رویداد۲۴ علیرضا نجفی: «توقف ارتش ما در خرمشهر و عدم پیشروی بیشتر در خاک ایران از روی ضعف نیست، بلکه به این خاطر است که ما دوست نداریم مردم و ارتش ایران بیش از حد دچار عقده شوند... ایرانیها باید برای حضور ما در کشورشان حق و حقوق بپردازند که خاکشان را نگه داشتهایم.» از سخنان صدام حسین در زمستان ۱۳۵۹ و پس از اشغال خرمشهر
«عراق در هر شرایطی خواهان صلح است و در این راه از هیچ کوششی فروگذاری نخواهد کرد. من حتی برای تحقق صلح حاضرم با آیتالله خمینی دیدار کنم.» از سخنان صدام حسین در بهار سال ۱۳۶۱ و پس از عملیات آزادسازی خرمشهر
اشغال خرمشهر ناگوارترین خبر سالهای ابتدایی جنگ بود. صدام حسین تصور میکرد با حمله به استان خوزستان مورد استقبال عربزبانان ایرانی قرار خواهد گرفت و با تصرف یکی از شهرها دولت انقلابی فرو خواهد پاشید. ارتش عراق با ۱۲ لشکر زرهی به خرمشهر حمله کرد ولی استقبالی در کار نبود و مردم و نیروهای مسلح ایرانی با تمام وجود در برابر ارتش صدام ایستادگی کردند.
مردم با سلاحهای سبک و هر آنچه در دست داشتند در برابر بیگانگان مقاومت کردند. نیروهای ارتش نیز مقاومت جانانهای در خرمشهر داشتند و حدود ۹۰۰ نفر از آنها در جریان نبرد خرمشهر به شهادت رسیدند. با وجود تلاشهای جانانه مردم و ارتش در نبرد خرمشهر، ارتش عراق پس از ۳۲ روز این شهر را اشغال کرد. حدود ۷۰۰۰ نفر از طرفین درگیر در این واقعه جان باختند و خرمشهر تا خرداد ماه سال ۱۳۶۱، یعنی به مدت ۱۹ ماه، در اشغال عراق ماند.
اشغال خرمشهر برای ایرانیان اتفاقی بسیار تلخ بود. سخنان و مواضع عراقیها نیز به این تلخی دامن میرد. برای مثال افسران عراقی بر دیوار خرمشهر چنین شعاری نوشته بودند: «آمدهایم تا بمانیم»، و دولتمردان عراقی دائما در سخنان خود ایرانیان را تحقیر میکردند.
عملیات بیتالمقدس که هدفش آزادسازی خرمشهر بود، در اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ انجام شد؛ عملیاتی بسیار بزرگ و سرنوشتساز به فرماندهی سرهنگ صیاد شیرازی. نیروهای جهاد سازندگی و مهندسی ارتش پلهایی را آماده عملیات کردند که ماشینهای زرهی و جنگی از آن بگذرند. نیروهای بهداری پزشکها را ساماندهی کردند و بیمارستانهای صحرایی ساختند و هوانیروز پشتیبانی، جابجایی و انتقال نیروها را برنامهریزی کرد.
نیروی هوایی نیز چند پایگاه موشکی ساخت که رزمندگانی را که از کارون میگذشتند پشتیبانی کند. این بزرگترین عملیات نظامی تاریخ ایران بود. عملیات سه هفته به طول انجامید و با بازپسگیری خرمشهر سراسر ایران غرق در شادی و سرور شد.
مطالبی دیگر برای مطالعه در همین زمینه
جنگ ایران و عراق چگونه آغاز شد؟
نقش نیروی دریایی ارتش در جنگ ایران و عراق چه بود؟
نیروی هوایی ارتش چگونه در جنگ، ایران را نجات داد؟
عملیات اچ ۳ شاهکار نیروی هوایی ارتش در جنگ ایران و عراق
شروط ایران برای پایان جنگ با عراق
عملیات ثامن الائمه؛ نخستین پیروزی بزرگ ارتش ایران
غروب روز نهم اردیبهشت، پیش از تاریکی هوا در سمت کارون رزمندههای ایرانی از دو محور از کارون عبور کردند؛ محور قرارگاه نصر و فتح. در اولین ساعات دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ عملیات آغاز شد و منطقه عملیاتی غرق آتش و دود و انفجار شد. در محور کارون قرارگاه فتح پیشروی کرد و به جادهی اهواز خرمشهر رسید و منتظر ماند تا قرارگاه نصر هم به جاده برسد اما در محور قرارگاه نصر، کار گره خورد.
فشار عراقیها زیاد بود و فرماندهان ایرانی نگران بودند مبادا ارتش عراق آگاهانه رزمندگان را به قتلگاه فرا خوانده باشد. کماندوهای ورزیده عراق گروه گروه به سمت جاده میآمدند تا رزمندگان ایرانی را بکشند. ایرانیان باید در برابر تانکها و آتش سنگین مقاومت میکردند.
آنها شش روز تمام در گرمای کلافهکننده اردیبهشت ماه خوزستان ایستادند و جنگیدند؛ رزمندههایی که خیلیهایشان کمتر از ۲۰ سال سن داشتند. پس از شش روز نتیجه عملیات در سمت کارون خوب بود؛ هر چند بهایش نیرو و توانی فراوان بود اما در سمت کرخه کور نیروها در زمین پر مانع دشمن زیر آتش پرحجمش گیر کردند و پیشرفتی نداشتند البته این محور تمرکز را از عراقیها گرفته بود و مطمئنا در پیروزی آن محور هم تاثیرگذار بود. نزدیک بود عملیات در مرحلهی اول به شکست کامل تبدیل شود، اما یک گردان یک به یک شهید شدند تا جادهی آزادشده را حفظ کردند.
یکی از مهمترین دقایق عملیات آزادی خرمشهر در هفدهم شهریور ماه و به ابتکار خلبان محمد اسکندری رقم خورد. در میان طراحان و عوامل عملیات بیت المقدس، محمد اسکندری یکی از مهمترین آنها بود. او در هفدهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ پل استراتژیک عراق بر اروند رود را که شدیدا توسط پدافند عراق محافظت میشد در عملیاتی دشوار منهدم کرد و با انهدام این پل نیروهای عراقی مستقر در شهر دیگر قادر به دریافت تدارکات اضطراری نبودند که زمینهساز تسلیم جمعی آنها در دو هفته بعد شد. (محمود اسکندری در عملیات اچ ۳ نیز نقشی کلیدی داشت، ولی در سال ۱۳۶۶ به اتهام ارتباط با گروههای سلطنت طلب زندانی و همزمان از نیروی هوایی اخراج شد)
مرحله دوم و سوم هم با سختیهای فراوان انجام شد. یکی از گردانها که نفوذیها در غذایشان مایع ظرفشویی ریخته بودند، مریض شده بودند. اسهال شدید آب بدنشان را خالی کرده بود آن هم در گرمای داغ خوزستان در آخر اردیبهشت. هوا گرم نبود داغ بود. اما همین گردان هم دست از جنگیدن نکشیدند.
سرانجام روز اول خرداد، ایرانیها به خط دفاعی عراق در نهر خین حمله و در پایان روز دوم خرداد خرمشهر را محاصره کردند. ارتش عراق غافلگیر شد و از شلمچه به منطقه خین پاتک کرد که نیروهای ایران مقاومت کردند. به دستور صدام حسین خرمشهر باید به هر قیمتی در اخیار ارتش عراق قرار میگرفت و هریک از اعضای ارتش عراق که از حضور و مقاومت در برابر ایرانیان شانه خالی میکرد، حکمی جز اعدام نداشت.
وقتی ایرانیها به دروازههای شهر خرمشهر رسیدند، هنوز حدود ۱۵ هزار نظامی عراقی در شهر حضور داشتند. اما ایرانیها نیروی محدودی در دروازههای خرمشهر داشتند و صیاد شیرازی مردد بود که آیا به ۷۰۰ نیروی خود دستور حمله به شهری که در آن ۱۵ هزار سرباز عراقی هست بدهد یا نه.
اما آن ۱۵ هزار نیرو خود از ترس بازگشت به عراق و حکم اعدام، تسلیم شدند تا اسیر شوند. نیروهای ایرانی نیز با دیدن این اتفاق وارد شهر شدند و بدین ترتیب در ظهر سوم خرداد ماه سال ۱۳۶۱ خرمشهر آزاد شده و مردم سراسر ایران غرق جشن و شادی شدند. ایرانیها اکنون باید بیش از ۱۵ هزار اسیر را به پشت جبهه انتقال میدادند. تعداد اسیران عراقی بسیار بیشتر از نیروهایی ایرانی بود و حتی شورش بدون اسلحهی آنها میتوانست ورق جنگ را برگرداند. اما آنها از خودشان را باخته بودند و از طرف دیگر از خشم صدام و محاکمه میترسیدند و اسارت را ترجیح میدادند. ارتش عراق در روزهای چهارم و پنجم خرداد تلاش کردند مقاومت نیروهای ایران را بشکنند و به خرمشهر برسند که تلاشی بیهوده بود و شکست خوردند.
ایرانیها هنوز حرفهای تلخ صدام را از یاد نبرده بودند. صدام ۱۴ آبان ۱۳۵۹ که ارتشش کیلومترها از خاک ایران را در اشغال داشت گفته بود: «ملل هر چه بیشتر در زمین دشمنشان بمانند حقوق اضافی کنند. مردمی که درگیر جنگ میشوند باید نتایج آن را بپذیرند. چگونه میشود به آنها بگوییم ما شما را شکست دادیم. بفرمایید این سرزمینهای شما... ایرانیها مدام وعدهی آزادی مناطق اشغالی را میدهند، اما ضعیفتر از این حرفها هستند.»
اما در پی این شکستهای نظامی پیاپی و خسارتهای مالی شدید، شورای فرمانده انقلاب عراق بیانیهای منتشر کرد و در آن خواستار آتشبس یکطرفه و عقبنشینی نیروها شد که در واقع نوعی عقبنشینی از دعاوی سابق عراق بود. لحن و گفتار صدام حسین نیز به صورت معناداری تغییر کرد.
صدام در روز ششم خرداد سال ۱۳۶۱ و سه روز پس از آزادی خرمشهر در سخنرانی معروفی شکست ارتش عراق را چنین توجیه کرد: «خاک ایران هیچ ارزشی نداشت. نظامیان ما پس از انهدام ماشین نظامی ایران... خاک ایران را ترک کردند و دست به عقبنشینی زدند.»
به گزارش رویداد۲۴ هاشمی رفسنجانی از زمان عملیات فتحالمبین دریافته بود که به زودی خرمشهر آزاد خواهد شد و مسئله ادامه جنگ پس از آزادی خرمشهر ذهنش را مشغول ساخته بود. به همین دلیل مسئله ورود به خاک عراق را با آیتالله خمینی مطرح کرد. هاشمی در خاطرات ششم فروردین سال ۱۳۶۱، زمانی که هنوز عملیات فتحالمبین پایان نیافته، مینویسد: «احمدآقا آمد و گفت: امام با ورود ما به خاک عراق موافق نیستند و تشکیل شوراى انقلاب عراق در ایران را هم صلاح نمیدانند.» در واقع آیت الله خمینی مخالف ادامه جنگ پس از آزادسازی خرمشهر بود، اما تعدادی از فرماندهان نظامی و سیاستمدارانی چون هاشمی رفسنجانی، رضایت ایشان را برای ادامه جنگ جلب کردند.
دو هفته پس از آزادسازی خرمشهر ارتش اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرد و صدام حسین که شکست سختی متحمل شده بود، از این فرصت استفاده کرد و گفت اکنون با حمله اسرائیل به لبنان، دولت عراق خواهان صلح با ایران و اتحاد مسلمانان علیه اسرائیل است. ایران نیز نامهای به دبیرکل سازمان نوشت و برای پذیرش آتشبس چند شرط اساسی گذاشت.
در این شروط علاوه بر پرداخت خسارت کامل به ایران، دولت عراق میبایست عذرخواهی کرده و راه را برای رسیدن رزمندگان ایرانی برای رسیدن به سوریه و جنگ با اسرائیل باز میکرد. هاشمی رفسنجانی نیز در مصاحبهای که روز ۲۲ خرداد ۶۱ در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر شد، رسما به شرط ایران برای پایان جنگ اشاره کرد و گفت «چون ما به اسراییل راه نظامی نداریم عراق باید به ما راه بدهد تا بتوانیم نیروهای زرهیمان را به سرعت به سوریه برسانیم.»
رژیم عراق با این دو شرط موافق بود و پذیرفته بود که اجازه بدهد نیروهای ایران ازر طریق عراق به سوریه بروند، اما شروط دیگری نیز از طرف ایران مطرح شده بود که عبارت بودند از الف) «تاسیس حکومت اسلامی در عراق» و ب) «برکناری صدام» که طبعا عراق این شروط را نمیپذیرفت.
«پیر رازوکس» در کتاب مفصل خود مدعی میشود که «ادامه جنگ ایران و عراق پس از فتح خرمشهر بیش از همه به نفع اسرائیل و بلوک غرب بود.» وی با اشاره به جمله «مناخیم بگین» نخست وزیر وقت اسرائیل که گفته بود در جنگ ایران و عراق «برای هر دو طرف آرزوی موفقیت میکنم»، میگوید «اسرائیل و سپس بلوک غرب میخواستند با فرسایشی شدن جنگ هر دو طرف ایرانی و عراقی که دشمنان اسرائیل و غرب بودند به مرور ضعیف و ضعیفتر شوند و همچنین بازار فروش اسلحه نیز کساد نشود.»
«پروفسور برنارد رایش» نویسنده و پژوهشگر آمریکایی نیز در مقاله «اسراییل و جنگ ایران و عراق» مینویسد: «بهره اصلی اسراییل از جنگ ایران و عراق آن بود که این دو قدرت منطقهای که هر دو دشمن اسراییل محسوب میشدند، علیه یکدیگر وارد جنگ شدند و فرصت استراحتی برای اسراییل فراهم شد.»
رایش معتقد است اسراییل به دنبال «حفظ موازنه قوا برای طولانیکردن جنگ و جلوگیری از پیروزی یکی از دو طرف بود.» در تحلیل رایش، جنگ علاوه بر درگیر نگه داشتن این دو کشور، جهان عرب را به دو قطب تبدیل کرده بود؛ یک قطب، سوریه، لیبی و یمن جنوبی و قطب دیگر اردن، مصر و کشورهای حاشیه خلیجفارس و «دودستگی جهان عرب، مانع تشکیل جبههی متحدی علیه اسراییل شد»
زمانی که عملیات بیت المقدس به اتمام رسید و خرمشهر آزاد شد، تنها بیست ماه از آغاز جنگ میگذشت. با ادامه جنگ، این زمان پنج برابر شد و دو کشور تا تابستان ۱۳۶۷ با یکدیگر جنگیدند. ایران پس از فتح خرمشهر، بهجز یک استثنا، پیروزی بزرگ دیگری بهدست نیاورد و اتفاقا همین مسئله در سالهای بعد به اختلاف گروههای حاضر در جنگ منجر شد؛ اختلافی که بعدها با افشای یک فایل صوتی به «کودتای خزنده» مشهور شد.
طرفداران ادامه جنگ مدعی میشوند دلیل ادامه جنگ این بود که حتی پس از آزادی خرمشهر بسیاری از اراضی ایران در اشغال عراق بود که البته این استدلال چندان خرسندکننده نیست. پس از آزادی خرمشهر عراق هنوز ۵ هزار کیلومتر از خاک ایران را در اختیار داشت.
با آغاز تهاجم اسرائیل به لبنان، یعنی دو هفته بعد از آزادی خرمشهر، بیش از نیمی از آن را تخلیه کرد و حدود ۱۴۰۰ کیلومتر از خاک ایران در اشغال عراق ماند که میشد با راه حلهای دیپلماتیک تکلیف مابقی اراضی اشغالی را نیز مشخص کرد اما در انتهای جنگ و در زمان پذیرش قطعنامه ۵۹۸، اراضی اشغالی ایران به ۲۶۰۰ کیلومتر رسید و حدودا دو برابر شد.