رویداد۲۴ علیرضا نجفی: ابوالحسن بنیصدر همواره از سوی مخالفانش محکوم به خیانت شده است. مخالفانش معتقدند بنیصدر عامدانه در پی شکست ایران از عراق بود و حامیانش معتقدند او تنها از «ارتش» حمایت میکرد و همین نادیده گرفتن «سپاه» به عنوان نیروهای مردمی ابتدای انقلاب، به نوعی در معادلات جنگ اثر میگذاشت.
سوای چنین روایتهایی، میتوان گفت که بنیصدر در اداره جنگ کارنامه موفقی نداشت و این امر بیش از همه چیز به موقعیت سیاسی وی و افکار و عقاید گاه پارانویاییاش بازمیگشت. بنیصدر هم نیروهای دست چپی و دست راستی داخلی را دشمن خود میدانست و هم بهواسطه عقاید چپگرایانه خود با نهادهای بینالمللی دشمنی داشت. «سوسیالیسم تخیلی» وی نهایتا در داخل و خارج محکوم به شکست بود.
در زمان ریاست جمهوری از طرف امام خمینی به عنوان جانشینی فرمانده کل قوا منصوب شد. در تابستان ۱۳۵۹ اختلاف بنیصدر با حزب جمهوری اسلامی بالا گرفت و مشغولیت به اختلافات داخلی، مانع از دیدن تحرکات عراق شد. در همین ایام فرماندهان سپاه به بنیصدر اعلام کردند که خطر حمله عراق وجود دارد ولی بنیصدر هشدار فرماندهان نظامی منتقدش را جدی نگرفت و به آنها گفت تانکها و ادوات نظامی در مرزها فقط ماکت هستند. نهایتا ابوشریف از بنیانگذاران سپاه پاسداران که با بنیصدر رابطه خوبی داشت، در ۲۴ مرداد ماه رئیس جمهور را به کرمانشاه برد تا با چشم خود آرایش تانکهای عراقی در مرز ایران را ببیند.
وقتی که در ۱۶ شهریور ۱۳۵۹ ارتش عراق مناطق «خانلیلی» و «زینالکش» را اشغال کرد، کشور درگیر بحرانهای داخلی سیاسی بود. بنیصدر بارها اعلام کرده بود عراق به ایران حمله نخواهد کرد و در ۱۶ شهریور نیز اعلام کرد «عراقیها در حال انجام مانور هستند و جنگی در کار نخواهد بود» در روز ۱۷ شهریور نیز با سخنرانی بنیصدر اختلاف او و رجایی علنی شد و خبر اشغال مناطق مرزی در لابهلای اخبار اختلافات داخلی گم شد.
بر اساس قرارداد الجزایر منطقه «زینالقوس» و «میمک» جزو کشور عراق بود اما از دوران محمدرضاشاه ایران آن منطقه را در اختیار گرفته بود. «سعدون حمادی» وزیر خارجه وقت عراق در ۱۵ شهریور ۱۳۵۹ به وزارت خارجه نامه نوشت و درخواست کرد بر اساس مفاد قرارداد الجزایر، نیروهای ایرانی از میمک خارج شوند.
حمادی نوشته بود: «ایران به سرزمین عراق تجاوز و قرار داد ۱۹۷۵ الجزایر را نقض کرده است. ما هیچ قصد آزمندانهای نسبت به اراضی ایران نداریم.» وزارت خارجه ایران پاسخی به این نامه نداد. البته در آن مقطع ایران به دلیل اختلاف حزب جمهوری اسلامی با بنیصدر اصلا وزیر امور خارجه نداشت و در کلیت آن فضای انقلابی، اعتقادی به راهکارهای دیپلماتیک وجود نداشت.
مطالبی برای مطالعه بیشتر در همین زمینه
جنگ ایران و عراق چگونه آغاز شد؟
شروط ایران برای پایان جنگ با عراق
تخلیه خرمشهر پس از اشغال و آوارگی جنگزدگان
سقوط فاو و رقم خوردن سرنوشت جنگ ایران و عراق
سقوط فاجعهآمیز هواپیمای فرماندهان ارشد جنگ
لحظه دردناک جنگ در عملیات کربلای ۵
عملیات ثامن الائمه؛ نخستین پیروزی بزرگ ارتش ایران
اتمام دیرهنگام جنگ ایران و عراق با قطعنامه ۵۹۸
ایران در عوض پاسخ دیپلماتیک، طرح حمله هوایی به عراق را پروراند که با توجه به اشغالگری عراق کاری مشروع بود. اما ضعف دیپلماتیک ایران فضای جهانی را به نفع عراق کرد. در این حمله هواپیمای خلبان حسین لشکری سقوط کرد و خود وی توسط ارتش عراق به اسارت گرفته شد.
عراقیها تا سال ۱۳۷۷ یعنی برای هجده سال خلبان لشکری را در اسارت نگه داشتند تا در مجامع بینالمللی مدرکی برای حقانیت عراق باشد! سعدون حمادی نامهای هم به سازمانملل نوشت و اعلام کرد: «ایران تمام تعهدهای خود را نسبت به قرارداد الجزایر لغو کرده است. دولت جمهوری عراق به حفظ روابط خود با تمام کشورهای همسایه، بهویژه ایران علاقهمند است و به هیچ وجه قصد جنگ کردن یا توسعه اختلافات با ایران را ندارد.»
ارتش عراق چند روز پس از این نامه، میمک را اشغال کرد. جالب اینجاست که بنیصدر حتی پس از اشغال میمک از قبول حمله عراق تن باز زد و بنابر آنچه در کتاب «روزها بر رئیس جمهور چگونه میگذرند» گزارش شده در پاسخ به این خبر که عراق دو هزار تانک در میمک مستقر کرده است گفته که چنین چیزی ممکن نیست و میمک زمین وسیعی ندارد.
آنچه بنیصدر را نسبت به دیدگاه خود مطمئن کرد اظهار نظر «عدنان خیرالله» فرمانده عراقی بود که اعلام کرده بود با اشغال میمک دولت عراق به هدف خود رسیده و اختلاف دو کشور پایان یافته است اما این سخنان در حالی زده میشد که ارتش عراق مدام قصر شیرین را بمباران میکرد.
به گزارش رویداد۲۴ در تاریخ ۲۶ شهریور ماه ۱۳۵۹ صدام حسین در تلویزیون عراق حاضر شد و اعلام کرد ایران به قرارداد الجزایر پایبند نمانده و عراق نیز از آن خارج میشود. دولت عراق با توجه به پروپاگاندایی که در روزهای پیش از حمله به میمک ایجاد کرده بود و با توجه به ضعف دیپلماتیک دولت ایران، موفق شد تجاوز ارتش خود به خاک ایران را تعدیل کند! نشریه «آبزرور» در ۳۰ شهریور سال ۱۳۵۹ تجاوز عراق به ایران را با این سرمقاله پوشش داد: «حمله عراق به سوی ایرانِ بدون دوست»
در روزهای بعد از آن نیز ارتش عراق پیشروی خود را ادامه داد و به سوسنگرد رسید. در جریان حمله و محاصره سوسنگرد نیز بنیصدر اقدام موفقیتآمیزی نداشت. سوسنگرد که زیر فشار گلوله و توپ عراقیها خانه به خانه فرو میریخت، به سختی قابل دفاع بود و نیروهای مردمی و عشایر تا جایی که توانستند از آنجا دفاع کردند. اما برای دفاع از شهر نیاز به لشکر زرهی بود.
لشکر زرهی ۸۲ کرمانشاه که قرار بود طبق وعده بنیصدر به سوسنگرد برسد و در دفاع از شهر کمکرسان باشد، نرسیده بود و حتی گفته شد که لشکر حرکت هم نکرده است. آیتالله مدنی امام جمعه تبریز با مدافعان سوسنگرد ارتباط برقرار کرد و نزد آیتالله خمینی رفت و وضعیت را گزارش کرد.
ظاهرا امام خمینی شخصا دستور حرکت لشکر زرهی را صادر کرده و تاکید کرده سوسنگرد باید تا فردا آزاد شود. در این ماجرا، مخالفان بنیصدر معتقد بودند او به عمد از فرستادن لشکر زرهی به سوسنگرد امتناع میکرد.
پس از اشغال سوسنگرد، سازمان ملل متحد از ایران پرسید آیا شکایتی ندارند؟ و ایرانیها در پاسخ، سازمان ملل و شورای امنیت را متاثر از آمریکا و دشمن مردم ایران خواندند! بنیصدر افکار به اصطلاح ضدامپریالیستی داشت و مخالف دیپلماسی بود و به همین دلیل شکایت و پیگیری حقوقی تجاوز نظامی عراق در سازمان ملل و مجامع بین المللی دنبال نشد!
بنیصدر همچنین به نیروهای دفاعی مردمی و سپاه بدبین بود و دفاع از کشور را وظیفه ارتش میدانست. وی بارها علیه مسلح کردن مردم صحبت کرد ولی مشخص نبود در شرایطی که نیروی زمینی ارتش تقریبا از بین رفته چگونه باید از پیشروی عراق جلوگیری کرد.
بنیصدر حتی به ارتش نیز بدبین بود تا جایی که به سرهنگ صیاد شیرازی که خود بنیصدر به عنوان نماینده فرماندهی جنگ منصوب کرده بود، بدبین شد و با خشم برکنارش کرد. در واقع همین مسائل باعث شکست «عملیات نصر» شدند.
در این عملیات ارتش ایران به سمت نیروهای عراقی که بخشهایی از مناطق اطراف اهواز، اندیمشک و سوسنگرد اشغال را کرده بودند یورش برد. عراقیها با آگاهی از این موضوع، تظاهر به عقبنشینی کردند، سپس پاتکی را از ۳ جبهه تدارک دیدند، که خسارات بسیاری بر ایرانیها وارد کرد.
صیاد شیرازی درباره شکست این عملیات مینویسد: «در سال نخست جنگ، قرارگاه مشترکی برای هماهنگی نیروهای عملیاتی ارتش و سپاه وجود نداشتهاست. احتمالاً عدم هماهنگی بین نیروهای داوطلب و نیروهای ارتش نیز از علل شکست نیروهای ایرانی در این عملیات میباشد.»
عدم موفقیت بنیصدر در اداره جنگ و حالت پارانویایی وی در اداره و مدیریت نیروهای نظامی زمانی مشخص میشود که به موفقیتهای ارتش ایران در سالهای پس از برکناری وی توجه کنیم.
عملیات «فرمانده کل قوا» دقیقا در روز عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا اعلام شد و هدفش آزادسازی شمال آبادان و منطقه «دارخوین» بود. این عملیات هشت روز به طول انجامید و بیشتر مناطق مورد نظر آزاد شدند. عملیات فرمانده کل قوا عملیات کوچکی بود اما نتایج بزرگی داشت که مهمترین آنها حالت دفاعی گرفتن ارتش بعث بود.
بعثیها از ترس عملیاتهای بیشتر پل خرمشهر را کاملا منهدم کردند. اما اتفاق مهم پس از آن افتاد و عبارت بود «عملیات ثامن الائمه» و نخستین پیروزی بزرگ ایرانیان در جنگ هشت ساله با عراق و شکستن حصر آبادان.
نطفه این عملیات با عزل بنیصدر و فراهم شدن امکان همکاری نزدیک سپاه و ارتش بسته شد. آیتالله خمینی تیمسار فلاحی را به جای بنیصدر به فرماندهی کل قوا برگزید. فلاحی با کلاهدوز قائم مقام فرماندهی کل سپاه، رابطه خوب و دوستانهای داشت و این امر به همکاریهای دوطرفه بیشتر کمک میکرد.
ارتش عراق در آبان ماه ۱۳۵۹ خرمشهر را اشغال کرده و در نیمه مهرماه به شمال آبادان رسیده بود و اگر کمکهای مردمی نبود، آبادان نیز سقوط میکرد. ارتش عراق فردای آن روز نیروهای خود را در اطراف شهر آبادان مستقر کرد و جاده آبادان به ماهشهر را قطع کرد. اگر عراق موفق به اشغال آبادان میشد، شهر اهواز نیز به راحتی سقوط میکرد. بدین جهت شکستن حصر آبادان ضروریترین کار نیروهای ایرانی بود و نهایتا در عملیات ثامن الائمه و با محوریت لشکر ۸۸ زرهی ارتش به انجام رسید.
لشکر ۷۷ خراسان که از نیروهای مهم ارتش بود مسئولیت اصلی عملیات را بر عهده داشت؛ لشکری ورزیده که حتی در دوران انقلاب نیز تمرینهایش را رها نکرده بود. نیروهای جهاد سازندگی در کنار ارتش هم در این عملیات شاهکار کردند. ۱۵۰۰ نفر از اعضای جهاد سازندگی شبانهروز کار کردند و ۱۰۰ کیلومتر جاده، پناهگاه و محل مناسب برای استقرار نیروهای ایرانی ساختند. پس از اتمام عملیات نیز ۲۰ کیلومتر خاکریز ساختند.
عملیات در ۵ مهر ماه ۱۳۶۰ آغاز شد و عدهای مسئولیت انهدام پلهای کارون را بر عهده گرفتند که عراقیها نتوانند نیروی پشتیبانی ارسال کنند. بچههای شرکت نفت هم غروب روز قبل از عملیات، روی کارون نفت سیاه پخش کردند تا صبح عملیات آن را آتش بزنند و پشتیبانی برای عراقیها دشوار شود و رعب و وحشت برایشان ایجاد شود.
ایرانیها از چند جبهه حمله را آغاز کردند که این امر باعث غافلگیری عراقیها شد چرا که تا آن زمان تنها از یک جبهه با ایرانیها جنگیده بودند. لایههای نفت روی کارون را پوشانده بود، ولی با برخورد ترکش خمپاره بهجای آنکه صبح مشتعل شود، به اشتباه ساعت دو بعد از نیم شب مشتعل شد و در روز عملیات دودی سیاه آسمان را فراگرفت. دود امدادرسانی را برای ایرانیان دشوار کرده بود، اما با وزش باد کار امدادرسانی سادهتر شد و دود سیاه عراقیها را کلافه و وحشتزده کرد.
رزمندگان ایرانی به جبهه شرق کارون حمله کردند و به این ترتیب حصر آبادان شکسته شد. این نخستین پیروزی بزرگ ارتش ایران را صدام حسین ابتدا انکار کرد و آن را یک عقبنشینی تاکتیکی مینامید اما نهایتا با قبول شکست تعدادی از فرماندهان ارشد عراقی را اعدام کرد. گاردین در شرح عملیات ثامن الائمه چنین نوشت: «این شکست برای عراق بیش از یک عقبنشینی ساده و شکستی نظامی و سیاسی است»
فرماندهان ارتش و سپاه که در این عملیات شرکت داشتند برای اعلام خبر پیروزی دست از پا نمیشناختند. تیمسار ولیالله فلاحی که مسئولیت اصلی عملیات را بر عهده داشت در خاطراتش مینویسد: «برای دادن خبر پیروزی به امام سر از پا نمیشناسم.»
تمام فرماندهان ارشد عملیات ثامن الائمه بهجز تیمسار ظهیرنژاد در روز هفتم مهر ماه سال ۱۳۶۰ با هواپیمای هرکولس سی ۱۳۰ به تهران پرواز کردند. در میان آنان کسانی، چون یوسف کلاهدوز قائم مقام فرماندهی سپاه پاسداران، محمدجهان آرا فرمانده سپاه خرمشهر، موسی نامجو فرمانده دانشکده افسری، جواد فکوری وزیر دفاع و خلبان مشهور و چیرهدست حضور داشتند و در کمال ناباوری هواپیمای مذکور در نزدیکی تهران سقوط کرد و همه فرماندهان ثامنالائمه شهید شدند.
عدهای چون ناخدا صمدی و محمدعلی شریفیالنسب حادثه را ناشی از شلیک اشتباه پدافند خودی اعلام کردند. چنین رخدادی یک ضایعه تلخ برای ارتش ایران بود و شیرینی پیروزی در عملیات ثامن الائمه را برای ایرانیان تلخ کرد.