رویداد۲۴ علیرضا نجفی: خسرو روزبه در سالهای انتهایی قرن سیزدهم هجری خورشیدی در ملایر زاده شد. پدرش افسر ارتش بود و از همان ابتدا در حال و هوایی نظامی رشد کرد. خانوادهاش به علت شغل نظامی پدر خانواده به شهرهای مختلف میرفتند و خسرو در هجده سالگی در شهر کرمانشاه وارد دانشکده افسری شد. به زودی مشخص شد که روزبه در زمینه ریاضیات هوش بالایی دارد و به همین دلیل همزمان در دانشکده مهندسی دانشگاه تهران نیز ثبت نام کرد. روزبه در این دوران تحصیلی حدود ۱۶ کتاب در زمینههای مختلف، از ریاضیات و تکنیکهای نظامی تا شطرنج، نوشت و برای خودش شهرتی به دست آورد.
عباس میلانی در کتاب ایرانیان نامدار مینویسد: «او که ذهن ریاضی توانایی داشت، در سیاست هم نامی برای خود دست و پا کرد. در دوران دانشگاه افسری، معلم و مرشد او سرهنگ محمدعلی آذر بود. او برای یادگیری نقشه نگاری از سوی ارتش به فرانسه اعزام شد و در بازگشت، بدون اطلاع مقامات ارتش، به کمونیستی دو آتشه بدل شده بود. این سرهنگ آذر بود که مبانی اولیه مارکسیسم را به روزبه و جمع زیادی از افسران جوان آموزش داد.» روزبه در سالهای ابتدایی دهه بیست شروع به مطالعه متون مارکسیستی کرد و در سال ۱۳۲۲ به حزب توده پیوست.
بیشتر بخوانید: دادگاه نظامی سرلشکر احمد مقربی جاسوس مرموز شوروی
به گزارش رویداد۲۴ روزبه در سازمان نظامی و مخفی حزب توده مشغول به فعالیت شد و پس از دستگیری تعدادی از افسران حزب توده در جریان قیام خراسان مخفی شد و متوجه حساسیتهای دولت و پی بردن به نقشش شد.
وی در دورانی که مخفی شده بود مقالات و کتابهایی منتشر کرد که مشهورترین کتابش «اطاعت کورکورانه» نیز جزو آنها بود. روزبه در ۱۷ فروردین ۱۳۲۶، توسط رکن دوم ستاد ارتش دستگیر شد و قرار بود پس از انتقال به آذربایجان، در دادگاه زمان جنگ، محاکمه و تیرباران شود. اما در روز ۱۷ اردیبهشت همان سال، روز ملاقات عمومی زندانیان دژبان مرکز به کمک تنی چند از همرزمانش از زندان گریخت. وی را کمتر از یک سال بعد دوباره دستگیر کردند.
دادگاه حکم ۱۵ سال زندان به او داد، اما روزبه و دیگر افسران حزب توده باز هم از زندان فرار کردند. تهیه نقشه قبلی یک نفر با لباس افسری ارتش و کامیون نظامی به زندان قصر مراجعه و با نشان دادن مدارک جعلی، خود را نماینده دستگاه قضایی ارتش معرفی و زندانیان را جهت انتقال به زندان مرکزی در جنوب تهران تحویل گرفت.
دو افسر نگهبان زندان هم که از پیش در جریان ماجرا بودند، به بهانه بدرقه زندانیان با همین خودرو از آنجا خارج شدند و چند ساعت بعد اعلام شد که همگی با این نقشه فرار کرده بودند. بسیاری از اعضای ارشد حزب توده از روزبه میخواستند که ایران را ترک کند ولی وی قبول نمیکرد و به تندی چنین پیشنهادی را جبونانه میخواند.
روزبه که از دامهای متعدد پلیس و نهادهای امنیتی گریخته بود نهایتا در سال ۱۳۳۶ دستگیر شد. روزبه در دادگاه از عقایدش دفاع کرد و حاضر نشد تقاضای عفو کند. آخرین دفاعیات وی از این قرار بود: «مردن به هرحال ناگوار است به ویژه برای کسانی که صاحبعقیده هستند و قلبشان آکنده از امید به آینده، امید به آینده روشن و تابناک است. ولی زنده ماندن به هر قیمت به هر شرط نیز شایسته انسانها نیست. زیرا هرگز نباید راه هدف را منتفی سازد، اگر زنده ماندن مشروط به هتک حیثیت، تن دادن به پستی، گذشتن از آبرو، پا نهادن بر سر عقاید و آرمانهای سیاسی و اجتماعی باشد مرگ صدبار برآن شرف دارد.» وی را در سال ۱۳۳۷ در زندان قزل قلعه تیرباران کردند.