رویداد۲۴ | داوود حشمتی: اینکه فکر کنیم ترامپ با هریس و دولتمران دیگر آمریکا هیچ تفاوتی ندارد، همان خطای راهبردی است که در تابستان ۱۴۰۱ ایجاد و براساس آن گفته شد که باید منتظر «زمستان سخت اروپا» باقی ماند و با آمریکا توافق نکرد. همان تفکری که فکر میکرد با فرارسیدن زمستان اروپا و تداوم جنگ اوکراین، غرب برای کنترل قیمت انرژی حاضر است به دست و پای ایران بیفتد. این دقیقا عباراتی بود که حسین شریعتمداری در کیهان نوشت: «دو ماه! فقط دو ماه دیگر اگر اوضاع به همین شکل ادامه یابد، اوضاع زمین تا آسمان تغییر خواهد کرد!» دو ماه بعد از این مقاله ایران در التهاب وقایع پاییز ۱۴۰۱ به سرمیبرد و آمریکا دیگر حاضر به دادن همان امتیازاتی که در دوحه میخواست به ایران بدهد، هم نبود.
فرصت چهارساله حل پرونده ایران با آمریکا در دوره بایدن به پایان رسید. حالا هم نباید فرصتها را با تحلیلهای غلط از دست داد. ترامپ قطعاً با بایدن و هریس تفاوت دارد. عمدهترین تفاوت آن هم این است که تمایلی به خرج کردن پول در کشورهای دیگر برای حفظ پرستیژ آمریکایی ندارد. ترامپیستها قائل به «صلح از طریق قدرت» هستند نه «صلح از طریق جنگ» این تفاوت آنها با هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات است. جمهوریخواهان که نماد آنها را میتوان در دولت بوش دید و دموکراتهایی که برای جنگ در خاورمیانه و اوکراین دست و دلبازی میکنند.
بیشتر بخوانید:
میتوان با ترامپ از طریق لابیهای مختلف گفتگو کرد/ باید به راهبرد مشخصی درمورد واشنگتن برسیم
روسیه هم روی همین خلصت ترامپ حساب باز کرده که امروز دیمیتری مدودوف معاون شورای امنیت ملی روسیه پس از پیروزی ترامپ میگوید: «ترامپ دستکم یک ویژگی دارد که برای ما مفید است؛ او بهعنوان یک تاجر تا حد زیادی از پول خرج کردن برای افراد مختلف، برای متحدان احمق، در پروژههای خیریه احمقانه و سازمانهای بینالمللی پرخور متنفر است.» اشاره مدودوف هزینههایی است که آمریکا در جنگ اوکراین و یا کمک به ناتو در نظر میگرفت. مدودوف در ادامه گفته است که «جنگ اوکراین نیز شامل این رویکرد ترامپ میشود که باید دید تا چه حد او را مجبور خواهند کرد تا برای این جنگ پول بدهد.»
ترامپ در شرایطی به قدرت رسیده است که ایران و اسرائیل در نقطه جوش تخاصم قرار دارند. ایران برای دومین بار با حمله موشکی به اقدامات اسرائیل پاسخ داد و اسرائیل برای اولینبار به طور علنی به ایران حمله کرد و حالا انتظار پاسخ ایران به حمله خود را در وعده صادق 3 می کشد. در این وضعیت است که نتانیاهو اولین کسی میشود که از میان رهبران جهان به ترامپ تبریک و شادباش پیروزی میگوید.
با این حال، تحلیلی کلان برای همه وجود داشت که نتانیاهو به دنبال کشاندن پای آمریکا به نزاع میان ایران و اسرائیل است. به عبارت روشنتر اسرائیل به طور قطعی میداند که بدون حمایت آمریکا نمیتواند در مقابل ایران قرار بگیرد. بنابراین ناگزیر است به هر نحو ممکن برای وارد کردن آمریکا به این جنگ، تلاش کند.
این تحلیلی بود که بسیاری از آن با عنوان «تله جنگ» یاد کردند و غیر از تندروهای داخلی تقریبا اکثریت مسئولان ایرانی از هر جناح بر آن اتفاق نظر داشتند. کما اینکه آبان ۱۴۰۲ که تنها دو ماه از حمله ۷ اکتبر حماس گذشته بود، حدادعادل در برنامه شبکه افق تلویزیون گفت: «به اشخاصی که خواهان ورود ایران به جنگ غزه هستند باید گفت شاید این، همان چیزی باشد که رژیم صهیونیستی میخواهد، یعنی تبدیل نبرد غزه به جنگ ایران و آمریکا. اگر این اتفاق بیفتد، آن که جان سالم به در میبرد، رژیم صهیونیستی خواهد بود.»
حالا با همین تحلیل سئوال این است: آیا میان ترامپ و دولت دموکراتها (از هریس گرفته تا بایدن و اوباما) تفاوتی وجود ندارد؟ و این تفاوت چه فرصتی را برای ایران ایجاد میکند؟
«عظمت را دوباره به آمریکا بازگردانیم» (Make America Great Again) یا به اختصار «ماگا»(MAGA)، شعاری بود که ترامپ در سال ۲۰۱۶ با آن وارد رقابتهای انتخاباتی شد. اعتقاد ترامپ این بود که باید بار دیگر آمریکا را قدرتمند کرد. این شعار این دوره هم در کمپین ترامپ تکرار شد.
ترامپ بر همان سنت سیاسی است که اولین بار «وودرو ویلسون» رئیس جمهور آمریکا در سال ۱۹۱۵ با عنوان America First (اول آمریکا) آن را مطرح کرده بود؛ شعاری که در گفتمان سیاسی ایالات متحده آمریکا سعی در ایجاد سیاستهای «انزواگرایی»، «حمایتگرایی» و «عدم مداخله» در وقایع جهان پایهریزی شده است و ترامپی که میشناسیم به همین سیاست باور دارد.
او درگیریهای خارجی ایالات متحده با کشورهای دیگر را تنها در حدی محدود که باعث شود کمتر پول از مالیاتدهندگان آمریکایی خرج شود، میپذیرد.
بنابراین میتوان گفت اگر کلانتحلیل «تله جنگ» را قبول داشته باشیم که همانا تلاش اسرائیل برای کشاندن پای آمریکا به جنگ مستقیم با ایران است، در این تحلیل «کامالا هریس» و یا یک دولت دموکرات در آمریکا به مراتب احتمال بیشتری داشت تا تحت فشار نتانیاهو وارد نزاع مستقیم با ایران شوند.
به عبارت روشنتر، نتانیاهو در اسرائیل و یا زلنسکی در اوکراین، از حمایتهای مالی دولت بایدن و هریس اطمینان بیشتری داشتند تا دولتی مثل ترامپ. به این دلیل که دولت های آنها به جای شعار «اول آمریکا» (شعار ترامپیستها) به شعار «آمریکا اول» (First America) که به معنای اولبودن و برتربودن آمریکا در جهان است، اعتقاد دارند و همین گفتمان است که نتانیاهو را به حمایتهای آمریکا در مواجهه با ایران امیدوارتر می کرد.
در عوض ترامپ به «صلح از طریق قدرت» (Peace through power) بیشتر از «صلح از طریق جنگ» باور دارد. ترامپ وقتی در ژانویه ۲۰۱۷ کار خودش را آغاز کرد مشخصا از ایده «صلح از طریق قدرت» به عنوان محوری در سیاست خارجی کلی خود یعنی «اول آمریکا» نام برد. به این ترتیب، در مقدمه استراتژی دفاع ملی ایالات متحده در سال ۲۰۱۸ نوشته شد: «موضع نیروی ایالات متحده در ترکیب با متحدان، «صلح را از طریق قدرت» حفظ خواهد کرد». از این منظر، ماههای اولیه حضور ترامپ در کاخ سفید (تاکید میکنیم بر فرصت زمانی ماه های اولیه) میتواند فرصتی برای ایران باشد تا پرونده ایران را از میز اولویتهای آمریکا خارج کند.
تجربه دیماه ۹۵ (روی کار آمدن ترامپ) تا دی ماه ۹۶ (اعلام آخرین مهلت برای خروج آمریکا از برجام) این نظریه را بیشتر و بهتر اثبات میکند.