رویداد۲۴ مازیار وکیلی: شبکه نمایش خانگی برای فیلمسازان ایرانی بدل به بازاری جدید برای ساخت سریالهایی با موضوعات ملتهب و به لحاظ بصری جذابتر برای مخاطب شده است. در این بازار آثاری موفقتر هستند که میتوانند نگاهی عمیق به موضوع انتخابی برای ساخت سریال داشته باشند و با نگاهی تحلیلی سراغ موضوع سریال خود بروند.
در این میان برخی از سریالها، خصوصاً آنها که تلاش میکنند که با استفاده از سلبریتیهای مشهور و تبلیغات گسترده در فضای مجازی برای خود مخاطب دست و پا کنند، همان سریالهایی هستند که به داستان سریا نگاهی تفننی دارند؛ خاتون از جمله این سریالها است که با ساختن یک فضای شیک و باسمهای و استفاده از سلبریتیها با نگاهی تفننی به تاریخ کوشیده داستان ملودرام و سطحی خود را در پیوند با یک ملیگرایی سطحی به خورد مخاطب دهد. اما این نگاه تفننی به تاریخ در نهایت کار دست سازندگان این سریال داده و باعث شده دچار اشتباهات فاحش و پُرتعدادی در روایت داستان تاریخی خود شوند که این اشتباهات برای سازندگان سریالی تاریخی یک گناه نابخشودنی است.
اولین اشتباه فاحش سازندگان این سریال در تعیین حدود و ثغور وظایف رکن دو ارتش است که کارگردان برای آن وظایف امنیتی قائل شده است. این در حالی است آنطور که در مقاله مفصل پهلوی دوم و چالش امنیت ملی در مجله زمانه شماره پنجا و دو آمده است: «در دوران سلطنت رضاشاه اداره تامینات و آگاهی شهربانی که تحت عنوان پلیس سیاسی هم از آن یاد میشود، مهمترین، و میتوان گفت، تنها تشکیلات عهدهدار وظیفه اطلاعاتی و امنیتی در اقصی نقاط کشور بود. با این احوال بهدنبال برکناری رضاشاه از سلطنت، دستگاه اطلاعاتی و امنیتی او نیز که سابقه سوء و بهشدت تاسفباری در نقض حقوق اساسی مردم ایران از اقشار و گروههای مختلف داشت، بهسرعت رو به ضعف گرایید و در همان حال تا سالها بعد، سازمان اطلاعاتی ــ انتظامی و امنیتی کارآمد و درعینحال انسجامیافتهای در کشور بهوجود نیامد.»
در کتاب آیتالله میلانی به روایت اسناد ساواک هم آمده «رکن دو ارتش بعد از تاسیس ساواک وارد کارهای امنیتی شد که هر چند با دامنه محدودتر، اما همپای ساواک به فعالیت در حوزه امنیتی پرداخت تا جایی که بعضاً تداخل وظایف این دو نهاد و دیگر نهادهای امنیتی، چالشهای بزرگی برای محمدرضا پهلوی و سلطنت او به وجود آورد.»
همانطور که ملاحظه میکنید و در اسناد تاریخی هم ثبت و ضبط شده است رکن دو ارتش تا پیش از روی کار آمدن محمدرضا شاه پهلوی و کودتای ۲۸ مرداد وارد کارهای اطلاعاتی و امنیتی نشده بود. درحالی که سازنده سریال خاتون از سرهنگ سنگسری سریال (با بازی پژمان بازغی و گریم ابروهای مصنوعی و عجیب) به عنوان نماینده رکن دو ارتش توقع پیشبینی جنگ و جلوگیری از آن را دارد.
بیشتر بخوانید: شبکه نمایش خانگی، جولانگاهی برای پولشویی/ سرنوشت نامعلوم سریالهای خانگی +جدول
به گزارش رویداد۲۴ اشتباه بعدی و کملطفی دیگر سریال در مورد شخصیت «رجبف» به طور خاص و قیام جنگل به طور عام اتفاق میاُفتد که باز هم ناشی از کمدانشی کارگردان نسبت به قیام جنگل و نگاه تفننی به تاریخ است.
احسانالله خان دوستدار و هواداران او هیچگاه خائن نبودند. جرم اینها احتمالاً از نظر کارگردان این بوده که فقط هم مرام و هم مسلک میرزا کوچک خان نبودند. احسانالله خان و میرزا کوچک خان جنگلی نماینده دو جناح و دو تفکر در نهضت جنگل بودند.
میرزا فردی مذهبی بود که اطلاع چندانی از سازماندهی نیروها و مبارزات چریکی علیه حکومت نداشت و در عوض احسانالله خان یک تئوریسین برجسته چپگرا بود که علاوه بر توانایی در ایدهپردازی، استاد جنگهای چریکی بود اما کاریزمای میرزا را نداشت.
آتش اختلاف را هم برای اولین بار میرزا کوچک خان روشن کرد جایی که به انگلیسها اعتماد کرد و ارتش انگلستان به فرماندهی دنسترویل قصد عبور از گیلان و حضور در باکو را داشت. احسانالله خان در چند نوبت با نیروهای انگلیسی جنگید و شکست خورد و میرزا کوچک خان در نهایت راه مذاکره را پیش گرفت و با انگلیسیها قراردادی بست که انگلیسیها موجودیت نهضت جنگل را به رسمیت میشناختند.
نتیجه این اقدام آنطور که در شماره ۴۹ روزنامه رعد آمده است: «این موضوع به شدت اختلافات دو جناح فعال در نهضت جنگل افزود که نتیجه آن از بین رفتن سازمان نهضت و دستگیری و اعدام دکتر حشمت بود.» جناح چپ نهضت جنگل که پیش از این تمایل به همکاری با نیروهای انقلابی قفقاز داشت توانست میرزا کوچک خان را مجاب کند که از این نیروها برای سازماندهی مجدد نهضت استفاده کند.
این اشتباه استراتژیک میرزا بود که به اختلافات بعدی دامن زد و باعث رقم خوردن اتفاقات بعدی از جمله تضعیف نهضت، کودتای احسانالله خان و البته حمله رضاخان و نابودی جنگل شد. فرار احسان الله خان به شوروی هم برای خیانت به ایران نبود بلکه او تحت تعقیب نیروهای رضاخان قرار داشت و مجبور بود از ایران بگریزد. بعد از حضور در شوروی هم احسانالله خان نه تنها با دستگاههای اطلاعاتی شوروی همکاری نکرد که به مبارزه خود علیه رضاخان و سلطنت تازه تاسیس پهلوی ادامه داد. بعد از این اقدامات بود که احسانالله خان تحت فشار حکومت شوروی قرار گرفت و به حبس خانگی رفت و بعدها به دست استالین کشته شد.
تصور کودکانه سازندگان این سریال از ماجراهای تاریخی باعث شده تا ما هیچ پیشزمینهای از چرایی اشغال ایران توسط نیروهای متفقین نداشته باشیم. در هیچجای سریال (حداقل در این هشت قسمت) هیچ اشارهای به گرایشهای ژرمانوفیلی رضاخان که میکوشید خودش را به عنوان یک هیتلر ایرانی جا بیندازد نمیشود.
نگاه کودکانه به شخصیت رجبف کمیسیر ارتش سرخ هم تعمیم یافته است. رجبف در این سریال مردی شهوتران، خبیث و بیاخلاق تصویر شده که در اوج مشکلات اداره ولایت گیلان چمش به دنبال همسر زیردست ایرانی خود است.
نکتهای که ما باید در نظر داشته باشیم این است که داریم از یک نظامی عالیرتبه صحبت میکنیم نه سرباز صفر. آیا چنین نظامی عالیرتبهای انقدر پست است که اسیر غمزه چشم یک زن ایرانی شود؟ اگر نظامیان متفقین (اعم از روسیه و انگلستان و آمریکا) چنین مردان بیبنیه و هوسرانی بودند چگونه ایران را در کمتر از چهل و هشت ساعت اشغال و ارتش نازی را با آن توانایی شکست دادند؟
تصور کارگردان این سریال از تاریخ چنین چیزی است. تلفیق یک پاورقی عاشقانه عامیانه است با یک ناسیونالیسم آبکی. مبارزان ناسیونالیستش هم به بیشتر به بچه دبیرستانیهای فاقد شعوری میمانند که حواسشان نیست وسط یک مبارزه حساس با اجنبی! نباید دوست خود که همسر یک نظامی ایرانی است را به مخفیگاه خود راه بدهند تا لو بروند.
خاتون را همین نگاه تفننی به تاریخ زمینگیر کرده و باعث شده نه تنها سریالی ضعیف و بیمصرف باشد که تاریخ را هم به نفع نگاه حاکمیتی جعل کند و فریاد امنیت خوب است سردهد. در حالی که همه میدانند امنیت در فقدان آزادی صرفاً باعث ایجاد یک جامعه خموده و شکست خورده خواهد شد که رویاهای خودش را جایی خارج از مرزهای وطن خود جست و جو میکند. وطنی که ظاهراً خیلی برای سازندگان خاتون اهمیت دارد، اما با این روایت مجعول به مردمانش خیانت میکنند نه خدمت.