رویداد۲۴ علیرضا نجفی: «عهدنامه صلح ترکمانچای زمانی امضا شد که روسها کل قفقاز و آذربایجان را اشغال کرده و آماده حرکت به سمت تهران بودند؛ زمانی که ایرانیان پای میز مذاکره بودند، وضعیتی به غایت تاریک و شکننده داشتند. خواه به دلیل سرسختی مذاکرهکنندگان ایرانی یا کمکهای بریتانیا باشد، خواه به دلیل میل روسیه به انعقاد صلح در زمانه احتمال جنگ با عثمانیها، ایران از خفت و خواری بیشتر و واگذار کردن کل آذربایجان به روسیه و حتی تبدیل شدن ایران به خراجگزار تزار نجات پیدا کرد.» عباس امانت، تاریخ ایران مدرن
روابط ایران و روس در دوره صفویه آغاز شد. در آن زمان شاه عباس پادشاه مقتدر صفوی بر ایران حکومت میکرد و روسها هنوز هیچ برتری نظامی و تکنولوژیک بر ایران نداشتند. روسیه تازه از شر «اردوی زرین» یعنی بازمانده مغولها رها شده بود و دوران دیکتاتوری ایوان مخوف ایالات مختلف این سرزمین پهناور را متحد کرده بود. جانشینان ایوان به اندازه او مقتدر نبودند و دیدار نماینده روسیه از دربار شاهعباس دوم دال بر همین واقعیت بود.
در آن زمان فئودور سوم تزار روسیه بود و روسیه کشوری نسبتا ضعیف و عقبمانده به حساب میآمد. شاه عباس نماینده تزار را به شدت تحقیر کرد و اطرافیان شاه تا چند ساعت وی را به سخره گرفتند. هیچکس تصور نمیکرد این همسایه ضعیف خطری برای امپراتوری صفوی باشد. اما حدود بیست سال پس از این واقعه، فردی در روسیه به قدرت رسید که همه معادلات با او برهم خورد. این فرد که «پطر کبیر» نام داشت که از معروفترین حکام کل تاریخ است.
پطر کبیر به صورت معجزهآسایی در مدتی کوتاه دست به نوسازی روسیه زد و با الگو گرفتن از کشورهای اروپای غربی، زیرساختهای توسعه را در کشورش فراهم کرد. در واقع پطر کبیر کلید ورود روسیه به جهان مدرن بود. وی سفرهایی به اروپا انجام داد و با الگوگیری از اروپاییها، ثروت کشورش را در جهت ساخت و ساز و ایجاد نهادهای علمی کرد.
منابع غنی روسیه نیز در این پیشرفت ناگهانی بیتاثیر نبودند. اما در همان دوره، حکام ایرانی مدام در حال لشکرکشی به مناطق مختلف بودند و همانطور که «مایکل آکسورثی» تاریخدان برجسته بریتانیایی میگوید «عقبماندگی ایران از کاروان ترقی و تبدیل روسیه به یک ابرقدرت نظامی در تاریخ مشابهی رخداد»؛ یعنی زمانی که نادرشاه افشار و آقامحمدخان قاجار بر استبداد خود میافزودند، روسها شروع به فراگیری علوم مدرن و ساخت شهرهای پیشرفتهای مانند سنت پطرزبورگ بودند، اما آقامحمدخان و اخلافش این تفاوت را نمیدیدند و تصور میکردند روسیه همان کشور بیاهمیت سابق است. به همین دلیل بود آقامحمد خان به گرجستان که تحت تسلط روسیه بود حمله کرد و آتش جنگ با روسها را برافروخت، به این ترتیب جانشین آقامحمدخان، یعنی فتحعلی شاه در حالی به سلطنت رسید که پادشاه قبلی، دشمن جدیدی برای ایران تراشیده بود.
بیشتر بخوانید: مدرنسازی با گفتمان بازگشت به خاک مقدس/ ایده روسیه مقدس از کجا آمده است؟
به گزارش رویداد۲۴ اهالی گرجستان مسیحی بودند و قتل عامی که آغامحمد خان در آنجا انجام داد بدل به یک «تروما»ی جمعی برای عالم مسیحیت شد. سال ۱۸۰۰ که اهالی گرجستان از تزار درخواست کردند آنها را از سلطه ایران خارج کند، روسیه گرجستان را تحت حمایت خود اعلام کرد و در سال ۱۸۰۴ سربازان خود را به گرجستان فرستاد.
همان زمان فتحعلیشاه قاجار فورا به تزار نامه زد و درخواست کرد ارتش روسیه خاک گرجستان را ترک کند. درباریان شاه ایران را به جنگ با روسیه ترغیب کردند و خود شاه نیز که در اوهام سیر میکرد به استقبال جنگ رفت. این در حالی بود که تولید ناخالص روسیه در آن زمان چیزی حدود صد برابر ایران بود. بهعلاوه، ارتش تزار ارتشی مدرن مبتنی بر بوروکراسی و سلسله مراتب بود و ایرانیان از نظر تجهیزات نظامی نیز بسیار ضعیفتر از ارتش روسیه بودند. در نتیجه ایران شکست سختی از جانب روسیه متحمل شد و شاه مجبور شد عهدنامه گلستان را بپذیرد.
عهدنامه گلستان در لشکرگاه گلستان واقع در کرانه رود سیوا در قرهباغ توسط «میرزا ابوالحسن ایلچی» نماینده ایران و «ژنرال رتیشچف» نماینده روسها و فرمانده نیروهای گرجستان صورت گرفت. معاهده گلستان زمانی صورت گرفت که سایه وحشت از ناپلئون بناپارت سراسر روسیه را گرفته بود بنابرین باجخواهی نسبتا کمی از سوی کشور پیروز صورت گرفت. اما ۱۳ سال پس از معاهده گلستان، ایران به صورت خودخواسته وارد جنگ دوم با روسیه شد که نتیجه آن معاهده ترکمنچای شد که نتایجش برای ایران به مراتب فاجعهبارتر بود.
دلیل آغاز این جنگ نابخردانه از سوی ایران، فضای اعتقادی و صلبیت سنتی دربار قاجار بود. آن زمان علمای اصولی قدرت گرفته بودند و حتی گاه نفوذشان بیشتر از شاه بود. در جنگ نخست علما از ایران در برابر سپاه روس که «نماد کفر» بود حمایت کرده بودند و دربار قاجاریه برای حفظ وجهه خود میبایست شکست ایران در جنگ پیشین را امری موقتی اعلام کرده و جبران میکرد.
همچنین جنگ علیه دولت کفار «عباسمیرزا» ولیعهد پادشاه را بدل به شخصی محبوب در میان مردم میکرد بنابرین زمانی که در روسیه تزار نیکلای اول جانشین تزار الکساندر شد، شاه ایران فرصت را برای انتقام مناسب دید و میرزا بزرگ فراهانی را برای گرفتن حکم جهاد علیه روسها به نجف فرستاد.
علمای نجف از پیشنهاد دربار قاجار حمایت کرده و جهاد علیه دولت کفار را واجب عینی اعلام کردند. همچنین بعد از مدتی «سید محمدباقر شفتی» فتوایی صادر کرد مبنی بر اینکه تمام اسرای جنگ با کفار باید کشته شوند و زنان و کودکانشان به اسارت گرفته شوند. اقلیتی نیز در این میان مخالف جنگ بودند و خود فتحعلی شاه نیز برای آغاز جنگی دیگر مردد بود اما اتفاقی در سال ۱۸۲۶ افتاد که شاه مصمم شد جنگ با روسیه را آغاز کند.
گروهی از علمای ساکن قفقاز که بهخاطر تسلط روسیه بر آن منطقه بیم تبعید داشتند به همراه علمای نامدار دیگر به دربار فتحعلی شاه رفتند و شورای جنگ را تحت فشار گذاشتند که حمله به روسیه را تصویب کند. دولت روسیه در همین ایام برای اجتناب از جنگ هیات نمایندگی ویژهای به رهبری شاهزاده منشیکوف به دربار شاه ایران فرستاده بود که علما شاه را به اخراج وی و هیات روسی از دربار ترغیب کردند. در نتیجه فتحعلی شاه تصمیم به آغاز جنگ گرفت و با فتوای علما ارتش ایران راهی منطقه قفقاز شدند.
عباس میرزا که میدانست ارتش ایران در جنگ تمامعیار با روسیه شکست سختی خواهد خورد، تصمیم گرفت حملهای محدود، موضعی و غافلگیرکننده ترتیب دهد و بهواسطه آن امتیازاتی به نفع ایران بگیرد اما روسها که به دنبال بسط قلمرو امپراطوری خود بودند طبعا از این اتفاق استقبال کردند و شکست سختی به ارتش ایران وارد ساختند.
برآورد اشتباه و تاثیر «گروههای ایدئولوژیک» باعث شکست سخت ایران از روسیه شد و روسها علاوه بر اشغال تبریز آماده حرکت به تهران شدند. ارتش روسیه غنائم فراوانی از ایرانیان گرفته بود و در مقابل ارتش ایران متلاشی شده بود. عباس امانت معتقد است در این شرایط تنها کاری که از دست درباریان بر میآمد مذاکره با روسها برای دادن امتیاز بود زیرا در غیر این صورت ارتش مجهز روسیه به راحتی میتوانست تهران تسخیر و حتی کل ایران را بدل به مستعمره خود کند.
جالب اینجاست ایرانیان حتی دلیل شکست خود را نمیدانستند! روحانیونی که شاه را در جنگ اول علیه روسها تحریک کرده بودند، تقصیر را بر گردن سپاهیان میانداختند. سپاهیان هم که از عالم و آدم بیخبر بودند به وی گوشزد نکردند که روسیه اکنون دیگر علاوه بر سلاحهای پیشرفته، حدود صد برابر ایران ثروت دارد و حمله به چنین کشوری عقلانی نیست.
شاه در پی اعدام مسببین شکست بود و قادر به فهم دلایل ساختاری این شکست نشده بود. عهدنامه ترکمنچای در چنین اوضاعی منعقد شد و میرزا ابوالحسن خان شیرازی و آصفالدوله تمام تلاش خود را کردند تا امتیازهای کمتری به دولت روسیه بدهند.
ابوالحسن خان شاید دنیادیدهترین دولتمرد ایرانی آن دوران بود. او در دوران فتحعلیشاه و بعد محمدشاه دو بار سفیر ایران در انگلستان شد، در چند نقطۀ دیگر جهان هم سفیر بود و پیش از همۀ اینها چهار سال در هند بود و اولین ایرانی بود که به برزیل رفت و برای ۱۵ سال وزیر خارجه ایران بود.
او عواقب عدم پذیرش معاهده را میدانست و موفق شد روسها را قانع کند که منطقه آذربایجان و تبریز را از ایران جدا نکنند. «سرپرسی سایکس» درباره این قرارداد میگوید: «فاتحین بهواسطه خصومات و تدارک جنگ با ترکیه گرفتار و دستپاچه بودند و خواهشها یا مطالبات و تقاضاهای آنها را اگرچه سبک نبود، ولی نمیتوان خیلی سخت و شدید هم دانست.»
نهایتا قرارداد ترکمانچای بدون جدا کردن کل منطقه آذربایجان از خاک ایران امضا شد و سه ایالت قفقاز یعنی ایروان، نخجوان و بخشهای دیگری از تالش زیر سلطهٔ روسها قرار گرفت، همچنین حاکمیت ایران بر دریای خزر محدودترشد و مردم ایران ناچار از پذیرش کاپیتولاسیون (قضاوت کنسولی) شدند و پس از این شکست سنگین روسها از کشور خارج شدند.
فتحعلیشاه که تا چند سال پیش دم از انتقام میزد و قول داده بود روسها در خاک خود به دو نیم خواهد کرد اما قراردادی با روسها امضا کرد که قسمتی از متن آن چنینن بود: «اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران از جانب خود و از جانب ولیعهدان و جانشینان به دولت روسیه واگذار میکند، تمامی الکای نخجوان و ایروان را خواه این طرف روس باشد یا آن طرف و نظر به تفویض، اعلیحضرت ممالک ایران تعهد میکند که بعد از امضاء این عهدنامه، در مدت ۶ ماه، همه دفتر و دستور العمل متعلق به اداره این ۲ دولت مذکوره باشد به تصرف امرای روسیه بدهند.»