صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

چهارشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۳ - 2024 November 06
کد خبر: ۳۸۹۹۶۴
تاریخ انتشار: ۱۱:۰۵ - ۱۶ آبان ۱۴۰۳
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد:

ریچارد نیکسون؛ رئیس‌جمهور منفور و پرنفوذ آمریکا که با یک رسوایی بزرگ سقوط کرد

ریچارد نیکسون یکی از منفور‌ترین رئیس جمهور‌های تاریخ ایالات متحده آمریکا است و نام وی در تاریخ آمریکا با صفاتی همچون قدرت‌طلبی، جنجال و رسوایی گره خورده است. او فردی بود که از شرایط فقر و فاقه خود را بالا کشید و تا حد ریاست جمهوری ایالات متحده پیشرفت کرد؛ اما سقوطش چنان تراژیک و شرم‌آور بود که ملتی را در بهت و حیرت فرو برد. نیکسون که همواره به عنوان فردی کاریزماتیک، حیله‌گر و پیچیده شناخته می‌شد، با ترکیبی از موفقیت‌های چشمگیر و خطا‌های بزرگ میراثی فراموش‌نشدنی از خود به جای گذاشت و جنبه‌های تاریک شخصیت و اقدامات او همچنان محل بحث است.

رویداد۲۴ | «ما دشمنان را له می‌کنیم، نه فقط شکست می‌دهیم. باید مطمئن شویم که دیگر هیچ‌وقت از جای خود بلند نشوند.» ریچارد نیکسون، سی و هفتمین رئیس جمهور آمریکا

«قدرت فساد می‌آورد؛ و قدرت مطلق، فساد مطلق.» لرد اکتون

ریچارد نیکسون بدون شک یکی از پیچیده‌ترین و جنجالی‌ترین شخصیت‌های تاریخ سیاسی آمریکا است. او فردی بود که می‌توانست در مذاکرات با چین و شوروی تاریخ‌ساز شود، اما همان‌طور نیز می‌توانست با سوءاستفاده از قدرت و اعمال غیرقانونی، اعتماد یک ملت را نابود کند. نیکسون خود گفته بود: «اگر به اندازه کافی قدرت داشته باشید، می‌توانید هر چیزی را توجیه کنید.» این نگرش نیکسون به قدرت، سرانجام او را به سقوطی نابهنگام و تاریخی کشاند.

بیوگرافی ریچارد نیکسون

ریچارد میلهوس نیکسون در ۹ ژانویه ۱۹۱۳ در یوربا لیندا، کالیفرنیا، در خانواده‌ای پرمشقت، فقیر و مذهبی به دنیا آمد. پدرش، فرانسیس نیکسون، یک مغازه‌دار سخت‌کوش بود که به سختی از پس تامین معیشت خانواده بر می‌آمد؛ و مادرش، هانا، زنی شدیدا مذهبی بود که تاثیر زیادی بر گرایشات اخلاقی فرزندانش داشت. نیکسون از کودکی با فقر و محدودیت‌های شدید دست‌وپنجه نرم می‌کرد، تجربه‌ای که در او نوعی حس شدید رقابت و جاه‌طلبی ایجاد کرد.

او در دوران مدرسه دانش‌آموزی پرشور بود و استعداد خاصی در مباحثه داشت، اما دوستان و هم‌کلاسی‌هایش نیکسون را فردی بسیار حساس و حتی گاهی کینه‌جو توصیف می‌کردند. یکی از هم‌کلاسی‌هایش بعد‌ها گفت: «نیکسون نمی‌توانست شکست را تحمل کند؛ اگر در بحث یا رقابت شکست می‌خورد، ماه‌ها به دنبال فرصتی برای جبران می‌گشت.»

ورود نیکسون به سیاست؛ ظهور یک سیاستمدار حیله‌گر

نیکسون دوره خدمت سربازی را سال‌های پایانی جنگ جهانی دوم و در نیروی دریایی آمریکا به پایان رساند و پس از آن به سرعت وارد عرصه سیاست شد. پیشرفت نیکسون بسیار سریع بود، طوری که در سال ۱۹۴۶ به عنوان نماینده کنگره انتخاب شد. در همان سال‌های نخستین فعالیت سیاسی‌اش، شهرت خود را به عنوان یک مبارز بی‌رحم و سیاستمداری خشن تثبیت کرد. در دوران جنگ سرد، نیکسون را به عنوان یک ضدکمونیست افراطی می‌شناختند که از هر فرصتی برای تخریب رقبای سیاسی خود بهره برد. پرونده جنجالی او علیه آلجر هیس، که متهم به جاسوسی برای شوروی بود، به نیکسون کمک کرد تا به محبوبیتی سراسری برسد و در حزب جمهوری‌خواه سریعا پیشرفت کند. یکی از نقل‌قول‌های نیکسون در این دوران نشان‌دهنده رویکرد ستیزه‌جویانه او در سیاست است و به خوبی روحیه وی را نمایش می‌دهد: «من به دشمنانم رحم نمی‌کنم و برای نابود کردنشان از هیچ فرصتی دریغ نخواهم کرد.» این جمله به وضوح شخصیت تهاجمی و بی‌رحم او را نشان می‌دهد که بعد‌ها در کارزار‌های انتخاباتی و حتی دوران ریاست‌جمهوری‌اش نیز مشهود بود.

ماجرای صندوق انتخاباتی و سخنرانی معروف «چکرز»

در سال ۱۹۵۲ و دوره ریاست جمهوری دوایت آیزنهاور، نیکسون به عنوان معاون رئیس‌جمهور انتخاب شد. اما به زودی به دلیل اتهامات مربوط به سوءاستفاده از یک صندوق انتخاباتی به شدت تحت فشار قرار گرفت. نیکسون در یک سخنرانی تلویزیونی احساسی که بعد‌ها به «سخنرانی چکرز» معروف شد، به دفاع از خود پرداخت و تاکید کرد که تنها هدیه‌ای که بدون احساس گناه پذیرفته، یک سگ به نام چکرز بوده است! این سخنرانی او را از بحران نجات داد، اما بسیاری از منتقدان او را به عوام‌فریبی و استفاده ماهرانه از احساسات مردم متهم کردند.

سفر جنجالی نیکسون به ایران

یکی از اقدامات نیکسون در دوره معاونت آیزنهاور، سفر جنجالی و پرهزینه وی به ایران بود. این سفر دقیقا پس از کودتای ۲۸ مرداد انجام شد و از آنجایی که نقش ایالات متحده در کودتا عیان بود، انتظار می‌رفت که با واکنش منفی مردم ایران مواجه شود. با اعلام خبر آمدن نیکسون به ایران، دانشجویان ایرانی دست به سلسله تظاهراتی در اعتراض به سفر وی زدند و امیدوار بودند که سفر وی لغو شود. حکومت پهلوی که می‌دانست سفر نیکسون باعث تحریک و واکنش دانشجویان خواهد شد، سربازان ارتش را در دانشگاه‌ها مستقر کرد و فضای دانشگاه و خیابان‌های مرکزی تهران شدیدا امنیتی گشت. دانشجویان قرار بود در روز ورود نیکسون تظاهرات کنند، ولی یک روز پیش از ورود نیکسون دو دانشجو که اعلام شد سربازان را به سخره گرفته‌اند وسط کلاس درس و با وجود اعتراض استادان دستگیر شدند.

حکومت کودتا با دستور فضل‌الله زاهدی سریعا تصمیم به سرکوب تظاهرات کنندگان گرفت و سربازان و نیرو‌های ویژه ارتشی پس از هجوم به دانشگاه، به کلاس‌های درس حمله کرده و صد‌ها دانشجو را بازداشت و زخمی کردند. نیرو‌های امنیتی در دانشکده فنی، اقدام به شلیک ۷۰ تیر جنگی کردند که موجب مرگ سه دانشجو به نام‌های احمد قندچی، آذر شریعت‌رضوی و مصطفی بزرگ‌نیا شد. فردای آن روز نیکسون به ایران آمد و دکترای افتخاری در رشته حقوق را در دانشگاه تهران که در اشغال مشهود نیرو‌های نظامی بود، دریافت کرد. این بود ماحصل سفر نیکسون به تهران!

شکست‌ها و بازگشت‌های مدام نیکسون

نیکسون در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۹۶۰ با جان اف. کندی رقابت کرد و در یکی از نزدیک‌ترین و بحث‌برانگیزترین انتخابات تاریخ آمریکا شکست خورد. این شکست برای نیکسون تلخ و خردکننده بود؛ تا جایی که در آن زمان اعلام کرد: «هرگز دوباره مرا به عنوان یک سیاستمدار شکست‌خورده نخواهید دید.» پس از یک شکست دیگر در انتخابات فرمانداری کالیفرنیا در سال ۱۹۶۲، به نظر می‌رسید که دوران فعالیت سیاسی نیکسون به پایان رسیده است، اما او تسلیم نشد و باز هم با اراده‌ای قوی بازگشت و آنقدر جنگید که در سال ۱۹۶۸ به عنوان رئیس‌جمهور آمریکا انتخاب شد.

دوره ریاست‌جمهوری ریچارد نیکسون؛ موفقیت‌های دیپلماتیک و بحران‌های داخلی

دوران ریاست‌جمهوری نیکسون دستاورد‌هایی در سیاست خارجی داشت، اما تقریبا تمام تصمیماتش در سیاست داخلی جنجالی بودند و در امور داخلی، به دلیل رفتار‌های متناقض و مخفی‌کاری‌های بی‌پایان، بحران‌های دامنه‌داری ایجاد کرد.


بیشتر بخوانید: لحظه ترور جان اف کندی رییس جمهور آمریکا


نیکسون یکی از بزرگ‌ترین موفقیت‌های خود را در عرصه سیاست خارجی به دست آورد. در سال ۱۹۷۲، او به عنوان اولین رئیس‌جمهور آمریکا به چین سفر کرد و با مائو تسه‌تونگ دیدار کرد. این سفر تاریخی، که بعد‌ها به عنوان «شکستن یخ‌ها» شناخته شد، به عادی‌سازی روابط میان دو کشور و تغییر تعادل قدرت در دوران جنگ سرد کمک کرد. او همچنین با لئونید برژنف، رهبر شوروی، پیمان کاهش تسلیحات هسته‌ای «سالت یک» را امضا کرد. این دستاورد‌ها نشان از توانایی‌های خارق‌العاده نیکسون در دیپلماسی داشت.

دشمن، دشمن، دشمن!

با این حال نیکسون حتی در اوج موفقیت‌هایش هرگز از سایه جنبه‌های تاریک شخصیت خود دور نشد. او در گفتگویی خصوصی که بعد‌ها افشا شد، گفت: «در سیاست دوست و دشمن یکی است؛ مسئله فقط این است که کدامشان زودتر به تو خیانت می‌کنند.» این جمله بیانگر نگرش بدبینانه و پارانوئید او به جهان بود. نیکسون همواره به عنوان شخصیتی بی‌اعتماد به دیگران شناخته می‌شد. او مخالفان سیاسی خود را دشمنان شخصی می‌دید و از هیچ تلاشی برای تضعیف آن‌ها فروگذار نمی‌کرد. دولت نیکسون لیستی از «دشمنان» تهیه کرده بود که شامل روزنامه‌نگاران، سیاستمداران و حتی فعالان حقوق مدنی می‌شد. یکی از مقامات دولت او بعد‌ها گفت: «نیکسون برای دشمنی ساخته شده بود؛ او از تخریب مخالفان لذت می‌برد.»

رسوایی واترگیت و سقوط نیکسون

اما بزرگ‌ترین و رسواکننده‌ترین نقطه در دوران نیکسون، ماجرای واترگیت بود، رسوایی‌ای که نه تنها به پایان دوران ریاست‌جمهوری او منجر شد، بلکه برای همیشه تصویر او را در تاریخ آمریکا مخدوش کرد. در سال ۱۹۷۲، افرادی که برای کمپین انتخاباتی نیکسون کار می‌کردند، به دفتر کمیته ملی دموکرات‌ها در ساختمان واترگیت نفوذ کردند و در آنجا دستگاه شنود کار گذاشتند. این اقدام به یک سلسله دروغ‌پردازی‌ها، مخفی‌کاری‌ها و سوءاستفاده از قدرت منجر شد و وقتی ماجرا فاش شد، نیکسون و دستیارانش تلاش کردند حقیقت را مخفی کنند. اما نوار‌های ضبط‌شده مکالمات در دفتر نیکسون نشان داد که وی از ابتدا از این نقشه آگاه بوده و سعی در پوشاندن آن داشته است. این نوار‌ها حاوی نقل‌قول‌هایی بودند که فردی پارانوئید را ترسیم می‌کردند. یکی از نقل‌قول‌های معروف او در جریان این قانون‌شکنی‌ها بدین قرار بود که: «وقتی رئیس‌جمهور کاری می‌کند، آن کار دیگر غیرقانونی نیست.»

افشای این حقایق باعث شد که مجلس نمایندگان آمریکا فرآیند استیضاح نیکسون را آغاز کند. نیکسون، که دیگر راه فراری نداشت، در ۹ اوت ۱۹۷۴ به عنوان نخستین رئیس‌جمهور در تاریخ آمریکا استعفا داد و گفت: «این کشور هرگز نباید شاهد استعفای رئیس‌جمهور باشد. اما برای خیر و صلاح ملت، من از مقام خود کناره‌گیری می‌کنم.» این جمله نیکسون هنگام استعفا، هرچند حاوی تلخی و شکست بود، اما تصویری از مردی را به نمایش می‌گذاشت که حتی در لحظات پایانی نیز تلاش می‌کرد تا تصمیم خود را به عنوان اقدامی شرافتمندانه جلوه دهد.

جنبه‌های تاریک شخصیت نیکسون

ریچارد نیکسون شخصیتی پیچیده و چندبعدی داشت. از طرفی فردی باهوش، استراتژیست و کاردان بود که می‌توانست مذاکرات پیچیده بین‌المللی را با موفقیت مدیریت کند، اما از سوی دیگر، پارانویا و بدگمانی‌های شدیدش او را به سیاستمداری خطرناک و آسیب‌زننده تبدیل کرده بود. نیکسون به شکلی بی‌پایان نگران توطئه‌ها و دشمنان خیالی بود و همیشه تصور می‌کرد که همه علیه او توطئه می‌کنند.

او علاقه زیادی به جاسوسی و کنترل داشت و دائما دستیاران خود را به جمع‌آوری اطلاعات مخفیانه و شنود مکالمات مخالفان ترغیب می‌کرد. در واقع، میل به قدرت و تلاش برای حفظ آن به هر قیمتی، یکی از ویژگی‌های برجسته شخصیت او بود. یکی از نزدیکانش بعد‌ها درباره او گفت: «نیکسون می‌توانست یک سیاستمدار بزرگ باشد، اما ترس و بدگمانی‌هایش همیشه او را درگیر بازی‌های کثیف قدرت می‌کرد.»

نیکسون و فرهنگ ترس

یکی از دیگر جنبه‌های منفی دوران نیکسون، ایجاد فضایی از ترس و تهدید در دولت بود. او از اف‌بی‌آی، سازمان سیا و دیگر نهاد‌های دولتی برای سرکوب و کنترل مخالفان خود استفاده می‌کرد. حتی به صورت علنی اعلام کرد که از قدرت خود برای «از میان برداشتن دشمنان» استفاده خواهد کرد. این سیاست‌ها نه تنها به بحران‌های حقوق بشری دامن زد، بلکه اعتماد عمومی به نهاد‌های دولتی را نیز به شدت کاهش داد.

پیامد‌های واترگیت و میراث پیچیده

رسوایی واترگیت تاثیرات عمیقی بر سیاست و فرهنگ آمریکا گذاشت. این رسوایی منجر به بازنگری در قوانین مربوط به شفافیت و نظارت بر قدرت رئیس‌جمهور شد. همچنین اعتماد عمومی به دولت به شدت کاهش یافت و مردم آمریکا دیگر هرگز به سیاستمداران خود با همان سطح اعتماد نگاه نکردند.

با این حال، نیکسون پس از استعفا تلاش کرد تا تصویر خود را بازسازی کند. او کتاب‌هایی درباره سیاست خارجی نوشت و در زمینه مسائل بین‌المللی به عنوان یک تحلیل‌گر فعال بود. نیکسون امیدوار بود که تاریخ روزی به او به چشم یک استراتژیست بزرگ نگاه کند و دستاورد‌های دیپلماتیکش را برجسته کند.

اما حقیقت این است که میراث نیکسون همچنان تیره باقی مانده است. برخی از او به عنوان فردی نابغه در سیاست خارجی یاد می‌کنند، در حالی که دیگران او را نماد فساد و سوءاستفاده از قدرت می‌دانند. روزنامه‌نگار معروف، کارل برنستین، که به همراه باب وودوارد واترگیت را افشا کرد، در مورد نیکسون گفت: «نیکسون به ما نشان داد که چگونه قدرت مطلق می‌تواند فساد مطلق به بار آورد.»

شاید بزرگ‌ترین درس از زندگی و دوران نیکسون این باشد که قدرت و سیاست، حتی در دست باهوش‌ترین و مستعدترین افراد، اگر بدون نظارت و شفافیت باشند، می‌توانند به فساد و فاجعه منجر شوند. زندگی نیکسون تصویری پیچیده و هشداردهنده از سرنوشت قدرت‌طلبی است، سرنوشتی که همواره الهام‌بخش نویسندگان، تحلیل‌گران، و فعالان سیاسی خواهد بود.

نظرات شما