صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

سه‌شنبه ۲۶ دی ۱۴۰۲ - 2024 January 16
کد خبر: ۳۵۱۷۶۲
تاریخ انتشار: ۰۰:۰۳ - ۰۱ آبان ۱۴۰۲
تعداد نظرات: ۵۷ نظر
رویداد۲۴ بررسی می‌کند؛

چرا شعار نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران را نباید تکرار کرد؟

یکی از شعارهایی که از اعتراضات دهه هشتاد به این سو مطرح شد، شعار «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» بود. رویداد۲۴ ضمن بررسی مفاهیمی همچون ناسیونالیسم و میهن‌پرستی، به این مسئله پرداخته که خاستگاه این شعارها از کجاست و پیامدهای آن چیست؟ خواندن این گزارش به ویژه برای آنها که معتقدند برای مقابله با حکومت هر شعاری را داد، بسیار راهگشاست و این نکته کلیدی روشن می‌شود که برای بیان اعتراض و مبارزه با انحصار یک حکومت، قرار نیست حقیقت را ذبح کرد.

رویداد۲۴ لیلا فرهادی: «هرگاه وطن‌پرستی، به دل‌مشغولی وسواس‌آمیزی تبدیل شد که علاوه بر بیگانه‌هراسی، شما را مجبور به سرکوب عناصری در داخل و خارج از کشور کرد که به زعم شما منافع ملی را تهدید می‌کنند، تبریک می‌گویم، شما یک فاشیست هستید.»

این تعریفی است که امبرتو اکو در کتاب «فاشیسم ابدی» از انتظار یک حکومت فاشیستی از مردمانش ترسیم می‌کند. او معتقد است ریشه‌های روانشناختی فاشیسم ابدی منجر به ایجاد یک هویت ملی خواهد شد که به طور روزانه دشمنانی در داخل و خارج دست و پا می‌کند که علیه منافع ملی توطئه می‌کنند و باید سرکوب شوند.

ناکارآمدی دولت‌ها در ایران در تامین معاش مردم، وضعیت وخیم اقتصادی و انزوای جهانی از یک سو و ایدئولوژی حاکم بر نظام مبتنی بر اولویت تشیع بر ایران از سوی دیگر، به ظهور پدیده‌های نسبتا جدیدی در ایران منجر شده است. شیفتگان کوروش کبیر از یک‌سو و بروز افغان و عرب‌ستیزان و پیدایش شعار‌هایی نظیر «نه غزه، نه لبنان جانم فدای ایران» در اعتراضات از سوی دیگر.

اگرچه شعارهای برآمده از این ایدئولوژی‌ها، بیش از اینکه سویه‌های نژادپرستانه داشته باشند، نشان‌دهنده نقد مردم به حاکمیت است، با این حال ادامه این روند ناچار نوعی از «ناسیونالیسم» را تقویت می‌کند که مقدمه «فاشیسم» است و باید نسبت به آن هشیار بود.

دوقطبی شعار نه غزه نه لبنان

همانطور که از ابتدای برآمدن و تولید شعارهای سیاسی در ایران، نوعی «دوقطبی» خیر و شر وجود داشته، در ماجرای شعار «نه غزه نه لبنان» هم همین وضعیت مشخص است؛ در حقیقت غزه و لبنان به عنوان نماد «شر» و ایران و به عنوان نماد «خیر» مطرح شده است؛ این دوگانه‌انگاری، سنتی دیرین در ادبیات سیاسی اعتراضات ایران بوده است؛ چنانچه در جریان انقلاب مشروطه همین وضع بود و در جریان انقلاب ۵۷ هم عمین «دوگانه خیر و شر» وجود داشت بنابراین بررسی همین شرایط ما را به درکی مناسبی از وضعیت سیاسی و اجتماعی هر دوره تاریخی می‌رساند؛ آن‌چنانکه محمد مختاری نیز می‌نویسد: «تحلیل شعارها.. به شناخت عوامل و خصلت‌ها و ویژگی‌های حرکت انقلابی مردم ما کمک می‌کند ... و از طریق روان‌شناسی اجتماعی گروه‌های مختلفی که طرح‌کننده شعار‌ها بوده‌اند، موقعیت و شرایط عینی و ذهنی جامعه آشکار می‌شود.»

ایران از دوره قاجار و عصر مشروطه تبدیل به «دولت/ملت» به معنای مدرن آن شد؛ به بیان دیگر مفاهیم قومیتی و نژادی و مذهبی و ... همگی تحت‌الشعاع پدیده مدرن «دولت/ملت» قرار گرفتند؛ با این‌حال همین پدیده مدرن در دوره‌های مختلف دستخوش شرایط بیرونی بوده است و اجزای مختلف آن پررنگ یا کمرنگ شده‌اند؛ در دوره پهلوی، به باستان‌گرایی و ناسیونالیسم بیشتر پرداخته شد و به واسطه همین رویکرد، نهادهایی همچون «فرهنگستان زبان و ادب فارسی» تاسیس شد؛ بودجه‌هایی برای نگارش کتاب‌هایی چون «ایران در زمان ساسانیان» به محققان خارجی داده می‌شد؛ در دوره‌های بعد صنایع کشور نام «ناسیونال» را با خود یدک می‌کشیدند و احزاب «پان‌ایران» نیز یکی پس از دیگری تاسیس می‌شدند. سنت شاهنامه‌خوانی در اواخر دوره قاجار و ابتدای دوره پهلوی سنتی بسیار محبوب در ایران بود و به زعم یرواند آبراهامیان «در ابتدای سده کمتر کسی را پیدا می‌کردید که در دوره‌افتاده‌ترین روستاهای ایران ابیاتی از شاهنامه را از بر نبود.»

پس از انقلاب بار دیگر پدیده مدرن «دولت/ملت» دستخوش تغییرات جدید شد؛ این بار تاریخ باستان ایران کمرنگ شد و به جای آن «الگوهای مذهبی» توسط حکومت به شدت تبلیغ شد و همزمان «منافع ملی» نیز با مذهب و پیوندهای مذهبی تعریف می‌شد؛ به عبارت دیگر حکومت مسلط، معنا و حتی تعریف «نهاد ملت دولت» و «منافع ملی» را در انحصار خود گرفت و هرگونه تعریف منافع ملی با خواسته‌های حکومت پیوند می‌خورد؛ «حضور نظامی یا به به عبارتی مستشاری ایران در لبنان، سوریه، جنگ با اسرائیل، قدرت گرفتن نیروی قدس، ساخت مدرسه و بیمارستان در کشورهای دیگر» و مواردی از این دست، همگی نمونه‌هایی از تصمیماتی هستند که از منظر حکومت، «عین منافع ملی» است اما منتقدانی آن را در تعارض با منافع ملی می‌دانند.

در حقیقت شعارهای سیاسی اعتراضات را باید در چنین فضایی درک کرد؛ فضایی که معترضان در مقابل «انحصار حکومتی» قرار می‌گیرند. گفتمان مسلط معتقد است شعارهایی نظیر «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» شعارهای مردم ایران نیستند و «دشمنان» آن را ساخته‌اند، اما در این تحلیل جای «پذیرش شعارها» خالی است؛ یعنی اگر چنین مدعایی درست هم باشد، باز هم نمی‌توان «پذیرش عمومی» و تکرار این شعار را نادیده گرفت و آن را تحلیل نکرد.

به گزارش رویداد۲۴ شعارهای معترضان در جریان اعتراضات اخیر (دست‌کم از ۸۰ به بعد) دو ویژگی بسیار برجسته داشت؛ اول اینکه مانند شعارهای ابتدای انقلاب «علاقه به شهادت و ازخودگذشتگی و مرگ» در آن دیده نمی‌شود و دوم اینکه این دوقطبی در بُعد «ناسیونالیسم» بسیار جدی است و در مواقعی حتی از «رضا شاه» به عنوان «پدر ناسیونالیسم ایرانی» توسط معترضان یاد می‌شود و همچنین در شعارهای دیگر، این فقط «ایران» است که اهمیت دارد نه چیز دیگر! به عبارت دیگر اگر تا پیش از این همه ملت‌های مظلوم مهم بودند، اما این‌بار جای ملت‌های مظلوم «خالی» است! (شعارهای انقلاب ۵۷ دقیقا همه ملت‌های مظلوم را در برمی‌گرفت؛ حتی در دوره جنگ که مشخص‌ترین نوع دفاع از منافع ملی و تمامیت ارضی بود، ایده‌های جهان‌وطنی فراموش نمی‌شد و رزمندگان از یاد قدس غافل نبودند، چنانچه می‌گفتند راه قدس از کربلا می‌گذرد) 

در واقع در جریان انقلاب ۵۷ معترضان می‌خواستند دست در دست تمام ملت‌های مظلوم بگذارند و بنیاد ظلم را برچینند اما در عصر اعتراضات کنونی، آرمان‌های بزرگ، در قالب خواسته‌های ساده اقتصادی-سیاسی بیان می‌شود؛ به این معنا که معترضان خود را «مظلوم‌تر» از هر قومی و ملتی می‌دانند که ابتدا باید به آنها توجه کرد. آنها برایشان «استکبار بزرگ» و خوانش چپ‌گرایانه «امپریالیسم» معنی ندارد و شعارهایی چون «دشمن ما همینجاست/ دروغ میگن آمریکاس» می‌سازند؛ به بیان دیگر فشارهای اقتصادی آن‌چنان عرصه را تنگ کرده که ابتدایی‌ترین واقعیات اقتصادی نادیده گرفته می‌شود تا از دل همین شرایط شعارهای عجیب دیگری که رویکردهای فاشیستی و نژادی دارند، سر برآورد؛ شعارهای نظیر این که ««ما آریایی هستیم / عرب نمی‌پرستیم»!

بخش عمده آموزش‌های وطن‌پرستی و ممانعت از ایجاد سویه‌های نژادپرستی در شهروندانشان برعهده حکومت‌هاست اما در مورد وضعیت کنونی ایران انتظار زیادی از متولیان آموزش و فرهنگ کشور نباید داشت و حتی با کمی اغراق می‌توان گفت اقدام شهروندان در تقابل با دیدگاه گفتمان مسلط قرار دارد و به همین دلیل شعارهای نظیر «نه غزه نه لبنان» ساخته می‌شود که در واقع تقابلی جدی با «انحصار در تعریف منافع ملی» است که توسط حکومت مطرح شده است.

اگرچه این تقابل در هر اعتراضاتی در هرگوشه جهان وجود دارد، اما الزاما به معنای درست بودن آن «گزاره» یا «شعار» نیست. همچنین درک این موضوع اهمیت دارد که برای بیان اعتراض و مبارزه با انحصار یک حکومت، قرار نیست حقیقت را ذبح کرد و به نام «دفاع از منافع ملی»، تعریف جدیدی از «میهن‌پرستی» داد که تفاوتی با نژادپرستی ندارد. شاید محصول همین عدم توجه باشد که اسرائیل هم در حامیانی پیدا کرده، تا آنجا که می‌تواند شبکه اجتماعی «اسرائیل به فارسی» در ایران برای خودش راه بیندازد و خود را تبلیغ کند!

برای اینکه متوجه این تفاوت ظریف شوید، رویداد۲۴ تلاش کرده در ادامه این یادداشت سه مساله را روشن کند؛ ۱) تفاوت بین ناسیونالیسم منتهی به نژادپرستی و میهن‌پرستی سازنده، ۲) به رسمیت شناختن نوع خاصی از وطن‌پرستی به عنوان یک خصیصه مهم در یک جامعه پایدار و ۳) بیان ویژگی‌های میهن‌پرستی مثبت تحت عنوان ناسیونالیسم فرهنگی.

تفاوت ناسیونالیسم و میهن‌پرستی

ابتدا باید به این نکته توجه کرد که میان «ناسیونالیسم» و «میهن‌پرستی» تفاوت بسیاری وجود دارد. جورج اورول در مقاله «یادداشت‌هایی درباره ناسیونالسیم» بین میهن‌پرستی و ناسیونالیسم تفاوت قائل شده است. او می‌گوید این دو را نباید با هم اشتباه گرفت، چون نه تنها با هم متفاوتند بلکه اساسا با هم متضادند.

اورول می‌گوید «منظور از میهن‌پرستی، علاقه به مکان و سبک خاصی از زندگی است که فکر می‌کنید بهترین نقطه در جهان است اما قرار نیست چیزی را به دیگران تحمیل کند. میهن‌پرستی در ذات خود، تدافعی است؛ هم به لحاظ نظامی، هم فرهنگی. در مقابل ناسیونالیسم از میل به قدرت جدایی‌ناپذیر است. هدف همیشگی هر ناسیونالیست کسب قدرت و اعتبار بیشتر است، نه برای خود، بلکه برای ملت یا واحدی که انتخاب کرده است فردیت خود را در آن غرق کند.»

اورول می‌گوید میهن‌پرستی در درجه اول یک احساس است، از این‌رو ماهیت آن «دفاعی» است اما ناسیونالیسم میل به قدرت دارد، میل به اعتبار. ملی‌گرا  یا ناسیونالیست کسی است که صرفا یا عمدتا به اعتبار رقابتی فکر می‌کند. فکر او همیشه به پیروزی‌ها، شکست‌ها و تحقیر‌ها مشغول است. او تاریخ، به‌ویژه تاریخ معاصر را به‌عنوان ظهور و افول بی‌پایان قدرت‌های بزرگ می‌بیند و هر رویدادی که اتفاق می‌افتد به نظر او نشان می‌دهد که طرف خودش در حال ارتقا است و برخی از رقبای منفور او در حال افول هستند.

اورول تصریح می‌کند که ملیت هیچ ربطی به «دولت-ملت» ندارد. در قلب ملیت، تعصب سیاسی یا به عبارت حادتر، «قبیله گرایی عمیق» نهفته است.


مطالبی برای بیشتر در همین زمینه

ناسیونالیسم چیست؟

میهن پرستی چگونه ایجاد می‌شود و چگونه از بین می‌رود؟

منافع ملی چیست و چگونه به ابزار سرکوب بدل می‌شود؟

سیاست چیست و چرا ایده «من سیاسی نیستم» درست نیست؟


ناسیونالیست بر این باور نیست که باید با قوی‌ترین طرف هم‌دست شد. برعکس، یک ملی‌گرا خود را متقاعد می‌کند که قوی‌ترین است و می‌تواند به اعتقاد خود پایبند باشد؛ حتی زمانی که حقیقت به شدت علیه او است. در واقع ناسیونالیسم، قدرت‌طلبی است که با خودفریبی تعدیل شده است. هر ناسیونالیستی دچار بی‌صداقتی است، اما از آنجایی که به چیزی بزرگتر از خودش خدمت می‌کند، به طور قطع مطمئن است که بر حق است.

این واقعیت را که احساسات ناسیونالیستی ظالمانه یا بدتر از آن عامل نسل‌کشی بوده‌اند نمی‌توان نادیده گرفت. اما همزمان نمی‌توانیم این واقعیت را هم انکار کنیم که ناسیونالیسم چیزی عمیق در ذات انسان است. منتقدان به ایده‌های جهان‌وطنی، آن را از حیث روان‌شناختی هم مورد هدف قرار می‌دهند و معتقدند انسان‌ها باید وابستگی‌های قوی به اعضای دولت یا ملت خود داشته باشند در غیر این صورت عملکرد روانی و اخلاقی جامعه تضعیف می‌شود. داشتن هویت ملی هم به لحاظ فردی هم اجتماعی لازم است.

بنابراین، باید به این سوال پاسخ بدهیم که آیا ملی‌گرایی وجود دارد که اخلاقا قابل دفاع باشد؟ آیا میهن‌پرستی با نسخه جرج اورول قابل اجراست؟ اگر چنین مدلی از ملی‌گرایی وجود دارد، چه چیزی متضمن آن است؟

اجازه دهید ابتدا ناسیونالیسم را در یک بستر فلسفی و فرهنگی بزرگتر قرار دهیم. «هنری سیدگویک» فیلسوف قرن نوزدهم می‌گوید «رویکرد استاندارد اخلاقی مستلزم نگاه کردن به جهان هستی به مثابه یک «تماشاگر خیرخواه» خداگونه است که خود و هر یک از انسان‌ها را مانند اعضای یک خانواده آن هم خانواده خودش تصور کند. این همان نسخه قدیمی «هرچه برای خودت می‌پسندی برای دیگران هم بپسند و هرچه برای خودت نمی‌پسندی برای دیگران هم مپسند» که افرادی چون کنفوسیوس چینی و مهاباهارتا هندی هم آن را به گونه دیگری تکرار کرده‍اند؛ «آنچه نمی‌خواهید با خودتان انجام دهند، با دیگران انجام ندهید» یا «به هیچ کس اجازه ندهیم کاری کاری که برای خودش نفرت‌انگیز است، با دیگران بکند»

شباهت این سنت‌ها قابل توجه است. در فلسفه مدرن آرمان اخلاقی سنتی منبعث از انصاف محض، به چالش کشیده شده است. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم بسیاری از انسان‌ها امروز فکر می‌کنند نه تنها لبیک گفتن به الزاماتی مانند «همسایه را مانند خود دوست بدار» از نظر روانی غیرممکن است بلکه اساسا لزومی هم به چنین تلاشی نیست.

ما برای فرزندانمان گاه چیز‌هایی می‌خریم که واقعا به آن نیازی ندارند و نسبت به اینکه این پول را هزینه نجات جان یک نفر نکرده‌ایم، دچار عذاب اخلاقی یا احساس گناه هم نمی‌شویم. برخلاف شعار بی‌طرفی و انصاف محض، ما در زندگی خود برخی از اشکال جانب‌داری را بدیهی فرض کرده‌ایم و نه تنها آن را به عنوان یک ضعف اخلاقی نمی‌دانیم، بلکه جانبداری را به عنوان بخش مهمی از زندگی درست پذیرفته‌ایم.

اگر بپذیریم که جانبداری نسبت به «خودمان» نه تنها اجتناب‌ناپذیر است، بلکه از نظر اخلاقی نیز قابل توجیه است، پس باید این سوال را پرسید که این جانبداری تا چه درجه‌ای قابل قبول است؟ چه اشکالی از جانبداری قابل دفاع است؟

در اینجا روی سوال دوم تمرکز می‌کنم. اکثر ما که جانبداری را قبول داریم، فکر می‌کنیم جانبداری نسبت به اعضای خانواده قابل قبول است و این فقط شامل حال فرزندان و والدینمان نمی‌شود، بلکه به خواهر و برادر‌ها و شاید حتی به خویشان و دوستان نزدیکمان که «مانند خانواده» هستند هم قابل تعمیم است. بسیاری از ما ادعا می‌کنیم جانبداری نسبت به نژاد از نظر اخلاقی مشکل‌ساز است. پس چگونه باید به جانبداری نسبت به یک ملت نگاه کنیم؟ مردم گاهی از ملت خود به عنوان «مام وطن» یا «سرزمین پدری» یاد می‌کنند. این نشان می‌دهد که از نظر آن‌ها وفاداری نبست به وطن، دنباله جانبداری آن‌ها نسبت به اعضای خانواده آنهاست.

از همین منظر است که بسیاری از فلاسفه معتقدند ناسیونالیسم و حتی میهن‌پرستی، قرابت زیادی با «نژادپرستی» دارد. برای جلوگیری از تبدیل شدن به یک نژادپرست و فاشیست، دو نوع ملی‌گرایی توصیه شده است؛ ملی‌گرایی اداری و ملی‌گرایی فرهنگی.

اگر از جانبداری ناسیونالیستی رنج می‌برید، اما در عین حال فکر می‌کنید ایجاد یک دولت جهانی (حداقل در کوتاه‌مدت) غیرواقع بینانه است، ممکن است وسوسه شوید که از ایده دولت-ملت به عنوان واحد‌های صرفا اداری مانند شهرستان‌ها حمایت کنید. چنین وضعیتی که نام آن را «ناسیونالیسم اداری» می‌گذارند با ناسیونالیسم فرهنگی یا قومی فرق می‌کند.

ملی‌گرایی اداری قابل توجیه است: یک کشور می‌تواند شهروندان خود را تنها به عنوان وسیله‌ای واقع‌بینانه و کارآمد برای تامین نیاز‌های بزرگتر جهانی در اولویت قرار دهد. این ایده به ارزش‌های جهانی مشترک پایبند است، اما از جانبداری به نفع شهروندانش، به عنوان وسیله‌ای برای دستیابی به هدف بزرگتر یعنی رفاه همه انسان‌ها، استفاده می‌کند. اما ناسیونالیسم اداری بیش از حد خنثی و بی‌روح است در نتیجه شاید بتوان نسخه‌ای از ناسیونالیسم فرهنگی را باید به گونه‌ای تغییر داد که قابل دفاع‌تر شود.

نخست؛ ناسیونالیسم فرهنگی به برخی نیاز‌های اساسی بشر پاسخ داده و دلایل خوبی برای اینکه بگوید چرا درجه تامین این نیاز‌ها در همه افراد یکسان نیست. آن‌ها می‌گویند عضویت در یک ملت عامل سازنده هویت شخصی آنهاست. تصویر افراد از خود به شدت تحت تاثیر موقعیت ملت آن‌ها قرار می‌گیرد.

توانایی افراد برای داشتن یک زندگی رضایت‌بخش و دستیابی به اخترام دیگران مشروط به توانایی این است که آن‌ها خود را به عنوان عضو ارزشمندی از جامعه تلقی کنند (هرچند چنین وضعیتی متضمن احساس رضایت آن‌ها نیست) بنابراین ملتی امن، باعزت و شکوفا به طور قابل توجهی به تندرستی افراد کمک می‌کند. از این منظر است که حق تعیین سرنوشت ملی باید به عنوان یک حق فردی تلقی شود.

در درجه دوم، ناسیونالیسم فرهنگی به ایجاد پیوند‌هایی که به «ایثار متقابل» در یک جامعه می‌انجامد کمک می‌کند. انسان‌ها فرشته نیستند و برای زندگی در یک جامعه پایدار نیاز دارند از «خودیاری» صرف فراتر بروند. جوامعی که مردم در آن‌ها احساس تعلق خاطر بیشتری نسبت دیگران یا تاریخ مشترکشان داشته باشند، توانایی بیشتری برای تشویق شهروندان به ایثار خواهند داشت. این پیوند‌ها می‌تواند منبعث از اسطوره، تاریخ مشترک یا ارتباط انسانی افراد باشد.

سومین توجیه برای ناسیونالیسم فرهنگی، مطلوبیت حفظ تنوع شیوه‌های زندگی است. باید فکر کنیم از بین رفتن زبان یک فرهنگ بومی و یک سبک زندگی به مثابه از دست رفتن بشریت به معنای عام است.

اولین شرط «ملی‌گرایی فرهنگی» این است که یک دولت-ملت باید به حقوق سیاسی فرهنگ‌های اقلیت احترام بگذارد. یکی از ویژگی‌های بارز جهانی شدن این است که مرز‌های دولت‌ها با مرز‌های فرهنگ‌ها یا ملت‌ها منطبق نیست. اکثر دولت‌ها به اندازه کشور‌هایی مانند آمریکا چندفرهنگی (Multiculture) نیستند، اما تقریبا همه دولت‌ها دارای اقلیت‌اند. برای مثال ترک‌ها در آلمان، کرد‌ها در ترکیه، بربر‌های بومی در الجزایر و مراکش. اگرچه از فرهنگ‌های اقلیت نمی‌توان انتظار داشت که به خود ابرازی ملی مانند اکثریت دست پیدا کنند، اما دولت‌ها باید به اقلیت‌ها حق شهروندی برابر و حق مشارکت در روند سیاسی بدهند. حقوق شهروندی کافی نیست.

شرط دوم ناسیونالیسم اخلاقی قابل دفاع این است که نه تنها در برای تکثر احترام قائل داشته باشد، بلکه در واقع جامعه را به تنوع فرهنگی دعوت کند وتکثر را در داخل مرز‌های خود جشن بگیرد. این اصل اغلب نقض شده است؛ برای مثال ترکیه زمانی آموزش زبان کردی را محدود می‌کرد، مراکش استفاده از زبان بربر را منع کرده و فرانسه استفاده از روسری در مدارس دولتی را ممنوع کرد. یک ناسیونالیسم روشن‌فکر باید به سمت راهکار‌های خلاقانه برای آشتی دادن اهداف متضاد، پرورش یک جامعه سیاسی واحد و ترویج تنوع فرهنگی برود.

شرط سوم ناسیونالیسم فرهنگی قابل قبول و اخلاقی، یک گام به پیش می‌رود. شاید سخت‌ترین شرط باشد، اما مسلما بیشترین نیاز به آن وجود دارد.. این امر مستلزم آن چیزی است که به آن «آموزش جهان‌وطنی اخلاقی» می‌گویند. آموزش و پرورش باید آرمان شهروندی جهانی را پرورش دهد، «وابستگی متقابل همه انسان‌ها و جوامع» را به ما یادآوری کند و به ما کمک کند «تعهدات اخلاقی بقیه جهان را به عنوان یک امر واقعی به رسمیت بشناسیم». شاید یکی از مهمترین جنبه‌های این آموزش، تعدیل احساسات افراطی است که اغلب با ناسیونالیسم همراه است. آموزش درباره حقیقت تاریخی ملت‌ها یکی از مهمترین جنبه‌های مهم شرط سوم است.

یک مشکل کلیدی برای هر دولتی، آموزش و به اشتراک گذاشتن روایتی از تاریخ است که هم درجاتی از وابستگی و وفاداری را به دنبال داشته باشد و هم ادعایی درباره برتری سبک زندگی آن ملت یا علوی و الوهی بودن دولت نداشته باشد.

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۵۷
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۶۹
ناشناس
۱۱:۳۹ - ۱۴۰۲/۰۹/۰۹
همهٔ جهان حماسی است. بنازم چفیه مقاومت، پرچم فلسطین و شعار فلسطین آزاد در خیابان‌های جهان. بنازم هنرمندان خارجی و مردم آمریکا، انگلیس، فرانسه، شیلی، یمن و درواقع تمام مردم جهان که برای حمایت از غزه سنگ تمام گذاشتند. اما درمورد هنرمندان ایرانی و ایرانیان باید گفت اگر این است فضل اهل هنر، خنکا آن کسی که بی هنر است
ناشناس
۱۱:۳۸ - ۱۴۰۲/۰۹/۰۹
آنان که میگویند نه غزه نه لبنان همان هایی هستند که بخاطر شعار زن زندگیِ حیوانی ایران و ایرانی را به خاک و خون کشیدند.
آنهایی که چنین می‌گویند آمریکایی را دوست می‌دارند که بیش از 16 هزار کودک، مرد و زن فلسطینی را تکه تکه می‌کنند.
ناشناس
۰۹:۴۶ - ۱۴۰۲/۰۸/۲۸
نه غزه، نه ایران، جانم فدای زن، زندگی حیوانی.
درسته؟!
این همان شعاری است که ایرانیان همدیگر را بخاطرش تکه تکه تکه کردند.
این همان شعاری است که صدها ایرانی بخاطر مردند.
این همان شعاری است که پول در جیب امثال ترانه ترامپ دوستی، الناز ترامپ دوست، مسیح ترامپ نژاد و... رفت.
مردم ایران هیچی به جز معنی این شعار را نمی دانند.
رضا
۰۴:۱۶ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۹
حال به همزن ترین مقاله ای که تا حالا دیدم، حتا نتونستم تا انتها بخونم! نویسنده اومده پیش فرضهای ذهنی اشتباه خودش رو به واقعیات و عینیات زندگی مردم تعمیم داده، اینکه همه مردم فهمیدن ک مشکلات کشور بخاطر سیاست خارجی اشتباهه اما نویسنده این رو به نژادپرستی ربط داده، و نویسنده فوق بهتره بدونه که حتا اگر مشکلات اقتصادی نداشتیم بازهممم غزه و لبنان به ما ارتباطی نداشت زیرا که هیچ ارتباطی با منافع ملی ما نداره و سم خالصه.
احمد
۰۷:۴۱ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۳
چراغی بر خانه رواست بر مسجد حرام است....
حسن.م
۰۷:۳۴ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۳
نه غزه.نه لبنان.نه عراق.نه سوریه.نه لیبی.نه افغانستان..نه.....سومالی و.....
فقط مردم ایران..
فقط سفره خالی مردم
فقط صبر مردم ایران
پاسخ ها
ناشناس
۱۳:۱۸ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۴
و تمامیت ارضی ایران
فرهنگ غنی ایران
و فقط مردم مظلوم ایران
من نمیدونم چرا وقتی در ایران بی آبی و فقر و خودکشی و مرگ جوان و بی خانمانی و ... هست و سالیانه ۱۷ هزار کشته در تصادف میدیم و بیمارستانهاکمبود دارند چرا صدای هیچ مسئولی در نمیاد
ناشناس
۱۹:۵۶ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۲
مرگ بر غزه ولبنان
پاسخ ها
ناشناس
۰۸:۳۳ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۳
همچنین حماس و افغانی
ناشناس
۲۱:۴۲ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
اینو بلننننند بخون: نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران
هم غزه هم لبنان هردو فدای ایران
اینو از روزی توی مغزم حک کردم که یکی گفت اگر غزه و فلسطین هر دو در خطر باشند اولویت ما غزه هست
پاسخ ها
ناشناس
۰۲:۰۰ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۲
افرین بر شما.
ناشناس
۰۸:۲۸ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۲
افرین بر ناشناس جان
ناشناس
۲۱:۳۸ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۲
جام فدای ایران هرکه ناراحته جمع کنه بره لبنان نوکر زینب بشه?
ناشناس
۲۱:۳۹ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
اگر به سويه خود حکومت هم نگاه کنيم آنها يکى از معيارهايشان بر اساس روايات اسلامى اين است که چراغى که به خانه رواست به مسجد بردن حرام است. اما در عمل ما دوگانگى را شاهد هستيم که البته اين موضوع يکى از آنهاست و مى توان مثال هاى بسيارى زد. در هر صورت مردم ايران بين کمک هاى بشر دوستانه که در جهت يارى رساندن به فرودستان باشند فرق قائل مى شوند تا به اين صورت سياسى کنونى که فعلا دست اندرکاران در سرلوحه کارهايشان قرار داده اند.
ناشناس
۲۱:۰۷ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
این شعار برای این است که حاکمان ایران برایشان مردم ایران در اولویت نیست. منافع مردم در هر کشور و حکومتی اواویت دارد ولی برای حاکمان ایران به هیچ عنوان مد نظر نیست. مردم روز بروز فقیر تر می‌شوند و دلارها در سرزمین‌های دیگر عربی صرف می‌شود. چون حاکمان این سرزمیناصالتا عرب هستند و نسبت به تاریخ و مردم ایران بی متفاوتند.
مهدی
۲۱:۰۳ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
نه غزه، نه لبنان ،ب ،،،،،،،، به هردوتاشون
سید حامد
۱۹:۵۵ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
وقتی مردم با این مدیریت احساس آرامش نمی کنن و روز به روز ذلیل تر می شن. غزه ،لبنان و یا هر جای دیگه دو ریال هم مهم نیست. پس در حال حاضر نع غزه نع لبنان نع هیچ جای دیکه نع فقط مردم ایران
هر وقت شعارهای ایدئولوژی با عملکرد به نفع مردم ایران نشود که تا حال نشده پس شعار نع غزه نع لبنان جانم فدای ایران صحیح هست. جانم فدای ایران = مخالفت با عملکرد حاکمیت.
اصلا مهم نیست چه اتفاقی برای چه کشورهایی مثل غزه و ... می افته.
فروزان
۱۹:۱۶ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
بابا یکی به من بگه چرا صفحات رویداد یهو میپره تو روبیکا ....وای من اعصابم خورد شده ...برا شمام همینطوره????
پاسخ ها
شهرزاد
۰۸:۲۸ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۲
فروزان جان مگه شما روبیکا داری؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!
ناشناس
۱۴:۳۱ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۲
روبیکا رو حذف کن
ناشناس
۲۱:۳۶ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۲
خخخخخخ هاااااا چند روز پیش واست یه چیزای نوشتم?
رضا
۰۴:۰۰ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۸
چقدر با مزه ای تو فروزان!! موش بخورتت!! خخخخح
ناشناس
۱۸:۲۷ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
ای لعنت بر این غزه و لبنان
پاسخ ها
ناشناس
۲۱:۳۵ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۲
هزاربار
شهرزاد
۰۸:۳۲ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۳
أی گفتی
ناشناس
۱۶:۴۸ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
غزه و لبنان الان کدوم استان ایران است ما داریم با سختی هایی که این حکومت برای زندگیمون ساخته مبارزه میکنیم برای یه لقمه نون میجنگیم آقایان دنبال گرسنگان و مظلومیت فلسطین هستن ، اگه مظلوم میخواهید یکم به ایران نگاه کنید بیشتر از کل دنیا مظلوم گیر میارید
بعدشم اگه دنبال مظلوم مسلمون هستید ، میانمار و مسلمونهای چین از اون مسلمونهای مد نظر شما نیستن
امید
۱۴:۴۹ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
پاسخ اشتباه به یک سوال اشتباه!
ناشناس
۱۴:۴۰ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
تا وقتی پول و سرمایه مملکت و خرج لبنان و فلسطین و سوریه و .... کوفت و زهرمار میکنید مردم روز بروز حساس تر و رادیکال تر میشن!!!!!!
ناشناس
۱۴:۳۰ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
نه غزه جزو ایران است و نه لبنان حالا به چه منطقی مردم عادی باید عاشق غزه و لبنان باشن وقتی تو کشور خودمون فقر و فلاکت موج میزنه ، آقایان حکومتی بخاطر حقوقشون مجبورن دفاع کنن ولی مردم عادی چرا باید حرف حکومتی ها رو تکرار کنن و اگر اینکار رو نکنن از نظر مسئولین کافر به شمار میان ، آقایون دلشون برای غزه لبنان میسوزه چرا اینجا زندگی میکنن تشریف ببرن همونجا اونجا رو آباد کنن مثل اینجا
استاد رازقی پور
۱۲:۰۶ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
چشم ، دیگه تکرار نمیشه . بجاش میگیم نه تهران نه سمنان ، جانم فدای کاشان !
پاسخ ها
مهرداد
۱۸:۲۷ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
خیلی وقت بود نبودی استاد
فروزان
۱۹:۰۷ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
واای استاد رازقی بیا دوباره
چقدر با مزه گفتی
جالوت
۰۱:۳۴ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۲
رزاقی جان از 190 درخواستی که به کشورهای جهان نوشتی برا اقامت!
اسرائیل هم میگن توش بوده دیگه اره!
خخ
ناشناس
۱۱:۵۳ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
هیچ آدم عاقلی خانه خودش را ویران نمی‌کند و اعضای خانه را گرسنگی نمی‌دهد که به ۴ تا کوچه آن ور تر کمک کند
پاسخ ها
ناشناس
۲۱:۳۲ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۲
دقیقا واینا هم دارن خونه خودشون توی لبنان و فلسطین و... آباد می کنن
ناشناس
۱۰:۰۸ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
نبایدها زیادند
ناشناس
۰۹:۵۶ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
نتیجه میگیریم یه کم خودتون رو جمع و جور کنین و به فکر منافع ملی ایران باشید. (فقط ایران نه هیچ کلمه دیگه ای ). اگه خیلی ادعاشون میشه بجای فلسطین برین بحرین رو به آغوش کشور برگردانین. توی غزه یه مجسمه از صدام هست. از ما اما نیست. همین برای روشن شدن چرایی مسائل بالا کافیه. هرچند شما معلوم نیست بل خودتون چند چندین؟!!!
ناشناس
۰۹:۵۵ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
سگ اصولگرا شرف داره به اصلاح طلب
اونا حداقل تکلیفشون با خودشون روشنه ولی اصلاحطلبا میخوان با لباس و پوسته اصلاحات و حرفای مردم پسند ذات کثیف هودشون رو بپوشونن. از احساسات و افکار مردم نهایت سواستفاده رو میکنند
پاسخ ها
ناشناس
۱۱:۴۷ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
نه غزه نه لبنان ادامه سعار اصلاح طلب و اصوالگراست درکل غزه ولبنان بخاطر نوع حکومت اصوالگرا واصلاح طلب منفور شدن حالا ببین مسببان منفورشدن غزه ولبنان خود چقور منفورن
ناشناس
۱۶:۱۹ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
این دو گروه هیچ فرقی با هم ندارند , اینها درسته که جدا جدا میرینند ولی با هم میخورند
ناشناس
۰۹:۴۷ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
این فلسطین چگونه آرمانی هست برای شما که فقط دیگران را قربانی می کنید حرف زیاد میزنید اما بوقت عمل فقط نامه می نویسید و در سوراخ موش پنهان می شوید؟
پاسخ ها
ناشناس
۲۱:۳۰ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۲
این فلسطین بهانه ای انسانی واثر گزار است که دستان حکومت در جیب خود را برای همیشه تحمل کنیم فقط همین بقیه اش فیلم است
ناشناس
۰۹:۰۲ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
کلی نشستی قلم زدی و مغلطه کردی که ناسیونالیسم و میهن پرستی با هم تفاوت داره؟ ! که شعار میهن پرستانه مردم رو بکوبی!
این مقاله تو خانم فرهادی یه جواب داره ؟! سرتو بکن تو آخورت و همچنان دو لپی کاهت رو بخور که صد در صد بی ارزشی
اصلاح‌طلب کثیف و بی شرف
ناشناس
۰۸:۳۷ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
اونقد تکرار میکنیم تا جونتون در اد
پاسخ ها
جالوت
۰۱:۳۰ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۲
خوبه میگید نه غزه نه لبنان. نه اسرائیل هم اضافه کن کنارش!
asd
۰۸:۱۹ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
معنی این شعار یعنی اولویت حکومت باید ایران و مردم ایران باشد و بعد غزه و لبنان و ... . نه مانند اکنون که اولویت حکومت فدا کردن ایران و مردم ایران و همه چیز ایران بخاطر ایدئولوی است.
Jam
۰۷:۱۲ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
به این دلیل نباید این شعار رو تکرار کرد که به تیریج قبای مسئولان نظام بر نخورد!
ناشناس
۰۷:۰۹ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
شعار نه غزه نه لبنان درست مثل شعار نه به اقتصاد دستوری پوششی بود برای حاکم شدن نئولیبرالها به سمت قبله آمریکای توی فیلمهای هالیوودی و نه آمریکا و غرب واقعی که اکثرشون هندی و چینی و عرب و آفریقایی و هیسپانیک هستند. و همیشه با تعجب (در واقع به مسخره)، میپرسن چرا مردای ایرانی سرسیاه هستند و لی زنای ایرانی موهاشون بوره؟ البته از اون زمان تا بحال میلیاردرهای دزد رانتخور و شرکأ از حررف دلشون رونمایی کردن که میگه: نه غزه به لبنان، بشم قربون هالیوود!

همین دزدا با توان اقتصادی و رسانه‌ای و سینمایی و مد سازی تونستن فرهنگ بخش بزرگی از جامعه رو هم مثل خودشون ممل‌آمریکایی کنن. جوریکه دخترامون همه اصلاحات ارضی پلاستیکی خوردن و بور و زاغ تقلبی شدن و مهندسمون هم رفته فرنگ پادوی مغازه بشه، زنش هم شاگردقهوه‌چی شده و یه دوست پسر تکنسین جوون گرفته و بعد کتککاری مهندسمون دادگاهی و... شده و بچه‌شون هم لهجه انگلیسی‌ هردو شونو مسخره میکنه... اما باتفاق رفیق دکترشون که حالا شده تکنسین پزشکی یا راننده اوبر و زنش هم شده شاگرد بنگاهی یا کارچاقکن وام بانکی با رتبه حقوقی نانوشته کمتر از هندی و چینی و سیاه و حتی همین عربا که خیلی اخ و تخن. تازه بعد از ۱۴ ساعت کار روزانه هفت رور هفته میشینن جلوی فامیل و آشنا دلارشون رو تبدیل به تومن میکنن و با لهجه ممل‌آمریکایی آروغ مرصع‌پلو تصویری میزنن و به همه رنگین پوستای عالم فحش میدن اما خداوکیلی صدتا و دویستاشون یه دوست سفیدپوست ندارن. چرا چونکه ته قضیه اینه که توی بلاد فرنگ ایرانی یعنی عرب و هموطنا هرچی خودشونو جر میدن بابا ما عاریایی با عین هستیم و اصلاً انقده که ما عرق میخوریم جد و آباد شوما هم نمیخوره و مگه نمیبینیین زنامون همه بلیچ بلوندن(بور تقلبی) و ده برابر شما پودر و ماتیک میزنن و دماغ خوکی و لب شتری و سینه گاوی کارداشیانی و مخرج فیلی جی‌لو دارن... ته قضیه مخاطب سفیدپوست اگه رک وراست باشه خداوکیلی میگه: حیف که نمیتونم ثابت کنم تروریستی! (آی ام اونلش شورت آف پروینگ یو آر تروریست!)
.
اینها رو باحتمال زیاد منتشر نمیکنین ولی بازم بد نیست خودتون بدونین و روزی که باحتمال قوی دیگه خیلی دیرشده بگین ای دل غافل دیدی اون یارو راست میگفت!
پاسخ ها
ناشناس
۱۹:۰۵ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
چه وَگویی تو ????
ناشناس
۱۴:۲۹ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۲
خوبی ؟؟ دیگه چه خبر؟
ایرانی
۰۶:۳۵ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
شما حکومت فاشیستی شکل داده اید می کوشید زندگی تک تک مردم را شکل دهید و انسان نوین اسلامی بسازید و سپس نصحیت می کنید که ایرانگرایی ناسیونالیسم و فاشیسم است !!
ناشناس
۰۶:۳۱ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
این شعار بهتر است
بیشرف عرررزشی غزه نری ....
پاسخ ها
ناشناس
۰۹:۳۳ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۲
این شعار با اختلاف یکی از بهترین شعارها می باشد
ناشناس
۰۲:۴۱ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
می پرسن سیدحسن نصرالله کجاست!؟ میگم شخصا دارن فرماندهی می کنن بعد می‌پرسن پول تتوهای سحر قریشی کی داده؟ ... چه سوالاتی می پرسن!؟
پاسخ ها
ناشناس
۰۷:۵۰ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۷
تا حالا کسی از تو نپرسیده این مزخرفات رو از کجات در میاری ؟
جالوت
۰۱:۴۶ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
معانی میهن پرستی با ناسیونالیسم یا ملی گرایی یکسان است.
بهتر بود از واژه میهن دوستی استفاده میکردید که با پرستش تفاوت دارد.
مانند تز دلف اشترنبرگر در مقابل گرایشات افراطی فاشیست در اروپا بعد از جنگ جهانی دوم نوشت.
میهن دوستی مشروط!

امیدوارم نفوذ مبلغان اسرائیلی در رسانه های فارسی زبان و تبلیغات و ماله کشی سیاستهای اسرائیل در قبال سیاستهای انان و اشغالگری 56ساله سرزمینهای فلسطینیان باعث نشود جای مظلوم و ظالم را عوض کنیم!
اسرائیل جنایات جنگی و نژاد پرستی اشکارش را پشت هلوکاست پهنان میکند. و بخود اجازه میدهد با توجیه هلوکاست علیه مردم یهود دست به جنایتی و حمله پیش دستانه ای بزند.
فراموشمان نشود همین اسرائیلی که به ظاهر خود را دوست مردم ایران میداند!!.و حساب مردم ایران را از حکومت جدا میداند!! بارها در پیچ توییتری دولت اسرائیل به زبان عربی برای خوشنودی عربها خلیج فارس را به عربی یاد کرده بود .و هزاران سیاست پنهانی در قبال ایران دیگری که مجال گفتنش نیست
جالوت
۰۱:۴۶ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
معانی میهن پرستی با ناسیونالیسم یا ملی گرایی یکسان است.
بهتر بود از واژه میهن دوستی استفاده میکردید که با پرستش تفاوت دارد.
مانند تز دلف اشترنبرگر در مقابل گرایشات افراطی فاشیست در اروپا بعد از جنگ جهانی دوم نوشت.
میهن دوستی مشروط!

امیدوارم نفوذ مبلغان اسرائیلی در رسانه های فارسی زبان و تبلیغات و ماله کشی سیاستهای اسرائیل در قبال سیاستهای انان و اشغالگری 56ساله سرزمینهای فلسطینیان باعث نشود جای مظلوم و ظالم را عوض کنیم!
اسرائیل جنایات جنگی و نژاد پرستی اشکارش را پشت هلوکاست پهنان میکند. و بخود اجازه میدهد با توجیه هلوکاست علیه مردم یهود دست به جنایتی و حمله پیش دستانه ای بزند.
فراموشمان نشود همین اسرائیلی که به ظاهر خود را دوست مردم ایران میداند!!.و حساب مردم ایران را از حکومت جدا میداند!! بارها در پیچ توییتری دولت اسرائیل به زبان عربی برای خوشنودی عربها خلیج فارس را به عربی یاد کرده بود .و هزاران سیاست پنهانی در قبال ایران دیگری که مجال گفتنش نیست
نظرات شما