صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

جمعه ۲۶ آبان ۱۴۰۲ - 2023 November 17
کد خبر: ۱۴۰۷۱۶
تاریخ انتشار: ۱۳:۲۶ - ۱۴ مرداد ۱۳۹۷
واقعیت‌های خاورمیانه و رابطه ایران و آمریکا؛

هیستری ترامپ برای جنگ علیه ایران/ اگر خلیج فارس منطقه نظامی شود ...

اگر ترامپ دامنه درگیری با ایران را افزایش دهد، سران نظامی کشور و سناتورهای ارشد آمریکا و مدیران عامل شرکت‌های آمریکایی هستند باید مسیر را به سمت مذاکره واقعی با ایران سوق دهند. این مذاکره نباید ناشی از لاف‌های ریاست جمهور بلکه ناشی از منافع مشترک جهانی و منطقه برای ایجاد ثبات باشد. جیمز ماتیس باید ترامپ را قانع کند که اگر جنگ امتداد دیپلماسی است، او باید سعی کند دیپلماسی را قبل از تحریک بیشتر امتحان کند.
رویداد۲۴ نشریه اینترنتی لابلاگ در گزارشی به قلم امیل نخله افسر ارشد سازمان سیا در گذشته و رییس برنامه تحلیل استراتژیک اسلام سیاسی در یادداشتی با عنوان «هیستری جنگ در ترامپ علیه ایران، واقعیت‌های خاورمیانه را انکار می‌کند» به بیان برخی سوابق تاریخی جنگ در منطقه و تاثیر لفاظی‌های ترامپ بر بروز یک فاجعه جهانی پرداخته است.

هیجان ترامپ برای جنگ مدوام علیه ایران تهدید ثبات امنیت منطقه و اقتصاد جهانی است

به گزارش رویداد۲۴ نخله در مطلب خود نوشته است: توییت ترامپ خطاب به روحانی و تهدید به بروز یک جنگ ویرانگر با ایران نمونه‌ای از اظهارات بی‌ربط و خطرناک در سیاست خارجی است. حتی اگر توییت ترامپ را بخشی از رویه معروف او در معامله‌گری و جریان چانه‌زنی و فشار بدانیم و سعی کنیم خطر آن را نادیده بگیریم، باز هم هیجان ترامپ برای جنگ مدوام علیه ایران و درخواست برای تغییر رژیم در این کشور تهدید جدی برای ثبات امنیت منطقه و اقتصاد جهانی است.

شهوت جنگ در ترامپ منجر به نادیده گرفتن واقعیت‌ها در خاورمیانه و دینامیک داخلی در ایران، پیچیدگی‌ها و ارتباط‌ها در میان کشورهای خلیج فارس و فاجعه‌های تاریخی نظیر جنگ عراق شده است.

بیانیه ترامپ در کنفرانس مشترک با نخست وزیر ایتالیا و اینکه از دیدار بدون پیش‌شرط با ایران صحبت کرد، تهدیدهای تکراری او علیه کشور حسن روحانی را تقلیل نداده است.

تفاوت‌های ایران و عراق

ایران عراق نیست. ترامپ و وزیر خارجه‌اش، مایک پمپئو باید تاکنون درباره تفاوت‌های بین این دو کشور توجیه شده باشند. مرحله ابتدایی حذف صدام حسین از قدرت، کار ساده‌ای برای ارتش آمریکا بود. این در حالی است رژیم ایران برخلاف رژیم صدام که یک اقلیت سنی بر اکثریت شیعه حکمرانی می‌کرد، دارای مشروعیت حداکثری است. اگرچه عراق از ابتدای دهه 1920 اکثریت شیعه داشته، همواره حاکمان اهل تسنن بر آن حکمرانی می‌کردند. اولین آنها فیصل بن حسین بود که توسط استعمار بریتانیا گماشته شد. مونارشی (حکومت خودکامه) سنی در عراق برای سه دهه حکمرانی کرد و با انقلاب مردمی 1958 سرنگون شد و به دست رشته‌ای از حاکمان قوی ادامه یافت و در نهایت با حمله آمریکا به عراق در سال 2003 به طور کامل سرنگون شد. شیعیان سرکوب شده عراق از حمله خارجی به کشورشان و حذف یک حاکمیت اهل تسنن 60 ساله استقبال کردند.

مخالفان حاکمیت از ورود آمریکا به خانه‌شان حتی به قیمت سرنگونی رژیم کنونی استقبال نمی‌کنند

ایران همیشه تحت حاکمیت شیعیان بوده است. چه در زمان پهلوی و چه بعد از انقلاب اسلامی 1979. حاکمیت اسلامی در ایران پیچیده‌تر و بنابرین عقبگرد آن سخت‌تر از رژیم عراق در سال 2003 است. از این گذشته برخی ایرانی‌ها ممکن است خواستار امضای یک توافق با آمریکا برای عقب‌نشینی حاکمیت کنونی باشند اما هرگز از ورود شیطان بزرگ به خانه‌شان حتی به قیمت سرنگونی رژیم کنونی استقبال نمی‌کنند. آزادسازی یک کشور از دست رژیم حاکم به سرعت تبدیل به اشغال خواهد شد.

یکی از سیاستگذاران ارشد در مورد جنگ عراق و واکنش مردم به جنگ آمریکا بیان می‌کرد که شما (خطاب به اعضای آژانس محل خدمت خود) باید بدانید که ما آزادکننده هستیم نه اشغالگر. ما مردم عراق را از چنگ یک خودکامه نجات دادیم. به او گفتم این به اصطلاح آزادسازی، عمر کوتاهی دارد و جهان اسلام از جنگ آمریکا علیه عراق حمایت نمی‌کند و آن را یک جنگ صلیبی دیگر علیه مسلمانان قلمداد خواهد کرد.

گسترش نارضایتی‌های فرقه‌ای سبب حذف صدام شد

صدام مانند بسیاری از حکام کشورهای اسلامی که واشنگتن با آنها روابط دوستانه دیوانه‌واری دارد یک خودکامه بود. صدام نارضایتی‌های فرقه‌ای را در کشورش تعمیق بخشید و همین مساله به زودی به عاملی برای حذف او تبدیل شد. یکی از سیاست‌های مریض بعد از حمله به عراق، بعثی‌زدایی و انحلال ارتش عراق بود که به انباشت دشمتی عراقی‌ها و مسلمانان علیه آمریکا انجامید. صرف نظر از استفاده صدام از مذهب برای اهداف سیاسی، میلیون‌ها مسلمان، شیعه و سنی، ائتلافی راعلیه آمریکا تشکیل داده و این کشور را محکوم کردند.

دولت بوش مدعی شد که هدف عالی او از جنگ با عراق، پایان دادن به یک استبداد و دموکراتیزاسیون در کشور و منطقه بوده است. این ادعا به طرز حیرت‌انگیزی تاسف‌بار است. حکمرانی عراق امروز در منطقه‌ای جنگ‌زده بدترین است. دموکراسی همچنان رویایی برای صدها میلیون عرب و مسلمان است.

تهدید ترامپ علیه ایران برای دموکراسی نیست

بنابراین چرا ترامپ باید تهران را تهدید کند و هدف نهایی او چیست؟ این نمی‌تواند به خاطر دموکراسی باشد چرا که از زمان به قدرت رسیدن ترامپ، رییس جمهور مانع از اجرای آزادی و دفاع از آن شده است. اگر هدف او فشار به ایران برای قبول درخواست‌ها آمریکاست، این امر نیز بعید به نظر می‌رسد.

مهم نیست پمئو چقدر مدعی باشد که مذاکره با کره شمالی به خلع سلاح هسته‌ای این کشور ختم شده است. هیچ سندی دال بر تایید این ادعا وجود ندارد. از طرفی ترامپ نیز جزییات مذاکراتش را با رهبر کره شمالی در سنگاپور افشا نکرده است. هیچ شاهدی وجود ندارد که تایید کند دیکتاتور کره شمالی به رییس جمهور آمریکا قول چنین توافقی را داده باشد. کره شمالی تهدیدهای آمریکا را جدی نگرفت. او نباید انتظار کمتری نسبت به رفتار ایران داشته باشد. مهم نیست چقدر توئیت‌های تند و عصبانی علیه ایران کرده باشد.

اگر ترامپ تصمیم دیدار با روحانی را داشته باشد، پیشنهاد هسته‌ای او، بخش بسیار کوچکی از برجام خواهد بود

در نهایت، ترامپ و پمپئو به این نتیجه خواهند رسید که هر پیشنهاد توافق هسته‌ای که به کیم جونگ اون داده‌اند، چندان با پیشنهادهای دولت قبلی به دیکتاتورهای سابق کره شمالی در دهه 1990 متفاوت نبوده است. اگر ترامپ تصمیم داشته باشد اظهارات خود را در کنفرانس خبری با نخست وزیر ایتالیا پیگیری کند و با حسن روحانی رییس جمهور ایران دیدار داشته باشد، پیشنهاد هسته‌ای او به ایران بخش بسیار بسیار کوچکی از برجام خواهد بود. بیشتر تحلیلگران منطقی معتقدند که با وجود اشتباه‌های برجام، این توافق بهترین توافقی بوده که جامعه بین المللی در چنین شرایطی می‌توانست به آن دست پیدا کند.

رویایی مشابه کره شمالی در ذهن ترامپ در انتظار ایران است

ترامپ و پمپئو باید درباره جغرافیا و ظرفیت‌های نظامی منطقه‌ای آمریکا توجیه شوند. ایران یک ارتش نظامی قوی و مستقر دارد. نزدیکی جغرافیایی ایران با عربستان سعودی، امارات و همه این کشورهایی که به شدت در برابر اقدام تلافی‌جویانه ایران آسیب‌پذیرند. برای عربستانی‌ها که در همسایگی ایرانند، حفظ زیرساخت‌های آبی و نفتی با وجود توافقات تسلیحاتی و خرید باتری‌های ضد موشک از آمریکا بسیار سخت است.

شاید سپاه پاسداران و سپاه قدس هم اکنون نقشه‌های عملیاتی برای مقابله با وضع موجود را کشیده باشند. شاید هم اکنون وضعیت زیرساخت‌های عربستان را رصد می‌کنند. با اینهمه همه کشورهای شورای همکاری خلیج فارس از جنگ با ایران دفاع نمی‌کنند. عمان و کویت بی‌طرفی خود را اعلام کرده و از شورای امنیت خواسته‌اند مانع از بروز یک جنگ شوند. بیشتر اعضای ثابت شورای امنیت سازمان ملل که توافق هسته‌ای با ایران را امضا کرده اند قطعنامه‌ای برای پایان تخاصم را امضا خواهند کرد و این کار دولت ترامپ را بیش از گذشته منزوی خواهد کرد.

ایران و گروه‌های حامی او، در منطقه مسیر عبور نفت را در تنگه هرمز و باب المندب مسدود خواهند کرد. اگر السیسی رییس جمهور مصر به طرز احمقانه‌ای تصمیم به پیوستن به جنگ بگیرد، نیروهای نیابتی شیعه و سنی ایران مطمئنا کانال سوئز را نیز به مخاطره خواهند انداخت. اگر ارسال نفت حتی برای یک هفته هم مختل شود، اقتصاد جهانی ضربه سنگینی خواهد خورد.

اگر خلیج فارس منطقه جنگی شود ...

اگر شرکت‌های بیمه بریتانیایی و دیگر کشورها تصمیم بگیرند خلیج فارس را منطقه جنگی اعلام کنند، نظیر کاری که شرکت بیرون لویدز لندن در دهه 1980 انجام داد، نرخ بیمه نفتکش‌ها روزانه بالا خواهد رفت و به صدها هزار دلار خواهد رسید و در نتیجه نفتکش‌ها را مجبور به پارک کردن در سواحل دریای عربی خواهد کرد. اگر چنین اتفاقی رخ دهد، نفتکش‌ها دربرابر حملات گروه‌های تروریستی و قایق‌های پر سرعت سپاه آسیب‌پذیر خواهند شد.

یک بار بر فراز تانکرهای نفتی که در سواحل فجیره که یکی از شیخ‌نشین‌های امارات است پرواز می‌کردم. یکی از مقام‌های آمریکایی در آن زمان به من گفت: این نرخ بالای بیمه نفتکش‌ها توسط شرکت لویدز لندن است که باعث پارک شدن این نفتکش‌ها در ساحل شده نه جنگ ایران و عراق یا تهدید به بسته شدن تنگه هرمز.

حمله به ایران به همه منطقه کشیده خواهد شد

جنگ عراق یک جنگ منطقه‌ای نبود. اما حمله به ایران قطعا به همه منطقه کشیده خواهد شد. این حمله به یک فاجعه انسانی تبدیل شده و موجی از پناهندگان را در پی خواهد داشت. حمله به ایران بدون در نظر گرفتن واقعیت‌های خاورمیانه یک حماقت است. اگر ترامپ دامنه درگیری با ایران را افزایش دهد، سران نظامی کشور و سناتورهای ارشد آمریکا و مدیران عامل شرکت‌های آمریکایی هستند باید مسیر را به سمت مذاکره واقعی با ایران سوق دهند. این مذاکره نباید ناشی از لاف‌های ریاست جمهور بلکه ناشی از منافع مشترک جهانی و منطقه برای ایجاد ثبات باشد. جیمز ماتیس باید ترامپ را قانع کند که اگر جنگ امتداد دیپلماسی است، او باید سعی کند دیپلماسی را قبل از تحریک بیشتر امتحان کند.
نظرات شما