رویداد۲۴: «در اوج فتنه ۷۸ به آقا گفتم بنده اعتقاد دارم نهضت آزادی و این نیروها در پشت پرده این جریان هستند و اگر ما بخواهیم این آشوب و شورش را بخوابانیم به نظر من باید سران اینها را دستگیر کرده و عدهای که در صحنه آشوب کردند را هم بسرعت محاکمه کنیم؛ و حتی در صورت نیاز آنها را به سینه دیوار بگذاریم.» علیاکبر ناطق نوری، به نقل از کتاب خاطرات حجتالاسلام ناطق نوری
جنبش دانشجویی ایران در سالهای پایانی حکومت پهلوی بسیار فعال بود و نقش مهمی در وقوع انقلاب داشت. اما پس از پیروزی انقلاب جنبش دانشجویی نیز سرکوب شد و زیرفشار فضای ایدئولوژیک دهه شصت از نفس افتاد. اما در نیمه دهه هفتاد و با انتخاب سیدمحمد خاتمی به ریاست جمهوری، جنبش دانشجویی جانی تازه گرفت و دوباره فعال شد. نیروهای محافظهکار که از رشد جامعه مدنی و در راس آن از رشد مطبوعات و جنبش دانشجویی هراس داشتند، در پی محدود کردن آنها برآمدند. به همین دلیل وقتی که تظاهرات مسالمتآمیز دانشجویان در اعتراض به توقیف روزنامه سلام را بهانه کردند و با وحشیانهترین حالت ممکن به خوابگاه دانشجویان یورش بردند. این واقعه سرآغاز یکی از رویدادهای مهم و دردناک ایران پس از انقلاب شد: وقایع ۱۸ تیر.
دوم خرداد را میتوان نوعی حادثه تلقی کرد، نوعی اشتباه که گویی از دست صاحبان قدرت در رفت و با وجود شکست پروژه اصلاحات، تاثیرات دامنهداری بر سپهر سیاسی ایران داشت. در انتخابات ریاستجمهوری سال ۷۲ کمتر از ۱۷ میلیون نفر در انتخابات شرکت کرده بودند به همین دلیل چهار سال بعد یعنی در سال ۷۶ که هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد، کمتر کسی تصور میکرد که نزدیک به ۳۰ میلیون نفر در انتخابات شرکت کنند و با انتخاب سیدمحمد خاتمی به کاندیدای محافظهکاران «نه» بگویند. آرای خاتمی حدود دو برابر منتخب دوره پیش بود و حدود ۴ میلیون رای بیش از کل مشارکت سال ۷۲ داشت. خاتمی در شرایطی پیروز شد که از ماهها پیش از انتخابات، کمتر کسی در ریاستجمهوری رقیب او تردید داشت. در آن انتخابات حتی برخی از اعضای شورای نگهبان آشکارا از رقیب خاتمی حمایت کردند. در واقع این هنر اصلاحطلبان نبود که چنین وضعیتی را ایجاد کرد، بلکه این هنر شهروندانی بود که با استفاده به موقع از وضعیتی پیشامدی، وضعیت مطلوب محافظهکاران را دچار وقفه و گسست کردند. جنبش اصلاحات توسط مردمی ایجاد شد که از فضای بسته و خفقان موجود به تنگ آمده بودند؛ جنبشی برای آرمان دیرپای «آزادی».
به تبع رخداد سال ۷۶، جنبش دانشجویی نیز فعال شد. در واقع فعالیت جنبش دانشجویی بسیار فراتر از محدوده دانشگاه بود و به بخشهای دیگر قلمرو عمومی نیز بسط پیدا کرده بود. سابینه فون دیرکه در کتاب مبارزه علیه وضع موجود: جنبش دانشجویی آلمان مینویسد: «جنبش دانشجویی در دهه هفتاد میلادی مرده بود؛ اما خیزشهایی که اعتراضات دانشجویان به راه انداخته بود اجازه بازگشت اوضاع به حالت عادی را نمیداد. خلائی که جنبش دانشجویی در قلمرو مفاهیم برجا گذاشته بود صحنه را برای مبارزه میان گروههای اجتماعی و سیاسی که میکوشیدند آن را پر کنند مهیا کرد.» این موضوع درباره جنبش دانشجویی در ایران نیز صادق است. دهه هفتاد را میتوان اوج شکوفایی و خلاقیت در جنبش دانشجویی دانست؛ زمانی که فضای سیاسی تکقطبی بود و از شهروندان به طرق گوناگون سیاستزدایی شده بود، دانشگاه همچون «وجدان بیدار جامعه» دست به اعتراض برده و امر سیاسی را در قلمرو عمومی احیا کرد. در کنار جنبش دانشجویی، مطبوعات نیز به دلیل فضای نسبتا باز پس از دوم خرداد رشد کرده و روزنامهنگاران نسل جدید به معنای واقعی وارد عرصه نبردی هژمونیک برای احقاق وعدهها و حقوق سرکوب شده انقلاب برآمده بودند.
نیروهای محافظهکار برای مقابله با این وضعیت، طرح اصلاح قانون مطبوعات را مطرح کردند؛ طرحی که عملا به معنی بسته شدن فضا و خفقان مطبوعات بود.
روزنامه سلام در ۱۵ تیر ماه ۱۳۷۸ نامهای محرمانه از سعید امامی و خطاب به قربانعلی درینجفآبادی، وزیر وقت اطلاعات، منتشر کرد. این نامه اثبات میکرد منشاء قانون اصلاح مطبوعات چیست و از کجا ناشی میشود. سعید امامی، که در آن زمان اعلام شده بود با داروی نظافت خودکشی کرده، در این نامه به وزیر اطلاعات پیشنهاد محدود کردن آزادی بیان و برخورد با نویسندگان و روزنامهنگاران را داده بود. وی در این نامه از جمله به محمد مختاری، ادیب و نویسنده برجسته، اشاره کرده بود؛ یعنی فردی که در جریان قتلهای زنجیرهای کشته شده بود. انتشار این نامه محرمانه باعث توقیف روزنامه سلام شد و دانشجویان که آزادی مطبوعات را از ضرورتهای شکوفایی جنبش خود میدانستند، در اعتراض به توقیف روزنامه سلام دست به تظاهرات مسالمتآمیزی زدند.
بنا به گفته شیخالاسلام، سخنگوی وقت وزارت کشور، نیروهای لباس شخصی در پاسخ به این تظاهرات قانونی، در نیمه شب هجدهم تیرماه به خوابگاه دانشجویان رفته و به سمت آنها سنگ پرتاب کردند؛ دانشجویان نیز مقابله به مثل کردند. با پیوستن نیروهای نظامی به لباس شخصیها، سردار فرهاد نظری بدون اطلاع به وزارت کشور دستور حمله به کوی را صادر کرد و نیروهای لباس شخصی به همراه نیروی انتظامی وارد کوی شده و به ضرب و شتم و بازداشت بسیاری از دانشجویان پرداختند.
حمله نخست ساعت ۳ بامداد بود و حمله بعدی در ساعت شش ونیم صبح رخ داد. مهاجمان به خوابگاه شماره ۲۲ حمله کردند و با فحشهای رکیک و شعارهای سیاسی و مذهبی دانشجویان را کتک زده و اموالشان را تخریب کردند. مدتی بعد از واقعه که تعدادی از دانشجویان مجروح به دیدار آیتالله خامنهای رفته بودند، یکی از دانشجویان حمله انصار حزبالله را اینگونه بیان کرد: «لباس شخصی پوشیده بودند. وقتی نیروی انتظامی وارد کوی دانشگاه شد آنها هم وارد شدند و به خوابگاه دانشجویان حمله کردند، شعار میدادند یا زهرا و میزدند. فریاد میزدند مرگ بر ضد ولایت فقیه و همهچیز را به اینسو و آنسو پرتاب میکردند. یاحسین میگفتند و دانشجوها را میزدند... باورکردنی نبود.»
لباس شخصیها تعدادی از دانشجویان را از طبقات بالای ساختمان خوابگاه به پایین پرتاب کردند، بسیاری را مجروح کردند و تعداد زیادی نیز دستگیر شدند. چند ساعت بعد که موسویلاری، وزیر کشور وقت، برای دلجویی از دانشجویان به کوی دانشگاه رفت و با شنیدن شرح قانونشکنی و توحش لباسشخصیها، به دانشجویان قول پیگیری داد.
دانشجویان میگفتند فرماندهان انتظامی که مسئول حفاظت از امنیت دانشجویان هستند، باید عزل و محاکمه شوند. اما این اتفاق هیچگاه رخ نداد. همچنین تصاویر حمله انصار به خوابگاه و به خاک و خون کشیدن دانشگاه در روزنامههای مختلف انتشار یافت و این دو مساله باعث واکنش جامعه مدنی و تشکلهای دانشجویی در کشور شد. دانشجویان در آن مقطع اتحادیهای به نام «دفتر تحکیم وحدت» که در واقع اتحادیه انجمنهای اسلامی و سازمانهای دانشجویی سراسر کشور بود و از دوران انقلاب وجود داشت.
دفتر تحکیم وحدت برای روز شنبه تجمعی را ترتیب داد که در آن جمعیتی بسیار بیشتر از شب نخست اعتراضات دست به تظاهرات زدند و به سوی وزارت کشور و سپس میدان ولیعصر رفتند. (همزمان دانشگاه تبریز هم یک تجمع اعتراضی ترتیب داده بود.)
زمانی که معترضان از میدان ولیعصر به سوی خیابان آذربایجان و بیت رهبری حرکت کردند، به اعضای ارشد دفتر تحکیم خبر داده شد که سپاه اعلام کرده چنانچه معترضان از خیابان جمهوری پایینتر بیایند همه را به ضرب گلوله خواهند گرفت و نهایتا مسئولان وقت وزارت کشور و اعضای تحکیم وحدت موفق شدند سمت و سوی تظاهرات را تغییر دهند. وقتی در همان روز عزت ابراهیمنژاد به قتل رسید، شورای امنیت ملی با تشکل جلسه، بیانیهای صادر کرد و اعلام کرد سرتیپ احمدی و معاون وی عزل شده و در اختیار مقام قضایی قرار گرفتند. همزمان فرماندهان سپاه به محمد خاتمی نامه نوشتند که «در صورت برخورد نکردن با معترضان، سپاه خود وارد کار خواهد شد.»
بیشتر بخوانید:سرنوشت بازیگران ۱۸ تیر در کوی دانشگاه چه شد؟
در این میان نقش محمدباقر قالیباف جالب بود. قالیباف که در آن زمان فرمانده بخش هوا فضای سپاه بود، نقش خود را اینگونه تعریف میکند: «عکس من الان روی موتور ۱۰۰۰ با چوب هست. با حسین خالقی. ایستادم کف خیابان که کف خیابان را جمع کنم. آن جایی که لازم باشد بیاییم کف خیابان و چوب بزنیم، جزو چوب زنها هستیم. افتخار هم میکنیم.» قالیباف همچنین نقش خود در حمله انصار حزبالله به خوابگاه دانشجویی طرشت را که در سال ۸۲ رخ داد اینطور بیان کرده: «بعد از به آتش کشیده شدن کوی دانشگاه و حادثه طرشت، من در جلسه شورای امنیت کشور محکم دعوا کردم و حرفهای بسیار تندی زدم و شان جلسه را رعایت نکردم و گفتم که امشب هرکس بخواهد بیاید تو کوی و بخواهد این کارها را انجام بدهد، من به عنوان فرمانده ناجا، لهشان میکنم.»
روز ۲۱ تیرماه، دانشجویان و تعدادی از اعضای هیات علمی دانشگاه در خیابانهای منتهی به دانشگاه تهران و در کوی دانشگاه تحصن کرده بودند. خواستار حضور سیدمحمد خاتمی درمیان خود بودند، اما خاتمی مایل به حضور در میان آنها نبود. خاتمی در سخنرانی تلویزیونی خود سخنانی مشابه محافظهکاران گفته بود که بسیاری آن سخنان را حمل بر مصلحتاندیشی وی میکردند. نهایتا در روز سهشنبه و با عدم حضور خاتمی در میان معترضان و فشار به تحکیم وحدت برای پایان دادن به تحصن دانشجویان، همچنین با تهدید و ارعاب آنها، تحصن دانشجویان به اتمام رسید. اما تعدادی از دانشجویان پس از اتمام تحصن نیز در خیابان باقی مانده بودند و اعتراض میکردند. این عده نیز سرکوب شدند و شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی یک راهپیمایی برای روز چهارشنبه ترتیب داد که حسن روحانی، دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی، در آن سخنرانی کرد. روحانی معترضان را دشمنان ملت نامید و خواستار سرکوب هرچه بیشتر آنها شد.
حسن روحانی که تازه از سفر تفریحی-تحصیلی انگلستان بازگشته بود در سخنرانی خود چنین جملاتی گفت: «درکدام کشور جهان، حرکتهای آشوبطلبانه این چنین تحمل میشود. اینها خیلی پستتر و حقیرتر از آن هستند که بخواهیم نسبت به آنها تعبیر حرکت براندازی را مطرح کنیم. در کجای دنیا و در کدام کشور و توسط کدام دولت، آشوب، تخریب و بر هم زدن نظم جامعه، تحمل میشود. مگر دولت مقتدر جمهوری اسلامی ایران مسئولین امنیتی نظام، این گونه حوادث را تحمل خواهند کرد. این صبر و متانت، در یکی دو روزه برای این بود که ماهیت این چند صد نفر اوباش به خوبی برای مردم ما روشن میشود و همه به خوبی بدانند اینها چه کسانی هستند و دارای چه ماهیتی هستند.»
با وجود اینکه بسیاری از سران نظام حمله به خوابگاه دانشجویان را محکوم کرده بودند، عوامل و آمرین آن محکوم نشدند و دادگاه رسیدگی به واقعه ۱۸ تیر تنها یک نیروی نظامی به نام «اروجعلی ببرزاده» را به جرم دزدیدن ریشتراش از خوابگاه دانشجویی محکوم کرد.
محافظهکاران پس از سرکوب دانشجویان و عدم برخورد با مسببین حمله به کوی، کاملا فضا را در دست گرفتند و تبلیغات گستردهای علیه معترضان آغاز شد. هاشمی رفسنجانی در خطبههای نماز جمعه گفت: «در خیابان دروازه ندارد، در ندارد و هر کسی وارد میشود. هر کسی میخواد شعار میدهد و سنگ میزند. مگر اینکه یک انضباط آهنین باشد! یک مدیریت آهنین باشد! یک رهبریت با نفوذ باشد! یک فرمان همه را سر جای خودشان میخکوب بکند. چنین چیزهایی که نیست! چطور یک گروه میتواند مردم را دعوت کند و بگوید به ما بپیوندید؟ بگوید بیایید در خیابان ها، کی میاد؟ این الواتی که آمدند و این همه خسارت وارد کردند؟»
همچنین علیاکبر ناطقنوری، رقیب اصلی سیدمحمد خاتمی در انتخابات ۷۶ که کاندیدای محبوب محافظهکاران بود، تمام تلاش خود را کرد تا با معترضان و منتقدان حکومت برخورد سختی شود. وی مدام اعلام میکرد که «ماجرا زیر سر ملی-مذهبی هاست!» و خواستار دستگیری و اعدام آنها بود. ناطق نوری قبلا هم اعتراضات اسلامشهر، اعتراضات کوی طلاب مشهد را که پیش از واقعه کوی دانشگاه رخ داده بود را «کار عدهای آدمهای عقدهای و اراذل و اوباش» دانسته بود که «در پشت صحنه از سیاسیون ملی-مذهبی خط میگیرند.» وی در جریان کوی دانشگاه نیز همین نظر را داشت، به همین دلیل خواستار دستگیری ملی مذهبیها شده بود.
دقیقا نمیدانیم این حجم از کینه و نفرتی که ناطقنوری نسبت به ملی مذهبیها داشت از کجا ناشی میشود. ناطقنوری همواره از کم بودن برخوردها اعتراض کرده و راه مواجهه با اعتراضات را اعدام سران ملی-مذهبی اعلام کرده است. در مصاحبهای درباره وقایع ۱۸ تیر میگوید: «در این جریان چند نفر دستگیر شدند، از جمله منوچهر محمدی و یک زنی که او را هم گرفته بودند. معروف شد که با گرفتن یک منوچ و ملوس قصه حل شده است! منشا یک بحران و یک شورش این نیست این پشت پرده دارد. الان هم به نظر من پرونده ماجرای کوی دانشگاه باید باز باشد و بعضی از مسئولان کشور باید آنجا پاسخ بدهند. حداقل هنوز برای ما ماجرا روشن نیست چرا سوالها پاسخ داده نمیشود... البته این وقایع فرصت خوبی هم بود که اینها خودشان را نشان دهند. البته من معتقدم نباید هیچ فرصتی به این گونه جریانها داد، از همان اول باید در نطفه خفه میشدند.»
ناطق در همان مصاحبه پیشنهاد میکند که وزیر علوم وقت و دستیارانش به دلیل اینکه پس از حمله انصار حزبالله به خوابگاه دانشجویان استعفا کردهاند، محاکمه شوند. در واقع موضع ناطقنوری مانند بسیاری از محافظهکاران، از جمله احمد جنتی، این بود که نظام در مواجهه با اعتراضات بیش از حد مصلحتاندیشی کرده و باید بسیاری را «سینه دیوار» میگذاشته.
در روزهای تلخ پس از حادثه که جامعه مدنی تحت فشار امثال ناطقنوری بود، بسیاری از دانشجویان، فعالان دانشجویی، روزنامهنگاران و شهروندان عادی منتظر موضعگیری خاتمی بودند. آنها انتظار داشتند که خاتمی به عنوان رئیسجمهور منتخبی که در برابر ناطقنوری به او رای داده بودند، موضع متفاوتی اتخاذ کند و دستکم مانند مورد قتلهای زنجیرهای عمل کند و تا برکناری عاملان نظامی حمله به دانشگاه پیش برود.
سید محمد خاتمی نهایتا در مردادماه ۷۸، کمتر از یک ماه پس از حوادث کوی دانشگاه، درمیان سخنرانی خود در دیدار عمومی با مردم همدان موضعگیری کرد و چنین گفت: «این شورش و بلوا، حادثه زشت و نفرتآوری بود که ملت عزیز و مقاوم و صبور و منطقی ما را مکدر کرد. آنچه در تهران پیش آمد، لطمه به امنیت ملی بود؛ تلاشی بود برای برهم زدن آرامش مردم شریف و تخریب اموال عمومی و خصوصی و بالاتر از آن، اهانت به نظام و ارزشهای آن و مقام معظم رهبری. حادثه شورش، یک حرکت کور، یک بلوا، یک حرکت ضد امنیتی، با شعارهای منحرفکننده بود که به نظر من برای مخدوش کردن شعارهای مطرحشده در دوران جدید ریاستجمهوری به وجود آمد. تحریک احساسات مردم متدین و دلسوز و وطنخواه که تاب تحمل حمله به ارزشها، رهبری، و مقدسات خود را ندارند، فقط از آن جهت صورت گرفت که ملت به خشونت واداشته شود.»
عقوبت شون الساعه