رویداد۲۴| مازیار وکیلی: جریان اصول گرایی از همان ابتدای انقلاب موضع خاصی در قبال هنر و به خصوص سینما داشته است. برای این جریان سینما نه یک هنر-صنعت بزرگ و تاثیرگذار بلکه رسانهای است که به وسیله آن میتوان ایدئولوژی مدنظر این جریان سیاسی را تبلیغ کرد. به همین خاطر است که این جریان سیاسی با کمک سایر نهادهای حاکمیتی سرمایه گذاری کلانی را در حوزه سینما انجام داد و تلاش کرد برای خودش هویتی مستقل از جریانی که آن را روشنفکر و غربگرا میدانست دست و پا کند.
برای ساختن یک هویت مستقل نیاز بود که این جریان سیاسی نمادهایی داشته باشد که وجه تمایز این جریان با جریان روشنفکری باشد. به همین خاطر سراغ بازیگران و هنرمندانی میرفت که در ژانرهایی فعالیت میکردند که موردپسند این جریان سیاسی بود. مثلاً بعد از ساخت آژانس شیشهای و محبوب شدن شخصیت حاج کاظم برای مدتها پرویز پرستویی تبدیل به نماد و سمبل اصلی این جریان سینمایی در عالم سینما شد. اما زمانی که پرویز پرستویی تصمیم گرفت در فیلمهای جریان مقابل هم بازی کند توسط این جریان طرد شد و جایش را به بازیگران دیگری داد.
یکی از چهرههایی که به واسطه حضور طولانی مدت در سینمای جنگ همیشه مورد وثوق اصولگرایان بوده سید جواد هاشمی است. بازیگر و کارگردانی که همیشه نماد یک بسیجی مومن و مذهبی بوده که بسیار نرم خو است و بلد است افرادی را که گرایش چندانی به دین ندارند به راه راست هدایت کند! این تصویر نمادین باعث شده بود که جریان اصولگرا همیشه سید جواد هاشمی را یکی از خودشان بداند ولو اینکه بعضی موضعگیریهای او را در مسائل سیاسی نپسندد. اما مصاحبه اخیر سید جواد هاشمی در برنامه اینترنتی باضیا و موضعگیریهایش درباره یکی از بازیگران مهاجرت کرده ایرانی، دولت ابراهیم رئیسی، رای دادن به مسعود پزشکیان به خاطر انتخاب نشدن سعید جلیلی و... نشان داد سید جواد هاشمی هم دیگر نمیخواهد صرفاً نماد اصولگرایانی باشد که به وسیله چهرههایی مانند او ایدئولوژی خود را تبلیغ میکنند.
بیشتر بخوانید: ماجرای یک کوچ اجباری و یک شکست ایدئولوژیک | چگونه صداوسیما همه چهرهها را از خود راند اما در نبرد علیه سلبریتیها باخت؟
سوال اصلی این جا است که چرا اصولگرایان با ریزش شدید نمادهای خود در عالم هنر مواجه شدند و به جز تعداد معدودی بازیگر نه چندان سرشناس و کارگردانانی که اگر بودجههای دولتی نباشد نمیتوانند فیلم بسازند کسی حاضر نیست کنار آنها قرار بگیرد؟ واقعیت امر این جا است هنر نه وسیلهای برای ابراز ایدئولوژی که یک هویت مستقل است و زمانی رشد میکند که همه عقاید بتوانند در آن فعالیت کنند.
نگاه بسته اصولگرایان باعث شده چهرههایی که زمانی برای آنها هم نماد حساب میشدند تلاش کنند با فاصله گرفتن از این جریان سیاسی هویت مستقلی برای خود فراهم کنند. سید جواد هاشمی هم از قاعده مستثنی نیست. او نمیخواهد صرفاً برند یک جریان سیاسی باشد که پایگاه چندانی هم میان مردم ندارد. او بازیگر است و نیاز دارد مورد توجه تمام مخاطبین سینما، تلویزیون و شبکه نمایش خانگی قرار بگیرد تا بتواند در این حرفه به کار خود ادامه دهد. به همین خاطر است که در چند سال اخیر رویه دیگری را پیش گرفته و تلاش کرده برند خود را در قالبی جدید بازسازی کند.
شاید برای کسانی که چندان محصولات فرهنگی تولید شده در ایران را پیگیری نمیکنند صحبتهای اخیر سید جواد هاشمی بسیار شوکه کننده باشد. اما برای کسانی که پیگیر کارنامه کاری این بازیگر هستند مشخص بود که او در تلاش است تا چهره تازهای از خود به تماشاگر ارائه دهد. در صنعت برندسازی بازسازی یک برند قدیمی بر اساس نیازهای روز جامعه یکی از محورهای اصلی این صنعت است.
ممکن است یک سلبریتی تبدیل به یک نماد شود. نمادی که بعد از مدتی کارکرد خود را از دست میدهد به همین خاطر نیاز است که آن سلبریتی براساس نیاز روز و مقتضیات روز چهره خود را بازسازی کند تا بتواند در این حرفه پرحاشیه دوام بیاورد. این دقیقاً همان کاری است که سید جواد هاشمی در حال انجام آن است. او به خوبی متوجه شده جامعه امروز ایران با جامعه ایران در دهههای شصت و هفتاد تفاوت دارد و دیگر نمیتوان در قالب یک بسیجی خوش قلب با جوانان امروزی ارتباط برقرار کرد.
به همین خاطر تلاش کرده تا با حضور در تاک شوهایی مانند پدرخوانده و فیلمها و سریالهایی مانند زخم کاری و فسیل چهرهای متفاوت از خود نمایش دهد. حضور در برنامه باضیا را هم میتوان در همین راستا تحلیل کرد. سید جواد هاشمی با حضور در این برنامه و صحبتهای جنجالی که درباره سیاست و فرهنگ انجام داد تلاش کرد تا مرزهای خودش را با جریانی که ما آن را بنام جریان اصولگرایی میشناسیم مشخص کند. به همین خاطر است که در طول مصاحبه با علی ضیا نه تنها سید محمد خاتمی را ستایش کرد بلکه نقدهایش را به دولت سیزدهم با صراحتی جالب توجه بیان کرد.
از ممنوع التصویریهایش در سازمان صدا و سیما گفت و کوشید با صحبت از وضعیت خانوادگیاش چهرهای منعطف و معتدل از خود نشان دهد. تمام این تلاشها یک دلیل داشت بازسازی و ترمیم برندی که از او در افکار عمومی شکل گرفته است. حتی سید جواد هاشمی هم متوجه شده است که مردم ایران را دیگر نمیتوان با شعارهای ایدئولوژیک جذب کرد. اما هنوز اصولگرایان و در راس آنها سازمان صدا و سیما تلاش میکند با ایدئولوژی مردم را به خود جذب کند. نتیجه هم که البته مشخص است. صدا و سیما سالها است مرجعیت خود را در میان مردم از دست داده و تبدیل به یک رسانه دسته چندم شده است.