یاری دهند. اما با دخالت شوروی در انقلابهای مجارستان در سال ۱۹۵۶ و چکسلواکی در سال ۱۹۶۸ قانون عدم دخالت نقض شد و قدرت بازدارنده این پیمان تا حد زیادی آسیب دید. با این وجود در هر دو مورد شوروی ادعا کرد، که از او دعوت شدهاست و بنابراین رسما این قانون نقض شده محسوب نشد و پیمان ورشو تا سال ۱۹۸۹ پابرجا ماند.
بیشتر بخوانید:تاریخ پیمان بغداد از تشکیل تا انحلال
با وجود اینکه ناتو علیه خطر هستهای اتحاد شوروی بهوجود آمده بود، اما پس از فروپاشی شوروی هم به کار خود ادامه داد و به مرور از حدود ده کشور عضو به جایی رسید که امروز ۳۰ عضو دارد. ترکیه و یونان در دهه شصت به ناتو پیوستند و پس از فروپاشی اتحاد شوروی، ۱۰ کشور کمونیستی سابق از جمله لهستان به عضویت ناتو درآمدند و شمار اعضای ناتو به ۲۶ کشور افزایش یافت. آلبانی، کرواسی، مقدونیه و مونتهنگرو آخرین کشورهایی بودند که به ناتو پیوستند.
ناتو در سالهای پس از فروپاشی شوروی دخالت خود در سیاست را گسترش داد و نیروهای ناتو در جنگهای منطقهای در سراسر جهان نقش فعال بازی کردند.
پس از حمله حزب بعث به کویت در سال ۱۹۹۰، نیروهای ناتو به همراه ائتلافی از کشورهای دیگر عملیات طوفان صحرا را در کویت اجرا کردند. ابتدا شورای امنیت به صدام حسین ضربالاجل داد تا کویت را ترک کند. اما وی در پاسخ اعلام کرد که فقط در صورتی که اسرائیل کرانه باختری را تخلیه کند، به اشغال کویت پایان خواهد داد. جورج بوش پدر، اما نیروهای ناتو و ائتلاف را تجهیزکرد و زمانی که شش ماه از اشغال کویت میگذشت دستور اجرای عملیات طوفان را داد.
بوش در زمان اجرای عملیات طوفان صحرا توسط ناتو، در سخنانی جنجالی اعلام کرد که هدف از اجرای این عملیات بسی فراتر از نجات کویت است: «موضوع، تنها یک کشور کوچک نیست، هدف ما یک عقیده تازه است؛ یک نظم نوین جهانی، نظمی که در آن کشورهای مختلف تحت یک جنبش گرد هم آمده تا به آرزوهای جهانی بشریت، یعنی: صلح و امنیت، آزادی و حاکمیتِ قانون دست یابند.» ایده «نظم نوین جهانی» نشان میداد که هدف ناتو فراتر از ایده اولیه آن رفته و ابعاد پیچیده سیاسی به خود گرفته است.
ناتو پس از جنگ خلیج فارس، عراق را متهم به توسعه سلاحهای کشتار جمعی و دیگر سلاحهای ممنوعه کرد. ادعایی که بهانه حمله به عراق بود و هیچگاه نیز ثابت نشد. حملات نظامی یکطرفهٔ آمریکا و انگلیس گاهوبیگاه در عراق انجام میشدند، که بزرگترین آنها عملیات روباه صحرا نام داشت که در سال ۱۹۹۸ انجام شد.
نهایتا نیروهای نظامی ایالات متحده و ناتو در آگوست سال ۲۰۰۴ یک حمله نظامی تمامعیار به عراق را ترتیب دادند که نتایج آن به فجایع بسیاری دامن زد و موجب انتقادات شدید علیه ناتو و آمریکا شد.
عملیات دیگر ناتو در جریان جنگ بوسنی اتفاق افتاد. جنگ بوسنی و هرزگوین و صربستان در دهه ۹۰ میلادی انجام شد. علت اصلی جنگ نفرت نژادی بین صربها، کرواتها و بوسنیاییها بود که هر کدام تصور میکردند دارای نژادی متمایز و برتر هستند.
عدم وجود جنگها و نفرت نژادی تا پیش از دهه نود، اتحاد این سه کشور در یک کشور واحد سوسیالیستی تحت عنوان یوگسلاوی بود که ژنرال تیتو پس از جنگ جهانی دوم و مبارزه با آلمانها ایجاد کرده بود و حس همبستگی و اتحاد سوسیالیستی در زمان تیتو آنچنان قدرتمند بود که اثری از جنگها و نفرت نژادی نمیماند.
عملیات دیگر ناتو در جریان جنگ کوزوو و بدون مجوزشورای امنیت انجام گرفت. در این نبرد دولت فدرال یوگسلاوی با ارتش آزادیبخش کوزوو که گروههای آلبانیاییتبار بودند درگیر شدند. ناتو در جریان این جنگ تصمیم به مداخله مستقیم نظامی در حمایت از آلبانیاییتبارها گرفت. این نخستین جنگ ناتو در طول تاریخ حیات این سازمان نظامی بود. ناتو عملیات خود را یک «جنگ انساندوستانه» توصیف میکرد. با انجام این عملیات انتقادات فراوانی متوجه ناتو شد چراکه هیچیک از اعضای ناتو مورد حمله قرار نگرفته بودند و مجوزی از شورای امنیت سازمان ملل برای این مداخله اخذ نشد.
عملیات گسترده دیگر ناتو در جنگ افغانستان انجام شد. در پی حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ جورج دبلیو بوش رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا به گروه طالبان هشدار داد که گروه تروریستی القاعده را از افغانستان تحویل آمریکا دهد. به دنبال خودداری طالبان از پذیرش درخواست ایالات متحده آمریکا فرمان حمله به افغانستان در ۷ اکتبر ۲۰۰۱ میلادی با نام رسمی عملیات بلندمدت آزادی صادر شد.
هدف اصلی این جنگ، مبارزه و از بین بردن القاعده، طالبان و حامیان آن بود. تقریباً یک ماه بعد رژیم طالبان سقوط کرد. در جنگ افغانستان اغلب اعضای ناتو حضور داشتند چرا که حملات یازده سپتامبر اصل پنجم پیمان ناتو را فعال میکرد. اعضای ناتو حدود بیست سال دیگر در افغانستان باقی ماندند و نهابتا با تحویل دولت به طالبان از این کشور خارج شدند.
عملیات بعدی سپر اقیانوس نام داشت و در سال ۲۰۰۹ در اقیانوس هند، کانال گاردافوی و در خلیج عدن اجرا شد. این عملیات که تا سال ۲۰۱۶ به طول انجامید بر کنترل امنیت آبها که توسط دزدان دریایی مختل شده بود، تمرکز میکرد.
نیروهای ناتو در جنگ لیبی هم مداخله کردند. در ۱۹ مارس ۲۰۱۱ ایالات متحده ۱۱۰ موشک کروز به مواضع ارتش لیبی شلیک کرد و عملیات هوایی توسط دیگر اعضای ناتو ادامه یافت.
اگرچه ناتو خود را حافظ صلح میداند، اما اقدامات ناتو در عراق، افغانستان و لیبی جزو بزرگترین اشتباهات سیاسی جهان به حساب میآیند که تبعات سنگینی برای جهان و منطقه داشته است.
همچنین ناتو عامل اصلی درگیری غرب با روسیه و چین بوده است. بعد از انحلال پیمان ورشو و پایان جنگ سرد، نه تنها ناتو به حیاتش ادامه داد، بلکه با جدیت به سوی شرق اروپا گسترش یافت. بوریس یلتسین و ولادیمیر پوتین بارها نارضایتی خود از گسترش ناتو به سمت شرق را اعلام کرده بودند، اما ناتو همواره به گسترش خود ادامه داده و به سوی مرزهای روسیه آمده است. در سال ۱۹۹۰ و در جریان مذاکرات اتحاد آلمان، و اعضای ناتو به گورباچف اطمینان داده بودند که ناتو هرگز به سوی شرق گسترش نخواهد یافت، اما بلافاصله پس از فروپاشی شوروی، ایالات متحده برای جذب کشورهای مرکز و شرق اروپا دست به کار شد و به این صورت به قول شفاهی ناتو به گورباچف نیز عمل نشد. این گسترش در شرف رسیدن به کشورهایی مانند صربستان و بوسنی میباشد و عامل اصلی تنش موجود غرب با روسیه است که نهایتا به حمله روسیه به اوکراین ختم شده است.