رویداد۲۴| مازیار وکیلی: این که هنوز و بعد از گذشت این هم سال از پایان یافتن برکینگ بد همه از آن به عنوان یک شاهکار مطلق در دنیای سریال سازی یاد میکنند یک دلیل بیشتر ندارد و آن دلیل این است که این سریال موفق شد تمام مرزهای سریال سازی را چند پله ارتقا دهد. البته داستان سریال چندان تر و تازه به نظر نمیرسید. داستان مرد خوبی که به دلیل یک اتفاق در زندگیاش مجبور میشود تغییر رویه بدهد و این تغییر رویه باعث تغییر شخصیت او میشود چیز تازهای نیست. چیزی که برکینگ بد را تبدیل به شاهکاری بزرگ کرده است نوع نگاه و نحوه پرداخت خالقان سریال است. نوع نگاهی که خودش را در پیچیدگی خط داستان، شخصیت پردازی و حتی سبک بصری منحصر به فرد سریال نشان میدهد. در برکینگ بد همه چیز در اوج قرار دارد و سخت بشود سریال درامی را تصور کرد که به گردپای این شاهکار تلویزیونی برسد.
وینس گیلیگان قبل از آغاز مجموعه برکینگ بد، یک مجموعه تلویزیونی جنایی بنام پروندههای ایکس ساخته بود. گیلیگان قصد داشت سریالی بسازد که در آن شخصیت اصلی سریال به مرور از یک شخصیت مثبت تبدیل به یک شخصیت منفی و شرور میشود. گیلیگان دلیل این کار را ایستایی و سکون بیش از حد قهرمانان مثبت سریالهای آمریکایی عنوان کرده بود. گیلیگان گفته بود که تمام هدفش از خلق شخصیت والتر وایت این بود که نشان دهد یک کارکتر بسیار خوب که شباهتهای زیادی به شخصیت اصلی فیلم کلاسیک خداحافظ آقای چیپس دارد تبدیل به شخصیت شرور آل پاچینو در صورت زخمی میشود. گیلیگان بعدها و هنگام ساخت سریال درباره تاثیری که والتر وایت روی او گذاشته گفته است:« وقتی این مجموعه تمام شود، دلم برایش تنگ میشود. اما خوبیاش این است که دیگر لازم نیست به فکر وایت باشم.» پس ایده اولیه در ذهن گیلیگان این گونه شکل گرفت که کاراکتری طراحی کنیم که سیر تحول را به شکل معکوسی طی کند یعنی از یک آدم خوب تبدیل به یک آدم بد میشود. گیلیگان بعدها شخصیت والتر وایت را اینگونه تحلیل کرد:« به نظر من والتر وایت این را فهمیده که بهتر است گرگ باشد تا گوسفند. او در راهی است که باید سرسخت باشد.»
بیشتر بخوانید: نقد و بررسی سریال از (From ۲۰۲۲) |سریالی با داستان متفاوت، کارگردانی خوب و بازی درخشان
گیلیگان در سال ۱۹۷۴ در ریچموند ایالت ویرجینیا به دنیا آمد. مادرش یک معلم مدرسه و پدرش کارشناس بیمه بود که بعد از مدتی از یک دیگر طلاق گرفتند. عشق و علاقه گیلیگان زمانی به سینما اوج گرفت که مادر یکی از دوستانش یک دوربین ۸ میلیمتری به او قرض داد و از آن به بعد بود که وینس جوان شروع کرد به ساخت فیلمهای آماتوری و کودکانه که عمدتاً در ژانر علمی-تخیلی تهیه میشدند.
یکی از این فیلمها بنام نابودی فضا بعدها توانست جایزه بهترین فیلم کودکان و نوجوانان را از دانشگاه ویرجینیا دریافت کند. گیلیگان دانش آموخته رشته تهیه کنندگی از دانشگاه نیویورک است. او در زمان دانشجویی نمایشنامهای نوشت که بعدها از روی آن یک فیلم تهیه شد. فرماندار ویرجینیا به واسطه نوشتن این نمایشنامه از گیلیگان تقدیر کرد. گیلیگان خیلی زود جذب فعالیتهای تلویزیونی شد و اولین فعالیت جدی خود را با تولید مجموعه پروندههای مجهول انجام داد که بسیار مورد توجه قرار گرفت. بعد از آن او برای ساخت سریال بریکینگ بد دورخیز کرد. گیلیگان هنگام تولید برکینگ بد متوجه شد که سریالی بنام ویدز با داستانی شبیه به سریال خودش در حال تولید است. همین موضوع چیزی نمانده بود که گلیگان را از ساخت برکینگ بد منصرف کند که با اصرار تهیه کنندگان راضی شد به کار ادامه دهد. حق با تهیه کنندگان بود و سریال برکینگ بد به موفقیت شگفت انگیزی دست پیدا کرد. بعد از موفقیت بزرگ برکینگ بد گیلیگان سراغ اسپین آفی از این سریال با محوریت وکیل والتر وایت بنام ساول گودمن رفت که آن سریال هم با موفقیت بینظیری همراه شد. گیلیگان بعد از تولید بهتره با سال تماس کردی سریالی بنام بتل کریک تولید کرد که چندان مورد توجه تماشاگران قرار نگرفت.
ستاره اصلی برکینگ بد یعنی برایان کرنستون در سال ۱۹۵۶ در لس آنجلس به دنیا آمد. مادرش هنرپیشه رادیو و پدرش بازیگر و کارگردان بود. او دوران کودکی خوبی را پشت سر نگذاشت و اکثر اوقات خود را در مزرعه کنار پدربزرگ و مادربزرگ خود زندگی کرد. خود کرانستون درباره پدر و مادرش میگوید:« هم مادرم و هم پدرم آدمهای ناتوانی بودند و بخاطر همین، توانایی اجرای نقش والدین را نداشتند. بخاطر ناتوانی آنها ما خانه خود را که در رهن بود از دست دادیم و از آنجا مارا بیرون انداختند.» کرانستون مدتی در مزرعه کشاورزی می کرد و دارای مدرک کاردانی رشته علوم پلیس از دانشگاه لس آنجلس است. بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه کرانستون مدتی در تئاترهای محلی بازی میکرد. کرانستون تا دهه ۸۰ میلادی در تئاتر حضور پیدا کرد و از این دهه بود که با حضور در چند تیزر تلویزیونی و صداگذاری روی انیمیشنهای ژاپنی حوزه کاری خود را گسترش داد. کرانستون در دهه ۹۰ میلادی در چند سریال بیاهمیت بازی کرد تا سرانجام اسپیلبرگ یکی از نقشهای فرعی فیلم بسیار محبوب نجات سرباز رایان را به او داد که باعث شهرت او شد. او در این دهه در سریال بسیار مشهور ساینفیلد هم حضور داشت. در سال ۲۰۰۰ کرانستون در سریال کمدی مالکوم بازی کرد که برای او ۳ نامزدی جایزه امی را به دنبال داشت. اما این سریال برکینگ بد و نقش والتر وایت بود که زندگی هنری کرانستون را دگرگون و زیر و رو کرد. او برای بازی در این نقش سه بار پشت سر هم جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره امی را کسب کرد تا به همراه بیل کازبی تنها بازیگرانی باشند که سه بار پشت سر هم این جایزه را کسب میکنند. او هم چنین به خاطر بازی در این نقش جایزه گلدن گلاب بهترین بازیگر مرد سریالهای درام را هم کسب کرد. کرانستون یک بار هم به خاطر بازی در نقش دالتون ترامبو نویسنده مشهور هالیوودی در فیلم ترامبو کاندیدای جایزه اُسکار شد. مادگاسکار ۳، راندن و وکیل لینکلن سوار از دیگر آثار مشهور برایان کرانستون هستند.
این مجموعه توانست شانزده جایزه امی ساعات پربیننده از مجموع سی نامزدی را به دست بیاورد. از جمله این جوایز میتوان به دو جایزه امی بهترین سریال درام، یک جایزه امی بهترین نویسندگی، یک جایزه امی بهترین کارگردانی، چهار جایزه امی بهترین بازیگر نقش اول مرد درام برای کرانستون، سه جایزه امی بهترین بازیگر نقش مکمل مرد درام برای پال و دو جایزه امی بهترین بازیگر نقش مکمل زن درام برای آنا گان در نقش اسکایلر وایت اشاره کرد. این سریال در جایزه گلدن گلوب توانسته دو بار نامزد بهترین سریال درام و چهار بار نامزدی بهترین بازیگر نقش اول مرد درام برای کرانستون هر کدام با یک برد شود. همچنین آرون پال یا همان جسی پینکمن، یک بار نامزد بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شدهاست. بازیگران این سریال در جایزه انجمن بازیگران فیلم نیز حضور موفقی داشتند. در این جوایز کرانستون توانسته از پنج نامزدی بهترین بازیگر نقش اول مرد درام صاحب دو جایزه شود، و مجموعه بازیگران نیز توانستند جایزه بهترین مجموع بازیگران سریال درام را تصاحب کنند.
اغراق نیست اگر بگوییم برکینگ بد بهترین سریال هزاره جدید است و هیچ سریال دیگری حتی به گرد پای این سریال هم نمیرسد. دلیل اصلی موفقیت همه جانبه این سریال درون مایه پیچیده آن است. والتر وایت شخصیت اصلی این سریال به لحاظ پیچیدگی شخصیت به یکی از قهرمانان تراژدیهای شکسپیر پهلو میزند. مردی که ترس از مردن او را تبدیل به هیولا میکند. وایت در ابتدا به خاطر خانوادهاش وارد تولید موادمخدر میشود اما از جایی به بعد حتی خود خانواده هم برای وایت مهم نیست و صرف کسب قدرت است که او را ترغیب میکند تا به راه شرورانه خود ادامه دهد. ظهور و سقوط والتر وایت در برکینگ بد را میتوان ظهور و سقوط سرمایه داری هم دانست. چرا که سرمایه داری از انسانها میخواهد برای رستگاری گرگهای گرسنهای باشند که فقط به منفعت شخصی خود فکر میکنند. سیر تحول وایت و تبدیل شدن او از یک انسان شریف به هیولایی سیری ناپذیر به شکلی تبیین سرمایه داری هم هست. همان ایدهای که از انسان میخواهد گرگ خودش باشد. برکینگ بد با اجرای تکان دهنده این مضمون درخشان تبدیل به سریالی برای تمام دورانها شد. سریالی که هیچ گاه از ذهنها پاک نمیشود و میتوان بارها بارها آن را تماشا کرد.