صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

پنجشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۳ - 2024 November 07
کد خبر: ۳۹۰۰۸۵
تاریخ انتشار: ۰۱:۴۲ - ۱۷ آبان ۱۴۰۳
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد:

وقتی جیمی کارتر هم به حکومت پهلوی پشت کرد| چرا آمریکا هم‌پیمان خوبی نبود؟

جیمی کارتر سی و نهمین رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا بود که در سال ۱۹۷۷ و به نمایندگی از حزب دموکرات به قدرت رسید. وی رابطه متلونی با شاه ایران داشت و سیاست‌هایش تاثیرات زیادی بر مناسبات داخلی ایران بر جای گذاشتند. احمد اشرف، مورخ نامدار، سه بازیگر اصلی انقلاب ایران را آیت‌الله خمینی، محمدرضاشاه پهلوی و جیمی کارتر می‌داند و معتقد است که اگر این سه نفر در آن مقطع خاص تاریخی که منتهی به انقلاب شد نبودند، انقلاب ۱۳۵۷ پیروز نمی‌شد. حتی اگر سخن اشرف را قبول نکنیم، بدون شک نمی‌توان نقش کارتر را در وقوع انقلاب نادیده گرفت؛ نقشی که بیش از همه چیز، ناشی از عوامل روانشناختی و سیاسی بود.

رویداد ۲۴| حکومت محمدرضاشاه پهلوی به لحاظ روان‌شناختی و سیاسی به حمایت‌های ایالات متحده وابسته بود و مهمترین هم‌پیمان آمریکا در منطقه به حساب می‌آمد. در بحران انقلاب، که دولت پهلوی در حال سرنگونی بود، ایالات متحده به نحوی کاملا ناخواسته از هر گونه کمک به شاه خودداری کرد و فرایند فروپاشی رژیم پهلوی را سرعت بخشید. دولت کارتر، به شاه به عنوان متحدی قوی و مهم نگاه می‌کرد که تداوم حکومتش برای حفظ ثبات و امنیت در ایران، خاورمیانه و سراسر جهان مفید است. به استثنای برخی از مقامات دون پایه وزارت امور خارجه آمریکا، که به سقوط شاه به عنوان پیروزی حقوق بشری نگاه می‌کردند، هیچ مقامی در دولت آمریکا خواهان پایان رژیم پهلوی نبود. تمام سیاست‌گذاران کلیدی ایالات متحده از جمله جیمی کارتر، زبیگنو برژینسکی (مشاور وقت امنیت ملی) و سایروس ونس (وزیر امور خارجه وقت)، با وجود اینکه تحلیل خاص خود را از بحران ایران داشتند، بر سر این نکته اساسی اتفاق نظر داشتند؛ اینکه رژیم شاه یا حداقل خاندان پهلوی باید بر سر قدرت باقی بماند. با این وجود، دولت کارتر با کوتاهی در نجات به موقع شاه، به پیشرفت انقلاب کمک کرد. گروهی هم معتقدند که فشار کارتر به محمدرضا شاه برای آزادی زندانیان سیاسی و ایجاد فضای باز، باعث قدرت گرفتن مخالفان شاه و فروپاشی حکومت پهلوی شد.

انتقاد کارتر از وضعیت حقوق بشر در ایران

اعضای دولت کارتر با وجود اینکه حکومت پهلوی را بر هر حکومت دیگری در ایران ترجیح می‌دادند، در مسائل مربوط به حقوق بشر و آزادی‌های سیاسی منتقد حکومت پهلوی بودند. وقتی جیمی کارتر در سال ۱۹۷۷ میلادی رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا شد، محمدرضا پهلوی پیام تبریکی برای وی فرستاد، اما کارتر تا ۲۸ روز بعد پاسخی به این تبریک نداد. این تاخیر عجیب در پاسخ به تبریک شاه وی را نسبت به کارتر و دولتش بدبین کرد و با توجه به اینکه به تئوری توطئه نیز باور داشت، به تدریج به این باور رسید که متحدانش علیه او توطئه خواهند کرد.

کارتر پس از مدتی تلاش کرد رابطه خود با حکومت پهلوی را بهبود ببخشد؛ چرا که آمریکا شدیدا گرفتار بحران سوخت بود. در ۲۲ آبان ۱۳۵۶ محمدرضا شاه پهلوی و همسرش با دعوت رسمی جیمی کارتر به آمریکا سفر کردند. این آخرین سفر رسمی شاه به کشوری دیگر بود و در تاریخ معاصر ایران از اهمیت فراوانی برخوردار شد. در این سفر کارتر قول ارسال سلاح‌های پیشرفته به ایران را داد و محمدرضاشاه در مقابل قول داد قیمت نفت را تثبیت کند. کارتر همچنین به شاه توصیه کرد که زندانیان سیاسی را آزاد کرده و فضای باز سیاسی در کشور ایجاد کند.

اما سفر شاه به آمریکا، که قرار بود تضمینی برای قدرت حکومت پهلوی باشد، بیشتر نمایانگر تزلزل جایگاه وی شد. تصاویر محمدرضا پهلوی در حالیکه همراه با فرح دیبا در محوطه روباز کاخ سفید ایستاده و با دستمال اشک‌هایش را پاک می‌کرد، در تلویزیون و رسانه‌ها مننتشر شد و بازتاب گسترده داخلی و خارجی یافت. اشک‌های شاه حاصل گاز‌های اشک‌آور پلیس بود که برای متفرق کردن دانشجویان معترض حکومت پهلوی در برابر کاخ سفید تظاهرات کرده بودند.

سفر کارتر به «جزیره ثبات»

جیمی کارتر در دهم دی ماه سال ۱۳۵۶ در سفری ۱۷ ساعته به همراه ۴۰۰ نفر از همراهانش به کاخ نیاوران آمده بود تا شب سال نو را در کشور وفادار منطقه بگذراند و به آجان خود در منطقه دلداری بدهد. این نخستین بار در تاریخ آمریکا بود که رییس جمهور آن کشور شب سال نو را بیرون از آمریکا و کاخ سفید سپری می‌کرد.

کارتر پیش از حضورش در ایران منتقد سرسخت سیاست‌های حقوق بشری محمدرضا شاه پهلوی بود، اما پس از سفر به ایران ماجرا تغییر کرد. مسعود بهنود در کتاب از سید ضیا تا بختیار اینگونه روایت می‌کند که شاه در جریان این سفر به کارتر فهماند که زندانیان سیاسی ایران در راستای سیاست‌های آمریکاست، زیرا آن‌ها عمدتا عضو گروه‌های چریکی چپ‌گرا و کمونیست هستند که وجودشان برای آمریکا خطرناک است.


بیشتر بخوانید: برگزاری کنفرانس گوادلوپ در جریان انقلاب ۵۷


کارتر در کاخ نیاوران سخنرانی مشهوری کرد که به سخنرانی جریزه ثبات مشهور است و در آن ایران را نقطه امن خاورمیانه دانست: «دوستی نزدیک برای دو ملت ما بسیار پرمعناست. این بسیار نیکوست که در شروع سال جدید، ما وقت خود را با کسانی می‌گذرانیم که نسبت به آن‌ها اطمینان داریم و مسئولیت مشترکی را نسبت به حال و آینده احساس می‌کنیم. ایران به سبب رهبری داهیانۀ شاهنشاه یک جزیرۀ ثبات در یکی از آشوب‌زده‌ترین مناطق جهان است و این واقعیت مدیون شما اعلاحضرت و در نتیجۀ رهبری شماست و همچنین مدیون احترام و ستایش و مهری است که ملتتان نسبت به شما ابراز می‌دارد. ما در گیتی سرزمین دیگری را نمی‌شناسیم که این‌چنین به ما نزدیک باشد و با آن برای امنیت متقابل نظامی‌مان برنامه‌ریزی کنیم. ما هیچ کشور دیگری را نمی‌شناسیم که با آن چنین مشاورۀ نزدیک دربارۀ مسائل منطقه‌ای داشته باشیم که مورد علاقۀ دو کشور ما باشد و هیچ رهبر دیگری نیست که من نسبت به او این چنین احساس عمیق سپاسگزاری و دوستی شخصی داشته باشم.»

پس از پایان سفر کارتر به ایران، نگاه او به شاه و سیاست‌هایش تغییر کرد و کاملا همدلانه پیش رفت تا آنجا که پس از آن سفر، کارتر انتقاد‌هایی از از تساهل شاه با معترضان هم کرد؛ یعنی سیاست‌های اعمال شده را کافی نمی‌دانست. بر اساس اسناد پروژه عقاب که عبارت بود از فشار بانک چیس منهتن برای حمایت کارتر از شاه بخاطر ثروت کلانش در این بانک، کارتر به شاه توصیه کرده بود اجازه شلیک به سر و سینه معترضان را بدهد. ظاهرا این درخواست با مخالفت شاه روبرو شد. کارتر هیچ فکرش را نمی‌کرد که اعتراضات بالا بگیرد و رژیم شاه در خطر سقوط باشد. اما بالاگرفتن اعتراضات در نتیجه «رهبری داهیانه»، کارتر را ترساند و گزارش سالیوان سفیر واشینگتن در ایران، مبنی بر بیماری درمان‌ناپذیر شاه، او را مصمم کرد که دست از حمایت وی بردارد.

تغییر موضع کارتر در ایام منتهی به انقلاب

یک ماه پیش از پیروزی انقلاب، کنفرانسی به میزبانی فرانسه در گوادلوپ برگزار شد و میزبان و حاضرین در کمال تعجب پشت کردن کارتر به پادشاه ایران را که کمتر از ده ماه پیش به صورت غلوآمیزی تعریف و تمجیدش کرده بود، را دیدند. ژیسکاردستن رئیس جمهور وقت فرانسه ماجرا را چنین شرح می‌دهد: «پرزیدنت جیمی کارتر در کمال غافلگیری ما اعلام کرد ایالات متحد تصمیم گرفته دیگر از رژیم شاه حمایت نکند. بدون پشتیبانی ایالات متحد، این رژیم ازدست‌رفته است. من گزارش میشل پونیاتوفسکی را در یادداشتم که به اطلاعم رسانده بود، شاه کاملاً توانایی عمل دارد، البته لبریز از اندوه، خسته است. شاه مبنا را بر این نهاده بود که ایالات متحد همچنان از او حمایت خواهد کرد. اما در عرض یک هفته جهت باد تغییر کرده بود. جیمی کارتر ادامۀ روند آتی ایران را برای ما توضیح داد و گفت ارتش قدرت را به دست خواهد گرفت و نظم را دوباره در کشور برقرار خواهد کرد. او می‌گفت رهبران ارتش همگی طرفدار غربند، بیش‌تر آن‌ها در آمریکا آموزش دیده‌اند.»

گزارش‌هایی که به کارتر داده بودند همگی سویه‌های خاصی داشت. سالیوان به وی گفته بود روحانیون و ارتش دو نیروی ضد شوروی هستند و خطر کمونیسم را از ایران دور می‌کنند. کارتر تا جایی پیش رفت که پس از انقلاب هم به مدت ده ماه اجازه ورود «رهبر داهی» را به آمریکا نداد و نهایتا با اکراه پذیرفت که تنها برای درمان به آمریکا بیاید.

اشتباه کارتر به ضررش تمام شد و بحران گروگان گیری هم به پای وی نوشته شد. کارتر به گزارش‌های سالیوان و پیغامی که از ایران دریافت کرده بود، دلخوش بود. اما بحران گروگان‌گیری تمام معاولات کارتر را برهم زد و او را تحت فشاری بی‌سابقه برد. مجموعه این عوامل باعث شد وی از رونالد ریگان در انتخابات ریاست جمهوری شکست بخورد. ریگانِ جنگ‌طلب تساهلی با مساله گروگان‌گیری نداشت و تنها چند دقیقه پس از مراسم تحلیف ریگان گروگان‌های آمریکایی آزاد شدند.

نظرات شما