صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۲ - 2023 December 13
کد خبر: ۳۵۶۰۰۵
تاریخ انتشار: ۰۰:۴۲ - ۱۸ آذر ۱۴۰۲
تعداد نظرات: ۱۰ نظر
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد؛

مشکل محافظه‌کاران با توسعه چیست؟

برخی مفاهیم با واکنش بسیار سخت اقتدارگرایان مواجه می‌شود؛ یکی از مهمترین آنها مفهوم «توسعه» است. اما مشکل این جریان با توسعه چیست و خاستگاه این تضاد از کجاست. علیرضا نجفی در این مقاله با نگاهی به الهیات سیاسی اقتدارگرایان، ریشه‌های مخالفت آنها با توسعه را ردیابی کرده است. این مقاله در حقیقت پاسخ به سوالات مهمی است که شاید در ذهن همه ما شکل گرفته باشد.

رویداد۲۴ علیرضا نجفی: در سپهر سیاسی ایران معاصر، ضدیت با توسعه و پیشرفت امری رایج بوده و هنوز هم هست. متاسفانه بسیاری از این مخالفان توسعه مشاغل دولتی دارند و اقدامات آنها تاثیری مستقیم بر شیوه و کیفیت زندگی شهروندان دارد. این امر مایه شگفتی هر انسان عاقل است که چطور در عصر حاضر و در کشوری که عمیقا بابت توسعه‌نیافتگی آسیب دیده است، همچنان می‌شود گروهی مخالف توسعه باشند! و با شنیدن نام «توسعه» طوری واکنش بدهند که گویی رکیک‌ترین فحاشی را شنیده‌اند! مگر می‌شود گروهی از عقب‌ماندگی دفاع کنند؟

«توسعه‌ستیزی» این گروه‌ها و افراد دو علت اصلی دارد: ایدئولوژی و منافع مادی. «محمد ارکون» شرق‌شناس و روشنفکر بزرگ الجزایری، وضعیت توسعه‌ستیزی در کشورهای خاورمیانه را به «چیرگی عقلانیت ستیزه‌جو بر عقلانیت توسعه‌محور» تعبیر می‌کند. در این متن نگاهی به علل تسلط ستیزه‌جویی و سیاست‌های ضدتوسعه می‌پردازیم.

توسعه یعنی چه؟

واژه توسعه و پیشرفت از رئوس دوران مدرن و آرمان‌های «عصر روشنگری» هستند. مفاهیم پیشرفت و توسعه پیش از عصر مدرن در معنایی کاملا متفاوت به کار می‎رفتند که جلوتر به آن خواهیم پرداخت. اما توسعه در معنایی که امروزه به کار می‌رود به چه معناست؟

توسعه در لغت به معنای رشد تدریجی در جهت پیشرفته‌تر شدن، قدرتمند‌تر شدن و حتی بزرگ شدن است. دانشمندان علوم سیاسی توسعه را به معنای كاهش فقر، کاهش بیكاری، کاهش نابرابری، صنعتی شدن بیشتر، گسترش ارتباطات فردی و اجتماعی، ایجاد نظام اجتماعی مبتنی بر عدالت و آزادی و افزایش مشاركت مردم در امور سیاسی جاری تعریف می كنند. شاخص‌هایی که امروزه برای برای توسعه ذکر می‌کنند عبارتند از: شاخص درآمد سرانه، شاخص برابری قدرت خرید، شاخص آزادی‌های سیاسی و اجتماعی، شاخص امید به زندگی و شاخص حضور فعال زنان در عرصه اجتماعی.

شاخص‌های توسعه

در میان دانشمندان علوم اجتماعی «پروفسور آمارتیا سن» برنده جایزه نوبل در اقتصاد در سال ۱۹۹۸ مهمترین نظریه‌پرداز توسعه به حساب می‌آید. آمارتیا هدف توسعه را گسترش آزادی و توانمندی انسان‌ها تعریف می‌کند. از منظر او زندگی شهروندان باید بر اساس میزان برخورداری آنها از آزادی اندازه‌گیری شود.

آمارتیا سن در کتاب «توسعه و آزادی» با ارائه آمار و شواهد متعدد اثبات می‌کند که توسعه اقتصادی مستلزم مجموعه ای آزادی‌های مرتبط به هم است که عبارتند از «آزادی‌های سیاسی» و «شفافیت در روابط میان شهروندان و دولت» و «آزادی برخورداری از فرصت‌ها» از جمله آزادی برای دسترسی به اعتبارات مالی و در نهایت «حفاظت مردم از فقر» از طریق درآمد مکمل و کمک‌هزینه‌های بیکاری.

فقدان حداقل هریک از این اشکال آزادی، به معنی فقر و توسعه‌نیافتگی آن کشور است. سن نتیجه می‌گیرد که توسعه واقعی تنها به معنای افزایش پایه درآمد یا افزایش میانگین سرانه درآمد نیست. در واقع توسعه به معنای از منظر آمارتیا سن، به معنای «توانمند کردن مالی و سیاسی شهروندان» است که نتیجه نهایی آن آزادی خواهد بود و بازتولید شهروندی که از فقر و تنگدستی رنج می‌برد، آزادی ندارد و نمی‌تواند در وظایف سیاسی خود موفق باشد.

همچنین فردی که دچار فقر مالی نباشد ولی از آزادی‌های سیاسی و اجتماعی بی‌بهره باشد، در واقع «ناشهروند» است و از توسعه‌نیافتگی سیاسی و فرهنگی رنج می‌برد. «فرانسیس فوکویاما» اندیشمند شهیر آمریکایی نیز در مقاله‌ای با عنوان «از رابطه میان ابعاد سیاسی و اقتصادی توسعه چه می دانیم؟» توسعه‌یافتگی را منوط به سه مولفه سیاسی، یک مولفه اقتصادی و یک مولفه اجتماعی می‌داند. به باور وی دولت‌سازی، حاکمیت قانون و دموکراسی عناصر سیاسی توسعه هستند که در کنار رشد اقتصادی و تحرک اجتماعی اساس توسعه را ممکن می‌کنند.

دلیل مقاومت در برابر توسعه چیست؟

وقتی از کارکرد توسعه و تعریف آن گفتیم، حال می‌توانیم به این مسئله بپردازیم که مشکل اصلی با توسعه چیست. در واقع آنچه اغلب متفکران علوم سیاسی بر آن توافق دارند و محافظه‌کاران در کشور ما علیه آن مقاومت می‌کنند نقش دموکراسی در فرایند توسعه است. دموکراسی عبارت از سازوکارهایی مانند «برگزاری انتخابات منظم چند حزبی»، «تفکیک قوا»، «مطبوعات آزاد» و «وجود جامعه مدنی قوی» برای «افزایش شفافیت و پاسخگویی حکومت» است. توسعه اقتصادی همچنین ربط وثیقی با تحرک اجتماعی دارد؛ چرا که توسعه اقتصادی در اصل شامل «افزایش تولید ناخالص داخلی» کشور و «افزایش توزیع برابر» آن است که نتیجه آن فربه شدن طبقات متوسط و «ظهور نیروهای اجتماعی جدید» است.

پس می‌بینیم که توسعه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی از یکدیگر تفکیک‌ناپذیر هستند و حضور هر کدام از این مولفه‌ها برای توسعه‌یافتگی یک کشور حیاتی است. اما اصحاب قدرت در کشور ما از انواع مختلف توسعه فقط توسعه اقتصادی را می‌خواهند چرا که توسعه سیاسی و اجتماعی در ضدیت با منافع آنهاست و طبعا جایگاه قدرت‌شان را به خطر می‌اندازد؛ برای مثال آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بارها اعلام کرده بود که «توسعه سیاسی» در مقابل «توسعه اقتصادی» جعل شده است و اساسا در هیچ نقطه‌ای از جهان عبارت «توسعه سیاسی» وجود ندارد و این عبارت را عده‌ای نادان در ایران جعل کرده‌اند. در واقع هاشمی رفسنجانی در پی توسعه اقتصادی بدون توسعه سیاسی و اجتماعی بود و تصور می‌کرد چنین چیزی ممکن است. البته خود وی نیز نهایتا قربانی توسعه‌نیافتگی سیاسی شد.

دلایل ایدئولوژیک مقاومت در برابر توسعه

مخالفت با توسعه در کشور ما امری دو سویه بوده است؛ از طرفی منافع مادی و افزایش قدرت اقتصادی و نظامی منوط به توسعه است و از طرف دیگر توسعه اساسا مفهومی اروپایی و مدرن است و در ذات خود با جهان‌بینی اسلامی و شیعی تعارض دارد. با توجه به اینکه غرب‌ستیزانی چون احمد فردید و جلال آل احمد در آثار خود بر تعارض توسعه با سنت دینی ما دست گذاشته بودند، سخن گفتن از توسعه برای انقلابیونی که اغلب تحت تاثیر همین عقاید غرب‌ستیزانه بودند کار ساده ای نبود.

از طرف دیگر، آنها در اثر ورود به عرصه‌های عملی و آشنایی با مواهب مادی توسعه خواهان توسعه بودند که حتی برای بقای نظام جدید نیز از امری اجتناب‌ناپذیر بود. این دوگانگی و تنش ایدئولوژیک را در گفتار رسمی نیز می‌توان دید. در سال‌های ابتدایی انقلاب واژه توسعه تخطئه و در برابر آن مقاومت شد. سپس تلاش کردند که واژگان دیگری بجای مفهوم توسعه استفاده کنند که از جمله آنها واژگان «تعالی» و «پیشرفت» بود.

نهایتا هم ادعا شد الگوی پیشرفت (همان توسعه) ما منحصر به فرد است و با توسعه غربی تفاوت دارد. البته این تفاوت چیزی نبود جز همان خواست «توسعه اقتصادی بدون توسعه سیاسی و اجتماعی» که پیشتر اشاره کردیم و نتایج عملی این توسعه منحصر به فرد نیز امروزه برای اغلب شهروندان روشن است و نیازی به بازگویی ندارد. اما برای روشن کردن توسعه منحصر به فرد مورد اشاره و همچنین برای درک تضاد ایدئولوژیک میان توسعه مدرن و سنت خودمان به الهیات سیاسی رجوع کنیم.

سعید حجاریان در کتاب «از شاهد قدسی تا شاهد بازاری» تفاوت موضوع مذکور را تحلیل کرده و برای تکمیل این بحث از کتاب ایشان کمک می‌گیریم و سپس با رجوع به آرای محمد ارکون و توضیح چیرگی «عقل ستیزه‌جو» بر «عقل توسعه‌گرا» بحث را به انجام می‌رسانیم. حجاریان در کتاب خود بیشتر بر تفکر علمی و به‌ویژه تفکر دکتر بازرگان تمرکز کرده است. ما در این متن وجوه سیاسی و ایدئولوژیک آن را برجسته می‌کنیم.

در ایران پیشامدرن ترقی و پیشرفت معنایی اساسا دینی داشت و تنها پس از انقلاب مشروطه بود که پیشرفت به معنای مدرن در کشور رواج پیدا کرد. اما این مفهوم مدرن از دهه بیست به بعد دچار تغییراتی شد که بدان خواهیم پرداخت.

مفهوم سنتی توسعه

مفهوم سنتی «توسعه» و «ترقی» را می‌توان با اقتباس از آثار هانری کربن به صفت «تعالى» یا «والایش» متصف کرد. در این مفهوم انسان هنگامی که از عالم خاکی پر می‌کشد، بدون آنکه از معبر ماده و حجاب‌های مادی عبور کند به جسمی لطیف و افلاکی بدل شده و به عالمی دیگر می‌رود. مهمترین ویژگی‌های این مفهوم را می‌توان چنین برشمرد:

ویژگی اول) مدینه فاضله این اندیشه در گذشته تاریخ قرار دارد، عصری طلایی که هر چه از آن دورتر می‌شویم عالم و آدم به انحطاط و قهقرا می‌رود. این گفتمان از یک سو نگاهی بدبینانه به زمانه دارد و از سوی دیگر احساسی نوستالژیک نسبت به گذشته. بر وفق این دیدگاه، انسان از زمانی که از اصل خود جدا و از نیستان خود بریده شده است حسرت آغوش گرم گذشته را می‌خورد و روزگار وصل خود را جست‌وجو می‌کند.

انسان مومن اگر در آینده تاریخ وعده دولت موعود را به خود میدهد، آن دولت آرمانی را برای «انتقام» از بی‌عدالتی‌ها می‌خواهد نه برای استقرار و تنعم در یک بهشت زمینی، چرا که حتی این دولت آرمانی نیز مستعجل است و تنها رضوان الهی جای عیش و تنعم است.

ویژگی دوم) این اندیشه شدیدا نخبه‌گراست و راه تعالی را تنها برای معدودی از انسان‌ها هموار می بیند؛ انسان‌هایی که پیرو انسان کامل هستند و با پیروی مطلق از وی می‌توانند به رستگاری برسند.

ویژگی سوم) زمان و فضا در این گفتمان خصلتی معنوی دارد و نه مادی. زمان و تاریخ نیز خطی نیست که به سعادت منتهی شود، بلکه در آن دوره های تاریخی تکرار می‌شوند. از آنجا که ترقی در این گفتمان از فرایندی در این جهان مادی و اسیر خاک نیست، می‌توان در آن قائل به طفره و جهش شد. در این گفتمان پیشرفت تدریجی(آنطور که در پیشرفت در معنای مدرن می‌بینیم) ابدا وجود ندارد. ترقی نردبانی نیست که پله پله از آن بالا رویم، بلکه اگر دست لطفی برون آید و کاری بکند همه امور بسامان خواهد شد: «ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید / هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند» به همین دلیل، علم و معرفت در این گفتمان فاقد ویژگی انباشتی است و میتوان یکشبه ره صد ساله رفت.

ویژگی چهارم) در این اندیشه علمی که خصلت وسیله‌اندیش داشته باشد مورد مذمت است. عقل ابزاراندیش و جزئی‌نگر که به دنبال «حیله» است، حاوی نوعی شرک است زیرا به جای توجه به «مسبب الاسباب» به «اسباب» توجه دارد. در واقع با توجه به معنای «حیله» می‌توان پی برد که قدما از چه زاویه‌ای به علوم ابزاراندیش می‌نگریسته‌اند.

مفهوم توسعه از دهه ۱۳۲۰ به بعد در ایران

واژه حیله به دو معنا به کار می‌رود: هم نیرنگ و هم وسیله. مثلا قدما به علم مکانیک «علم‌الحیل» می گفتند چرا که به دنبال طرق و ابزاری است که زندگی مادی را بهبود ببخشد. اینها ویژگی مفهوم ترقی در سنت بودند. اما در سال‌های پس از شهریور ۱۳۲۰ که اندیشمندان دینی با اندیشه‌های جدید اروپایی مواجه شدند مفهوم ترقی و توسعه نیز دستخوش تغییر شد. این تغییر را می‌توان «نگاه تکامل‌گرایانه به تاریخ» (برای فهم بهتر نگاه تکامل‌گرایانه به تاریخ اینجا را بخوانید) نامید که در ابتدا تحت تاثیر مواجهه نواندیشان مسلمان با آرای داروین و اسپنسر شکل گرفت و از دهه چهل به بعد تاثیر ایدئولوژی‌های مدرنی چون مارکسیسم روسی آن را زیر و زبر کرد و یک مفهوم جدید و التقاطی از مفهوم پیشرفت در میان مسلمانان پیدا شد. 


بیشتر بخوانید: سمت درست تاریخ یعنی چه و تبعات هولناک آن چیست؟


این مفهوم جدید را در آرای بسیاری از متفکران دینی دهه چهل و پنجاه، از علی شریعتی تا مرتضی مطهری، می‌توان دید. حجاریان می‌نویسد: «نظریات قائلین به تکامل مادی تاریخ، کسانی چون اوپارین بر نسل جدید سنگینی کرد و آنها دست به نوعی تجدید ساختار گفتمان «تعالی» زدند و قرائت تازه ای از آن به دست داده‌اند.»

در این مفهوم جدید، حرکت دایره‌ای تاریخ تبدیل به حرکتی خطی می‌شود. تاریخ در مسیری یگانه شروع شده و حلقه‌های زنجیره تکامل را یکی پس از دیگری طی می‌کند. تکامل اجتماعی و تاریخی دارای سمت و سویی معین است و به صورتی خطی و بازگشت‌ناپذیر به غایت محتوم خود نزدیک می‌شود.

دوران‌های «تکرار شونده تاریخ» نیز مفهوم سنتی خود را از دست می‌دهد و تبدیل به مقوله دوران‌های تاریخی و صورت‌بندی‌های اجتماعی می‌شوند که لاجرم به سوی نهایی‌ترین شکل جامعه که «جامعه بی‌طبقه توحیدی» است روانه‌اند. «زمان» که در آن گفتمان سنتی که خصلتی معنوی دارد به درون تاریخ می‌آید و ایدئولوژی‌های تاریخی‌گرا زاده می‌شوند. اتوپیا نیز از ابتدای تاریخ به انتهای آن منتقل می‌شود و نوعی خوش‌بینی نسبت به آینده در نگاه متفکران مسلمان پدید می‌آید.

بر اساس این تفکر، برای رسیدن به جامعه آرمانی این‌جهانی باید از کوران انقلاب عبور کرد و به این ترتیب «فتنه آخرالزمانی» جای خود را به انقلاب اجتماعی می‌دهد. اما مهمترین ویژگی این گفتمان نوعی اراده‌گرایی و تشویق مسلمانان به عمل اجتماعی و سیاسی است. در گفتمان سنتی بر اراده تاکید نمی‌شد و طبعا تشویق به کنش سیاسی و حکومت‌سازی نیز مورد تاکید نبود. ظهور منجی نیز زمان مشخصی نداشت و به صورتی آنی اتفاق می‌افتاد و نه به تدریج و با تلاش بشر. اما در گفتمان جدید باور بر این بود که روند تکامل تاریخ با تلاش و اراده مسلمانان و محیا کردن شرایط ظهور شتاب بیشتری می‌گیرد. در این گفتمان جدید اراده نقش کاتالیزور تاریخ را دارد.

این فهم جدید از تاریخ و پیشرفت که تحت تاثیر ایدئولوژی‌های چپ‌گرایانه بوجود آمد، به‌ویژه در گفتمان کسانی چون شریعتی خصلتی ستیزه‌جویانه یافت. دلیل اصلی این ستیزه‌جویی نگاه ثنوی این ایدئولوژی به انسان‌ها و تقسیم جهان به دو جبهه اهورایی اهریمنی و دو اردوی توحید و شرک بود. ایده‌ای که هم در مارکسیسم روسی وجود داشت و هم در مفاهیم اسطوره‌ای ایران باستان. ایدئولوگ اصلی این فهم جدید از ترقی و پیشرفت را می‌توان دکتر علی شریعتی دانست که ما در مطالبی جداگانه به آرای ایشان پرداخته‌ایم. (مطلب درباره تاثیر دکتر شریعتی را از اینجا بخوانید)


بیشتر بخوانید: خوانش دکتر علی شریعتی از واقعه کربلا چه تاثیری بر جامعه مذهبی ایران گذاشت؟


همین رهیافت، وقوع انقلابی فراگیر را که باید از معبر آن عبور کرد تا به جامعه توحیدی و سعادتمندانه رسید اجتناب‌ناپذیر کرده است. راه تکامل از درون تضادها و فتنه‌ها می‌گذرد؛ نو در نبردی مستمر با کهنه و در میدان قربانی و شکنجه پیروز می‌شود تا حقانیت خود را در نبرد اضداد به اثبات برساند. تکامل به «قربانی» نیاز دارد چرا که تکامل همیشه با جهش و انقلاب همراه بوده است.

ترقی دینی اساسا معطوف به دنیای پس از مرگ است. با سکولار شدن این مفهوم در دوران جدید، ترقی مفهومی نو پیدا کرد که عبارت بود از رسیدن به «غایت وعده داده شده تاریخ» از مسیر تضادها و نزاع خیر و شر. «خیر» آن است که هم جهت با فرآیند تکامل تاریخ باشد و «شر» از آنجا که مانع انکشاف تاریخ می‌شود فاقد مشروعیت است.

این دوگانه‌انگاری موجب شد که علل عقب‌افتادگی به عوامل بیرونی نسبت داده شود و امپریالیسم و کارگزاران داخلی آن عامل اصلی توسعه‌نیافتگی کشورهای جهان سوم قلمداد شوند. از طرف دیگر روش توسعه غربی نیز محکوم شد و نوعی بدبینی نسبت به آن به‌وجود آمد.

با این رهیافت، توسعه‌گرایی مدرن، حتی در وجه اقتصادی آن ناممکن می‌شود؛ چرا که دولت توسعه‌گرا همواره خواهان صلح است و نه جنگ و نزاع. داد و ستد تجاری و ورود به بازار جهانی مستلزم صلح و تنش‌زدایی با کشورهای دیگر، به‌ویژه کشورهای صنعتی است.

«محمد ارکون» در آسیب‌شناسی دولت‌های منطقه بر همین نکته دست می‌گذارد و می‌نویسد: «غلبه یافتن ضرورتِ جنگ با خارج بر اقدامات داخلی یا همان ضرورت آزادسازی خارجی بر آزادسازی داخلی، اصلی‌ترین عامل وضعیت کنونی در کشورهای منطقه است. با شکل‌گیری ایدئولوژی مبارزه برای رویارویی با تهدیدهای خارجی، یعنی امپریالیسم و اسرائیل، عقل ستیزه‌جو به جای عقل توسعه‌گرا نشست. این عقل ستیزه‌جو دو صورت به خود گرفت: شکل قومی و ملی از سال ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ و شکل اسلامی بنیادگرایانه از سال ۱۹۷۰ تا امروز. این عقل ستیزه گر هم با عقل لیبرال و توسعه‌گرا فرق می‌کند و هم با آن عقل سنتی که بر دانشکده‌های علوم دینی و شریعت حاکم است.»

رهایی دین از چنبره ایدئولوژیک و بازگشت آن به قلمرو معنوی

ارکون چنین ادامه می‌دهد: «عقل ستیزه‌گری که در ایدئولوژی مبارزه علیه خارج تجسم می یابد، از چند عنصر اصلی ساخته شده است. اندیشه های انقلاب سیاسی بورژوازی فرانسه اندیشه های انقلاب اجتماعی برای کسب دموکراسی‌های مردمی ای که در اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای سوسیالیستی رایج و حاکم بود. مشکل این عقل در اینجاست که میخواهد ایدئولوژی ای را به کشورهای عربی و اسلامی وارد کند که در آن نروییده و با نیازهای آن تناسب ندارد.»

ارکون معتقد است که جنبش‌های افراط‌گرا دین اسلام را به صورت ایدئولوژی به کار می‌گیرند و نه به مثابه دین یا امری روحانی. ارکون، مانند «ارنست نولته» عامل موفقیت افراطیون را پدیده اسرائیل می‌داند و معتقد است برای رهایی از عقل ستیزه‌جو در ابتدا باید مسئله فلسطین حل شود و سپس با آموزه‌های دینی بر اساس عقلانیتی مدرن تفسیر و بازخوانی شوند. در این صورت است که دین از چنبره ایدئولوژی رهایی پیدا می‌کند و به قلمرو معنوی بازمی‌گردد.

اگر چنین شرایطی حاصل شود، عقل انتقادی سر خود را بر می‌افرازد تا حقوق فراموش شده خویش را پس گیرد و این هنگام است که عقل انتقادی می‌تواند بر عقل ایدئولوژیک، حتی در شکل بنیادگرای کنونی آن غلبه یابد. در این هنگام است که رویارویی عظیم «خود با خود» شکل می‌گیرد، یعنی رویارویی بخش مدرن و سنتی، و همین‌جاست که عیار و قدرت هر باور و هر دولتی آشکار می‌شود. چرا که معرکه توسعه و دست‌یابی به آزادی و بنای نهادهای دموکراتیک در جامعه، بسیار دشوارتر از جنگ با دشمن خارجی است.

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱۰
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۷
مهدی
۱۶:۵۰ - ۱۴۰۲/۰۹/۱۹
مشکلشان با توسعه فحم ، علم و آگاهی مردم از اداره مملکت با این نظام است.
ناشناس
۱۰:۲۳ - ۱۴۰۲/۰۹/۱۹
به نام خدا.سلام . آیه قرآن می‌فرماید هرکس یک نفررا از مرگ نجات دهدگویا کل بشریت را نجات داده .دولت ایران با کم دادن حقوق به کارگروکارگران بازنشسته به دنبال حرص ونابودی قشر کارگر است مرکز پژوهش های مجلس چطورمیگه تورم کم شده در حالی که من 2سال است خانه برای اجاره کردن پیدانمیکنم.
علی
۲۲:۱۳ - ۱۴۰۲/۰۹/۱۸
مقاله بسیار مفید و تخصصی بود و کمتر از این نوع در نشریات دیده می‌شود و بیشتر جنبه تئوری دارد تا عملی در جامعه. به نظر اکثر مردم در این حد آگاهی و تحلیل ندارند و شاید نخبگان فقط بدانند و نظر بدهند و در رسانه های اصلی هم به هر دلیلی که هست به آن.پرداخته نمی‌شود و مسائل سطحی سیاسی آن هم با ملاحظات و اجتیاط که به نفع گروه خاصی است مطرح می‌شود.
ناشناس
۲۰:۳۶ - ۱۴۰۲/۰۹/۱۸
مفهومی که شما از توسعه گفتید هیچ قرابتی با عدالت اجتماعی و رفع فاصله طبقاتی نداره
فقط افراد رو برای خدمت به کارترهای سرمایه داری بی هویت و آماده میکنه
محمد63ساله
۱۸:۲۹ - ۱۴۰۲/۰۹/۱۸
مگرکسی هست فکراین ملت ووطن باشد که توسعه کجاخرج وآیا فقرکم شود توسعه اقتصادی دست کسانی هست که سرمایه خودشان رااضافه کنند نه فقررا
زارعی
۰۸:۱۶ - ۱۴۰۲/۰۹/۱۸
این مطلب پر از ضد و نقیض ها است نمی داند که غرب با حاکمیت استعمار جدید در صدد انحصار کشورها در مقابل توسعه است حتی از واژه های ارزشی خود مانند آزادی بیان منظور از آن کر و لال و کور بودن و در اختیار غرب بودن است و از حقوق بشر برده غرب بودن است و از دمکراسی دیکتاتور در خدمت غرب بودن است چرا جنگ و ستیز صورت نگیرد شما تصور می کنید کشورهای متحد غرب از دمکراسی و حقوق بشر و آزادی بیان واقعی برخوردار هستند حتی در امریکا و انگلیس چنین ارزش هایی عینیت می یابد یا کسی که از حق طرفداری کرد عزل و اخراج و محروم از فعالیت های اجتماعی می شود کاری به گذشته نداریم چند نفر در غرب به دلیل حمایت از غزه از کار محروم شدند یا در آلمان کسی جرات نمی کند خواسته خود را آزادانه بیان کند پس بهتر است حدیث شما در کتاب ها بیان شود و نظام جمهوری اسلامی که مبتنی بر خواست مردم و با آزادی کامل هم در اندیشه و در بیان و هم در عمل که مشاهده می شود قابل مقایسه با غرب نیست کافی است از بردگی دست برداریم تا حقیقت را واقعا ببینیم
ناشناس
۰۷:۲۱ - ۱۴۰۲/۰۹/۱۸
علم دشمن خرافات!
رابطه مستقیمی مابین علم و دانش و در نهایت توسعه و خرافات و افکار پس مانده ایدوئولوژیک وجود دارد. لذا قدرت طلبان ارتجاعی از توسعه و علم وحشت دارند.و سعی دارند انرا به انحراف بکشانند.
سالار
۰۶:۵۲ - ۱۴۰۲/۰۹/۱۸
سلام، پدر جان جناب رفسنجانی (با شعار فقر زدایی که منجر به فقیر زدایی شد )و جناب خاتمی و جناب روحانی هر کدام هشت سال تمام یعنی 24سال فقط باشعار توسعه بر سر کار آمدند و نتیجه تفکرشان هر کدام وحشتناک‌تر از قبلی بود ، توسعه اگر بی تعهد و همراه با قانون گریزی باشد ، نتیجه اش اسفبار خواهد شد ، یعنی دقیقا آنچه را که امروز مشاهده میکنیم
واقعا شما پس از حدود سه دهه از این شعار های عوام فریبانه خسته نشدید
حامد
۰۵:۲۰ - ۱۴۰۲/۰۹/۱۸
اخه تو این مملکت هر دوره یه گروه میلیاردنفری رو کار میان تا جیبشون پر شه دوره بعدی هست،هیچ کس از توسعه بدش نمیاد اما نه وصعت یافتن جیب یه عده خاص
زارعی
۰۵:۱۱ - ۱۴۰۲/۰۹/۱۸
در این مقاله از آزادی های متعدد حرف می زند اما از آزادی برخورداری برابر از تکنولوژی و های تک خبری نیست از آزادی افرادی که زمینه وابستگی به غرب در ایجاد عقب ماندگی از طریق فساد دفاع می کند
نظرات شما