صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

پنجشنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۳ - 2024 October 31
کد خبر: ۳۸۹۲۷۷
تاریخ انتشار: ۰۲:۲۶ - ۱۰ آبان ۱۴۰۳
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد:

جشن سالروز تولد ولیعهد رضا پهلوی و پایان بحران جانشینی

مطابق قانون اساسی مشروطه، فرزند ذکور به عنوان ولیعهد، تداوم دهنده سلطنت محسوب می‌شد. از آنجایی که محمدرضاشاه پهلوی در پی دو ازدواج نخست خود نتوانسته بود فرزند پسر داشته باشد، تولد رضا پهلوی برای شاهنشاهی ایران اتفاق بسیار مهمی تلقی می‌شد و دولت وقت سالروز تولد او را جشن گرفت و هرساله رای تولد وی جشن‌های مفصل برپا می‌کرد.

رویداد۲۴ | تقریبا تمام پادشاهانی که در طول تاریخ بر فلات ایران حکمرانی می‌کردند زنان و همسران متعددی داشتند و برای خود صاحب حرمسرا بودند. این امر حتی درباره آغامحمد خان قاجار نیز صادق است. در واقع این رسم سلاطین شرقی بود؛ آن‌ها حرمسرا‌های پرجمعیت می‌ساختند و فرزندان متعددی داشتند. یکی از دلایل خونین بودن مسئله جانشینی همین تعدد همسران و فرزندان شاه بود که بر سر مسئله جانشینی از هیچ سبعیتی دریغ نمی‌کردند.

تا جایی که می‌توان از منابع تاریخی فهمید، محمدرضاشاه پهلوی تنها شاه تک‌همسر ایران بود. او با اینکه چند بار ازدواج کرد، اما همزمان چند همسر نداشت و قوانین چند همسری را نیز در دوران سلطنت خود محدود کرد؛ اگرچه آن را ممنوع نکرد و در مواردی با چند همسری مردان موافق بود. حتی رضاشاه پهلوی پدر وی چند همسر داشت، اما محمدرضاشاه چنین نبود و این امر تا مدت‌ها باعث ایجاد بحران جانشینی در خانوائه پهلوی شده بود.

بحران جانشینی محمدرضاشاه پهلوی

محمدرضاشاه از دو ازدواج نخست خود، اول با فوزیه فواد و سپس با ثریا اسفندیاری، صاحب فرزند پسر نشد و بنابر قانون اساسی مشروطه جانشین او نمی‌توانست دختر باشد. بنابرین محمدرضاشاه تا سال‌ها جانشینی نداشت و نمی‌دانست ارثیه‌ی پدری را به چه کسی بسپارد.

ازدواج‌های نخست محمدرضا پهلوی ناموفق بودند. ازدواج نخست او با فوزیه به پیشنهاد پدرش انجام گرفت و با سردی بین طرفین به شکست انجامید. خود محمدرضا عاشق ایران‌دخت، دختر بزرگ احمدشاه قاجار بود، ولی رضاشاه با ازدواج آن‌ها مخالفت کرد. ازدواجش با فوزیه نیز به زودی به جدایی ختم شد.

شاه پس از فوزیه با ثریا اسفندیاری ازدواج کرد و واقعا عاشقش این زن بود؛ اما ثریا بچه‌دار نمی‌شد و با وجود اینکه پزشکان دلیلی برای عدم باروری وی نیافته بودند، شاه و ملکه زیر سایه فشار اطرافیان و برای آوردن جانشینی برای سلطنت از یکدیگر جدا شدند. شاه پس از جدایی از ثریا می‌خواست با ماریا گابریلا، فرزند پادشاه ایتالیا، ازدواج کند. اما گابریلا در میانه رابطه منصرف شد و این ازدواج هیچ وقت به انجام نرسید. در این مقطع، شاه ۳۹ ساله نگران مساله جانشینی خود نیز بود و همه اطرافیان و درباریان به دنبال همسر مناسبی برای وی بودند.

آشنایی با فرح دیبا

شاه در سال ۱۳۳۷ به پاریس سفر کرده بود و در سفارت ایران، فرح دیبا را ملاقات کرد. سفیر ایران دانشجویان برتر ایرانی در پاریس را به سفارت دعوت کرده بود تا با شاه دیدار کنند. فرح دیبا نیز یکی از آن‌ها بود. بنا به نوشته مارگارت لاینگ، فرح در آن نخستین دیدار با شاه درباره مشکلات بیکاری جوانان بحث کرده بود.



مدتی پس از این ماجرا فرح دیبا به ایران می‌آید. در آن زمان به دانشجویان ایرانی که برای تحصیل به کشور‌های خارجی می‌رفتند، ارز دولتی تعلق می‌گرفت. دانشجویان می‌توانستند بدون ویزا به اروپا سفر کنند و با تحصیل در یک دانشگاه یا کالج ارز دولتی دریافت کنند. فرح دیبا نیز یکی از همان‌ها بود و زمانی که برای گرفتن ارز به ایران آمده بود، گذرنامه‌اش به ظن اینکه نامش در فهرست مخالفان رژیم قرار دارد توسط ماموران ضبط شد.

فرح برای رفع این مشکل نزد اردشیر زاهدی که مسئول تمشیت امور دانشجویان خارجی بود می‌رود. زاهدی در این دیدار به وی می‌گوید «اعلی حضرت مایلند با شما ملاقات کنند.» فرح نیز به ویلای اردشیر زاهدی در حصارک می‌رود که شهناز دختر بزرگ شاه یک میهمانی در آن ترتیب داده بود. در آن میهمانی شاه به فرح رسما علاقمند می‌شود و ترتیب یک مراسم رسمی خواستگاری را می‌دهد.
اردشیر زاهدی در خاطراتش ادعا می‌کند شاه از آن رو به فرح علاقه‌مند شد که او خاطرات مادام ارفع خدمتکار دوران کودکی شاه را تداعی می‌کرد. مادام ارفع توسط رضاشاه استخدام شده بود که محمدرضا را به سبک فرانسوی تربیت کند و شاه نیز علاقه بسیاری به او که از مادرش به وی نزدیک‌تر بود، داشت. به همین دلیل شاه به زبان فرانسوی از فرح خواستگاری کرد و به گفته زاهدی فرح که تا آن زمان تحت تاثیر همکلاسی‌های خود «چپ می‌زد» یا به قول خودش به فقرا علاقه‌مند بود غرق در تجمل شد و دیگر کارش شده بود خرید از بوتیک‌های لوکس فرانسوی و ذوق زده شدن از «هدایای گرانبهای اعلی حضرت.»


بیشتر بخوانید: محمدرضا شاه پهلوی در مراسم عزاداری ماه محرم


سرانجام شاه و فرح در ۲۹ آذرماه سال ۱۳۳۸ ازدواج کردند. مراسم در کاخ گلستان برگزار شد و خطبه عقد را سید حسن امامی امام جمعه تهران خواند. اذان برگوش ولیعهد نیز توسط امامی گفته شد. بیش از ۴۰۰ مهمان به جشن دعوت شدا بودند و شاه با خونسردی و خوشحالی می‌خندید و سیگار می‌کشید. فرح دیبا درباره مراسم عقد می‌گوید: «بر خلاف رسم که عروس باید بعد از سه بار به سوال عاقد که آیا مایل است با داماد ازدواج کند یا نه پاسخ دهد، من همان بار اول بله را گفتم. آنجا بود که فهمیدیم هیجان زیادی یکی از مهم‌ترین رسوم ازدواج را از یادمان برده! بله من برای شاه حلقه ازدواج نخریده بودم! یعنی با خودمان گفتیم که برای شاه چه حلقه‌ای می‌توانیم بخریم! آقای زاهدی همانجا حلقه را از دستش باز کرد و به من داد. حلقه‌ای که پادشاه تا آخرین روز حیاتش در دستش بود و حالا در دست من است.»

تولد ولیعهد

ده ماه پس از ازدواج آن دو، نخستین فرزند ذکور محمدرضاشاه به دنیا آمد و خیال وی از بابت مسئله جانشینی راحت شد. برای تولد ولیعهد تبلیغات زیادی شد و پروپاگاندای حکومت پهلوی در کوی و برزن جشن برپا کرد. تولد در زایشگاهی در میدان مولوی رخ داد و اراذل و اوباش که همواره نقش برجسته‌ای در حمایت از حکومت‌های استبدادی دارند، برای حفاظت از بیمارستان بسیج شدند. در خاطرات طیب حاج رضایی آمد که او برای تولد ولیعهد چندین طاق نصرت برپا کرد و نوچه‌های خود را اطراف بیمارستان برای حفاظت از مقامات مستقر کرد.

بسیاری از کشور‌ها به مناسبت تولد ولیعهد برای ایران هدایای مختلف و پیام تبریک ارسال کردند و ورودی کاخ نیاوران توسط مردم در حرکتی «خودجوش» گلباران شد. روز تولد ولیعهد را هفته کودک نامیدند و از بودجه عمومی هزینه‌های بسیاری برای جشن گرفتن تولد او صرف کردند.

محمدرضاشاه نخست می‌خواست نام این فرزند را کوروش بگذارد که یاد آور کوروش کبیر باشد و امپراطوری کوروش در ۲۵۰۰ سال پیش را در قرن بیستم و بیست و یکم میلادی احیا کند. زاهدی در خاطراتش ماجرای نامگذاری ولیعهد را چنین شرح می‌دهد: «تولد ولیعهد انقلابی در کاخ سلطنتی پدید آورد. انتخاب نام «رضا» برای ولیعهد سلیقه ملکه مادر (تاج الملوک) بود که می‌خواست نام شوهر فقیدش را زنده کند. پادشاه ابتدا علاقه‌ای به انتخاب نام رضا نداشتند و اصرار می‌کردند نام ولیعهد کوروش گذاشته شود. والاحضرت اشرف پهلوی هم با این امر موافق بودند و به ویژه والاحضرت شمس که تغییر دین و مذهب داده بود و به یک مسیحی کاتولیک مومن تبدیل شده بودند، می‌گفتند نباید یک نام عربی روی پادشاه آینده مملکت غیرعرب گذاشته شود. والا حضرت شمس همچنین گفتند در صورتیکه نام ولیعهد کوروش گذاشته شود در آینده به عنوان کوروش دوم پادشاه کشور شده و امپراطوری ایران را احیا خواهد کرد! اما حرف آخر را در دربار شاهنشاهی علیا حضرت ملکه پهلوی (ملکه مادر) می‌زد و پس از شنیدن نظرات همه، با عصبانیت خطاب به محمد رضا شاه گفت فقط رضا نه یک کلمه بیش نه یک کلمه کم! بعد هم برای آنکه محمد رضا شاه را بیشتر تشویق به انتخاب نام رضا کرده باشد به او گفت: «پس از صد و بیست سال که او جانشین تو می‌شود همگان او را با نام رضا شاه دوم خواهند نامید و بدینوسیله نام و خاطره پدرت زنده خواهد شد!»

نهایتا محمدرضاشاه نام فرزندش را رضا گذاشت تا در آینده تبدیل به رضاشاه دوم شود و میراث پدری اش را که سلطنت و حکومت بر ایران بود حفظ کند. پس از نامگذاری، آیت‌الله سید حسن امامی امام جمعه تهران که عضو مجلس سنا و مجلس شورای ملی هم بود، در گوش ولیعهد اذان گفت. محمدرضاشاه پهلوی هیچ فکرش را نمی‌کرد که در آستانه هفده سالگی ولیعهدش، در ایران انقلاب شود و فرزند وی روی سلطنت را نبیند.

نظرات شما