رویداد۲۴ علیرضا نجفی: روابط ایران و آلمان داستان درازآهنگی دارد. آلمان بر خلاف بریتانیا، روسیه و فرانسه نقش چندانی در دوران استعمار نداشت و ایرانیان به آلمانیها خوشبین بودند. امیرکبیر این موضوع را به خوبی میدانست و به همین دلیل برای مدرن سازی ایران در پی برقراری رابطه با آلمانیها بود. اما در دوران امیرکبیر آلمان درگیر انقلاب ۱۸۴۸ بود و اوضاع داخلی آشفتهای داشت؛ به همین دلیل روابط ایران و آلمان تا زمان جنگ اول جهانی به تاخیر افتاد.
در این دوران ایران و آلمان سلسله قراردادهایی را با یکدیگر امضا کردند و بر اساس قرار داد برست-لیتوفسک آلمان تمامیت ارضی ایران را به رسمیت شناخت. تعدادی مشاور نظامی نیز از آلمان به ایران اعزام شدند تا در امور نظامی به افسران ایرانی کمک کنند.
بیشتر بخوانید:نسل کشی آلمان نازی در اردوگاه ماوت هاوزن
اما روابط گسترده ایران و آلمان با روی کار آمدن حزب نازی در آلمان و تاسیس حکومت پهلوی در ایران ممکن شد. آلمانیها ایدئولوژی جدیدی را سر کار آورده بودند که به برتری نژادی آریاییها نسبت به اقوام دیگر معتقد بود و ایرانیها را نیز شاخهای از نژاد آریایی میدانست. آلمانیها بر اساس قوانین نورنبرگ ازدواج با ایرانیها را بر خلاف دیگر اقوام حتی اروپایی مجاز شمرده بودند. آلمان نفت مورد نیاز خود را از شرکت نفت ایران-انگلیس تهیه میکرد و با موافقت شوروی خط کشتیرانی هامبورگ-انزلی به حمل و نقل کالا و مسافر میپرداخت و شرکت یونکرز محصولات پستی از باکو تا انزلی و تهران را جابجا میکرد. در این دوره آلمان در بخش نظامی و ساخت چند کارخانه اسلحه و مهماتسازی نیز به ایران مشارکتهایی میداد.
آلمان در سال ۱۹۳۳ جشنی برای بزرگداشت فردوسی و شاهنامه برگزار کرد و ایران نیز به تبلیغ ایدئولوژی نازیسم در کشور پرداخت. ایران جزو معدود کشورهایی بود که روزنامهای رسمی در حمایت و با هدف تبلیغ حزب نازی در آن منتشر میشد و رضاشاه به خیال اینکه آلمانها قدرتمندند و جنگ علیه بریتانیا و شوروی را خواهند برد در جنگ نیز از آلمان حمایت کرد. اما شکست آلمان و اشغال ایران توسط متفقین درسی فراموش نشدنی به رضاشاه داد و باعث برکناری و تبعد وی شد.
اغلب صنایع در ایران دوران رضاشاه با کمک آلمانیها راه اندازی شده بود و به همین دلیل بود که با سقوط هیتلر و اعلان جنگ ایران به آلمان تحت فشار بریتانیا، اغلب کارخانهها به تعطیلی کشده شدند و بیکاری و فقر افزایش یافت.
رژیم پهلوی از نظر سیاست خارجی بسیار وابسته به کشورهای خارجی بود. پس از اشغال ایران توسط متفقین ایران خواست بریتانیا را در عرضه جهانی اطاعت میکرد و پس از کودتای ۲۸ مرداد خواست ایالات متحده نیز در جهت گیریهای کلان سیاسی ایران دخیل بود. یکی از همین خواستها عبارت بود از عدم رابطه با آلمان شرقی کمونیست. حکومت شاه با آلمان شرقی روابط چندانی نداشت، ولی روابطش با آلمان غربی گسترده بود. محمدرضاشاه دوبار شخصا به آلمان غربی سفر کرد و در چند شهر آن سرکنسولگری و در برلین سفارت تاسیس کرد. هویدا نیز سفرهای متعددی به آلمان غربی داشت. در مقابل مقامات بلند پایه آلمان غربی مانند ویلی برانت و هلموت اشمیت هم به ایران سفر کردند. آلمان غربی به حکومت شاه اسلحه میفروخت و در ساخت و راه اندازی نیروگاه هستهای بوشهر فعالانه شرکت کرد. همچنین ایرانیها جزو معدود شهروندان خاورمیانه و حتی قاره آسیا بودند که بدون ویزا میتوانستند به آلمان سفر کنند.
اما آلمانیها اخلاق داشتند که خوشایند شاه نبود. آن اخلاق عبارت بود از انتقاد از وضعیت حقوق بشر در ایران. آلمان بارها وضعیت زندانیهای سیاسی را در ایران نقد کرد.
والتر شیل که بین سالهای ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۹ رئیس جمهور آلمان غربی بود آخرین مقام آلمانیها بو که در دوران پهلوی به ایران سفر کرد. در آن زمان اعتراضات داخلی پا گرفته بود، اما غربیها ابدا تصور نمیکردند که حکومت مقتدر شاه سقوط کند و به همین دلیل سعی در حمایت از وی داشتند. سفر شیل نیز به همین منظور صورت گرفته بود. اما بر خلاف تصورها چند ماه پس از این سفر شاه ایران را ترک کرد و نظام شاهنشاهی در ایران سقوط کرد. آلمانیها نیز مبادلات خود با ایران را که در زمان پهلوی بسیار گسترده بود به حداقل رساندند و سفر بدون روادید برای شهروندان ایرانی به آلمان را در سال ۱۳۵۹ لغو کردند. از آن زمان تا کنون ایران با آلمان و اغلب کشورهای غربی روابط چندان خوبی ندارد.