رویداد۲۴ نازآفرین جمشیدی: جالب است بدانید دروغگفتن بر بدن شما تاثیر میگذارد و البته جالبتر اینکه نوع واکنش بدن شما به دروغ گفتن، بستگی به نوع دروغ دارد. برای نمونه این که ناچار به دروغ گفتن شوید یا داوطلبانه دروغ بگویید.
به گزارش رویداد۲۴ کیست که هرگز دروغ نگفته باشد؟ معمولا همهی ما در زندگی دروغ گفتهایم حال به ناچار و یا با خواست خود.
نوع واکنش بدن شما به دروغ گفتن، بستگی به نوع دروغ دارد. برای نمونه این که مجبور به دروغ گفتن شوید یا داوطلبانه دروغ بگویید. شاید برایتان جالب و شگفتانگیز باشد کسانیکه گاهی ناچارند دروغ بگویند برخی نشانههای روانتنی ویژه را تجربه میکنند. از سوی دیگر، کسانی که به دروغ گفتن و فریب عادت دارند و آن را شیوه زندگی خود کردهاند، به ندرت دچار اختلال میشوند و تقریباً هیچ گونه ناراحتی جسمی یا روحی احساس نمیکنند.
فردریش نیچه گفته است که دروغ شرط زندگی است و بنابراین، یک پدیده تکرار شونده و رایج است. شاید حق با او باشد. اما از منظر روانشناسی، یک نکته ظریف به آن اضافه شده است. این واقعیتی است که علیرغم فراوانی و عادی شدن دروغ، ما انسانها به طور عام رفتارهای غیر صادقانه را دوست نداریم. در واقع، مغز ما این کار را دوست ندارد، زیرا باعث ایجاد استرس و ناهماهنگی درونی میشود. شما ممکن است برای وارد شدن به گروههای اجتماعی و یا مراقبت از روابط خود دروغ بگویید. به عنوان مثال، ممکن است به والدین خود بگویید که درس هایتان در دانشگاه عالی پیش میرود، در حالی که در چند درس افتاده اید. از سوی دیگر، اگر بنا به دلایلی مجبور شدید دروغهای جدی تری به آنها بگویید، پشیمان میشوید. در واقع، شما در این موارد هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی رنج میبرید.
دروغ بازی: با این دروغ میخواهند حوادث تخیلی یا بازی را به دیگران بفهمانند.
دروغ مبهم: از ناتوانی فرد در گزارش دقیق جزییات یا مغالطه کردن ناشی میشود.
دروغ پوچ: برای جلب توجه دیگران دروغ بی اهمیتی را میگویند.
دروغ انتقامجویانه: این دروغ، از نفرت فرد دروغگو به شخص یا شیای دیگر ناشی میشود و قصد تخریب آن را دارد.
دروغ واکنشی: در نتیجه ترس از مقررات شدید یا تنبیه ناشی میشود.
دروغ خودخواهانه: دروغ حساب شدهای است که فرد برای گول زدن دیگران و به دست آوردن آنچه میخواهد، میگوید.
دروغ مصلحتی یا وفادارانه: به خاطر حفظ روابط یا مراقبت از فرد دیگری از روی محبت و علاقه گفته میشود.
دروغ عادتی: دروغی که به سبک زندگی فرد تبدیل شده و فرد از روی عادت یا الگوبرداری از شخص دیگری میگوید.
دروغ پاتولوژیک یا "متومانیا": در این حالت بخصوص، فرد به دلیل نوعی اختلال روانشناختی، بدون برنامه ریزی یا دلیل خاصی به صورت خودجوش و ناآگاهانه دروغ میگوید.
به گزارش رویداد۲۴ مغز شما همواره دنبال راستیست و میخواهد شما هم راستگو باشید. این موضوع دوباره این پرسش را پیش میکشد که آیا مردم ذاتاً صادق و راستگواند؟ آیا میتواند نظریه ژانژاک روسو را درست دانست؟ اینکه او بر این باور بود انسانها به ذات و از اساس خوبند و خوب به دنیا آمدهاند.
بدون وارد شدن به بحثهای زیادی که در این موضوع مطرح است، یک جنبه غیرقابل انکار در اینجا وجود دارد. این واقعیت که ما موجوداتی اجتماعی هستیم و بنابراین باید بتوانیم با اطرافیان خود کنار بیاییم. صداقت به شما امکان میدهد قابل اعتماد باشید و برای کسانی که برایتان مهم هستند، هیچ چیز به اندازه اعتماد مهم نیست. دروغ حمله به این بُعد است. صمیمیت و اعتماد را میشکند و دوستی دو نفر را از بین میبرد. علاوه بر این، وقتی دروغها کشف میشوند، بر شهرت، تصویر اجتماعی و اعتبار شما نیز تأثیر میگذارند.
این توضیح میدهد که چرا معمولا ما از دروغهای بزرگ، فریبکاری آشکار، و رفتارهای ناصادقانه پرهیز میکنیم. با این حال، برخی از افراد هستند که با دروغ گفتن مشکلی ندارند، زیرا آن را مفید میدانند؛ در نتیجه، به آن عادت کردهاند و در صورت لو رفتن، اهمیتی به هزینههای آن نمیدهند. پس، اگر به دروغ گفتن عادت ندارید؛ فریب دادن دیگران بر سلامتی شما تأثیر میگذارد. اما چگونه؟ بیایید نگاهی دقیقتر به آنچه بیاندازیم که در بدن شما هنگام دروغ گفتن اتفاق میافتد.
بسیاری از دروغها بیاهمیت هستند و صرفاً برای حفظ آرامش رابطه یا محیط یا ایجاد احساس خوب در کسی، گفته میشوند.
برای نمونه مواردی مانند: "موهات رو چه رنگ قشنگی کردی"، در حالی که اصلا خوشتان نیامده است، ولی نمیخواهید حال طرف را بگیرید؛ و یا: "عجب غذای خوشمزهای شده"، وقتی که نمیخواهید میزبان از غذای بی مزهای که پخته ناراحت شود".
اما دروغهای شوم تر، مانند متهم کردن نادرست کسی به جرم (شهادت دروغ)، یا دروغگویی به سرمایه گذاران، میتواند عواقب ویرانگری داشته باشد. بیصداقتی، دروغ و فریبکاری، مغز را در حالت هوشیاری شدید قرار میدهد و این استرس به نسبت بزرگی دروغ، بیشتر میشود.
اما چرا مغز به صداقت اهمیت میدهد؟ برای ما به عنوان "حیوانات اجتماعی"، حُسن شهرت در درجه اول اهمیت قرار دارد. در نتیجه، اکثر مردم برای حفظ تصویر اعتماد و درستکاری خود، سخت کار میکنند.
با علم به این که عدم صداقت، صدمه جبران ناپذیری به شهرت فرد وارد میکند، دروغ گفتن یک فعالیت ذاتی استرس زا است. وقتی درگیر دروغ گفتن میشویم، ضربان تنفس و ضربان قلب ما افزایش مییابد، شروع به عرق کردن میکنیم، دهانمان خشک میشود و صدایمان میلرزد. برخی از این اثرات فیزیولوژیکی اساس آزمون دروغ یاب کلاسیک (پلی گراف) را تشکیل میدهند. توانایی افراد در دروغ گفتن تا حدی به دلیل تفاوتهای مغزی متفاوت است. به عنوان مثال، افراد جامعهستیز فاقد همدلی هستند و بنابراین هنگام دروغ گفتن، پاسخ فیزیولوژیکی معمول را از خود نشان نمیدهند.
مطالعات تصویربرداری مغزی برای یادگیری پاسخ بدن به دروغگویی بسیار آموزنده است. نشانههای اضطراب به این دلیل به وجود میآیند که دروغ گفتن سیستم لیمبیک مغز را فعال میکند، همان ناحیهای که فرمان «جنگ یا گریز» را صادر میکند وقتی که ما با موقعیتهای استرس مواجه میشویم.
هنگامیکه مردم صادق و راستگو باشند، این ناحیه از مغز کمترین فعالیت را نشان میدهد. اما هنگام دروغ گفتن، مانند یک آژیر خطر، روشن میشود. یک مغز صادق آرام است، در حالی که یک مغز ناصادق آشفته است.
همانگونهکه دکتر Leanne Brinke در پژوهشی که در سال ۲۰۱۵ در دانشگاه هاروارد انجام شد، توضیح داد، دروغ گفتن منجر به ناراحتیهای گوناگونی به این شرح میشود:
اختلالات گوارشی
افزایش ضربان قلب
سردرد
بیخوابی
ناراحتی و گرفتگی عضلانی
تاثیردروغ گفتن، زمانی که واقعا نمیخواهید به این رفتار ادامه دهید، ناچیز است. اما اگر برای مدت طولانی افراد پیرامون خود را در محیط کاری یا خانه فریب دهید و در مورد جنبههای خاصی مدام دروغ بگویید، به آن عادت میکنید. آزمایشهایی که توسط دکتر تالی شاروت در دانشگاه کالج لندن انجام شد، نشان داد که مغز در نهایت رفتارهای غیرصادقانه را تحمل میکند.
این مطالعه بیان میکند که دروغهای مستمر در نهایت ایجاد تناقض/ناهماهنگی را در مغز متوقف میکنند و ما آنها را امری عادی فرض میکنیم، بنابراین با عادت کردن به دروغ، دیگر ناراحتی فیزیکی آن را تجربه نمیکنیم؛ بنابراین استرس از بین میرود و رفتارهای غیرصادقانه یا فریبکارانه تبدیل به سبک زندگی میشود. با این حال، این رفتار نه مناسب است و نه اخلاقی. در واقع، هیچ چیز به اندازه دروغگویی روزانه برای پنهان کردن واقعیتهای خاص خطرناک نیست. چرا که در نهایت اعتماد همه از فرد سلب میشود و او شکست میخورد. بنابراین، بدون شک، بهتر است تا حد امکان از این رفتار مضر خودداری کنید.
چرا برخی افراد مدام دروغ میگویند؟
بسیاری از شما افرادی را دیده اید که به صفت "دروغگو" مشهورند. اینها کسانی هستند که همیشه سایهای از سوء ظن در پیرامون خود دارند و به دروغ گفتن عادت کرده اند. اما چرا باید فردی مدام دروغ بگوید؟ هر رفتار و انتخابی انگیزهای دارد. این چیزی است که در روانشناسی به عنوان جهت گیری انگیزشی شناخته میشود. بدین ترتیب در پشت هر دروغی که گفته میشود، انگیزهای نهفته است؛ چه دروغ بزرگ باشد و چه کوچک. هر چند، در مورد یک دروغ کوچک، ممکن است فکر کنید که انگیزه بسیار ناچیز است. با این وجود، دروغگو حتما از آن سود میبرد. این پاداش ممکن است اجتناب از توبیخ، بهبود تصویر خود، یا آشکار نکردن یک غافلگیری باشد، اما همیشه سودی در پس هر دروغ وجود دارد. اما برای برخی افراد، عادت به دروغ گفتن آنقدر طبیعی است که تقریباً خودکار شده است. در واقع، تصمیم آنها برای دروغ گفتن احتمالاً دیگر حتی از مدارهای هوشیاری مغز عبور نمیکند. برای آنها، هر گزینه خیالی میتواند به واقعیت تبدیل شود. در واقع، گویی واقعیت و تخیل برای آنها یکی است.
بیشتر بخوانید: این افراد را از زندگیتان حذف کنید
آیا دروغگوها، دروغهای خودشان را باور میکنند؟
افرادی که عادت به دروغ گفتن دارند، بجز کسانی که از اختلال "متومانیا" رنج میبرند، دروغهای خود را باور نمیکنند. آنها میدانند که آنچه ادعا میکنند اتفاق افتاده است، واقعاً رخ نداده است. با این حال، اغلب به گونهای رفتار میکنند که گویی آنچه ادعا میکنند درست است، حتی مواقعی که نیازی به دروغ گفتن وجود ندارد. بیایید برای لحظهای فردی را تصور کنیم. او امروز کمی آزرده است و برای جلب توجه شریک زندگی اش، تصمیم میگیرد بگوید حالش خوب نیست و سرش درد میکند. بدین ترتیب او تمام وقت صبحانه را صرف اجرای سناریوی کوچک خود میکند. سپس شریک زندگی او راهی محل کار میشود. با این حال، او در تنهایی هم به بازی خود ادامه میدهد، حتی اگر نیازی نباشد. به عنوان مثال، دمای بدن خود را اندازه میگیرد و به سختی غذا میخورد. این به این دلیل است که دروغگوهای حرفه ای، زود میآموزند که اگر میخواهند تاثیران منفی ناشی از دروغ را کاهش دهند، بهترین کار این است که همیشه طوری رفتار کنند که گویی حقیقت دارد. بنابراین، در برخی موارد، این حس را در ما ایجاد میکنند که انگار واقعاً به دروغهای خود باور دارند.
سندرم پینوکیو در روانپزشکی با نام "دروغ پاتولوژیک" و یا شناخته میشود. برخی از محققان ذهن انسان، نشان میدهند که این آسیبشناسی با اجبار اجتنابناپذیر فرد به دروغگویی مشخص میشود.
برخی افراد آگاهانه دروغ میگویند تا به منافعی برسند، اما دروغگویان بیمارگونه (متومانیا) دروغ میگویند بدون اینکه دلیل آن را بدانند. دروغهای آنها خودجوش و بدون برنامه است. هنگامی که آنها وارد این فرایند مغالطه و فریب میشوند، به نظر نمیرسد که متوقف شوند. آنها حتی میتوانند سالها به دروغهای خود ادامه دهند. دروغگوی بیمارگونه میداند که آنچه میگوید، دروغ است، اما نمیتوانند خود را از انجام آن دور نگه دارند. آنها در نهایت، افسانههای خود را باور میکنند.
برای کمک به افرادی که در زندگی شما حضور دارند و مدام دروغ میگویند، چند نکته مهم وجود دارد:با عصبانیت و یا پس از مدتی طولانی آنها را با حقیقت روبرو نکنید. زیرا به احتمال زیاد آن را انکار کرده یا از گفتگو اجتناب میکنند. حتی ممکن است شما را به خیالاتی (پارانوئید) بودن متهم کنند. سعی کنید متقاعد شوند که به متخصص مراجعه کنند. این به این دلیل است که تغییر و «پاک کردن» یک الگوی رفتاری از ذهن فردی که سالهاست آن را انجام میدهد، بسیار پیچیده است. مطمئناً شما نمیتوانید خودتان این کار را انجام دهید، دقیقاً به همان دلایلی که فرد مبتلا به آپاندیسیت را عمل نمیکنید. با یک ماموریت تک نفره خود را خسته نکنید؛ زیرا احتمالاً مرتکب اشتباه خواهید شد یا حتی آسیب بیشتری وارد خواهید کرد. به یاد داشته باشید، اگر میخواهید کمک کنید، هدف اصلی این است که فرد به متخصص مراجعه کند.
همه ما دروغ میگوییم. با این حال، شناسایی فردی که به طور مداوم این کار را انجام میدهد، اغلب دشوار است. به این دلیل که علاوه بر یادگیری رفتار دروغگویی، احتمالاً بر رفتار اجتنابی نیز تسلط پیدا کرده اند. به عنوان مثال، زمانی که در حال دروغ گفتن دستشان رو میشود، ممکن است بگویند "من به شما نگفتم تا نگران نباشید" یا "من این را فقط به شما گفتم تا از غُر زدن به من دست بردارید". از این گذشته، کدام یک از ما در برخی مواقع این گونه رفتار نکرده ایم؟ از این نظر مراقب باشید که دروغ نرمال را غیر طبیعی تلقی نکنید.
کسی که مدام دروغ میگوید نیز رنج میبرد. ممکن است بخواهید این را به او بگویید تا بتوانید راضیش کنید نزد متخصص بیاید. برایش توضیح دهید که این کار برای این است که احساس بهتری داشته باشند. زندگی با فردی که مدام دروغ میگوید میتواند آسیب زا باشد و گاهی اوقات چارهای جز اعتماد به دیگران برای کمک ندارید. به هر حال، امیدواریم در صورت مواجهه با چنین شرایط و افرادی، ایدهها و استراتژیهای این درس برایتان مفید باشند.
از بعد روانشناختی، برنامههای پیشگیرانهای مانند مهارتهای زندگی در ترویج راستگویی و صداقت طراحی شدهاند. در این برنامه که بیش از ۳۰ سال از عمر آکادمیک آن میگذرد، در قالب دو مهارت خودآگاهی و جرئتمندی (از ۱۰ مهارت اصلی) به شکل مستقیم به صداقت و راستگویی پرداخته شده است. در مهارت خودآگاهی، مفهوم مهم ارزش مطرح میشود. در این مهارت، افراد با ارزشهای مثبت و منفی آشنا شده و به ضرورت پایبندی به ارزشهای مثبت پی میبرند. مهارت دیگری که با راستگویی مرتبط است، جرئتمندی است. بهواسطه اینکه یکی از اضلاع چهارگانه جرئتمندی، صداقت است، افراد یاد میگیرند که دروغ، بهمثابه پرخاشگری، حقوق دیگران را مخدوش میکند.
خودآگاهترشدن افراد و افزایش تبحر آنان در جرئتمندی در کنار کسب مهارتهای مهم دیگری نظیر همدلی، حل مسئله و... به افراد کمک میکند که یاد بگیرند برای سلامت روان خودشان از دروغگویی برحذر باشند؛ حال چه دروغی سفید و پیشپاافتاده و چه سیاه و پردامنه. شاید باور عمیق به این که «نجات در راستی است/ النجاة فی الصدق»، به ما کمک کند که بدون ذرهای تردید «جز راست نگوییم».