رویداد۲۴ | سلیمان محتشم: در جریان دیدار روز شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳ با دانشجویان، رهبری به موضوع تسخیر لانه جاسوسی اشاره کردهاند: «مسئله لانه جاسوسی نمیتواند مورد سوال و تردید قرار بگیرد. سفارت آمریکا صرفاً یک محل تحرّک دیپلماتیک و اطلاعاتی صرف نبود بلکه ستاد برنامهریزی برای تحریک داخلی علیه انقلاب و نابود کردن انقلاب و حتی تهدید جان مبارک امام بزرگوار بود.»
اما چه کسانی از موضوع تسخیر سفارت امریکا در سال ۵۸ را مشکوک میدانند و مخاطب این پیام هستند؟
به طور روشن چنددسته اقدام تسخیر سفارت آمریکا در سال ۵۸ را مشکوک ارزیابی میکنند اما در میان آنها دستهای که به تفکر دولتهای احمدی نژاد و ابراهیم رئیسی نزدیک بود، بیشتر میتواند مخاطب این پیام باشد.
سه دستهای که تسخیر سفارت آمریکا را مشکوک میدانند عبارتند از: 1- جریان بیرون از ایران که معتقد هستند آمریکا به دنبال پولهای شاه بود 2- جریانی که معتقد است تسخیر سفارت به خاطر سقوط دولت موقت طراحی شد 2- جریانی وابسته به لایههای تندروی داخلی که معتقدند اساساً تسخیر سفارت با هماهنگی خود آمریکا صورت گرفته بود. بررسی این سه دسته نشان میدهد اتفاقاً مخاطب سخنرانی اخیر رهبری همین دسته سوم هستند.
دو جریان اول چه می گویند؟
دسته اول با اشاره به اینکه داراییهای شاه در بانک چیس منهتن ذخیره شده بود، از طریق راکفلر (از مالکان این بانک) به دولت کارتر فشار وارد کردند تا درخواست شاه برای سفر به آمریکا را بپذیرد. تئوری آنها این است که آنها میدانستند با سفر شاه به آمریکا مردم انقلابی اقدام به حمله به سفارت می کنند و آنها میتوانند پولهای شاه را بلوکه کرده و بردارند. این نظریه به تئوری توطئه شبیه است. به این دلیل که سندی دال بر ارتباط راکفلرها با جریان تسخیرکننده سفارت وجود ندارد.
دسته دوم معتقدند این حمله با هدف تحت فشار قرار دادن دولت موقت و حذف جریان نهضت آزادی از قدرت صورت گرفت تا انقلاب اسلامی به سمت حذف نیروهای ملی و دولت موقت حرکت کند.
جریان تندروی داخلی چه می گوید؟
اما دسته سوم از همه مهمتر هستند. آنها را از سال ۸۸ بهتر و بیشتر شناختیم. خصوصا بعدها که مشخص شد اولین مخالف تسخیر سفارت آمریکا محمود احمدینژاد بود که وقتی موضوع را با او در میان گذاشتند، با آن مخالفت کرده و در آن اتفاق همراهی نکرد. وقایع ۸۸ هم به بیرون آمدن آنچه این جریان در پشت پرده به یکدیگر میگفتند، کمک کرد. آنها در جلسات بصیرتافزایی که برای برخی مسئولان و مقامات برگزار میشد، ماجرای تسخیر سفارت آمریکا را «مشکوک» معرفی میکردند.
یکی از سخنرانان جلسات بصیرتافزایی که صوت آن در سال ۱۳۸۸ افشا و جنجال زیادی برپا کرد در قالب نقد به آیتالله موسوی خوئینیها -که او را پدر معنوی جریان تسخیر کننده سفارت آمریکا میدانند- گفته بود: «موسوی خویینیها در جریان انقلاب، از ابتدا تاکنون، تمام اقداماتش مشکوک است... ایشان، براساس اسناد و مدارکی که ما در اختیار داریم، بیشک مرتبط با سرویسهای جاسوسی بیگانه میباشد. نقش موسوی خویینیها در تسخیر لانهٔ جاسوسی حایز اهمیت و بررسی میباشد. وقتی به موسوی خویینیها در جریان تسخیر لانهٔ جاسوسی میگویند که چرا اینکار را کردید و آیا برای این اقدام با امام (ره) هماهنگ کردید؟ موسوی خویینیها پاسخ میدهد: خیر؛ ما براساس بررسیهایی که انجام دادیم به این نتیجه رسیدیم که اگر با امام (ره) در میان بگذاریم، ایشان براساس معذوریتهایی که دارد، با این اقدام مخالفت خواهد کرد! خیلی جالبه، با علم به اینکه میدانند اگر به امام (ره) بگویند امام اجازهٔ انجام آن را نمیدهند این کار را مرتکب میشوند و این تسخیر انجام میگیرد.»
بیشتر بخوانید:
اشغال سفارت آمریکا و آغاز یک بحران بیپایان
نامه موسوی خوئینیها به رهبر انقلاب/ محدودیتها را درک میکنیم اما وضعیت امروز زیبنده نظام نیست
وضعیت سفارت ایران در آمریکا پیش از انقلاب چگونه بود؟
عملیات نجات دیپلماتهای آمریکایی در بحران اشغال سفارت چگونه انجام شد؟
آمریکا چگونه برای ایران به «شیطان بزرگ» تبدیل شد؟
در ادامه برای معرفی اینکه چرا این اقدام مشکوک بوده ادعا می شود که این مدل در خود دانشگاههای امنیتی آمریکا اینگونه تدریس میشود: «جالب اینجاست که امروز در دانشگاههای امنیتی آمریکا و غرب، برای دانشجویان اینگونه تفسیر میکنند، که یکی از شگردهای ما برای دولتهایی که برعلیه ما بر سر کار میآیند و برای اینکه مجددا دولتهای وابسته به خود را در آن کشور مستقر نماییم این است که به عوامل خود در آن کشور دستور میدهیم که به سفارتهای ما در آن کشور حمله بکنند و آن را تسخیر کنند، ما سپس به بهانهٔ اینکه سفارتخانه بخشی از خاک کشور ماست و اکنون مورد تجاوز قرار گرفته، به آن کشور لشکرکشی میکنیم و با این کار، آن نظام مورد نظر خود را در آن کشور مستقر خواهیم کرد. این واقعهٔ طبس و کودتای نوژه و... در این سیر قرار میگیرند و نقش موسوی خویینیها در ماجرا بسیار مساله است.»
از نگاه آنها حمله به سفارت آمریکا انجام شد تا آمریکا به ایران حمله کند و ایران را تسخیر کند. گوینده با بیان این جمله که «ما که از پشتپرده خبر داریم و میدانیم که طراحی دشمن بود و در این ماجرا واسطهها چه کردند.» می گوید: «موسوی خویینیها بدون هماهنگی با امام (ره) این کار انجام میدهد آن هم در شرایطی که در کشور هنوز نظام به صورت کامل مستقر نشده، نیروهای نظامی شکل رسمی به خود نگرفته و درگیر مسایل تسویه هستند و نیروهای مردمی دچار درگیریهای داخلی هستند. امام (ره) با مدیریت خودشان این ماجرا را جمع و جور کردند و اجازه ندادند دشمن به اهداف خودش برسد و بلافاصله اعلام کردند که انقلاب دوم شکل گرفته است و این حادثه را به سرعت در اختیار خودشان گرفتند.»
در مقابل دانشجویان تسخیرکننده سفارت آمریکا معتقدند ضمن اینکه سخنرانیهای امام خمینی پیش از تسخیر سفارت مبنی بر ضدیت با آمریکا وجود دارد، اما با فرض این ادعا که امام ناچار به پذیرش تسخیر سفارت شد، چرا در سالهای بعد از آن و هر سال از آن واقعه حمایت کرد؟
تفکری که جریان تسخیر سفارت را دستساز و مشکوک معرفی می کند، در دولتهای محمود احمدینژاد و ابراهیم رئیسی ریشه داشت و از مخالفان سرسخت جریان اصلاحات به شمار میرود. با این حال این جریان تلاش میکند از بیان این اظهارات در رسانههای بیرون خودداری کند. اما آنچه در جلسات خصوصی بیان می کنند احتمالاً منجر به آن شده که تذکر علنی دریافت کنند.